نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: غروب عشق(شعر)

  1. #1
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض غروب عشق(شعر)

    غروبا میون هفته بر سر قبر یه عاشق
    یه جوون میاد میزاره گلای سرخ شقایق
    بی صدا میشکنه بغضش روی سنگ قبر دلدار
    اشک میریزه از دو چـشمش مثل بارون وقت دیدار
    زیر لب با گریه میگه : مهربونم بی وفایی
    رفتی و نیستی بدونی چه جگر سوزه جدایی !
    آخه من تو رو می خواستم ، اون نجیب خوب و پاک
    اون صدای مهربون ، نه سکوت سرد خاک
    تویی که نگاه پاکت مرهم زخم دلم بود
    دیدنت حتی یه لحظه راه حل مشکلم بود
    تو که ریشه کردی بـا من ، توی خاک بیقراری
    تو که گفتی با جدایی هیچ میونه ای نداری
    پس چرا تنهام گذاشتی توی این فصل سیاهی ؟
    تو عزیزترینی اما ، یه رفیق نیمه راهی
    داغ رفتنت عزیزم خط کشید رو بودن من
    رفتی و دیگه چه فایده ؟ ناله و ضجه و شیون ؟
    تو سفر کردی به خورشید ، رفتی اونور دقایق
    منو جا گذاشتی اینجا ، با دلی خسته و عاشق
    نمیخوام بی تو بمونم ، بی تو زندگی حرومه
    تو که پیش من نباشـی ، همه چی برام تمومه
    عاشق خـسته و تنها ، سر گذاشت رو خاک نمناک
    گفت جگر گوشه ی عشقو ، دادمش دست تو ای خاک !
    نزاری تنها بمونه ، همدم چشم سیاش باش
    شونه کن موهاشو آروم ، شبا قصه گو براش باش
    و غروب با اون غرورش نتونست دووم بیاره
    پا کشید از آسمون و جاشو داد به یک ستاره
    اون جوون داغ دیده ، با دلی شکسته از غم
    بوسه زد رو خاک یار و دور شد آهسته و کم ک
    ولی چند قدم که دور شد دوباره گریه رو سر داد
    روشو بر گردوند و داد زد : به خدا نمیری از یاد !!!

  2. #2
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/12/25
    محل سکونت
    به قول سهراب : هر كحا باشم آسمان مال من است
    نوشته ها
    334

    Eh




    هر صبح به اميد آمدنت شكوفه ميدهم

    ولي غروب كه مي شود نااميد از آمدنت ميشكنم

    ویرایش توسط Pari * : 2013/12/16 در ساعت 09:47

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •