بسم الله الرحمن الرحیم
تفسير و جمعبندى
بازتاب توكل در زندگى پيامبران
در آيات قرآن مجيد، به ويژه در تاريخ انبيا، صفت «توكل» به عنوان يكى از بارزترين صفات آنها در طول تاريخ مشاهده
مىشود كه همواره در برابر حوادث سخت، مشكلات طاقت فرسا و دشمنان بى رحم اعتمادشان بر خدا و تكيهگاهشان
ذات پاك او بوده است، و از وابستگى و اعتماد بر ما سوى الله مبرى بودهاند.
نخست از نوح(ع) پيامبر بزرگ خدا شروع مىكنيم:
در نخستين آيه مورد بحث مىخوانيم: هنگامى كه نوح(ع) در برابر دشمنان نيرومند و لجوج و متعصب قرار گرفت، با
اعتماد به خداوند و توكل بر ذات پاكش در برابر همه آنان مقاومت كرد، قرآن در اين زمينه به پيامبر اسلام(ص) مىگويد:
«سرگذشت نوح(ع) را براى آنها(مسلمانان نخستين كه در چنگال دشمنان زورمند گرفتار بودند) بخوان،
در آن هنگام كه به قوم خود گفت: اى قوم من! هرگاه موقعيت من و يادآورىهايم نسبتبه آيات الهى بر
شما سنگين(و غير قابل تحمل) است، (هر كار از دستتان ساخته استبكنيد، من ترس ندارم) من بر خدا
توكل كردهام، نيروى خود و نيروى معبودهايتان را جمع كنيد، سپس چيزى بر شما مخفى نماند و بعد به
حيات من پايان دهيد و لحظهاى مهلتم ندهيد(اما بدانيد در برابر قدرت خداوند كارى از شما ساخته
نيست!)»،
(و اتل عليهم نبا نوح اذ قال لقومه يا قوم ان كان كبر عليكم مقامى و تذكيرى بآيات الله فعلى الله
توكلت فاجمعوا امركم و شركائكم ثم لايكن امركم عليكم غمة ثم اقضوا الى و لاتنظرون) (1)
راستى اين چه عاملى بود كه نوح(ع) را با مؤمنان اندكى كه اطراف او بودند، در برابر دشمنان قدرتمند و سرسخت،
شجاعت و شهامت مىبخشيد كه اين چنين ايستادگى كردند و قدرت آنان را به باد مسخره گرفتند و بى اعتنايى
خويش را به نقشهها و افكار و بتهاى آنها نشان دادند، و به اين وسيله ضربهاى محكم روانى بر آنان وارد ساختند.
آرى اين عامل چيزى جز ايمان به خدا و توكل بر ذات پاك او نبود، و عجب اينكه نه تنها اظهار بى اعتنايى نسبتبه آنها و
معبودهايشان كردند بلكه آنان را بر مخالفت تشجيع نموده و به مبارزه طلبيدند، آرى اين قدرت نمايى تنها زيبنده متوكلان
است!
با توجه به اينكه سوره يونس كه اين آيه در آن است مكى است، خداوند مىخواهد به گروه اندك مسلمانان كه در مكه
همچون پروانهها گرد شمع وجود پيامبر اسلام(ص) جمع شده بودند و در چنگال دشمنان نيرومند سرسختى قرار
داشتند، قوت و قدرت روحى ببخشد و به آنها نشان دهد كه از اين قدرتهاى پوشالى در برابر اراده خدا كارى ساخته
نيست.
تعبير به «شركائكم» ممكن است اشاره به بتها باشد كه شريكهاى ساختگى بتپرستان براى خدا بودند، و در موارد ديگر
قرآن نيز كرارا اين تعبير براى بتها آمده است.
يا اينكه منظور دوستان و بستگان آنها باشد، يعنى تمامى نيروهايتان را بر ضد من بسيج كنيد!
دومين آيه از زبان هود پيامبر ع است كه بعد از دوران نوح(ع) مىزيسته هنگامى كه از سوى قوم بتپرستش تهديد به
مرگ مىشود، با صراحتبه آنها مىگويد:
«من خدا را گواه مىگيرم و شما هم گواه باشيد كه از همتايانى كه براى خدا قرار دادهايد بيزارم -
همه شما براى من نقشه بكشيد، و لحظهاى مرا مهلت ندهيد(اما بدانيد كارى از شما ساخته نيست چرا
كه) - من توكل بر خداوندى كردهام كه پروردگار من و شماست»!
(...قال انى اشهد الله و اشهدوا انى برىء مما تشركون . من دونه فكيدونى جميعا ثم لاتنظرون .
انى توكلت على الله ربى و ربكم) (2)
جالب اينكه نه تنها به قدرت عظيم مخالفان بتپرست و توطئهها و شرارتهاى آنها اعتنا نمىكند، بلكه آنها را تحريك به
قيام بر ضد خود مىنمايد، تا به آنان ثابت كند قلب و روح او به جاى ديگرى وابسته است كه با توكل بر ذات پاك او كمترين
واهمهاى از توطئههاى دشمنان ندارد، هر چند قوى و نيرومند و سرسخت و لجوج باشند، و اين خود نشان مىدهد كه
توكل بر خدا تا چه اندازه به انسان شجاعت و شهامت و پايمردى و استقامت مىبخشد!
راستى شگفت آور است كه انسانى تك و تنها يا با يارانى بسيار اندك، در برابر گروهى عظيم و متعصب و زورمند،
اين گونه بايستد، و اين چنين تهديدهاى آنها را به باد سخريه بگيرد، آرى اين از آثار ايمان و توكل بر خداست!
يكى از مفسران پيشين به نام «زجاج» مىگويد: اين آيه از مهمترين آيات مربوط به پيامبران است كه پيامبرى تنها در
برابر امتى عظيم از مخالفان بايستد و اين چنين با آنها سخن بگويد، شبيه همين تعبير را در داستان نوح(ع) و جريان
پيامبر اسلام ص نيز خوانديم.
شايان توجه اينكه در ادامه اين آيه، هود(ع) در مقام استدلال براى كار خود مىگويد: نه تنها شما،
«هيچ جنبندهاى در جهان نيست مگر اينكه در قبضه قدرت و فرمان خداست»!
(ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها) (3)
سپس مىافزايد: او قدرتمندى نيست كه قدرتش موجب خودكامگى باشد بلكه
«پروردگار من همواره بر صراط مستقيم است»!
(ان ربى على صراط مستقيم)
بنابراين من بر كسى تكيه كردهام كه قدرتش بى پايان و كارهايش عين صواب و عدالت است.
در سومين آيه اشاره به گوشهاى از سرگذشت ابراهيم(ع) و توكل او بر خدا در يكى از مشكلترين ساعات زندگانيش
مىكند، و مىفرمايد:
«پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى آب و علفى در كنار خانهاى كه حرم توست
(به فرمان تو و با توكل بر تو) ساكن ساختم تا نماز را بر پا دارند، اكنون تو دلهاى مردم را متوجه آنها كن
و از ثمرات به آنها روزى ده، تا شكر تو را بجا آورند»،
(ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقيموا الصلوة فاجعل افئدة من
الناس تهوى اليهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم يشكرون) (4)
آيا اگر ايمانى همچون كوه، و دلى همچون دريا، و توكلى در سطح بسيار بالا نباشد، ممكن است انسان همسر و فرزند
دلبند شيرخوارهاش را در سرزمينى خشك و سوزان و بى آب و علف - تنها براى امتثال فرمان خدا - رها كند، و از آنجا
به وطن خويش بازگردد؟!
اين جريان يادآور جريان ديگرى در زندگى ابراهيم(ع) است در آن هنگام كه بتپرستان لجوج و متعصب و خشمگين او را
به خاطر در هم شكستن بتهايشان به محاكمه كشيده بودند و ابراهيم در يك قدمى مرگ قرار داشت، با اين حال
معبودهايشان را به سخريه مىكشيد و با دلايل محكم، منطق خرافى آنها را در زمينه بتپرستى در هم مىكوبيد. (5)
چهارمين آيه اشاره به ماجراى شعيب(ع) مىكند كه مدتى بعد از هود، و كمى قبل از موسى مىزيسته كه او هم
در مقابل سرسختى قوم مشرك و بتپرست و تهديدات آنها مىگويد:
«من(با اين برنامههاى الهى) چيزى جز اصلاح تا آنجا كه در قدرت دارم، نمىخواهم، و توفيق من تنها
از خداست، فقط بر او توكل كردهام و به سوى او بازمىگردم»،
(...ان اريد الا الاصلاح ما استطعت و ما توفيقى الا بالله عليه توكلت و اليه انيب) (6)
آرى من با داشتن ايمان به خدا و توكل بر ذات پاك او از چيزى نمىترسم و با قدرت راه خود را ادامه مىدهم.
قابل توجه اينكه: شعيب(ع) براى دست زدن به اصلاحات همه جانبه در اجتماع فاسد آن زمان بر سه اصل تكيه مىكند:
نخست فراهم شدن مقدمات از سوى پروردگار كه با كلمه «توفيق» به آن اشاره شده، سپس داشتن اراده نيرومند
براى شروع به كار كه با «توكل» به پروردگار حاصل مىشود، و سپس دارا بودن انگيزهاى صحيح و سازنده كه با «اليه
انيب» (به سوى او بازمىگردم و همه كارهايم براى خداست) به آن اشاره مىكند.
در پنجمين آيه سخن از يعقوب كه جد والاى بنى اسرائيل استبه ميان آمده، آن زمان كه در تنگناى شديدى قرار
گرفته بود از يكسو فرزند عزيزش يوسف(ع) را از دست داده، و از سوى ديگر قحطى شديد در كنعان همه مردم، و از
جمله خاندان او را تحت فشار قرار داده است، و به حكم اجبار، فرزند دلبند ديگرش بنيامين را به دستبرادران بد سابقه
و نامهربان! سپرده، تا براى به دست آوردن آذوقه بار ديگر به سرزمين «مصر»بروند و از «عزيز مصر» كمك بطلبند،
در اينجا بود كه يعقوب سفارشى به اين مضمون به فرزندان خود كرد:
«فرزندان من!(به مصر كه مىرويد) همه شما از يك دروازه وارد نشويد، بلكه از درهاى متفرق وارد
شويد(مبادا ورود يك جمعيت غير بومى در مصر حساسيت مردم را برانگيزد و به آنها آسيبى برسانند)»!
(و قال يا بنى لاتدخلوا من باب واحد و ادخلوا من ابواب متفرقة...) (7)
سپس افزود:
«من با اين دستور نمىتوانم حادثهاى را كه از سوى خدا مقرر شده است از شما برطرف سازم، حكم و
فرمان مخصوص به خداست، بر او توكل كردم، و همه توكل كنندگان بايد بر او توكل كنند(و از او استمداد
نمايند)»،
(...و ما اغنى عنكم من الله من شىء ان الحكم الا لله عليه توكلت و عليه فليتوكل المتوكلون) (8)
به اين ترتيب يعقوب دستورهاى لازم را براى پيشگيرى از حوادث قابل اجتناب به فرزندان خود داد، ولى تاكيد كرد كه من
با اين دستورها نمىتوانم جلو هر 2حادثهاى را بگيرم و در برابر همه مشكلات تدبيرى بينديشم، بلكه ما بايد آنچه در توان
داريم انجام دهيم و در بقيه بر خدا توكل كنيم و همه بايد بر او توكل كنند.
در واقع يعقوب با اين سخن هم توصيه به توكل مىكند و هم دليل آن را ذكر مىنمايد، مىگويد: چون همه چيز به فرمان
خداست، پس بايد بر او توكل كرد، چرا كه در برابر اراده خدا از ديگرى كارى ساخته نيست.
روشن است كه منظور از «حكم» در اينجا «حكم تكوينى» پروردگار در عالم آفرينش است كه بازگشتبه عالم اسباب
مىكند و ناظر به حكم تشريعى نيست(دقت كنيد).
----------- پی نوشت ----------------
1-يونس، 71.
2- هود، 54 تا56.
3- هود،56.
4- ابراهيم،37.
5- به آيات 58 تا67 سوره انبياء مراجعه شود.
6- هود، 88.
7- يوسف،67.
8- همان.
_________________
امام مهدىعليه السلام :إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَىءٌ مِن أخبارِكُم.
ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.
بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175