دل من مبتلای عشقت
شدم عاشق در هوای عشقت
بنوازم نوای جانسوزی
از غم فراق جانکاه عشقت
چه صبوریها کردم در ره تو
تا شوم در نظرت لایق عشقت
شده ام عاشق و مدهوش و مست
از بوی شفا بخش عشقت
دیوانه شود هر که بیند
چون من در ردای عشقت
گر من بمیرم و روم در خاک
هرگز نرود زیادم،هوای عشقت
بر همگان شود آشکارا
رخ زیبای وصال عشقت
تیر غم تو برفت، در دل من
چون لیلی مجنون عشقت
هرگز نشود، ز یادم فراموش
چون رفته به تن،خاک عشقت
هرگز نشوم، ناامید من
چون وفادارم، در پای عشقت
گر شوی مثل من، تو عاشق
چون من بکشی، بلای عشقت
شاعر تو اگر دوا خواهی بر عشق
سجده بکن بر خدای عشقت