یک نکته : اصولا دفاع از آزادی مطلق و افسار گسیخته معنایی جز مخالفت با آزادی ندارد . یعنی آزادی مطلق تزی است که آنتی تز خود را در درون خود دارد . آزادی مطلق امری خود ستیز و خود متناقض است . اخلاق حاکم بر آزادی است . آزادی در صورتی عاقلانه و در نتیجه ثمر بخش خواهد بود که در چهارچوبه ی اخلاق باشد و حرمت و مرز های اخلاق را نگه دارد . بنا براین هرچند رواج گفتگو های علمی و آزادی در طرح اندیشه می تواند به عنوان یکی از نشانه ها و علایم برجسته ی رشد و پویایی علمی یک جامعه تلقی شود اما هرگز نمی توان به صرف طرح گسترده ی نظریات علمی و رواج بازار نقد و نقادی در جامعه تلقی شود . اما هرگز نمیتوان به صرف طرح گسترده ی نظریات علمی و رواج بازار نقد و نقادی سلامت علمی جامعه را نتیجه گرفت . اینها را زمانی میتوان نوید بخش و مبارک تلقی کرد که :

اولا، موضوعات مورد گفتگو موضوعاتی مفید و ثمر بخش باشند و ثانیا، گفتگو ها و مباحثات علمی نیز در فضایی مناسب و به شیوه ای سالم و با مراعات همه ی اصول معرفتی و اخلاقی انجام گیرند. فقدان شرط اول بحث ها را تبدیل به مناقشات بیحاصل و بی ثمر میکند و فقدان شرط دوم علاوه بر این امر مفاسد و مشکلات اجتماعی به بار می آورد .

نقد و انتقاد به معنای « ارزیابی منصفانه ی یک چیز » است . نقد در اصطلاح " وارسی و بررسی نوشتار (گفتار یا رفتاری) برای شناسایی و شناساندن زیبایی و زشتی بایستگی و نبایستگی بود ها و نبود ها و درستی و نادرستی آن است " . هدف اصلی یک منتقد از نقد همان هدفی است که یک پزشک در معاینه بیمار دنبال می کند . " پزشک اگر جویای عیب و علت « بیمار » خویش است ، عیب جویی اش باید از روی علاقه مندی و نیک اندیشی و به قصد خیر و خدمت باشد " . نقد اندیشه ها و گفتار ها و کردار های نادرست یک فرد یا گروه خدمت به خود آن فرد یا گروه است .

شرایط اخلاقی نقد :

_فهم سخن و تبحر در موضوع : امام علی (ع) در نامه ی خود به امام حسن (ع) چنین می فرماید : پس اگر دانستن چیزی ... بر تو دشوار گردد آن دشواری را از نادانی خود به حساب آر ! چه تو نخست که آفریده شدی نادان بودی سپس دانا گردیدی . وچه بسیار آنچه نمی دانی و در حکم آن سرگردانی، و بینشت در آن راه نمی یابد سپس آن را نیک می بینی و می دانی .
نقد کردن بدون فهمیدن و رد کردن بدون درک کردن ، نشانه ی گستاخی جاهلانه و حق نا شناسی نقاد است . داشتن تبحر و مهارت کافی در موضوع مورد نقد یکی از شرایط اخلاقی نقد است .

_کنار نهادن حب و بغض (کینه ، دشمنی) : تاثیر حب و بغض تا آنجا است که میتواند هنر را عیب و عیب را هنر جلوه دهد . کسی که به قصد مچگیری به نقد یک اندیشه یا رفتار می پردازد قطعا از درک حقیقت آن عاجز خواهد بود . کسی که با نگاه عاشقانه یا با نگاه مغرضانه و مبغضانه به مسئله ای می نگرد به سختی می تواند همه ی ابعاد و جنبه های آن را به درستی درک کرده و سره یا ناسره ی آن را تشخیص دهد . اصولا برای چنین کسی درک مسئله موضوعیت ندارد بلکه مسائل دیگری است که او را به نقد وا داشته است .

_پرهیز از نقد متقابل : بسیاری از نویسندگان در پاسخ نقد های یک ناقد ، بدون آن که به پاسخگویی نقد ها بپردازند به بررسی آثار ناقد و مطالعه ی سرگذشت و تاریخچه ی ناقد پرداخته و می کوشند تا به گونه ای از لابلای اندیشه ها و اعمال خودش بی عملیها و نادرستی هایی را استخراج کنند و به رخ ناقد بکشند . همین است که موجب هراس از نقد شده است . عمل نکردن ناقد به سخنان خودش دلیل بی اعتباری و نادرستی نقد او نمی شود . تنها ثمره و پیامد نقد متقابل محروم کردن خود از هدایتها و نصایح دیگران است .

_نقد انگیخته به جای انگیزه : به گفته بنگر نه به گوینده : کسی که مورد نقد قرار می گیرد به جای پرداختن به پاسخ های ناقد به کالبد شکافی نیت و انگیزه او اقدام می کند . انگیزه خوانی یکی از مغالطاتی است که در بسیاری از گفتگوها و مشاجرات سیاسی و اجتماعی و حتی علمی رواج دارد . " میتوان منشا این مغالطه را این تصور خطا دانست که امکان ندارد یک عقیده ی صحیح و مستدل از سوی شخصی ارائه شود که دارای موقعیت مناسب علمی ، اجتماعی و ... نیست یا انگیزه های غیر مقبولی دارد " امیر مومنان (ع) : حکمت گمشده ی مومن است . پس آن را فراگیر هرچند از منافقان باشد .

_تفکیک اندیشه و رفتار از فرد : هرگز نباید نقد ناقد رابه معنای درافتادن با شخص صاحب اندیشه یا رفتار تلقی کرد . کسی که یک اندیشه را نقد می کند یا ناراستی های یک رفتار را نشان می دهد مخواهد بیزاری خود را از ناراستی و نادرستی اعلام کند ونه از فردی که مورد نقد قرار گرفته است .

_لزوم بردباری و نقدپذیری : « هرگز نیکی و بدی یکسان نیست . بدی را با نیکی دفع کن ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است ، گویی دوستی گرم و صمیمی است . » ( فصلت (41) : 34 )

_پرهیز از برچسب زدن : برچسبهایی از قبیل "ارتجاعی" ، "قشری" ، "غربی" ، "غربزده" ، "علم زده" ، "لیبرال" ، "فاشیست" ، "مستبد" ، "انحصارطلب" ، "ملی گرا" ، "کهنه گرا" ، "ارسطوئی" ، "پوپری" ، "قرون وسطایی" و امثال آن که اغلب به منظور تحقیر منتقد یا شخص و گروه مورد انتقاد صورت می گیرد کرارا از سوی افراد مختلف در نقد دیگران ویا در پاسخ به نقد ها به کار میرود . چنین برچسب هایی حتی اگر درست هم باشند ، هرگز خللی در بیان های منطقی یک اندیشه ایجاد نمی کنند . قرون وسطایی بودن یک اندیشه هرگز مستلزم نادرستی یا درستی آن نیست . همانطور که نو بودن یک فکر مستلزم درستی یا نادرستی آن نیست .

_آغاز کردن از خود : «ای کسانی که ایمان آورده اید چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید ؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید . » ( صف (61) : 3-2 )

پیامبر اکرم : " خوشا به حال کسی که عیوب خودش او را از عیب گویی دیگران باز داشته است "

اگر ما واقعا به قصد اصلاح و رفع نقایص به نقد اندیشه ها یا رفتار های دیگران می پردازیم بهتر است از خود شروع کنیم و پیش از هر کس دیگری به اصلاح و نقد خود بپردازیم .

منبع : آیین زندگی اخلاق کاربردی به قلم احمد حسین شریفی




_________________

مغزهاي بزرگ درباره ايده ها فکر مي کنند

مغزهاي متوسط درباره حوادث

و مغزهاي کوچک درباره مردم !