..::.. بسم الله الرحمن الرحیم ..::..
آهنگ كمال طلبي انسان
آدمي به سوي كمال گرايش ذاتي دارد و در جستوجوي آن از جان مايه ميگذارد؛ هر چند كه در بيشتر موارد در مصاديق كمالي به خطا و اشتباه ميرود ولي اين بدان معناست كه كمالجويي، ريشه در فطرت و غرايز انساني دارد. هر انساني ميكوشد تا از نقص و كاستي در درون و برون خويش بكاهد و به سوي كمال و زيبايي برود. قرآن با توجه به اين خواسته و گرايش ذاتي انسان و براي جلوگيري و كاهش اشتباه در تشخيص مصاديق، آدمي را به مصاديق عيني كمال توجه ميدهد و با تبيين مصاديق كمال نما و يا ضد كمالي ميكوشد تا انسان در مسير درست كمال قرار گيرد.
در تبيين قرآني خداوند كمال مطلق است و هر كسي اگر بخواهد به كمالي دست يابد ميبايست از او كه پروردگار و پرورش دهنده هر موجودي در مسير كمالي است و زمينه و بستر كمال را براي او فراهم ميآورد، بهره جويد و به او و دستورهاي وحيانياش تمسك كند. از اين رو خداوند هم مقصد كمال و هم مسير كمال و هم عامل و موجب ايجاد كمال در اشخاص است. (انعام آيه 83، اعراف آيه 176 و يوسف آيه 76) كه بيان ميكنند كه رسيدن به منزلتهاي معنوي و تقرب به خدا و بهرهمندي از كمالات آن كمال مطلق تنها در سايه سار توجهات و مشيت خداوندي است و تنها اوست كه كمالي را در شخص ايجاد و يا زمينهها و بستر بهرهگيري را فراهم ميآورد. از اين رو خداوند در بينش و نگرش قرآني منشا هرگونه كمالي در درون و بيرون انسان است كه اين مطلب بر پايه ديدگاه توحيد محض تبيين ميگردد كه قرآن و مؤمنان بر اين باورند.
به سخني ديگر چنان كه خداوند اول و آخر و نيز ظاهر و باطن است. همو صمدي است كه جايي از هستي از وجودش خالي نيست و بي او هستي و كمالي نيست. بنابراين هر كسي كمالي بخواهد ميبايست به او تقرب جويد و از او بخواهد؛ در غير اين صورت، انسان به جايي نميرسد و در حقيقت ترازوي وجودياش خالي از هرگونه كمال بلكه از هر چيزي است؛ زيرا در نگرش قرآني غير او باطل است و باطل به جهت هيچ بودن از وزن و ارزشي برخوردار نميباشد. در اين نوشتار سعي شده است بر پايه آموزههاي وحياني مساله تقرب و آهنگ كمالي انسان و چگونگي تقرب واقعي به كمال مورد بررسي قرار گيرد و عوامل و موانع آن شناسايي شده و آثار تقرب بيان گردد.
تقرب در آموزههاي قرآن
تقرب به معناي آهنگ و شتاب در منافع خود است. اين واژه هنگامي در مورد تقرب انسان به خدا به كار ميرود كه به معناي نزديكي و تقرب معنوي و روحاني باشد كه شخص با اتصاف خود به صفات كمالي و پاك كردن خويش از عيوب و نقايص ميتواند به اين مقام معنوي دست يابد. (نگاه كنيد: مفردات راغب اصفهاني ص 664 و 665 ذيل واژه قرب)
تقرب در اصطلاح قرآني به معناي تقرب مكاني نيست و اين مطلب به ويژه در كاربرد آن نسبت به خدا به خوبي آشكار ميشود؛ زيرا خداوند پاك و منزه از مكان است؛ از اين رو مقصود از تقرب به خدا، تقرب معنوي و روحاني است.
قرآن براي بيان معناي تقرب، افزون بر واژه قرب و از واژگاني ديگر استفاده كرده است كه از آن جمله ميتوان به كلماتي چون زلفي، عند ربهم، عنده، عند ربك، عندالله، درجات، قريب، وسيله و نيز برخي از جملات و گزارههايي كه اين معنا و مفهوم را ميرساند اشاره كرد.
عوامل تقرب
قرآن براي تقرب به كمال مطلق و بهرهمندي از آن عوامل چندي را بر ميشمارد كه انسان ميتواند با استفاده از آنها خود را به كمال مطلق نزديك سازد و به سخني خود را متأله و رباني نمايد و از درجات ربانيون و متالهين برخوردار گردد.
متألّه و رباني در اصطلاح قرآني انسانهايي هستند كه با بهرهمندي از آموزههاي قرآن و ديگر آموزههاي وحياني و الهي مانند دستورهاي پيامبران و امامان (ع) ظرفيتها و توانمنديهاي سرشته در نهاد و ذات خويش را كه در قرآن ازآن به نام اسماء ياد شده است، به فعليت درآورند و خود را به شكل خدا و صورت او درآورند. اين همان معنايي است كه در برخي روايات از آن به: خلق الانسان علي صورته، بيان شده است؛ به اين معنا كه خداوند انسان را به صورت اسماء خويش آفريد و اين امكان را به وي داد كه با استفاده از ظرفيت اسمايي كه به صورت تعليمي به وي داده شده به شكل خدا و به صورت وي تجلي كند و به عنوان خليفه خدا در قرارگاه زمين عمل كند.
اين مطلب به ويژه زماني تاكيد ميشود كه خليفه ميبايست با "مستخلفٌ عنه" و كسي كه جانشين وي شده در بيشتر اموري كه مرتبط به استخلاف و خليفهگري است مشترك باشد. از اين رو تنها كساني خليفهي الهي در قرارگاه زمين خواهند بود كه انسان كامل باشند و همه اسماي الهي تعليمي را به فعليت درآورده باشند.
بر اين اساس كساني كه انسان كامل نيستند و به حكم خلافت در زمين عمل ميكنند غاصب حكومت خواهند بود و خلافت ايشان باطل و ناروا است.
پس اين انسان متألّه و كامل رباني است كه به جهت تقرب به خدا از خلافت الهي بهرهمند ميشود. براي دستيابي به اين مقام انسان ميبايست خود را در مسيري قرار دهد كه آموزههاي وحياني آسماني آن را بيان كرده است. از اين رو قرآن از جمله عوامل مهم تقرب را ايمان برميشمارد كه به معناي شناخت درست به همه واقعيتها و عمل به همه آموزههاي وحياني است. (انفال آيه 4 و توبه آيه 20 و آيات ديگر).
در حقيقت پيروي از آيات الهي و آموزههاي وحياني و عمل به آن، مهمترين عامل تقرب به خدا و متاله و رباني شدن است (اعراف آيه 175 و 176).
گر به آيات قرآني كه به عوامل مهم تقرب و متاله شدن اشاره ميكند توجه شود، اين نكته به خوبي و روشني قابل درك است كه مهمترين و اصليترين عامل، همين ايمان واقعي و حقيقي است كه در آيه 4 سوره انفال بيان شده است. بنابر اين ديگر عوامل بيان شده در آيات ديگر به معناي بيان مصاديق آن است كه عبارتند از:
تقوا (آل عمران آيه 15 و مائده آيه 27)،
توجه به قيامت (مزمل آيه 17 و 19)،
جلب رضايت خدا (آل عمران آيه 162 و 153)،
خوف از خدا و بيم از آينده و خشم او (اسراء آيه 57)،
عقيده به حق (فاطر آيه 10)،
علم و آگاهي به حقانيت كه از آن به علم رشدي ياد ميشود (مجادله آي 11)
نماز (انفال آيه 3 و 4)،
قرآن و تذكارهاي آن (انسان آيه 29)
سجده (علق آيه 19)،
عبوديت و پرستش خداي يگانه (هود آيه 61)،
سبقت در اطاعت (واقعه آيه 10 و 11)
جهاد (مائده آيه 35)
و شهادت (آل عمران آيه 169).
در حقيقت همه اين موارد گفته شده و گفته نشده همان ايمان (سبا آيه 7)
و عمل صالح (سبا آيه 7) است.
انسان متأله و كامل كسي است كه با برخورداري از هدايت الهي (بقره آيه 38) اسماي الهي سرشته در خويش را به فعليت رسانده به مقام تقرب يعني همانندي در اين بخش از صفات و اسما دست يافته است كه بيان ديگر از مقام قاب قوسين او ادني (نجم آيه 9) است.