نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: جشنهای ایران باستان (بهمنگان)

  1. #1

    Thumb جشنهای ایران باستان (بهمنگان)

    بهمن روز از بهمن ماه برابر با دوم بهمن در گاهشماری ایرانی


    فرخش باد و خداوند فرخنده کناد ***‎ عید فرخنده و بهمنجه و بهمن مه را
    فرخی سیستانی


    جشنی در ستایش و گرامیداشت بهمن در اوستایی «وُهومَنَه»(vohu-manah) و در پهلوی «وَهمَن» به مانک «اندیشه­ی نیک».
    بخش نخست این واژه «وُهُو» از ونگهو (Vanghu) اوستایی که صفت است به مانک خوب و نیک، که در فارسی هخامنشی «وَهو»(Vahu) و در سانسکریت «وسو»(Vasu) خوانده می‌شود، در پهلوی «وه»(Veh) و در فارسی «به» شده است.
    بخش دوم «منه»(Manah) برابر است با واژه­ی سانسکریت «منس»(Manas) که در پهلوی «منیشن»(Menishn) ودر فارسی «منش» شده است.
    در این روز آشی به نام «آش بهمنگان» یا «آش دانگو» به صورت گروهی پخته می­شده است که نام «دانگو» یا «دانگی» برگرفته از همین سنت اشتراکی آن است.
    ابوریحان بیرونی در کتاب «التفهیم» درباره­ی بهمنجه می­نویسد :
    «بهمنجه بهمن روز است از بهمن ماه، ایرانیان در این روز بهمن سفید (نام گیاهی است که در کرانه­ی خراسان و جاهای دیگر ایران می­روید) با شیر خالص پاک می­خورند و می­گویند حافظه را زیاد می­کند و فراموشی را از بین می­برد، ولی در خراسان هنگام این جشن مهمانی می­کنند و بر دیگی که در آن از هر دانه­ی خوردنی و گوشت حیوان حلال گوشت و تره و سبزی­ها پدیدار است، خوراک می­پزند و به مهمانان خود می­دهند و برای هریک از داده­های خدا سپاس به جای می­آورند.»
    در «آثارالباقیه» نیز آورده است :
    «بهمن ماه روز دوم آن روز بهمن، عید است که براى توافق دو نام آن را بهمنجه نامیده­اند، بهمن نام فرشته­ی موکل بر بهایم است که بشر به آن­ها براى عمارت زمین و رفع حوایج نیازمند است و مردم فارس در دیگ­هایى از جمیع دانه­هاى ماکول با گوشت غذایى مى­پزند و آن را با شیر خالص مى­خورند و مى­گویند که حافظه را این غذا زیاد مى­کند و این روز را در چیدن گیاهان و کنار رودخانه­ها و جوى­ها و روغن گرفتن و تهیه­ی بخور و سوزاندنى­ها خاصیتى مخصوص است و بر این گمانند که جاماسب وزیر گشتاسب این کارها را در این روز انجام مى­داد و سود این اشیا در این روز بیشتر از دیگر روزهاست.»
    در ترجمه­ی «خرده اوستا» نیز بر موکل بودن بهمن بر پهارپایان اشاره­ای شده است بدینہگونه که : «در جشن بهمنگان، برای اینکه امشاسپند بهمن در جهان مادى نگهبان چارپایان سودمند است، از خوردن گوشت پرهیز مى­کنند.»

  2. #2

    پیش فرض



    شاعر نامدار ایرانی در قرن ۵ ام «على بن توسى» (اسدى توسى) در کتاب لغتنامه­ی خود (لغت فرس) زیر کلمه­ی بهمنجه مى­نویسد:
    «بهمنجه رسم عجم است، چون دو روز از ماه بهمن مى گذشت بهمنجه مى کردند و این عیدى بود که در آن روز خوراک مى­پختند و بهمن سرخ و زرد بر سر کاسه­ها مى­افشاندند.»
    چنان که از نوشتار ابوریحان و اسدی توسی برمی­آید گیاهی هم به نام امشاسپند بهمن خوانده می‌شود که در بهمن ماه یا زمستان باز می­شود و در پزشکی این گیاه معروف است و در تحفه­ی حکیم مؤمن و بحرالجواهر، بیخی سفید یا سرخ رنگ مانند زردک و خوشبو با اندک صلابت و کجی و خارناک تعریف شده است.
    همین گیاه است که در فرانسه (Behen) خوانده می­شود و در گذشته ریشه­ی آن را به‌ نام بهمن سرخ و بهمن سفید در داروخانه‌های اروپا به کار می‌بردند.
    انوری گوید :
    بعد ما کز سر عشرت همه روز افکندی*** سخن رفتن و نا رفتن ما در افواه
    اندر آمد ز در حجره­ی من صبحدمی*** روز بهمنجه یعنی دوم بهمن ماه

    عثمان مختاری شاعر سده­ی ششم نیز می‌گوید :
    بهمنجه است خیز و می آرای چراغ ری*** تا برچینیم گوهر شادی ز گنج می
    این یک دومه سپاه طرق را مدد کنیم ***تا بگذرد ز صحرا فوج سپاه دی

  3. #3

    پیش فرض

    دوم بهمن/ بهمن روز جشن «بهمنگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «بهمن» (در اوستایی «وُهومَـنَه»، در پهلوی «وَهْـمَـن») به معنای «اندیشه نیك» و بعدها یكی از اَمْشاسْپَندان. در این روز آشی به نام «آش بهمنگان» یا «آش دانگو» به صورت گروهی پخته می‌شده است كه نام «دانگو/ دانگی» برگرفته از همین سنت اشتراكی آن است.


    پنجم بهمن/ سپندارمذ روز پنج روز پیش از جشن سده و جشنی به نام «نوسره».

    دهم بهمن/ آبان روز شامگاه این روز، هنگام جشن بزرگ «سَـدَه/ سده‌سوزی» در چهلمین روزِ پس از «یلدا» (زایش خورشید). متون كهن جشن سده را در آبان‌روز از بهمن‌ماه و در «چلّه» زمستان دانسته‌اند كه برابر با دهم بهمن‌ماه می‌شود. جشن سده در نواحی گوناگون با نام‌های مختلفی شناخته می‌شود: در خراسان «سَـرِه»، در حوالی اراك «جشن چوپانان»، در خمین «كُـردِه»، در دلیجان «هَله‌هَله» و در بدخشان تاجیكستان به نام «خِـرپَـچار» دانسته شده است. بتازگی زرتشتیان نیز كوشش می‌كنند تا این جشن را برگزار كنند. در فراهان، سنگسرِ سمنان و جاهایی دیگر، چهار روز پیش و پس از سده را «چاروچار» و سردترین شب‌ها می‌دانند كه سده در میانه آن جای گرفته است. همچنین هنگام جشن و نمایش «كوسه‌ناقالدی» كه دو نفر در كوچه‌ها به نوازندگی و سرودخوانی می‌پردازند. یكی از این دو نفر نقش «كوسه» و دیگری نقش «تَـكِـه/ تگه» (بُـز نر) را به عهده می‌گیرد. «كوسه» با پوشیدن جامه‌های خنده‌آور، دست و صورت خود را سیاه كرده و «تكه» پوست بزی با دو شاخ بر سر كشیده و دست و صورت خود را سپید می‌كند. گاه پسر نوجوانی نیز در نقش زنِ كوسه به نمایش می‌پردازد. این مراسم در گیلان نیز با نام «آینه تكم» برگزار می‌شود. این نمایش شباهت فراوانی با «كوسه‌سواری» ( یكم اسفند) و نیز «حاجی‌فیروز» نوروزی دارد و بی‌تردید با آیین‌های «باران‌خواهی» در پیوند است. پیوند دادن جشن سده به هوشنگ‌شاه، اشتباهی متداول و ناشی از دخل‌و‌تصرف در شاهنامه فردوسی بوده است. مهمترین دلیل پیدایش این جشن، انجام آیین‌هایی نمادین برای كاستن از شدت سرما و نیز چهلمین زادروز خورشید است.

    پانزدهم بهمن/ دی به مهر روز جشن میانه زمستان و گاهنباری فراموش شده كه دلیل فراموشی آن دانسته نیست. با این وجود برخی دیگر از جشن‌های میانه زمستان، بازمانده‌ای از این گاهنبار هستند. همچنین آغاز سال نو در تقویم‌های شمال‌‌غربی هندوكش در افغانستان امروزی؛ آغاز سال نو در تقویم‌های محلی لرستان، بختیاری و كردستان (بنام «وهار كردی»). همچنین هنگام جشن مهرگان («میر ما/ مهرماه»)در تقویم طبری؛ و نیز همین ایام، زمان برگزاری جشن «پیر شالیار/ پیر شهریار» در «اورامانات» كردستان.


    بیست و دوم بهمن/ باد روز جشنی بنام «بادروزی» یا «كژین» در گرامیداشت «بـاد» در اوستایی «واتَـه» و ایزد نگاهبان آن با همین نام كه از بزرگترین ایزدان ایرانی در باورهای «زَروانی/ زُروانی» بشمار می‌رفته است. كوشیار گیلانی در «زیج جامع» از آن با نام «باذ وره» یاد كرده است. این جشن نیز با بازار همگانی همراه بوده و در آن روز ریسمان‌هایی از نخ هفت‌رنگ را به آغوش باد می‌سپرده‌اند.


    بیست و پنجم بهمن/ ارد روز برابر 13 یا14 فوریه و جشن آتش ارمنیان به نام «دِرِندِز».

    سی‌ام بهمن/ انارام روز جشن آبریزگان دیگری كه با نام «آفریجگان» نیز شناخته شده است. همچنین هنگام جشن مهرگان («میر ما») در تقویم دَیلمی و در گیلان.

  4. #4

    پیش فرض

    آگاهي هايى در باره جشن بهمنگان
    چنان‌كه مي‌دانيد، از دير و دور تاكنون هر روز و هر ساعت در اين دنياي پهناور پيش‌آمدهايي روي داده و صفحات تاريخ و نوشته‌ها آن رويداد را در سينه خود ثبت و نگهداري كرده‌است.
    تاريخ كشور ايران و دين زرتشتي نيز خود گوياي بسياري از اين رخدادها است كه برخي از رويدادها در بهمن ماه بوده‌است.
    از جمله روز دوم بهمن ماه به نام بهمن خوانده‌مي‌شود كه مربوط به «امشاسپند بهمن» است و به مناسبت هم نام بودن ماه و روز به بهمنگان و يا بهمنجه ناميده مي‌شود. امشاسپند بهمن بنا به نوشته‌هاي باستان و اوستا نگهبان چهارپايان سودمند است.
    پس از همين رو بوده كه در بهمن روز از كشتن گوسفند و خوردن گوشت خودداري مي‌كنند. چون فرشته بهمن مظهر نيك‌انديشي و نهاد پاك و نماد خرد و دانش است و نيك انديشي يكي از سه اصل اساسي دين زرتشتي است.
    براي جشن بهمنگان چكامه‌هايي نيز سروده‌اندكه از آن ميان، به شعر كوتاهي از «انوري» شاعر بسنده مي‌كنيم:
    بعدها كز سر عشرت همه روزه افكندي سخن رفتــن و نارفتن ما در افواه
    انـــــدر آمد ز در حجــــره من صبــحدمي روز بهمنجنه يعني دوم بهمن ماه
    «ابوريحان بيروني» نيز در كتاب التفهيم مي‌نويسند: بهمنجنه بهمن روز است از بهمن ماه، دراين روز بهمن سعيد يا شير خالص و پاك مي‌خورند و مي‌گويند حافظه مي‌آورد و فراموشي را ببرد. اما در خراسان هنگام اين جشن مهماني مي‌كنند بر ديگي كه اندر او از پردانه خوردني و گوشت حيوان حلال گوشت و تره سبزي‌ها وجود دارد.
    و سرانجام «علي بن طوسي» در كتاب نعمت خود معروف به «نعمت فرس» زير نام كلمه بهمنجه مي‌نويسد: بهمنجنه رسم عجم است. چون دو روز از ماه بهمن مي‌گذشت، بهمنجه مي‌كردند و اين عيدي بود كه در آن روز طعام مي‌پختند و بهمن سرخ و بهمن زرد بر سر كاس‌ها مي‌افشاندند.

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •