نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: ۩۞۩ دستانی کوچک ۩۞۩ گره گشایی بزرگ ۩۞۩

  1. #1
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088
    سپاس ها
    4,171
    سپاس شده 8,090 در 2,412 پست
    نوشته های وبلاگ
    360

    Icon2008 ۩۞۩ دستانی کوچک ۩۞۩ گره گشایی بزرگ ۩۞۩

    زن فرانسوي دركنار بارگاه ملکوتي حضرت رقيه سلام الله عليها





    جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ محمد مهدي تاج لنگرودي ( واعظ ) صاحب تاليفات كثيره، دركتاب توسلات يا راه اميدواران صفحه 161، چاپ پنجم چنين مي نويسد:


    يكي از دوستانم كه خود اهل منبر بوده و در فن وخطابه وگويندگي از مشاهير است،و مكرر براي زيارت قبر حضرت رقيه بنت الحسين سلام الله عليها به شام رفته است، روي منبر نقل مي‌كرد:


    درحرم حضرت رقيه سلام الله عليها زن فرانسوي را ديدند كه دو قاليچه گران قيمت به عنوان هديه به آستانه مقدسه آورده است
    مردم كه مي‌دانستند او فرانسوي و مسيحي است از ديدن اين عمل درتعجب شدند و با خود گفتند كه چه چيز باعث شده كه يك زن نامسلمان به اين جا آمده وهديه قيمتي آورده است
    چنين موقعي است كه حس كنجكاوي در افراد تحريك مي‌شود.


    روي همين اصل از او علت اين امر را پرسيدند و او در جواب گفت :
    همان گونه كه مي‌دانيد من مسلمان نيستم، ولي وقتي كه از فرانسه به عنوان ماموريت به اين جا آمده بودم در منزلي كه مجاور اين آستانه بود مسكن كردم.


    اول شبي كه مي‌خواستم استراحت كنم صداي گريه شنيدم .
    چون آن صداها ادامه داشت وقطع نمي‌شد، پرسيدم اين گريه وصدااز كجاست ؟ در جواب گفتند :
    اين گريه‌ها از جوار قبر يك دختري است كه در اين نزديكي مدفون شده است .


    من خيال مي‌كردم كه آن دختر امروز مرده و امشب دفن شده است
    كه پدرومادروساير بازماندگان وي نوحه سرايي مي ‌كنند .
    ولي به من گفتند الان متجاوز از هزار سال است كه از مرگ ودفن او مي‌گذرد.


    برشگفتي من افزوده شد و با خود گفتم كه چرا مردم بعد از صدها سال اين گونه ارادت به خرج مي‌دهند ؟
    بعد معلوم شد اين دختر با دختران عادي فرق دارد، او دختر امام حسين سلام الله عليها است ...

    كه پدرش رامخالفين ودشمنان كشته‌اند وفرزندانش را به اين جا كه پايتخت يزيد بوده به اسيري آورده‌اند و اين دختر درهمين جا از فراق پدر جان سپرده ومدفون گشته است .


    بعد از اين ماجرا روزي به اين جا آمدم
    مردم زهر سو عاشقانه مي‌آيند ونذر مي‌كنند وهديه مي‌آورند ومتوسل ميشوند.
    محبت او چنان دردلم جا كرد كه علاقه زيادي به وي پيدا كردم.


    پس از مدتي به عنوان زايمان مرا به بيمارستان و زايشگاه بردند.
    پس از معاينه به من گفتند كودك شماغير طبيعي به دنيا مي‌آيد و ما ناچاراز عمل جراحي هستيم.


    همين كه نام عمل جراحي راشنيدم دانستم كه دردهان مرگ قرارگرفته‌ام . خدايا چه كنم،‌ خدايا ناراحتم ، گرفتارم چه كنم،‌ چاره چيست ؟


    وانديشيدم كه، چاره‌اي بجز توسل ندارم،‌و بايد متوسل شوم .....
    به ناچار دستم را به سوي اين دختر دراز كرده و گفتم، خدايا،‌ به حق اين دختري كه دراسارت كتك و تازيانه خورده است وبه حق پدرش،
    كه امام برحق ونماينده رسولت بوده است و او را ازطريق ظلم کشته‌اند قسم مي‌دهم
    مرا از اين ورطه هلاكت نجات بده ...


    آنگاه خود اين دختر رامخاطب قرارداده و گفتم، اگر من از اين ورطه هلاكت نجات يابم 2 قاليچه قيمتي به آستانه‌ات هديه مي‌كنم.
    خدا شاهد است پس از نذر كردن ومتوسل شدن،‌طولي نكشيد برخلاف انتظار اطبا ومتصديان زايمان،‌ ناگهان فرزند به طور طبيعي متولد شد واز هلاكت نجات يافتم .


    اينكه نيز به عهد ونذرم وفا كرده وقاليچه‌ها راتقديم مي‌كنم.

  2. کاربر روبرو از پست مفید !ALIPOUR! سپاس کرده است .


کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •