نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: سراب

  1. #1
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/12/25
    محل سکونت
    به قول سهراب : هر كحا باشم آسمان مال من است
    نوشته ها
    334

    Eh سراب



    شعر ســــراب از سید محمد جواد حسینی


    هوا سرد است ، ولی پاییز نیست

    گرم است …

    دلی زخمی تر از من هست ؟

    نفس ببریده ام از پی خرابم ، من خراب

    روزگارم رفته بر من سرد ، مثل آب مثل آب

    مثه آبم پر از سردم ولی خالی و پر دردم

    چقدر دلتنگ دلتنگم ..

    خیالم پوچ و هیچ و بیهوده ، مرگم

    پر از دردم

    قفس بر من سوار و من خراب

    این سراب و است و سراب

    در قفس مٌردم رهایم کن ، رها

    من خرابم من خراب

    می بٌوَد اندیشه ام

    مستی من پیشه ام

    عاشقی بر دوش من

    کی کند از من فرار ؟؟؟

    نمی دانم نمی دانم …







  2. #2
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/12/25
    محل سکونت
    به قول سهراب : هر كحا باشم آسمان مال من است
    نوشته ها
    334

    Eh

    حالمان بد نيست غم كم ميخوريم

    كم كه نه هر روز كم كم ميخوريم

    آب ميخواهم سرابم ميدهند

    عشق ميورزم عذابم ميدهند

    خود نميدانم كجا رفتم به خواب

    از چه بيدارم نكردي آفتاب

    خنجري بر قلب بيمارم زدند

    بيگناهي بودم و دارم زدند

    دشنه نامرد بر پشتم نشست

    از غم نامردمي پشتم شكست


    عشق اخر تيشه زد بر ريشه ام

    تيشه زد بر ريشه انديشه ام


    عشق گر اين است مرتد مي شوم

    خوب گر اين است من بد ميشوم


    بس كن اي دل نابساماني بس است

    كافرم ديگر مسلماني بس است


    در ميان خلق سر در گم شدم

    عاقبت آلوده مردم شدم


    بد از اين با بي كسي خو ميكنم

    هر چه در دل داشتم رو ميكنم


    نيستم از مردم خنجر به دست

    بت پرستم بت پرستم بت پرست

    بت پرستم بت پرستي كار ماست

    چشم مستي تحفه بازار ماست


    درد ميبارد چو لب تر ميكنم

    طالعم شوم است باور ميكنم

    من كه با دريا تلاطم كرده ام

    راه دريا را چرا گم كرده ام

    قفل غم بر درب سلولم مزن

    من خودم خوش باورم گولم مزن


    من نميگويم كه خاموشم مكن

    من نميگويم فراموشم مكن


    من نميگويم كه با من يار باش

    من نميگويم مرا غمخوار باش


    من نميگويم دگر گفتن بس است

    گفتن اما هيچ نشنفتن بس است


    روزگارت باد شيرين شاد باش

    دست كم يك شب تو هم فرهاد باش


    آه در شهر شما ياري نبود

    قصه هايم را خريداري نبود


    خسته ام از قصه هاي شومتان

    خسته از هم دردي مسمومتان


    اين همه خنجر دل كس خون نشد

    اين همه ليلي كسي مجنون نشد


    آسمان خالي شد از فريادتان

    بيستون در حسرت فرهادتان


    كوه كندن گر نباشد پيشه ام

    بويي از فرهاد دارد تيشه ام


    گر نرفتم هر دو پايم خسته بود

    تيشه گر افتاد دستم بسته بود


    هيچ كس دست مرا وا كرد ؟ نه

    هيچ كس عشق مرا ما كرد ؟ نه


    هيچ كس اندوه ما را ديد ؟ نه

    هيچ كس از حال ما پرسيد ؟ نه


    هيچ كس چشمي برايم تر نكرد

    هيچكس يك روز با ما سر نكرد


    هيچكس اشكي براي ما نريخت

    هر كه با ما بود از ما ميگريخت


    چند روزيست حالم ديدنيست

    حال من از اين و آن پرسيدنيست


    گاه بر روي زمين زل ميزنم

    گاه بر حافظ تفعل ميزنم


    حافظ ديوانه فالم را گرفت

    يك غزل آمد حالم را گرفت


    ما ز ياران چشم ياري داشتيم

    خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم

  3. #3
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/12/25
    محل سکونت
    به قول سهراب : هر كحا باشم آسمان مال من است
    نوشته ها
    334

    Gadid

    سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد

    کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد

    کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم

    که هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

    تو با دلتنگی های من تو با این جاده همدستی

    تظاهر کن ازم دوری

    تظاهر میکنم هستی

    تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم

    صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر میبینم

    یه حسی از تو در من هست

    که میدونم تو رو دارم

    واسه برگشتنت هرشب درارو باز میزارم . . .

  4. #4
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/12/25
    محل سکونت
    به قول سهراب : هر كحا باشم آسمان مال من است
    نوشته ها
    334

    Icon17






    عمارت دل ما هم سراب از آب در آمد

    چو تاك اشك فشاندی شراب از آب در آمد

    عرق به گونه نشاندی گلاب از آب درآمد

    هزار خوشه خوش و رنگ وناب در خم خامی

    به قصد خیر فشردیم و آب از آب در آمد

    كنون كه قصد اقامت در این سرای فكند

    عمارت دل ما هم سراب از آب در آمد

    به زیر سایه مضمون گیسوان سیاهت

    هرآنچه شعر سرودیم ناب از آب در آمد

    تمام عمر سرودیم در هوای تهمتن

    دریغ و درد كه افراسیاب از آب در آمد

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •