به خشنودی اهورامزدا
جشن تيرگان


تشتر، ستاره‌ی رایومند فرهمند را می‌ستاییم که شتابان به سوی "فراخکرت" بتازد.
چون آن تیر ِدر هوا پَران که آرش تیرانداز، بهترین تیرانداز ایرانی، از کوه "اَیریو خشتوثَ" به سوی کوه "خوانونـَت" بیانداخت...
آنگاه آفریدگار اهوره‌مزدا بدان دمید، پس آنگاه [ ایزدان ] آب و گیاه، مهر فراخ چراگاه، آن [ تیر ] را راهی پدید آوردند.
اوستا، تشتر یشت، کرده ی چهارم.

جشن تیرگان یکی از بزرگترین جشن های ایران باستان در ستایش و گرامیداشت تیشتَر يا تِشتَر يا تیر يا شباهنگ (شِعرای یَمانی)، ستاره‌ی باران آور در باورهای مردمی است. تشتر درخشانترین ستاره‌ی آسمان که در نیمه‌ی دوم سال، هم زمان با افزایش بارندگی‌ها، در آسمان سرِ شبی دیده می شود.

درباره‌ی جشن تیرگان دو بازگفت هست :

نخستين بازگفت که در اوستا، تشتر یشت يا تیر یشت گفته می شود، از آن فرشته باران یا تیشتر است و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است.
تیشتر فرشته‌ی باران است که در ده روز نخست ماه به چهره‌ی جوانی پانزده ساله و در ده روز دوم به چهره‌ی گاوی با شاخ‌های زرین و در ده روز سوم به چهره‌ی اسپی سپید و زیبا و زرین گوش در می آید و با ساز و برگ زرین به دریای کیهانی فرو می‌رود. در آنجا با دیو خشکسالی "اپوش" که به ريخت اسپ سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، نمايي ترسناک دارد، روبه‌رو می‌شود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمی‌خیزند و تیشتر در این نبرد شکست می خورد.
تیشتر به نزد پروردگار آمده و از او یاری می‌جوید و به خواست خداوند بر اهریمن خشکسالی پیروز می‌گردد و آب ها می‌توانند بدون جلوگيري به كشتزارها و چراگاه‌ها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمي‌خاستند به این سو و آن سو راند، و باران های زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت. از اين رو براي این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.

بازگفت دوم درباره‌ی آرش کمانگیر ميتخت (اسطوره) و كهرمان (قهرمان) مردمي ایرانیان است. چنين گويند كه میان ایران و توران سال‌ها جنگ و ستیز بود. در نبردی میان افراسیاب توراني و منوچهر پادشاه ایران، سپاه ایران شکست سختی می خورد. این رویداد در روز نخست تیر روی می‌دهد و در گذشته‌ها این روز برای ایرانیان سوگ مردمي بود و چشمگير است بدانید که هنوز هم زرتشتیان در این روز از خانواده‌های سوگوار دیدار مي‌كنند.
سپاه ایران در مازندران به تنگنا می‌افتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در مي‌آیند. در گفتگويی براي آشتی شاه ايران پيشنهاد می‌كند كه براي نشان گزاری مرز به اندازه ی پرتاب يك تير از سوی تيراندازی از سپاهش سازش شو‌د. آنان می پذیرند که از مازندران تیری به سوي خاور [خراسان] پرتاب کنند، هر جا تیر فرود آمد همان جا مرز دو کشور باشد.
در گفتگو بودند كه سپندرمت [ به پارسي پهلوي سپندرمت و به پارسي اوستايي سپنت آرمئيتي] ایزدبانوی زمین پدیدار می شود و به منوچهر شاه ايران می گوید كه فرمان دهد تیر و کماني بياورند و همچنين پرتاب كننده آن را نام می برد. به فرمان شاه آن مرد كه آرش پهلوان نام داشت را آماده می‌كنند. آرش در میان ایرانیان بزرگترین کماندار بود. پادشاه به آرش می‌گويد که کمان بردارد و تیری به سوی خاور پرتاب کند. آرش مي‌داند که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته است پس باید جان خود را در این راه بگذارد!
آرش كمانگير آماده و برهنه می‌شود و روی به پادشاه، سپاهيان و مردمان می‌كند و می‌گويد: پيكر مرا ببينيد كه از هر زخمی پاك است. مي دانم چون تير را از کمان رها کنم همه‌ي نیرویم با تیر از تنم بیرون خواهد آمد و پيكرم پاره پاره خواهد شد.
آنگاه آرش تیر و کمان را بر‌می‌دارد و بر بلندای کوه دماوند می‌رود و به نیروی خدا داد آن چنان زه را می‌كشد كه تا پايان باز می شود و تیر را رها می‌كند و خود بي‌جان بر زمین می افتد و بدنش پاره پاره می شود و می میرد.
هرمز، خداوند بزرگ، به فرشته‌ی باد "وایو" فرمان می‌دهد تا تیر را نگهبان باشد و از گزند دور نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان می‌رود و از کوه و در و دشت می‌گذرد تا به دورترين جای خراسان در کنار رود آمو (جيحون) بر تنه‌ی درخت گردویی که بزرگتر از آن در گیتی نبود، می‌نشيند.
آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن مردم جشن تيرگان را برپا كردند و به شادی و پايكوبي پرداختند.

آيين های جشن تيرگان:


آب پاشی :

این آيين در کنار آب ها، همراه با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش رو برگزار می‌شود و همچون دیگر جشن‌هایی که با آب در پیوند هستند، به نام آبریزگان یا آب پاشان یا "سر شوران" یاد شده است.
در گذشته تیرگان روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به روز "آرش شیوا تیر" هم بود.

آيين مروا (فال) کوزه :

یکی دیگر از آيين این جشن مانند بسیاری از جشن های ديگر ایرانی مروا (فال) کوزه يا "چکُ دولَه"
است.
روز پيش از جشن تیرگان، دوشیزه ای را برمي‌گزینند و کوزه ی سفالی، سبز رنگ و دهان گشادی به او می‌دهند که "دوله" نام دارد. او این كوزه را از آب پاک پر می‌کند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه‌ی آن می اندازد، سپس دوله را نزد کسانی که آرزویی در دل دارند، مي‌برد. آنان چيز کوچکی مانند انگشتر، گوشواره، ماهچه‌ي سر (سنجاق سر)، سيكو (سکه) یا مانند آن در آب دوله می اندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد می‌برد و در آنجا می‌گذارد.
در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه‌ی کسانی که در دوله چيزي انداخته اند و آرزویی داشته اند، گرد هم می آیند و دوشیزه دوله را از زیر درخت به میان همه می آورد. بیشتر در این مروا گیری (فال گيري) بانوان مي‌انبازند (شركت مي‌كنند). سپس سال خوردگان با آوايي بلند به پسا (نوبت) چامه هايي (شعرهایی) می خوانند و دختر در پایان هر چامه، دست خود را در درون دوله می برد و یک چیز را بیرون می‌آورد. بدينسان دارنده آن چيز درمي‌يابد که چامه خوانده شده از آن خواسته و آرزوی او است.

دستبند تیر و باد :

در آغاز جشن پس از خوردن شیرینی، بندی به نام "تیر و باد" که از 7 ریسمان به 7 رنگ گوناگون بافته شده است به دست می بندند و در باد روز از تیرماه [پس از 9 روز] این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد می سپارند تا آرزوها و خواسته هایشان را همچو پیام رسان به همراه ببرد.
این کار با خواندن چامه زیر انجام می شود:
تیر برو باد بیا اندوه برو شادی بیا
رنج برو روزی بیا خوشه‌ي مرواری بیا


جشن تيرگان خجسته باد

ايدون باد،



برای سره نويسی از واژه نامه های زير بهره گرفته شده است:
فرهنگ نامه‌ی پارسی آريا از ج. دانشيار
فرهنگ زبان پهلوی از دكتر بهرام فره وشی