نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: مقايسه حكومت حضرت مهدي(عج) با حكومت هاي عصر حاضر

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile مقايسه حكومت حضرت مهدي(عج) با حكومت هاي عصر حاضر

    یک دسته از گروه یاوران امام زمان (عج) بانوان پرهیزگاری هستند که پیش از ظهور حضرت بقیه الله علیه السلام رحلت کرده اند.به ایشان گفته می شود :امام تو ظاهر گشته است اگر مایلی می توانی حضور داشته باشی .آنان نیز به اراده پروردگار زنده خواهند شد.

    رجعت زنان مربوط به گروه خا صی نیست و هر بانویی خود را با خواسته ها و شرایط زندگی در حکومت مهدی آل محمد علیه السلام تطبیق دهد ممکن است در آینده از رحمت خداوندی بهره مند گشته برای یاری امام زنده شود.یکی از آن شرایط خواندن دعای "عهد" است که در فرد نوعی آمادگی برای پذیرش حکومت آخرین ذخیره ی الهی ایجاد می کند. به فرموده امام صادق علیه السلام : هرکه چهل صبح "دعای عهد" بخواند از یاوران قائم علیه السلام ما باشد و اگر هم پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود خداوند او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد...

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم


    [align=justify]
    • مقدمه
    انسان قبل از اينكه به حالت انفراد و گسيخته از اجتماع زندگي كند، همراه با انسان‌هاي ديگر و در پيوستگي كامل با آنان بوده، هميشه ترجيح مي‌داده خود را در جمع ببيند، و احيانا مشكلات خويش را با نيروي گروه همانند خود رفع و برطرف نمايد. انسان در حالت انفراد، مشخصاتي دارد كه چون در دل گروه قرار گرفت بسياري از آنها را از دست مي‌دهد و در عوض خصوصيت‌هاي تازه‌اي كسب مي‌كند.

    از جمله ويژگيهاي زندگي اجتماعي، مقيد بودن به اصولي است كه توسط حكومت بر جامعه جاري مي‌شود، اصولي كه در اصطلاح به آن قانون مي‌گويند. اين قوانين حاصل ديدگاه ايدئولوژي و انسان شناسي هر مكتب و بينشي است كه در جامعه حاكم است. در عصر حاضر كه از آن به عصر ظهور يا عصر به بن بست رسيدن مكاتب و علوم انساني نيز ياد مي‌شود، اين قوانين ديگر پاسخگوي نيازهاي اجتماعي جامعه نبوده و نياز به قوانيني كارآمدتر و كامل‌تر جهت رشد به سمت يك جامعه ايد‌آل جداً احساس مي‌شود. حكومت‌هاي موجود در عصر حاضر با به بن بست رسيدن در مسائل اجتماعي عملا محبوبيت و جايگاه خود را در بين اجتماع از دست داده و در واقع محكوم به شكست و نابودي مي‌باشند. نمود اين مساله را مي‌توان در بحران‌هاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي جوامع مختلف بوضوح مشاهده و تحليل كرد. دور شدن انسان از خدا با ايجاد اصل جدايي دين از حكومت و برقراري و رواج فرهنگ برهنگي و چپاول ثروت‌هاي عمومي توسط عده‌اي قليل كه خود از سردمداران اين حكومت‌ها هستند، در واقع چيزي جز نابودي اين ايدئولوژي‌هاي بشري را نمي‌گويد. تمامي مكاتبي كه ادعاي حل مشكلات بشري را دارند شكست خواهند خورد. نااميدي كشنده‌اي بر جامعه بشري سايه مي‌افكند و اين احساس كه نمي‌توان از دام جور و ستم رهيد و به خوشبختي و رفاه رسيد بر روح و روان آدمي اثري ژرف بر جاي مي‌گذارد. در اين دوره زماني، تنها اميد و بارقه‌اي كه در دلها مي‌ماند، ايجاد يك جامعه جهاني عاري از هرگونه مشكل و وجود يك حاكم عادل و دادگستر است. حكومتي كه بتواند نقص روحي و معنوي انسان را برطرف نموده و بدينوسيله ريشه فساد و تباهي را از جامعه بركند. انسان را به رشد و تعالي برساند و دين و اخلاق و عدالت محوري را به جامعه بازگرداند. با زورگويان و مستكبران برخورد قاطع نمايد و حق مستضعفان را از آنها بازستاند.

    اينها از ويژگي‌هاي حكومتي است كه نويد آن در هر مكتب الهي به انسان داده شده است. اميد به ظهور منجي آخرالزمان. منجي دادگر و دادگستر و ايجاد حكومت مطلق الهي با اصل مساوات و برابري انسان‌ها.

    در عصر حاضر حكومت‌ها با تكيه بر قوانين محدود روانشناسي اجتماعي و اصول ضعيف سياسي كه برگرفته از علم ناقص بشري است، سعي بر آن دارند تا با ترويج فرهنگ‌هاي ناصحيح و اصول ضد اخلاقي، جامعه را از سطح سياسي و اجتماعي حكومتي حذف نموده و بدينوسله بتوانند با دور نگه داشتن سطح عمومي جامعه از حكومت، منافع مالي و اقتصادي خويش را حفظ نمايند. در واقع حكومت‌هاي عصر حاضر با تكيه بر تبليغات و عناصر فرهنگي سعي بر همراه نمودن افكار عمومي با نظام‌هاي خويش را دارند. اما آنچه كه حكومت‌هاي معاصر هرگز فكر آن را نمي‌كردند، در حال وقوع است. نزديكي بيش از پيش انسان به معنويت و گرايش جامعه بشري بسوي مكاتب الهي كه اين نشانگر شكست مكتب‌هاي خود ساخته بشري است.


    در اين مقاله سعي بر اين است تا با بيان ويژگي‌هاي حكومت آخر الزمان و اثرات خاص آن به بيان مشكلات ساير حكومت‌ها و تفاوت‌هاي ايدئولوژيك حكومت مهدويت با ساير ايدئولوژي‌هاي حكومت‌هاي ديگر در عصر حاضر پرداخته و ديدگاه روشني از شرايط خاص آن دوره ارائه گردد، برنامه‌هاي حكومت آخرالزمان را با برنامه‌هاي حكومت عصر حاضر مقايسه نموده و ويژگي‌هاي خاص حكومت را بيان نمايد.


    اميد است كه مورد قبول حضرت صاحب الامر (ارواحنا لتراب مقدمه فداه) قرار گيرد.


    • ويژگيهاي حكومت آخر الزمان
    1- حكومت واحد جهاني
    1-1- ويژگيهاي حكومت جهاني

    يكي از ملاك‌هاي تشكيل حكومت عدالت خواه‌ برپايي تنها يك حكومت در سطح جهاني مي‌باشد. حكومتي كه بتواند ساير حكومت‌ها را از بين برده و تنها بصورت واحد باقي بماند. حكومت‌هاي عصر حاضر به دلیل مشکلات متعدد و بخصوصی كه در سیستم حکومتی آنها وجود دارد عملا كار را به جايی رسانده‌اند كه جامعه بشري خود را جدا از اين حكومت‌ها مي‌بينند و بدنبال حكومتي عاري از هر گونه مشكل بوده تا بتواند معناي كامل تعاريفي چون امنيت، عدالت، حقوق بشر و ... را در جامعه به مرحله اجرا در آورد. لذا آن حكومتي كه مد نظر جامعه بشري است بايد داراي ويژگيهايي خاص و كامل و در عين حال داراي قدرت كامل اجرايي در هر زماني باشد. ايجاد حكومت واحد جهاني كه يكي از آرزوهاي جامعه بشري است مي‌بايست در آن موقع تحقق يابد. از ويژگيهاي خاص دوره آخرالزمان ايجاد حكومتي واحد و جهاني است. حكومتي كه تمامي حكومت‌هاي ديگر را نفي و نابود مي‌كند و كليه مكاتب بشري را غير از مكاتب ديني از بين مي‌برد. حكومت آخرالزمان، حكومتي جهاني و فراگير است، و ساير حكومت‌ها به لحاظ مبناي غير الهي و ابزارهاي غير مشروع محكوم به نابودي مي‌باشند.

    اين حكومت با هيچ يك از حكومت‌هاي عصر حاضر تطابق يا شباهتي نخواهد داشت. و در طول تاريخ براي آن هيچ نمونه مشابهي يافت نخواهد شد. بي شك اين نوع حكومت مي‌بايست آخرين نوع از انواع حكومت‌ها باشد و در مرحله‌اي به وقوع بپيوندد كه ديگر هيچ راهي براي بشر باقي نمانده و جامعه جهاني به افول سياسي و فكري گرويده و تنها راه حل را در ظهور منجي آخرالزمان و برقراري حكومتي عاري از هرگونه مشكل ببيند.


    امام صادق(ع) در اين مورد مي‌فرمايند:


    ما يكون هذا الامر حتّي لا يبقي صنف من النّاس الّا و قد ولّوا من النّاس لا يعني باشروا الحكم فيهم حتّي لا يقول قائل: انّا لو ولّينا لعدلنا


    دولت امام مهدي(عج) برپا نمي‌شود مگر آن كه همه گروه‌ها به حكومت خواهند رسيد، تا كسي نگويد اگر ما حكومت مي‌كرديم رفتاري عادلانه مي‌داشتيم.


    1-2- جهاني شدن و موانع آن در عصر حاضر

    جهاني شدن به چه معناست؟ مي‌توانيم جهاني شدن را از دو ديدگاه مورد بررسي قرار دهيم. ديدگاه سياسي امروز و ديدگاه ديني بالاخص در حكومت جهاني حضرت مهدي(عج).

    در عصر حاضر بسياري از نظريه پردازان سياسي واژه جهاني شدن را مطرح نموده‌اند. اين واژه به معني شكل گيري نظامي واحد در سطح جهاني مي‌باشد كه داراي يك سازمان مركزي است. اين سازمان وظيفه اجرا و نظارت بر كليه برنامه‌هاي اقتصادي و سياسي تمامي كشورها را بر عهده خواهد داشت. در اين سيستم هر كشور جايگاه امتيازي خاصي خواهد داشت و براساس امتياز مورد نظر به آنها اجازه استفاده از امكانات داده خواهد شد. هر كشور وظيفه‌اي خاص در سطح جهاني ايفا خواهد نمود و ساير وظايف از عهده او بيرون خواهد آمد. همانطور كه از توضيح بالا معلوم مي‌گردد، موانع بسياري در جهت اجراي اين طرح وجود خواهد داشت.

    يكي از موانع ايجاد اين نوع حكومت وجود افراد فاسد و سودجو در عرصه‌هاي حكومتي است كه عملا تمام قوانين و مناسبات اجتماعي را در جهت سودهاي مادي شخصي خويش تنظيم مي‌نمايند. در اين سيستم كه بصورت امتيازي امكانات متفاوت اهدا خواهد شد، ممكن يك كشور و يا برخي از افراد داراي امكاناتي فوق‌العاده بالا بوده و گروهي حتي از امكانات اوليه نيز برخوردار نباشند. اين سيستم در واقع مي‌خواهد دوران بردگي را از سر گيرد. جهاني شدن به اين شكل باعث چپاول ثروت توسط عده‌اي سودجو خواهد شد. يكي ديگر از موانع شكل گيري اين نوع حكومت، فرهنگ‌هاي خود ساخته بشري است كه بسياري از آنها هيچ پايه درستي نداشته و عملا با فرهنگ‌ها و مكاتب ديگر از جمله اديان الهي برخورد خواهد نمود. همچنين در عصر حاضر كه بسياري از كساني كه سنگ جهاني شدن را به سينه مي‌زنند خواستار جدايي دين از حكومت مي‌باشند نمي‌توان حكومتي جهاني بر اساس روحيات ديني و معنوي جامعه بشري ايجاد كرد. همچنين حكومت جهاني بايد از لحاظ علمي در سطحي باشد كه بتواند در هر لحظه و در هر زمان و مكاني وارد عمل شده و با افراد خاطي برخورد نمايد و مشكلات اجتماعي را حل كند كه اين امر با توجه به علم محدود بشر در عصر حاضر غير قابل اجرا مي‌باشد.

    جهاني شدن در حكومت ديني آخرالزمان تعريف متفاوتي دارد. اساس و شالوده اين حكومت را عدالت، مساوات و برابري تشكيل مي‌دهد. در اين حكومت، كليه حكومت‌ها از بين رفته و ديگر چيزي مرز و يا كشور وجود نخواهد داشت. بين تمامي مردم مساوات و برابري وجود خواهد داشت و هر يك به نسبت مساوي از امكانات و بيت المال بهره‌مند خواهند بود. بين آنها با عدالت رفتار خواهد شد. تمامي مردم در اين سيستم در جهت نيل به اهداف اين حكومت، با اين حكومت همكاري خواهند نمود. ديگر اثري از ظلم و ظالم نخواهد بود و حكومت بدست امامي معصوم و عاري از هرگونه اشتباه خواهد افتاد. كليه مكاتب ضد ديني و خود ساخته بشري از بين خواهد رفت و تنها مكاتب ديني و در آخر مكتب ناب اسلامي باقي خواهد ماند.


    با توجه به دو تعريف بالا، حكومت واحد در دوره آخرالزمان، لازم است كه شرايط زير را از هر لحاظ ايفا نمايد:


    1. حكومتي متناسب با ساختارهاي ديني و معنوي ايجاد نمايد تا بتواند پاسخگوي نيازهاي روحي جامعه بشري نيز باشد.


    2. بتواند ساختاري مناسب براي فرهنگ جامعه ايجاد نمايد. فرهنگ‌هاي خودساخته بشري را كه بسياري از آنان باعث ايجاد هرج و مرج اجتماعي در اجتماع جامعه بشري شده است را از بين ببرد.


    3. بتواند ثروت را به طور عادلانه، صحيح و به دور از هر گونه بي عدالتي بين تمام اقشار جامعه تقسيم نمايد. امتيازات طبقاتي را از بين برده و اصل مساوي بودن تمام انسانها را اجرا و رعايت نمايد.


    4. بتواند حكومتي پيشرفته از لحاظ تكنولوژي و علم ايجاد نمايد، كه سرآمد تمامي حكومت‌ها باشد.


    بنا به آيه 31 سوره حجرات كه مي‌فرمايد:

    يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندا... اتقئكم

    ای مردم، ما شما را از يك زن و مرد آفریدیم و شما را تيره‌ها و قبيله‌ها قرار دادیم تا يكديگر را بشناسید، گرامي‌ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست.


    حکومت نهايي باید پنج ویژگی اصلی را رعایت نماید:

    1. اعتقاد به حرمت داشتن انسانها و پرهيز از توهين و نابرابري
    2. پرهیز از سلطه جويي و سلطه گري و آزادي كامل انسان‌ها بر اساس اصول ديني
    3. لغو هر نوع اختیار و فاصله طبقاتی و برابر بودن تمام آحاد جامعه
    4. تعاون و همکاری كامل بين تمامي عناصر جامعه اعم از مردم و حكومت
    5. رعایت عدالت و توازن اجتماعی بر اساس اصل مساوات و برابري

    در واقع وقتی كه با ديد باز به مسائل امروز جامعه بشري مي‌نگريم سرمنشاء تمامي مشكلات امروز جامعه را در عدم رعايت اين پنج اصل توسط حكومتها مي‌يابيم. لذا حكومت مطلق جهاني مي‌بايست عاري از هر گونه مشكل باشد تا بتواند جوابگوي نيازهاي جامعه بشري باشد.


    _________________
    اللهم عجل لوليك الفرج و العافيه و النصر واجعلنا من خير اعوانه و انصاره و المستشهدين بين يديه

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    جايگاه احزاب در حكومت آخرالزمان

    2-1- نقش احزاب در شكل گيري حكومت


    هر حكومت نيازمند ايدئولوژي و بستري است كه بر مبناي آن قوانين و نوع حكومت شكل مي‌گيرد. اين بستر در واقع همان اصول و قوانين اوليه‌اي است كه توسط برخي از افراد در قالب گروهي به نام حزب شكل گرفته است. احزاب سياسي كه در واقع ركن اصلي نظام‌هاي سياسي عصر حاضر جهان را تشكيل مي‌دهند، با تكيه بر قدرت سياسي و مالي خويش و با انتخاب كانديداي خود براي تصدي امر رهبري جامعه سعي دارند تا ايدئولوژي خاص خود را بر جامعه حاكم نمايند. در واقع قدرت سياسي عصر حاضر در حكومت‌ها جولانگاه اين احزاب سياسي است. هر حزب سياسي داراي ايدئولوژي و ديدگاه خاص خود نسبت به جامعه و حكومت است و به همين دليل هر نظام سياسي با نظام قبلي و بعدي خود متفاوت است. در عصر كنوني عملا جايگاه حكومتها به جايگاه گروه‌ها و احزاب سياسي تبديل شده است. قدرت، قانون و نام حكومت در واقع بازيچه‌اي است براي به قدرت رسيدن عده‌اي خاص در جهت پيش راندن اهداف خود در جامعه. اين امر ناشي از درك ناصحيح، ناقص و متفاوت اين گروه‌ها از محيط اجتماعي خويش، اصول انساني و روانشناسي مي‌باشد. همين امر سبب گرديده تا مشكلات بسيار زيادي در جوامع امروزي بوجود آيد كه بسياري از اين مشكلات غير قابل جبران مي‌باشد.
    لذا حكومت در ابتدا مي‌بايست درك صحيح و درستي از جامعه و انسان داشته باشد تا بتواند مبناي كاملي از قوانين و ايدئولوژي را بوجود آورد. انسان شناسي كامل، تنها راه رسيدن به اين مقصود است.
    از آنجا كه در حكومت آخرالزمان حاكم عالم به تمام اسرار و سرشت خلقت انسان است، اين ايدئولوژي و قوانين در آن حكومت شكل خواهد گرفت. لذا ديگر نيازي به هيچ كدام از قوانين قبلي و يا ايدئولوژي‌هاي ديگر نخواهد بود. حكومت مطلق جهاني مي‌بايست عاري از هرگونه حزب و گروه سياسي بوده و تمامي قواي قانونگذار را در جامعه از بين ببرد. در واقع حكومت مطلق جهاني نيازمند حاكمي است كه به تمامي اصول انسان شناسي آشنا بوده و خود بتواند منبع كاملي براي ايجاد و اجراي قوانين باشد. به تمامي روحيات انسان احاطه داشته و قوانيني تنظيم نمايد كه متناسب با تمامي خواست‌هاي انساني هم از لحاظ مادي و هم از لحاظ معنوي باشد. قانونهاي عصر حاضر به هيچ عنوان توانايي ايجاد عدالت و امنيت اجتماعي را ندارند. نمود و اثبات اين مساله را مي‌توان در مشكلات جوامع بزرگ سياسي در عصر حاضر مشاهده كرد.


    2-2- ارتباط احزاب و حكومت با مردم

    تمام مبارزات حزبي كه مردم با يكديگر دارند به منظور در دست گرفتن حكومت و پيروزي بر رقيب است، اما اين انگيزه در حكم علت اصلي نيست، بلكه در حقيقت انگيزه ابتدايي آنست كه انسانها در تلاش براي يافتن رهبرند، و انتخاب اين راه به خاطر دست يافتن به بهترين سيستم رهبري مورد علاقه خودشان است. حكومت‌هاي عصر حاضر با تكيه بر اصول ناقص و ناصحيح روانشناسي انساني سعي نموده‌اند تا با برخي قوانين و دستورات بستري جهت اجراي سياست‌هاي خود ايجاد نمايند. اين اصول ناقص كه شايد به جرات مي‌توان گفت كه بخش اعظمي از آن نيز نادرست مي‌باشد برگرفته از شرايط اجتماعي و فرهنگي جوامع اطراف بشر در هر منطقه است. اين اصول كه گاهي اصول اوليه مكتب‌هاي ديگر از جمله مكتب‌هاي ديني را نيز زير سوال مي‌برد معمولا در اندك زماني به بن بست فكري و معنوي مي‌رسد. از جمله سياست‌هاي اين تفكر را مي‌توان اصل جدايي دين از سياست نام برد. حكومت‌هاي عصر حاضر سعي نموده‌اند تا با همين اصول ضعيف مشكلات اجتماعي و فرهنگي جامعه را حل نمايند كه تاكنون به هيچ كدام از مقاصد خود دست نيافته‌اند. اين امر سبب گرديده تا بين جامعه و حكومت پل ارتباطي دقيق و منظمي ايجاد نگردد. در واقع در عصر حاظر بين حكومت و جامعه سه حالت زير برقرار است:
    1. جامعه گاهي حكومت را نفي و گاهي اثبات مي‌كند. يعني در آنجا كه حكومت به نفع شخص خاصي باشد، آن شخص مدافع حكومت و اگر به ضرر او باشد، مخالف حكومت مي‌گردد.
    2. جامعه و بشر حكومت مي‌خواهد و حكومت نمي‌خواهد. در حقيقت طالب آن حكومت است كه كمتر حكومت كند. زيرا جامعه براي رفع نيازها و فرار از ناخوشي ناچار به پذيرفتن حكومت است. اما اين حكومت آزاديهاي او را محدود مي‌كند.
    3. بين جامعه و حكومت، هميشه دفع و جذب‌هايي وجود دارد، يعني گاهي جامعه حكومت را بدليل كاري مي‌پذيرد و گاهي به دليل ديگر نفي مي‌كند.
    حكومت آخرالزمان براي اجراي اصول نهايي خود مي‌بايست پل ارتباطي دقيق و منظمي بين خود و جامعه ايجاد نمايد و اين اصل زماني رخ مي‌دهد كه جامعه و حكومت ماهيت خود را از وجود يكديگر بدانند. در واقع در عصر ظهور و حكومت آخرالزمان ديگر هيچ كدام از اين روابط كارايي نخواهد داشت. يعني حكومت مي‌تواند تمامي نيازهاي جامعه را تامين نمايد. عدالت را به طور كامل مي‌گستراند و حق هيچ كس را ضايع نمي‌كند. بين حكومت و جامعه پل ارتباطي دقيق و منظمي ايجاد مي‌گردد و آزاديهاي شخصي و اجتماعي محدود نمي‌گردد. در واقع اصول فوق در حكومت آخر الزمان ايجاد مي‌گردد:
    1. جامعه و حكومت در كنار يكديگر و با حفظ اصول كامل تربيتي به پيش خواهند رفت. حكومت معيارهاي لازم در جهت تربيت جامعه را بوجود خواهد آورد و جامعه از تمامي آن معيارها استفاده خواهد نمود.
    2. با اجراي اصل اول، جامعه به سمت عدالت محوري پيش خواهد رفت، بوسيله سيستم تربيتي حكومت با اصول كامل عدالت اجتماعي آشنا خواهد شد و خود بنيانگذار عدالت اجتماعي در سطح جامعه خواهد شد و تمامي حق و حقوق كليه افراد جامعه، توسط خود آنها حفظ خواهد شد.
    3. با اجراي اصل دوم، كليه آزاديهايي كه باعث آزار جامعه و يا از بين بردن حريم عمومي مي‌گردد بوسيله خود جامعه از بين خواهد رفت و كليه حد و مرزها به طور صحيح حفظ خواهد شد.
    4. با اجراي اصل سوم، امنيت عمومي توسط جامعه، بصورت گسترده‌اي شكل خواهد گرفت تا جايي كه ديگر نيازي به دخالت حكومت در اين امر نخواهد بود.
    5. با اجراي اصل چهارم، كليه مردم بدون هيچ گونه امتياز طبقاتي يا فردي از خدمات يكسان و برابر در حد كامل بهره‌مند خواهند شد. آموزش و پرورش، استفاده از خدمات عمومي و ... در سطح وسيعي با حفظ عدالت و امنيت توسط جامعه، براي همه يكسان و برابر خواهد بود.
    6. با اجراي تمامي اصول بالا و اصول ديگري كه خارج از ذهن است، جامعه و حكومت تعاون و همكاري بسيار والا و خوبي با يكديگر داشته و حكومت مي‌تواند كليه نيازهاي اجتماعي و فردي را تامين نموده و رضايت جامعه را جلب نمايد. همچنين جامعه نيز بدليل وجود روابط مناسب بين حكومت و جامعه، اين نوع حكومت را پذيرفته و دستورات آن را بدون كم و كاست و چون و چرا اجرا خواهد نمود.
    اينها اصولي است كه در زمان حكومت آخرالزمان به مرحله اجرا در خواهد آمد كه عملا با توجه به مشكلاتي كه در عصر حاضر وجود دارد، اعم از فساد مالي و اخلاقي سردمداران حكومت، شناخت ضعيف مديران اجتماعي از اصول روانشناسي انسان و ... در عصر حاضر غير قابل اجرا مي‌باشد.
    در واقع مي‌توان اهداف اصلي حكومت آخرالزمان را اينگونه نام برد:
    1. رساندن جامعه بشري به كمال مطلوب و رشد و بالندگي.
    2. برقراري عدالت اجتماعي و گسترش قسط و عدل در سراسر گيتي.
    3. اداره و سازماندهي نظام جهان بر اساس ايمان به خدا و احكام دين مبين اسلام.
    4. تثبيت و گسترش صلح و امنيت جهاني.
    5. زنده و احيا كردن آئين توحيدي و اجراي اصل حكومت ديني.
    6. به كمال نهايي رساندن علم و دانش بشري و رشد و شكوفايي انديشه‌ها و افكار انسان.
    7. تصحيح كليه امور جامعه بشري و استفاده صحيح از امكانات و منابع مادي و معنوي.

    3- حكومت آخرالزمان حكومت علم و منطق

    يكي از عوامل بسيار مهم در نقش حكومت و كنترل آن تاثير علم و دانش است. اين نكته كاملا روشن و مبرهن است كه هر حكومتي كه از ابزار علمي دقيق‌تر و مناسب‌تري جهت كنترل حكومت، ارتباط با مردم، تسريع در جهت انجام كارهاي مربوط به حكومت و ... استفاده نمايد، موفق‌تر خواهد بود. عدم رشد علمي مقولات زيادي را در حكومت سبب خواهد شد. عقب ماندگي علمي، عدم كنترل بيماري‌هاي خطرناك و مسري، بحران‌هاي مربوط به حفظ محيط زيست، بحران غذا و مشكل در تهيه ملزومات مهم جامعه كه درنهايت به وابستگي حكومت به ساير حكومت‌ها و نارضايتي مردم مي‌انجامد از جمله اين مقولات است. نقش علم و دانش تا آن حد در حكومت حائز اهميت است كه ميزان علم و دانش در هر كشور يكي از ملاك‌هاي طبقه بندي آن كشور و حكومت آن مي‌باشد كه اين امر باعث ميزان اهميت سخنان و نظريه‌هاي آن حكومت در امور بين‌الملل خواهد بود.
    بسياري از مشكلات موجود در حكومتهاي عصر حاضر برگرفته از ناتواني علمي بشر در پاسخگويي به بسياري از سوالات و در نتيجه برطرف نمودن آنان است. مشكلاتي از قبيل كنترل حوادث غير قابل پيش بيني، كنترل بيماريها، كنترل كامل امنيت عمومي و ... مشكلاتي است كه علت اصلي آنها ضعف علمي بشر است. بحران‌هاي زيست محيطي، توليد محصولات زايد و نامناسب براي انسان و محيط طبيعي، توليد پس مانده‌هاي رآكتورهاي هسته‌اي كه عملا به بحراني بزرگ تبديل شده است و بسياري مسائل ديگر، بدليل كافي نبودن علم بشري در جهت رفع آن است. اين مشكلات كه هم اكنون به بحران‌هاي بزرگ در جوامع تبديل شده است تنها هنگامي قابل رفع و يا كنترل خواهد بود كه بشر بتواند به تمامي اصول علمي دست يابد. و همچنين اين اصول علمي را با اصول ديني و فرهنگي جامعه تطبيق دهد. لذا يكي از ويژگيهاي اصلي در حكومت ايده آل داشتن علم كامل خواهد بود.
    لذا حكومت مطلق جهاني مي‌بايست به تمامي علوم آشنا بوده تا بتواند بر تمامي مشكلات فايق آيد. كنترل كامل طبيعت را به عهده گيرد، ريشه تمامي بيماريها را از بين ببرد و ساختار كاملي از امنيت اجتماعي را در جامعه ايجاد نمايد، اصول كامل زيست محيطي را رعايت نموده و محيطي عاري از هرگونه مشكل اعم از جسمي و روحي ايجاد نمايد و بتواند راهكار مناسبي جهت پيوند علم و دانش و دين و فرهنگ بوجود آورد. در عصر حاضر با روز افزوني دانش و دور شدن انسان و حكومت از خدا و اتكاء انسان به صنعت، انسان از اصول فطري خود عقب مانده و در چنين جامعه‌اي هر نوع فساد، جنايت و خيانتي شكل خواهد گرفت. در حقيقت قطعي‌ترين و حتمي‌ترين پديده تمدن و تكامل اينچنين، ظلم و بيداد و فساد و تباهي است. در حكومت آخرالزمان بدليل به كمال رسيدن تمامي علوم و حتي ايجاد علوم جديد كه اكنون دور از دسترس ذهن بشر است، تمامي سوالات و مسائل علمي حل شده و منطق ايمان با علم رشد خواهد كرد. همچنين با تكامل علمي بشر در آن عصر، جامعه به تمامي اصول علمي آگاهي پيدا نموده و خود پيشتاز در عرصه اجراي اين اصول، از جمله عدالت اجتماعي و امنيت عمومي خواهند شد. بدليل كامل شدن عقل بشري و وجود حاكم مطلق كه خود امامي معصوم است، بسياري از مشكلات فرهنگي و يا فرهنگ‌هاي خود ساخته بشري از بين مي‌رود و فرهنگي اصيل و ناب كه در واقع همان فرهنگ زيباي پيامبر گرامي اسلام(ص) است، بر جهان حاكم مي‌شود. همچنين مردم آن عصر توجيه تمامي اصول بهداشتي را درك نموده و خود به اجراي آن اصول مي‌پردازند. دليل و علت تمامي بيماريها و امراض كشف و راه درمان و نابودي آنها مشخص مي‌شود. تمامي اصول بهداشتي جامعه اعم از زيبايي، محيط زيست و بهداشت فردي هم از لحاظ جسمي و هم از لحاظ روحي در سطح ايده‌آل خود قرار مي‌گيرد. همچنين بشر بطور كامل به اسرار آفرينش و قوانين طبيعي پي برده و بسياري از مشكلات را از جمله سيل، زلزله و... را خنثي نموده و از بين مي‌برد.

    _________________
    اللهم عجل لوليك الفرج و العافيه و النصر واجعلنا من خير اعوانه و انصاره و المستشهدين بين يديه

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile مقايسه حكومت حضرت مهدي(عج) با حكومت هاي عصر حاضر

    بسم الله الرحمن الرحیم


    [align=justify]
    • مقدمه
    انسان قبل از اينكه به حالت انفراد و گسيخته از اجتماع زندگي كند، همراه با انسان‌هاي ديگر و در پيوستگي كامل با آنان بوده، هميشه ترجيح مي‌داده خود را در جمع ببيند، و احيانا مشكلات خويش را با نيروي گروه همانند خود رفع و برطرف نمايد. انسان در حالت انفراد، مشخصاتي دارد كه چون در دل گروه قرار گرفت بسياري از آنها را از دست مي‌دهد و در عوض خصوصيت‌هاي تازه‌اي كسب مي‌كند.

    از جمله ويژگيهاي زندگي اجتماعي، مقيد بودن به اصولي است كه توسط حكومت بر جامعه جاري مي‌شود، اصولي كه در اصطلاح به آن قانون مي‌گويند. اين قوانين حاصل ديدگاه ايدئولوژي و انسان شناسي هر مكتب و بينشي است كه در جامعه حاكم است. در عصر حاضر كه از آن به عصر ظهور يا عصر به بن بست رسيدن مكاتب و علوم انساني نيز ياد مي‌شود، اين قوانين ديگر پاسخگوي نيازهاي اجتماعي جامعه نبوده و نياز به قوانيني كارآمدتر و كامل‌تر جهت رشد به سمت يك جامعه ايد‌آل جداً احساس مي‌شود. حكومت‌هاي موجود در عصر حاضر با به بن بست رسيدن در مسائل اجتماعي عملا محبوبيت و جايگاه خود را در بين اجتماع از دست داده و در واقع محكوم به شكست و نابودي مي‌باشند. نمود اين مساله را مي‌توان در بحران‌هاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي جوامع مختلف بوضوح مشاهده و تحليل كرد. دور شدن انسان از خدا با ايجاد اصل جدايي دين از حكومت و برقراري و رواج فرهنگ برهنگي و چپاول ثروت‌هاي عمومي توسط عده‌اي قليل كه خود از سردمداران اين حكومت‌ها هستند، در واقع چيزي جز نابودي اين ايدئولوژي‌هاي بشري را نمي‌گويد. تمامي مكاتبي كه ادعاي حل مشكلات بشري را دارند شكست خواهند خورد. نااميدي كشنده‌اي بر جامعه بشري سايه مي‌افكند و اين احساس كه نمي‌توان از دام جور و ستم رهيد و به خوشبختي و رفاه رسيد بر روح و روان آدمي اثري ژرف بر جاي مي‌گذارد. در اين دوره زماني، تنها اميد و بارقه‌اي كه در دلها مي‌ماند، ايجاد يك جامعه جهاني عاري از هرگونه مشكل و وجود يك حاكم عادل و دادگستر است. حكومتي كه بتواند نقص روحي و معنوي انسان را برطرف نموده و بدينوسيله ريشه فساد و تباهي را از جامعه بركند. انسان را به رشد و تعالي برساند و دين و اخلاق و عدالت محوري را به جامعه بازگرداند. با زورگويان و مستكبران برخورد قاطع نمايد و حق مستضعفان را از آنها بازستاند.

    اينها از ويژگي‌هاي حكومتي است كه نويد آن در هر مكتب الهي به انسان داده شده است. اميد به ظهور منجي آخرالزمان. منجي دادگر و دادگستر و ايجاد حكومت مطلق الهي با اصل مساوات و برابري انسان‌ها.

    در عصر حاضر حكومت‌ها با تكيه بر قوانين محدود روانشناسي اجتماعي و اصول ضعيف سياسي كه برگرفته از علم ناقص بشري است، سعي بر آن دارند تا با ترويج فرهنگ‌هاي ناصحيح و اصول ضد اخلاقي، جامعه را از سطح سياسي و اجتماعي حكومتي حذف نموده و بدينوسله بتوانند با دور نگه داشتن سطح عمومي جامعه از حكومت، منافع مالي و اقتصادي خويش را حفظ نمايند. در واقع حكومت‌هاي عصر حاضر با تكيه بر تبليغات و عناصر فرهنگي سعي بر همراه نمودن افكار عمومي با نظام‌هاي خويش را دارند. اما آنچه كه حكومت‌هاي معاصر هرگز فكر آن را نمي‌كردند، در حال وقوع است. نزديكي بيش از پيش انسان به معنويت و گرايش جامعه بشري بسوي مكاتب الهي كه اين نشانگر شكست مكتب‌هاي خود ساخته بشري است.


    در اين مقاله سعي بر اين است تا با بيان ويژگي‌هاي حكومت آخر الزمان و اثرات خاص آن به بيان مشكلات ساير حكومت‌ها و تفاوت‌هاي ايدئولوژيك حكومت مهدويت با ساير ايدئولوژي‌هاي حكومت‌هاي ديگر در عصر حاضر پرداخته و ديدگاه روشني از شرايط خاص آن دوره ارائه گردد، برنامه‌هاي حكومت آخرالزمان را با برنامه‌هاي حكومت عصر حاضر مقايسه نموده و ويژگي‌هاي خاص حكومت را بيان نمايد.


    اميد است كه مورد قبول حضرت صاحب الامر (ارواحنا لتراب مقدمه فداه) قرار گيرد.


    • ويژگيهاي حكومت آخر الزمان
    1- حكومت واحد جهاني
    1-1- ويژگيهاي حكومت جهاني

    يكي از ملاك‌هاي تشكيل حكومت عدالت خواه‌ برپايي تنها يك حكومت در سطح جهاني مي‌باشد. حكومتي كه بتواند ساير حكومت‌ها را از بين برده و تنها بصورت واحد باقي بماند. حكومت‌هاي عصر حاضر به دلیل مشکلات متعدد و بخصوصی كه در سیستم حکومتی آنها وجود دارد عملا كار را به جايی رسانده‌اند كه جامعه بشري خود را جدا از اين حكومت‌ها مي‌بينند و بدنبال حكومتي عاري از هر گونه مشكل بوده تا بتواند معناي كامل تعاريفي چون امنيت، عدالت، حقوق بشر و ... را در جامعه به مرحله اجرا در آورد. لذا آن حكومتي كه مد نظر جامعه بشري است بايد داراي ويژگيهايي خاص و كامل و در عين حال داراي قدرت كامل اجرايي در هر زماني باشد. ايجاد حكومت واحد جهاني كه يكي از آرزوهاي جامعه بشري است مي‌بايست در آن موقع تحقق يابد. از ويژگيهاي خاص دوره آخرالزمان ايجاد حكومتي واحد و جهاني است. حكومتي كه تمامي حكومت‌هاي ديگر را نفي و نابود مي‌كند و كليه مكاتب بشري را غير از مكاتب ديني از بين مي‌برد. حكومت آخرالزمان، حكومتي جهاني و فراگير است، و ساير حكومت‌ها به لحاظ مبناي غير الهي و ابزارهاي غير مشروع محكوم به نابودي مي‌باشند.

    اين حكومت با هيچ يك از حكومت‌هاي عصر حاضر تطابق يا شباهتي نخواهد داشت. و در طول تاريخ براي آن هيچ نمونه مشابهي يافت نخواهد شد. بي شك اين نوع حكومت مي‌بايست آخرين نوع از انواع حكومت‌ها باشد و در مرحله‌اي به وقوع بپيوندد كه ديگر هيچ راهي براي بشر باقي نمانده و جامعه جهاني به افول سياسي و فكري گرويده و تنها راه حل را در ظهور منجي آخرالزمان و برقراري حكومتي عاري از هرگونه مشكل ببيند.


    امام صادق(ع) در اين مورد مي‌فرمايند:


    ما يكون هذا الامر حتّي لا يبقي صنف من النّاس الّا و قد ولّوا من النّاس لا يعني باشروا الحكم فيهم حتّي لا يقول قائل: انّا لو ولّينا لعدلنا


    دولت امام مهدي(عج) برپا نمي‌شود مگر آن كه همه گروه‌ها به حكومت خواهند رسيد، تا كسي نگويد اگر ما حكومت مي‌كرديم رفتاري عادلانه مي‌داشتيم.


    1-2- جهاني شدن و موانع آن در عصر حاضر

    جهاني شدن به چه معناست؟ مي‌توانيم جهاني شدن را از دو ديدگاه مورد بررسي قرار دهيم. ديدگاه سياسي امروز و ديدگاه ديني بالاخص در حكومت جهاني حضرت مهدي(عج).

    در عصر حاضر بسياري از نظريه پردازان سياسي واژه جهاني شدن را مطرح نموده‌اند. اين واژه به معني شكل گيري نظامي واحد در سطح جهاني مي‌باشد كه داراي يك سازمان مركزي است. اين سازمان وظيفه اجرا و نظارت بر كليه برنامه‌هاي اقتصادي و سياسي تمامي كشورها را بر عهده خواهد داشت. در اين سيستم هر كشور جايگاه امتيازي خاصي خواهد داشت و براساس امتياز مورد نظر به آنها اجازه استفاده از امكانات داده خواهد شد. هر كشور وظيفه‌اي خاص در سطح جهاني ايفا خواهد نمود و ساير وظايف از عهده او بيرون خواهد آمد. همانطور كه از توضيح بالا معلوم مي‌گردد، موانع بسياري در جهت اجراي اين طرح وجود خواهد داشت.

    يكي از موانع ايجاد اين نوع حكومت وجود افراد فاسد و سودجو در عرصه‌هاي حكومتي است كه عملا تمام قوانين و مناسبات اجتماعي را در جهت سودهاي مادي شخصي خويش تنظيم مي‌نمايند. در اين سيستم كه بصورت امتيازي امكانات متفاوت اهدا خواهد شد، ممكن يك كشور و يا برخي از افراد داراي امكاناتي فوق‌العاده بالا بوده و گروهي حتي از امكانات اوليه نيز برخوردار نباشند. اين سيستم در واقع مي‌خواهد دوران بردگي را از سر گيرد. جهاني شدن به اين شكل باعث چپاول ثروت توسط عده‌اي سودجو خواهد شد. يكي ديگر از موانع شكل گيري اين نوع حكومت، فرهنگ‌هاي خود ساخته بشري است كه بسياري از آنها هيچ پايه درستي نداشته و عملا با فرهنگ‌ها و مكاتب ديگر از جمله اديان الهي برخورد خواهد نمود. همچنين در عصر حاضر كه بسياري از كساني كه سنگ جهاني شدن را به سينه مي‌زنند خواستار جدايي دين از حكومت مي‌باشند نمي‌توان حكومتي جهاني بر اساس روحيات ديني و معنوي جامعه بشري ايجاد كرد. همچنين حكومت جهاني بايد از لحاظ علمي در سطحي باشد كه بتواند در هر لحظه و در هر زمان و مكاني وارد عمل شده و با افراد خاطي برخورد نمايد و مشكلات اجتماعي را حل كند كه اين امر با توجه به علم محدود بشر در عصر حاضر غير قابل اجرا مي‌باشد.

    جهاني شدن در حكومت ديني آخرالزمان تعريف متفاوتي دارد. اساس و شالوده اين حكومت را عدالت، مساوات و برابري تشكيل مي‌دهد. در اين حكومت، كليه حكومت‌ها از بين رفته و ديگر چيزي مرز و يا كشور وجود نخواهد داشت. بين تمامي مردم مساوات و برابري وجود خواهد داشت و هر يك به نسبت مساوي از امكانات و بيت المال بهره‌مند خواهند بود. بين آنها با عدالت رفتار خواهد شد. تمامي مردم در اين سيستم در جهت نيل به اهداف اين حكومت، با اين حكومت همكاري خواهند نمود. ديگر اثري از ظلم و ظالم نخواهد بود و حكومت بدست امامي معصوم و عاري از هرگونه اشتباه خواهد افتاد. كليه مكاتب ضد ديني و خود ساخته بشري از بين خواهد رفت و تنها مكاتب ديني و در آخر مكتب ناب اسلامي باقي خواهد ماند.


    با توجه به دو تعريف بالا، حكومت واحد در دوره آخرالزمان، لازم است كه شرايط زير را از هر لحاظ ايفا نمايد:


    1. حكومتي متناسب با ساختارهاي ديني و معنوي ايجاد نمايد تا بتواند پاسخگوي نيازهاي روحي جامعه بشري نيز باشد.


    2. بتواند ساختاري مناسب براي فرهنگ جامعه ايجاد نمايد. فرهنگ‌هاي خودساخته بشري را كه بسياري از آنان باعث ايجاد هرج و مرج اجتماعي در اجتماع جامعه بشري شده است را از بين ببرد.


    3. بتواند ثروت را به طور عادلانه، صحيح و به دور از هر گونه بي عدالتي بين تمام اقشار جامعه تقسيم نمايد. امتيازات طبقاتي را از بين برده و اصل مساوي بودن تمام انسانها را اجرا و رعايت نمايد.


    4. بتواند حكومتي پيشرفته از لحاظ تكنولوژي و علم ايجاد نمايد، كه سرآمد تمامي حكومت‌ها باشد.


    بنا به آيه 31 سوره حجرات كه مي‌فرمايد:

    يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندا... اتقئكم

    ای مردم، ما شما را از يك زن و مرد آفریدیم و شما را تيره‌ها و قبيله‌ها قرار دادیم تا يكديگر را بشناسید، گرامي‌ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست.


    حکومت نهايي باید پنج ویژگی اصلی را رعایت نماید:

    1. اعتقاد به حرمت داشتن انسانها و پرهيز از توهين و نابرابري
    2. پرهیز از سلطه جويي و سلطه گري و آزادي كامل انسان‌ها بر اساس اصول ديني
    3. لغو هر نوع اختیار و فاصله طبقاتی و برابر بودن تمام آحاد جامعه
    4. تعاون و همکاری كامل بين تمامي عناصر جامعه اعم از مردم و حكومت
    5. رعایت عدالت و توازن اجتماعی بر اساس اصل مساوات و برابري

    در واقع وقتی كه با ديد باز به مسائل امروز جامعه بشري مي‌نگريم سرمنشاء تمامي مشكلات امروز جامعه را در عدم رعايت اين پنج اصل توسط حكومتها مي‌يابيم. لذا حكومت مطلق جهاني مي‌بايست عاري از هر گونه مشكل باشد تا بتواند جوابگوي نيازهاي جامعه بشري باشد.


    _________________
    اللهم عجل لوليك الفرج و العافيه و النصر واجعلنا من خير اعوانه و انصاره و المستشهدين بين يديه

  5. #5
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    جايگاه احزاب در حكومت آخرالزمان

    2-1- نقش احزاب در شكل گيري حكومت


    هر حكومت نيازمند ايدئولوژي و بستري است كه بر مبناي آن قوانين و نوع حكومت شكل مي‌گيرد. اين بستر در واقع همان اصول و قوانين اوليه‌اي است كه توسط برخي از افراد در قالب گروهي به نام حزب شكل گرفته است. احزاب سياسي كه در واقع ركن اصلي نظام‌هاي سياسي عصر حاضر جهان را تشكيل مي‌دهند، با تكيه بر قدرت سياسي و مالي خويش و با انتخاب كانديداي خود براي تصدي امر رهبري جامعه سعي دارند تا ايدئولوژي خاص خود را بر جامعه حاكم نمايند. در واقع قدرت سياسي عصر حاضر در حكومت‌ها جولانگاه اين احزاب سياسي است. هر حزب سياسي داراي ايدئولوژي و ديدگاه خاص خود نسبت به جامعه و حكومت است و به همين دليل هر نظام سياسي با نظام قبلي و بعدي خود متفاوت است. در عصر كنوني عملا جايگاه حكومتها به جايگاه گروه‌ها و احزاب سياسي تبديل شده است. قدرت، قانون و نام حكومت در واقع بازيچه‌اي است براي به قدرت رسيدن عده‌اي خاص در جهت پيش راندن اهداف خود در جامعه. اين امر ناشي از درك ناصحيح، ناقص و متفاوت اين گروه‌ها از محيط اجتماعي خويش، اصول انساني و روانشناسي مي‌باشد. همين امر سبب گرديده تا مشكلات بسيار زيادي در جوامع امروزي بوجود آيد كه بسياري از اين مشكلات غير قابل جبران مي‌باشد.
    لذا حكومت در ابتدا مي‌بايست درك صحيح و درستي از جامعه و انسان داشته باشد تا بتواند مبناي كاملي از قوانين و ايدئولوژي را بوجود آورد. انسان شناسي كامل، تنها راه رسيدن به اين مقصود است.
    از آنجا كه در حكومت آخرالزمان حاكم عالم به تمام اسرار و سرشت خلقت انسان است، اين ايدئولوژي و قوانين در آن حكومت شكل خواهد گرفت. لذا ديگر نيازي به هيچ كدام از قوانين قبلي و يا ايدئولوژي‌هاي ديگر نخواهد بود. حكومت مطلق جهاني مي‌بايست عاري از هرگونه حزب و گروه سياسي بوده و تمامي قواي قانونگذار را در جامعه از بين ببرد. در واقع حكومت مطلق جهاني نيازمند حاكمي است كه به تمامي اصول انسان شناسي آشنا بوده و خود بتواند منبع كاملي براي ايجاد و اجراي قوانين باشد. به تمامي روحيات انسان احاطه داشته و قوانيني تنظيم نمايد كه متناسب با تمامي خواست‌هاي انساني هم از لحاظ مادي و هم از لحاظ معنوي باشد. قانونهاي عصر حاضر به هيچ عنوان توانايي ايجاد عدالت و امنيت اجتماعي را ندارند. نمود و اثبات اين مساله را مي‌توان در مشكلات جوامع بزرگ سياسي در عصر حاضر مشاهده كرد.


    2-2- ارتباط احزاب و حكومت با مردم

    تمام مبارزات حزبي كه مردم با يكديگر دارند به منظور در دست گرفتن حكومت و پيروزي بر رقيب است، اما اين انگيزه در حكم علت اصلي نيست، بلكه در حقيقت انگيزه ابتدايي آنست كه انسانها در تلاش براي يافتن رهبرند، و انتخاب اين راه به خاطر دست يافتن به بهترين سيستم رهبري مورد علاقه خودشان است. حكومت‌هاي عصر حاضر با تكيه بر اصول ناقص و ناصحيح روانشناسي انساني سعي نموده‌اند تا با برخي قوانين و دستورات بستري جهت اجراي سياست‌هاي خود ايجاد نمايند. اين اصول ناقص كه شايد به جرات مي‌توان گفت كه بخش اعظمي از آن نيز نادرست مي‌باشد برگرفته از شرايط اجتماعي و فرهنگي جوامع اطراف بشر در هر منطقه است. اين اصول كه گاهي اصول اوليه مكتب‌هاي ديگر از جمله مكتب‌هاي ديني را نيز زير سوال مي‌برد معمولا در اندك زماني به بن بست فكري و معنوي مي‌رسد. از جمله سياست‌هاي اين تفكر را مي‌توان اصل جدايي دين از سياست نام برد. حكومت‌هاي عصر حاضر سعي نموده‌اند تا با همين اصول ضعيف مشكلات اجتماعي و فرهنگي جامعه را حل نمايند كه تاكنون به هيچ كدام از مقاصد خود دست نيافته‌اند. اين امر سبب گرديده تا بين جامعه و حكومت پل ارتباطي دقيق و منظمي ايجاد نگردد. در واقع در عصر حاظر بين حكومت و جامعه سه حالت زير برقرار است:
    1. جامعه گاهي حكومت را نفي و گاهي اثبات مي‌كند. يعني در آنجا كه حكومت به نفع شخص خاصي باشد، آن شخص مدافع حكومت و اگر به ضرر او باشد، مخالف حكومت مي‌گردد.
    2. جامعه و بشر حكومت مي‌خواهد و حكومت نمي‌خواهد. در حقيقت طالب آن حكومت است كه كمتر حكومت كند. زيرا جامعه براي رفع نيازها و فرار از ناخوشي ناچار به پذيرفتن حكومت است. اما اين حكومت آزاديهاي او را محدود مي‌كند.
    3. بين جامعه و حكومت، هميشه دفع و جذب‌هايي وجود دارد، يعني گاهي جامعه حكومت را بدليل كاري مي‌پذيرد و گاهي به دليل ديگر نفي مي‌كند.
    حكومت آخرالزمان براي اجراي اصول نهايي خود مي‌بايست پل ارتباطي دقيق و منظمي بين خود و جامعه ايجاد نمايد و اين اصل زماني رخ مي‌دهد كه جامعه و حكومت ماهيت خود را از وجود يكديگر بدانند. در واقع در عصر ظهور و حكومت آخرالزمان ديگر هيچ كدام از اين روابط كارايي نخواهد داشت. يعني حكومت مي‌تواند تمامي نيازهاي جامعه را تامين نمايد. عدالت را به طور كامل مي‌گستراند و حق هيچ كس را ضايع نمي‌كند. بين حكومت و جامعه پل ارتباطي دقيق و منظمي ايجاد مي‌گردد و آزاديهاي شخصي و اجتماعي محدود نمي‌گردد. در واقع اصول فوق در حكومت آخر الزمان ايجاد مي‌گردد:
    1. جامعه و حكومت در كنار يكديگر و با حفظ اصول كامل تربيتي به پيش خواهند رفت. حكومت معيارهاي لازم در جهت تربيت جامعه را بوجود خواهد آورد و جامعه از تمامي آن معيارها استفاده خواهد نمود.
    2. با اجراي اصل اول، جامعه به سمت عدالت محوري پيش خواهد رفت، بوسيله سيستم تربيتي حكومت با اصول كامل عدالت اجتماعي آشنا خواهد شد و خود بنيانگذار عدالت اجتماعي در سطح جامعه خواهد شد و تمامي حق و حقوق كليه افراد جامعه، توسط خود آنها حفظ خواهد شد.
    3. با اجراي اصل دوم، كليه آزاديهايي كه باعث آزار جامعه و يا از بين بردن حريم عمومي مي‌گردد بوسيله خود جامعه از بين خواهد رفت و كليه حد و مرزها به طور صحيح حفظ خواهد شد.
    4. با اجراي اصل سوم، امنيت عمومي توسط جامعه، بصورت گسترده‌اي شكل خواهد گرفت تا جايي كه ديگر نيازي به دخالت حكومت در اين امر نخواهد بود.
    5. با اجراي اصل چهارم، كليه مردم بدون هيچ گونه امتياز طبقاتي يا فردي از خدمات يكسان و برابر در حد كامل بهره‌مند خواهند شد. آموزش و پرورش، استفاده از خدمات عمومي و ... در سطح وسيعي با حفظ عدالت و امنيت توسط جامعه، براي همه يكسان و برابر خواهد بود.
    6. با اجراي تمامي اصول بالا و اصول ديگري كه خارج از ذهن است، جامعه و حكومت تعاون و همكاري بسيار والا و خوبي با يكديگر داشته و حكومت مي‌تواند كليه نيازهاي اجتماعي و فردي را تامين نموده و رضايت جامعه را جلب نمايد. همچنين جامعه نيز بدليل وجود روابط مناسب بين حكومت و جامعه، اين نوع حكومت را پذيرفته و دستورات آن را بدون كم و كاست و چون و چرا اجرا خواهد نمود.
    اينها اصولي است كه در زمان حكومت آخرالزمان به مرحله اجرا در خواهد آمد كه عملا با توجه به مشكلاتي كه در عصر حاضر وجود دارد، اعم از فساد مالي و اخلاقي سردمداران حكومت، شناخت ضعيف مديران اجتماعي از اصول روانشناسي انسان و ... در عصر حاضر غير قابل اجرا مي‌باشد.
    در واقع مي‌توان اهداف اصلي حكومت آخرالزمان را اينگونه نام برد:
    1. رساندن جامعه بشري به كمال مطلوب و رشد و بالندگي.
    2. برقراري عدالت اجتماعي و گسترش قسط و عدل در سراسر گيتي.
    3. اداره و سازماندهي نظام جهان بر اساس ايمان به خدا و احكام دين مبين اسلام.
    4. تثبيت و گسترش صلح و امنيت جهاني.
    5. زنده و احيا كردن آئين توحيدي و اجراي اصل حكومت ديني.
    6. به كمال نهايي رساندن علم و دانش بشري و رشد و شكوفايي انديشه‌ها و افكار انسان.
    7. تصحيح كليه امور جامعه بشري و استفاده صحيح از امكانات و منابع مادي و معنوي.

    3- حكومت آخرالزمان حكومت علم و منطق

    يكي از عوامل بسيار مهم در نقش حكومت و كنترل آن تاثير علم و دانش است. اين نكته كاملا روشن و مبرهن است كه هر حكومتي كه از ابزار علمي دقيق‌تر و مناسب‌تري جهت كنترل حكومت، ارتباط با مردم، تسريع در جهت انجام كارهاي مربوط به حكومت و ... استفاده نمايد، موفق‌تر خواهد بود. عدم رشد علمي مقولات زيادي را در حكومت سبب خواهد شد. عقب ماندگي علمي، عدم كنترل بيماري‌هاي خطرناك و مسري، بحران‌هاي مربوط به حفظ محيط زيست، بحران غذا و مشكل در تهيه ملزومات مهم جامعه كه درنهايت به وابستگي حكومت به ساير حكومت‌ها و نارضايتي مردم مي‌انجامد از جمله اين مقولات است. نقش علم و دانش تا آن حد در حكومت حائز اهميت است كه ميزان علم و دانش در هر كشور يكي از ملاك‌هاي طبقه بندي آن كشور و حكومت آن مي‌باشد كه اين امر باعث ميزان اهميت سخنان و نظريه‌هاي آن حكومت در امور بين‌الملل خواهد بود.
    بسياري از مشكلات موجود در حكومتهاي عصر حاضر برگرفته از ناتواني علمي بشر در پاسخگويي به بسياري از سوالات و در نتيجه برطرف نمودن آنان است. مشكلاتي از قبيل كنترل حوادث غير قابل پيش بيني، كنترل بيماريها، كنترل كامل امنيت عمومي و ... مشكلاتي است كه علت اصلي آنها ضعف علمي بشر است. بحران‌هاي زيست محيطي، توليد محصولات زايد و نامناسب براي انسان و محيط طبيعي، توليد پس مانده‌هاي رآكتورهاي هسته‌اي كه عملا به بحراني بزرگ تبديل شده است و بسياري مسائل ديگر، بدليل كافي نبودن علم بشري در جهت رفع آن است. اين مشكلات كه هم اكنون به بحران‌هاي بزرگ در جوامع تبديل شده است تنها هنگامي قابل رفع و يا كنترل خواهد بود كه بشر بتواند به تمامي اصول علمي دست يابد. و همچنين اين اصول علمي را با اصول ديني و فرهنگي جامعه تطبيق دهد. لذا يكي از ويژگيهاي اصلي در حكومت ايده آل داشتن علم كامل خواهد بود.
    لذا حكومت مطلق جهاني مي‌بايست به تمامي علوم آشنا بوده تا بتواند بر تمامي مشكلات فايق آيد. كنترل كامل طبيعت را به عهده گيرد، ريشه تمامي بيماريها را از بين ببرد و ساختار كاملي از امنيت اجتماعي را در جامعه ايجاد نمايد، اصول كامل زيست محيطي را رعايت نموده و محيطي عاري از هرگونه مشكل اعم از جسمي و روحي ايجاد نمايد و بتواند راهكار مناسبي جهت پيوند علم و دانش و دين و فرهنگ بوجود آورد. در عصر حاضر با روز افزوني دانش و دور شدن انسان و حكومت از خدا و اتكاء انسان به صنعت، انسان از اصول فطري خود عقب مانده و در چنين جامعه‌اي هر نوع فساد، جنايت و خيانتي شكل خواهد گرفت. در حقيقت قطعي‌ترين و حتمي‌ترين پديده تمدن و تكامل اينچنين، ظلم و بيداد و فساد و تباهي است. در حكومت آخرالزمان بدليل به كمال رسيدن تمامي علوم و حتي ايجاد علوم جديد كه اكنون دور از دسترس ذهن بشر است، تمامي سوالات و مسائل علمي حل شده و منطق ايمان با علم رشد خواهد كرد. همچنين با تكامل علمي بشر در آن عصر، جامعه به تمامي اصول علمي آگاهي پيدا نموده و خود پيشتاز در عرصه اجراي اين اصول، از جمله عدالت اجتماعي و امنيت عمومي خواهند شد. بدليل كامل شدن عقل بشري و وجود حاكم مطلق كه خود امامي معصوم است، بسياري از مشكلات فرهنگي و يا فرهنگ‌هاي خود ساخته بشري از بين مي‌رود و فرهنگي اصيل و ناب كه در واقع همان فرهنگ زيباي پيامبر گرامي اسلام(ص) است، بر جهان حاكم مي‌شود. همچنين مردم آن عصر توجيه تمامي اصول بهداشتي را درك نموده و خود به اجراي آن اصول مي‌پردازند. دليل و علت تمامي بيماريها و امراض كشف و راه درمان و نابودي آنها مشخص مي‌شود. تمامي اصول بهداشتي جامعه اعم از زيبايي، محيط زيست و بهداشت فردي هم از لحاظ جسمي و هم از لحاظ روحي در سطح ايده‌آل خود قرار مي‌گيرد. همچنين بشر بطور كامل به اسرار آفرينش و قوانين طبيعي پي برده و بسياري از مشكلات را از جمله سيل، زلزله و... را خنثي نموده و از بين مي‌برد.

    _________________
    اللهم عجل لوليك الفرج و العافيه و النصر واجعلنا من خير اعوانه و انصاره و المستشهدين بين يديه

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •