مرز جنون
کلماتم را
در جوی سحر میشویم
لحظههایم را
در روشنی بارانهاتا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بیدغدغه بیابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و هامون
با تو بیپرده بگویم
که تو را
دوست میدارم تا مرز جنون
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
مرز جنون
کلماتم را
در جوی سحر میشویم
لحظههایم را
در روشنی بارانهاتا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بیدغدغه بیابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و هامون
با تو بیپرده بگویم
که تو را
دوست میدارم تا مرز جنون
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
انتخاب سریع یک انجمن