بازكاوي تاريخ و آموزههاي آيين زرتشت
دكتر رسول رضوي
در ميان فلات پامير و فلات آناتولي، فلاتي وجود دارد كه از شمال به درياي خزر و از جنوب به خليج فارس و درياي عمان منتهي ميشود.
اين فلات پل ارتباطي غرب و شرق و يگانه راه تعامل تمدنهاي باستاني بينالنهرين، مصر و يونان با تمدنهاي چين و هند بوده است.
آثار به جامانده از برخي ساكنين بومي غرب اين منطقه كه در كوههاي زاگرس و منطقه خوزستان تمدني، به نام «اوراتور» و «كيلام»
به وجود آورده بودند، نشان ميدهد اينان در باورهاي خود، تحت تأثير اديان بينالنهرين بوده و معابد و مراسمي همانند معابد و مراسم ديني
تمدنهاي سومر، بابل و آشور داشتهاند.[1]
«زيگورات» چغازنبيل كه آثارش از دلتپههاي نزديك شوش بيرون آورده شده[2]، شدت اين تأثيرپذيري در معماري معابد كيلامي را نشان ميدهد.
اين نوع از ارتباط و پيوستگي بين ساكنين فلات ياد شده و بينالنهرين بعد از مهاجرت آرياييها در سمت شمال شرقي به اين فلات از بين رفت
و تازهواردان كه با ورود خود، فرهنگ و رسوم جديدي را به ارمغان آورده بودند، علاوه بر قلع و قمع ساكنين بومي، نام اين منطقه را نيز
به افتخار نام قبيله خود «ايران»، ناميدند.[3]
اطلاعات ما درباره باورهاي ديني مهاجرين تازه وارد آريايي به فلات ايران چندان زياد نيست و آنچه از سوي برخي مستشرقين و با استناد
به آثار ديني و باستاني باقيمانده از نژاد هند و اروپايي ارائه شده، معرف نوعي طبيعتپرستي و تعدد خدايان است.[4]
هرچند به نظر ميرسد اين مطلب نتيجه مستقيم تجزيه و تحليل اطلاعات تاريخي نباشد و مستشرقين ياد شده بيشتر تحت تأثير
فرضيههاي پيشيني و خودساخت خود بوده باشند.
بر اساس دادههاي تاريخي، باورهاي ديني ساكنين فلات ايران از سه هزار سال قبل تا ورود اسلام به اين سرزمين با نامهايي چون
«آيين مغان»، «آيين مهرپرستي»، «آيين مجوس»، «آيين زرتشت»، «آيين زروان»، «آيين مزدك»، «آيين مانوي» و...[5]
شناخته ميشده، ولي دانستن حد و مرز اين نامها و چگونگي ظهور، تطور، تكامل، سقوط و اضمحلال آنها در طول سدههاي طولاني
و دست يافتن به اصول و فروعشان، مهمترين چالش پژوهشگران معاصر بوده است.
ما براي بازكاوي تاريخ باورهاي ديني ايرانيان قديم از دو منبع و مرجع ميتوانيم استفاده كنيم:
اولين منبع، مربوط به اطلاعاتي ميشود كه از آثار باستاني و كتيبههاي به جامانده از حكومت ماد و امپراطوريهاي هخامنشي،
اشكاني و ساساني به دست ميآيد و با كمي خوشبيني ميتوانيم كتابي كه امروزه به نام اوستا شناخته ميشود و ساير كتابهاي
اقماري آن را از زمره همين منابع به حساب آوريم.[6]
دومين منبع، آثار نويسندگان باستاني تمدنهاي غيرايراني، مثل تمدن يونان و روم و يا حتي نويسندگان و مورخين تمدن اسلامي
است كه اطلاعات گرانبهايي از باورهاي ديني ايراني كهن به ما ارائه ميدهند.
---------------------------------------------------------
[1] ـ ر.ك: عبدالعظيم رضايي، تاريخ ده هزار ساله ايران، ج 1، ص 132.
[2] ـ ر.ك: هاشم رضي، دين و فرهنگ ايراني، ص 40-48 و دوشن گيمن، دين ايران باستان، ترجمه رويا منجم، ص 197-198.
[3] ـ دين و فرهنگ ايراني، ص 102-104. همچنين درباره نظريههاي مربوط به منشأ و چگونگي مهاجرت آرياييها ر.ك: ويرگوردون چايلد، آرياييها، ترجمه محمدتقي فرامرزي.
[4] ـ ر.ك: مهرداد بهار، اديان آسيايي ص 33ـ 34.
[5] ـ ر.ك : حسين توفيقي، آشنايي با اديان بزرگ، ص 56-67.
[6] ـ ر.ك: تاريخ ايران از اسلام تا سلاجقه، گرد آورنده: ر.ن، فراي: ترجمه حسن انوشه ج 4 ، ص 467. مولف كتابهايي كه بعد از اسلام از سوي زردشتيان نوشته شدهاند را معرفي كرده است.
_________________
فَمَنْ اتبَعَ هُدايَ فَلايَضِلُ وَ لا يَشقَي( طه/123)