-
کاربر سایت
سيب نخستين(شعر)
اي شعلة بيرونزده از سيب نخستين!
بالاي سر آدم و حوا زده پرچين
در ساية تو باغ جهان سيب برآورد
تا سجده كند پيش تو انسان پس از اين
زخم تو چه بودهست؟ نبستند طبيبان
نام تو چه بودهست؟ نگفتند مجانين
با بوسه نشستي به رگ آدم و حوا
فواره زدي از نفس ليلي و شيرين
تو تاختي از چشم زناني كه بهشتند
پاشيد ز هم هيبتِ مردانِ دل و دين
سد كرد به تو راه، سپاهِ سِپر اندود
از رومِ به تنگ آمده تا كنگرة چين
لُخت از لبة تيغ گذشتي به ظرافت
داخل شدي از روزنِ دربارِ سلاطين
افتاد ترنج تو به دامان زليخا
بيدار شد از تختِ خدا يوسفِ مسكين
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن