-
مدیر بازنشسته
از وابستگي تا وارستگي
وابستگي و وارستگي در اخلاق و عرفان اسلامي مفهومي خاص دارندکه بايد هر کدام از آنها را يافت و شناخت تا بتوان در مسير خودسازي و به گسستن زنجيرهاي اسارتهاي دروني و بروني توفيق حاصل کرد و از جان و روح تارهاي تنيده شده از خصال و صفات مذموم را فروريخت و ازخودخواهيها رها گرديد و به خداخواهي رسيد.
در يافتن مفهوم و فلسفه اصلي طرد و نفي وابستگيهاي گوناگون و مجاهدت و تلاش براي کسب خصلت والاي وارستگي، همچون همه موضوعات بايد از نگرشهاي ظاهري و سطحي عبور نمود و به عمق و ژرفاي نظر گسترد و واقعيت را آن گونه که هست دريافت، نه آنگونه که پندارها و تصورات ناصحيح و ظاهر بين ميسازند و ميپرورند و به تثبيت ميرساند.
در رويکرد عميق و دروننگر و موضوع وابستگي، بسياري از اعمال و رفتار را نميتوان وابستگي ناميد و نبايد به طرد و نفي آنها پرداخت. همچنين با همين رويکرد ژرف به موضوع وارستگي، بسي حالات و رفتار و کردارها كه به زعم و تصور برخي از افراد وارستگي نام ميگيرد و حال آنکه چنين نيست و ذهنيت و تصورات نادرست آنهاست که باعث مي شود اينگونه درباره خود و حالات و رفتار و عملکردهايشان ارزيابي و قضاوت كنند. اگر نگرشها و ارزيابيها و محاسبهها از سطح و ظاهر عبور کند و به ژرفا راه يابد، و اگر ماهيت هر رفتار و عمل به تدقيق درآيد، و چنانچه انسان قبل از آغازين تلاشها و کوشاييها براي خودسازي، به خودکاوي بپردازد و به خوديابي برسد, به عمق و ماهيت وابستگي و وارستگي وقوف و آگاهي کسب ميکند و با اين معرفت و شناخت, راه خودسازي و تهذيب نفس براي نيل به تقوا و تقرب الهي را با موفقيت طي مينمايد. در چنين شرايطي است که او نسبت به ماهيت وابستگي و انواع و اقسام آن بينش کسب کرده و به همين دليل به طرد و نفي و زدودن آنها از صحنههاي زندگي فردي و اجتماعي خود توفيق حاصل مي نمايد. و نيز با اين بصيرت و آگاهي, ماهيت وارستگي را در مييابد و براي طي مراحل وکسب مراتب مختلف آن تلاش پيروزمندانه ميکند. برخي از آثار ارزشمند بينشيابيهاي ژرف و عميق نسبت به ماهيت اصلي وابستگي و وارستگي را اين گونه به مداقه و تعمق ميگذاريم:
ميتوان جهاني را داشت و وابسته نبود, و ميتوان اطاق و ميزي داشت و وابسته بود. ميتوان غرق در قدرت بود و اسير, و ميتوان محروم از قدرت بود و امير.
ميتوان درشهرت وافر و کامل بود و بينياز از آن, و ميتوان با نگاهي و شعاري و کف و هورايي و يا هر عمل شهرت برانگيز ديگر متزلزل گشت و مجذوب و از خود بيخود شد.
ميتوان به همه چيز رسيد و در همان حال از همه چيز رهيد, و ميتوان به هيچ چيز نرسيد و درعين حال از هيچ چيز نرهيد و همواره در هواي آن بود و دل و دين فداي آن نمود. آيا نديدهايد کسي راکه روي در نقاب خاک پيچيد, در حالي که هيچ چيز نداشت و به همه چيز دل باخت؟! وآيا نديده ايد آن کسي را که در دل خاک آرميد, در حالي که همه چيز داشت وبه هيچ چيز دل نباخت؟!
ميتوان از نعمتهاي گوناگون از زرق و زينت و زيور و وسايل آسايش و آرامش بهره برد و اسير آنها نشد, كه چنانچه اين بهرهوريها, مشروع و معقول و متعادل باشد, وابستگي نيست, و نيز مانع رسيدن انسان به وارستگي نميباشد.
ميتوان به رياست رسيد و رياست طلب نبود, به مقام رسيد و مقام پرست نبود, و اين حقيقت وقتي تحقق ميابد که رياست و جاه و مقام, ابزار باشد براي خدمت و مديريت و تدبير و ساماندهي و رفع مشکلات و موانع راه, ونه هدف براي اشباع تمايلات نفساني, يا آلودگي به مفاسد و معاصي, يا مطامع حزبي و سياسي.
ميتوان درمتن زندگي مادي به معراج معنوي رسيد و از خاک عبور نمود و به افلاک درآمد و از ماده گذشت و به معني نائل گشت. پرورشهاي اخلاقي بايد نه در گوشه عزلت و بريده از اجتماع, که در ميادين و عرصههاي فعاليتهاي مختلف اجتماعي, سياسي, اقتصادي, علمي و فرهنگي صورت گيرد. هنر اين نيست که در گوشهاي بخزي و زمينههاي ابتلا به گناه و فسادي نيابي و دعوت و وسوسه به انجام خلافي نشوي و در عين حال خود را وارسته به شمار آوري. هنر اين است که در متن اجتماع و در حالي که همه زمينههاي گرايش به هر تباهي و فسادي آماده و مهيا است, به گونهاي خويشتن را بپروري و از وابستگيها به وارستگي برسي که هيچ وسوسهاي در تو نفوذ نکند و رفتار و عمل و حرکاتت را آلوده نسازد...
اکنون که دريافتي در صورتي به وارستگي ميرسي که از همه چيز برهي و حال آنکه از همه چيز برخوردار هستي، و در برابر قدرت مقهور نگردي، در حالي که اهرمهاي قدرت را در دست داري، و در مقابل زرق و برق پول و ثروت مجذوب نگردي، در حالي كه به اين نعمت دسترسي يافتهاي، و فريفتة جاه و مقام و رياست نشوي، در عين حالي كه به رياست و مقام رسيدهاي، و در برابر نعمتها و زيور و زينتها متزلزل نگردي و در همان حال از اين نعمتها برخوردار باشي. و نيز اينك كه دريافتي حضورت در متن زندگي مادي و در صحنههاي مختلف كار و تلاش و براي تأمين معاش ضروري است و بايد در همان حال در معراج معنوي باشي و پيمودن راه تقرب و حضور در محفل انس حضرت محبوب و مشاهده انوار جميل جمال او، عزم خويش جزم نما و به خودسازي بپرداز و پاک شو و مرغ جانت را به پرواز درآور، که هرکس باشي و در هر کجا و در هر موقعيت و مسئوليت اجتماعي و سياسي و اقتصادي و سياسي و علمي و فرهنگي، پرورشهاي اخلاقي براي عبور از وابستگي و رسيدن به وارستگي، بايد در متن زندگي مادي و دنيايي صورت گيرد و در حال بهرهوري مشروع و معقول و متعادل و به دور از افراط و تفريط از نعمتها، که بين خودسازي و درون پروريها با اين برونگراييها و نيازهاي فطري و طبيعي که مطابق با مقتضيات خلقت و به دست تواناي حضرت پروردگار با جان و روح انسان آميخته شده است، هيچ تنافي و تعارضي وجود ندارد و به راستي ميتوان همه چيز داشت و وابستگي نداشت، و با همه چيز بود و وابسته نبود، و در حالي در متن زندگي خاکي بود که در اوج حيات افلاکي بود.
پايگاه استاد حسين انصاريان
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن