صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18

موضوع: تقویم تاریخ - 21 دسامبر میلادی

  1. #1
    مدیریت کل سایت
    تاریخ عضویت
    2008/04/25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    11,836
    سپاس ها
    6,269
    سپاس شده 5,732 در 2,484 پست
    نوشته های وبلاگ
    16

    Thumb تقویم تاریخ - 21 دسامبر میلادی

    شب يلدا ( شب چله)، فلسفه، تاريخچه و ارتباط آ يين هاي 4 هزار ساله اين طولاني ترين شب سال با کريسمس


    شرق شناسان و مورخان متفق القولند كه ايرانيان نزديك به 4 هزار سال است كه شب يلدا ــ آخرين شب پاييز و آذر ماه ــ را كه درازترين و تاريكترين شب در طول سال است تا سپيده دم بيدار مانده، در كنار يكديگر خود را سرگرم كرده تا اندوه غيبت خورشيد و تاريكي و نيز سردي روحيه آنان را تضعيف نكند و با به روشني گراييدن آسمان (حصول اطمينان از بازگشت خورشيد در پي يك شب طولاني و سياه كه تولد تازه آن عنوان شده است) به رختخواب رفته و لختي بيآسوده اند.

    پيشتر، ايرانيان (مردم سراسر ايران زمين) روز پس از شب يلدا (يكم دي ماه) را «خور روز» و «دي گان» مي خواندند و به استراحت مي پرداختند و تعطيل عمومي بود. در اين روز عمدتا به اين لحاظ از كار دست مي كشيدند كه نمي خواستند احيانا مرتكب بدي كردن شوند كه ميترائيسم ارتكاب هر كار بد، ولو كوچك را در روز تولد خورشيد گناهي بزرگ مي شمرد.
    «هرمان هيرت» زبانشناس بزرگ آلمان كه گرامر تطبيقي زبانهاي آريايي را نوشته است كه پارسي از جمله اين زبانها است نظر داده كه «دي» به معناي «روز» به اين دليل بر اين ماه ايراني گذارده شده كه ماه تولد دوباره خورشيد است. بايد دانست كه انگليسي يك زبان گرمانيك (خانواده زبانهاي آلماني) و ازخانواده بزرگتر زبانهاي آريايي (آرين) است. هرمان هيرت در آستانه «دي گان» به دنيا آمده بود و به زادروز خود كه مصادف با تولد دوباره خورشيد بود، مباهات بسيار مي كرد.
    فردوسي به استناد منابع خود، يلدا و «خور روز» را به هوشنگ از شاهان پيشدادي ايران ( كيانيان كه از سيستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در اين زمينه از جمله گفته است:

    فردوسي





    كه ما را ز دين بهي ننگ نيست


    به گيتي، «به» از دين هوشنگ نيست


    همه راه «داد» است و آيين مهر


    ..... نظر كردن اندر شمار سپهر


    آداب شب يلدا در طول زمان تغيير نكرده و ايرانيان در اين شب، باقيمانده ميوه هايي را كه انبار كرده اند و خشكبار و تنقلات مي خورند و دور هم گرد هيزم افروخته و بخاري روشن مي نشينند تا سپيده دم بشارت شكست تاريكي و ظلمت و آمدن روشنايي و

    گرمي (در ايران باستان، از ميان نرفتن و زنده بودن خورشيد كه بدون آن حيات نخواهد بود) را بدهد، زيرا كه به زعم آنان در اين شب، تاريكي و سياهي در اوج خود است.
    «خور روز (دي گان)، يكم دي ماه» در ايران باستان درعين حال روز برابري انسانها بود. در اين روز همگان از جمله شاه لباس ساده مي پوشيدند تا يكسان به نظر آيند و كسي حق دستور دادن به ديگري را نداشت و كارها داوطلبانه انجام مي گرفت، نه تحت امر. در اين روز جنگ كردن و خونريزي، حتي كشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. اين موضوع را نيروهاي متخاصم ايرانيان مي دانستند و در جبهه ها رعايت مي كردند و خونريزي موقتا قطع مي شد و بسيار ديده شده است كه همين قطع موقت جنگ، به صلح طولاني و صفا انجاميده بود.
    واژه «يلدا» از دوران ساسانيان كه متمايل به بكار گيري خط (الفباي از راست به چپ) سرياني شده بودند بكار رفته است. «يلدا » همان "ميلاد" به معناي زايش، زاد روز يا تولد است كه از آن زبان سامي وارد پارسي شده است. بايد دانست كه هنوز در بسياري از نقاط ايران مخصوصا در جنوب و جنوب خاوري براي ناميدن بلندترين شب سال ، به جاي شب يلدا از واژه مركب شب چله ( 40 روز ماده به جشن سده ــ شب سياه و سرد ) استفاده مي شود.
    مراسم شب يلدا (شب چله) از طريق ايران به قلمرو روميان راه يافت و جشن «ساتورن» خوانده مي شد. جشن ساتورن پس از مسيحي شدن رومي ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه يافت كه در همان نخستين سده آزاد شدن پيروي از مسيحيت در ميان روميان، با تصويب رئيس وقت كليسا، كريسمس (مراسم ميلاد مسيح ) را 25 دسامبر قراردادند كه چهار روز و در سالهاي كبيسه سه روز بيشتر از يلدا (شب 21 دسامبر) فاصله ندارد و مفهوم هر دو واژه هم يكي است. از آن پس اين دو ميلاد تقريبا باهم بر گزار مي شده اند. آراستن سرو وكاج در كريسمس هم از ايران باستان اقتباس شده است، زيراكه ايرانيان به اين دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاريكي و سرما مي نگريستند و در «خور روز» در برابر سرو مي ايستادند و عهد مي كردند كه تا سال بعد يك نهال سرو ديگر كشت كنند.

  2. #2
    مدیریت کل سایت
    تاریخ عضویت
    2008/04/25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    11,836
    سپاس ها
    6,269
    سپاس شده 5,732 در 2,484 پست
    نوشته های وبلاگ
    16

    پیش فرض

    مظفرالدين شاه خواستهاي سران انقلاب مشروطيت را پذيرفت


    21 دسامبر سال 1905 انقلاب مشروطيت ايران به پيروزي نهايي نزديك شد، زيرا در اين روز مظفرالدين شاه با خواست چهارگانه متحصنين در قم و شهرري و ... كه شمار آنان به بيش از ده هزارتن رسيده بود موافقت كرد و دستور داد كه كالسكه هاي سلطنتي و درشكه هاي موجود در تهران براي باز گرداندن متحصنين به شهرري فرستاده شوند و در تهران با عين الدوله رئيس الوزراء براي اجراي خواستهاي خود مداكره كنند.
    اين مذاكرات ماه بعد (ژانويه سال 1906 ) به صدور فرمان تاسيس عدالتخانه (مجلس شورا) انجاميد.
    انقلاب مشروطيت با گران شدن قند و شكر به علت جنگ ژاپن و روسيه در خاور دور، آغاز شده بود و روي بهاي ساير اجناس تاثير گذاشته بود، زيرا كه علاء الدوله حاكم تهران بدون توجه به علت گراني كه از خارج تحميل شده بود چند تاجر از جمله سيد هاشم قندي را فلك كرده بود كه بازاريان به روحانيون متوسل شدند و اعتراض و اعتصاب و تحصن آغاز شد. البته منكر دست انگليسي ها هم در اين كار نمي توان شد، زيرا كه سران حكومت قاجارها تمايل بيشتري به روسيه، رقيب استعماري انگلستان، داشتند و .... در اين ميان روحانيون با فروش زمين مجاور امامزاده سيد ولي با اجازه شيخ فضل الله نوري به بانك روس مخالفت كردند و مردم باتخريب عمارتي كه در آن زمين در حال احداث بود جرات بيشتري براي اعتراض كردن به دست آوردند و بر دامنه اعتراضات و اعتصابات افزوده شد.

  3. #3
    مدیریت کل سایت
    تاریخ عضویت
    2008/04/25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    11,836
    سپاس ها
    6,269
    سپاس شده 5,732 در 2,484 پست
    نوشته های وبلاگ
    16

    پیش فرض

    سه سال زندان مجازات ميهندوستي دكتر مصدق! - تدابير دولت وقت براي جلوگيري از طغيان مردم


    21 دسامبر سال1953 (30 آذر 1332 هجري خورشيدي) راي محكمه نظامي تهران که شب پيش از آن دكتر محمد مصدق را به سه سال زندان مجرد محكوم كرده بود انتشار يافت. اتهام وي ضديت با نظام سلطنتي، سرپيچي از قبول فرمان شاه و دستور سركوبي کودتاگران در روزهاي 25 تا 28 مرداد بود!. در همان جلسه اعلام شده بود که سرتيپ رياحي نيز به دو سال زندان تاديبي محکوم شده است.
    دكتر مصدق در طول محاكمه حتي يك بار دادستان محكمه را، به عنوان آقاي دادستان خطاب نكرد، و همواره او را «اين مرد!» مورد اشاره قرار مي داد. وي در آخرين دفاع خود هم يك بار ديگر گفته بود كه طبق قانون اساسي، رئيس دولت ايران تنها با راي عدم اعتماد مجلس مي تواند بركنار شود و لذا بركنار كردن او يك كودتا بوده، وي نخست وزير قانوني كشور است و اين كودتاگران هستند كه بايد بركرسي اتهام بنشينند، نه او .
    اصحاب نظر پس از انتشار اين راي ضمن انتقاد از آن گفته بودند که مفهوم ديگر اين حكم اين است كه هر دولت حاكم بايد بنشيند و دست روي دست بگذارد كه يك گروه هركار دلش خواست بكند از جمله دست به كودتا بر ضد دولت منتخب مردم بزند. مردم دولت انتخاب مي كنند كه امنيت و قانون رعايت شود.
    اين حكم چهار ماه پس از كودتا صادر شده بود. دكتر مصدق كه خود را ازآغاز محاكمه "نخست وزير" معرفي كرده و صلاجيت محكمه را رد كرده بود خواسته بود كهطبق قانون وقت پرونده به ديوان كشور كه جاي رسيدگي به اتهامات وارده به نخست وزير و وزيران است ارجاع شود، ولي اعضاي محكمه اين درخواست قانوني را رد كردند ولي بعدا آن را به منزله تقاضاي تجديد نظر تلقي و پرونده را به محكمه تجديدنظر نظامي فرستاده بودند! و اين محكمه هم مجازات سه سال زندان براي رهبر يك ملت را كه گناهي جز ميهندوستي و خدمت به هموطنان مرتكب نشده بود تاييد كرد. تازه به اين هم اكتفا نشد و دكتر مصدق پس از تحمل اين زندان به احمدآباد تبعيد شد و تا پايان عمر در اين تبعيد غير قانوني باقي ماند!. دولت وقت پس از فوت هم اجازه نداد كه ملت در آخرين وداع با رهبر خود شركت جويد و .... مفهوم اين عمل اين است كه از جسد بي جان مصدق هم مي ترسيد، چه رسد به ذكر نامش.
    دولت وقت همزمان با انتشار حكم محكمه، براي ارعاب مردم و بازداري آنان از اعتراض و تظاهرات خياباني اعلام كرده بود كه سرتيپ تيمور بختيار فرمانده لشكر زرهي تهران فرماندار نظامي پايتخت شده است. اعلام نام تيمور بختيار كه شهرت خشونت و قلدري داشت باعث ترس و نگراني مردم شد. دولت در عين حال براي جلب نظر كارمندان دولت و انحراف حواس آنان اعلام كرده بود كه كار تقسيم زمين هاي نارمك ميان كارمندان از همان روز آغاز شده و در آنجا برايشان شهركي مدرن ساخته خواهد شد. به علاوه، وعده تجديد نظر در دريافتي كاركنان دولت و شهرداري ها و افزايش آن و نيز برگزاري يك انتخابات آزاد (با وجود حكومت نظامي!) را براي دو هفته بعد داده بود و روزنامه ها را مجبور به بزرگ جلوه دادن كمك هاي نقدي بلاعوض آمريكا كرده بود كه ظاهرا نويد بهبود وضع اقتصاد را بدهد.

  4. #4
    مدیریت کل سایت
    تاریخ عضویت
    2008/04/25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    11,836
    سپاس ها
    6,269
    سپاس شده 5,732 در 2,484 پست
    نوشته های وبلاگ
    16

    پیش فرض

    تصميمها و وعده هاي زيباي سال 1358 در مورد زمين و مسکن - قانون اراضي موات و ضرر مضاعف


    در اين روز در سال 1358 رئيس بنياد مسكن انقلاب اسلامي (آيت الله خسروشاهي) اعلام كرد كه بانك مسكن امور زمين و خانه را برعهده خواهد داشت و همه خانه ها و اراضي واگذاري و يا تصاحب شده پس از انقلاب پس گرفته خواهد شد و تاكيد كرده بود كه متجاوزان به اراضي دولت و مردم و متصرفان منازل چنانچه داوطلبانه خود را معرفي نكنند، شناسائي و به دادگاههاي انقلاب تسليم خواهند شد. وي گفته بود كه وجود بيش از حد بنگاه معاملات مستغلات باعث گراني مسكن و نيز جعل سند و تقلبات ديگر از جمله تصرف عدواني مال غير و اراضي دولت خواهد شد و واسطه گري مستغلات نياز به ضابطه دارد.

    خسروشاهي در حالي كه با تاكيد گفته بود انقلاب دست كسي را يراي تجاوز به اراضي دولتي باز نگذارده است خبرداد كه بهره وام مسكن حذف شده و شامل وامهاي قديم هم خواهد شد و نيز قانون اراضي موات اجازه مي دهد كه مالكان يك خانه و يك آپارتمان تنها بتوانند براي يك زمين ديگر پروانه ساختمان بگيرند. وي افزوده بود: ما اجازه نخواهيم داد كه معاملات مستغلات به وضعيت ناهنجاري كه در دوران طاغوت داشت باز گردد زيرا كه مسكن وسيله ضروري زندگاني است، نه تجارت، بورس بازي و انباشت پول.
    اينك (پايان آذر ماه 1387) پس از گذشت 29 سال بايد بررسي كرد و ديد كه اظهارات رئيس بنياد مسكن تا چه اندازه عملي شده است. در دو سالي که قانون اراضي موات (اراضي که از انها استفاده نمي شود) به اجرا درآمده بودباعث شده بود بسياري از دارندگان بيش از يک خانه و يک آپارتمان که بيش از يک قطعه زمين هم داشتند سادگي کنند و مستغلات خودرا به بهاي ارزان بفروشند تا مشمول تبعات ان قانون قرارنگيرند که تورم سالهاي بعد ارزش اين پول را هم تقريبا به "صفر" نزديک کرد (ضرر مضاعف) و ....

  5. #5
    مدیریت کل سایت
    تاریخ عضویت
    2008/04/25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    11,836
    سپاس ها
    6,269
    سپاس شده 5,732 در 2,484 پست
    نوشته های وبلاگ
    16

    پیش فرض

    مسئله جدايي هاي فرهنگي - سر زمين هاي جداشده امپراتوري باستاني پارس به صورت کانون جهاني بحران درآمده اند


    دسامبر 2003 ، 24 سال پس از اعزام نيرو از شوروي به افغانستان، با توجه به تشديد بحران در عراق و افغانستان و مشاهده مسائلي در گوشه و كنار منطقه اي كه از كشمير تا فلسطين و از گرجستان تا كناره غربي رود سند امتداد دارد، بارديگر اصحاب نظر ضمن نشان دادن نقشه امپراتوري پارسيان كه كانون بحران ها به آنجا منتقل شده اين فرضيه را که قطعات منفصله امپراتوري هاي فروپاشيده شده بحران ساز هستند مطرح ساختند. در دسامبر سال 1979 پس از ورود نيروهاي شوروي به افغانستان و سال بعد جنگ عراق و ايران و پس از آن بحران لبنان و ...، بحران در قلمرو ايران باستان را موضوع روز کرده بود كه ماهها درباره اش بحث تلويزيوني بود. نتيجه گيري هاي آن زمان كه به قوت خود باقي مانده اند نشان مي داد كه وجود نوعي همكاري و هماهنگي ميان دولتهاي اين منطقه مي تواند از پيدايش و ادامه چنين بحرانهايي جلوگيري كند. در اين زمينه به عقايد «هردر» فيلسوف آلماني استناد شده بود كه «فرهنگ» نقش قاطعي در تفاهم، پيشرفت، همكاري، هماهنگي و تعاون مردم دارد كه جمع اين عوامل و بكار گيري آنها در کشورهاي منفصله از يک امپراتوري فروپاشيده از پيدايش بحران و مسئله و وقوع هر پيشامد ناخواسته جلوگيري مي كند.

    ناحيه اي را كه اصحاب نظر در دسامبر 2003 بار ديگر برآن نام منطقه بحران ها نهاده بودند تا قرن هفتم امپراتوري پارسيان خوانده مي شد. اواسط قرن هفتم، در اين منطقه تنها قدرت منتقل شد و بر جاي ساسانيان، عباسيان نشستند. مركز حكومت
    (پايتخت) تنها چند فرسنگ (36 کيلومتر) تغيير كرد و قطعات امپراتوري همچنان با هم بودند. بعدا كه سلجوقيان آمدند باز در ساختار تغييري حاصل نشد و فقط «قدرت» دست به دست گرديد. صفوي ها به اين وضعيت انسجام بيشتري دادند و نادرشاه به زور شمشير آن قسمتهايي را هم كه رها شده بودند دوباره به جاي اول باز گردانيد.
    پس از آغامحمدخان قاجار، قدرت هاي استعماري وقت با اين كه ظاهر ساختار را به هم ريختند، با زير بال گرفتن بخشهاي جدا شده تلاش كردند كه بحران به وجود نيايد، لذا فرهنگ مشترك به همان صورت باقي ماند.
    پس از ناپديد شدن تزارها از صحنه روسيه، دولت هاي شوروي و انگلستان هر دو كوشيدند به نوعي اتحاد فرهنگي و رواني منطقه برقرار بماند و پيمانهاي دوستي ايران، تركيه، افغانستان و عراق با يكديگر و معروفترين آنها پيمان سعدآباد به همين دليل بود.
    جنگ جهاني دوم و متعاقب آن جنگ سرد، يكپارچگي رواني و فرهنگي منطقه (سرزمين امپراتوري باستاني پارس) را فرو پاشاند؛ مسئله كشمير در يك سوي و مسئله فلسطين در سوي ديگر به وجود آمد و افغانستان راه جداگانه اي در پيش گرفت و به غرب نزديك نشد. پيمان بغداد در جهتي ديگر ايران، تركيه، عراق و پاكستان را در كنار هم قرارداد كه با كنار رفتن عراق، مرزهاي ايران و تركيه از ناحيه آن كشور ناامن شدند و يكپارچگي رواني منطقه متزلزل گرديد. اتحاد ايران، تركيه و پاكستان با اين كه بعدا شكل عمران منطقه اي به خود گرفت نتوانست يكپارچگي رواني - فرهنگي سابق را برقرار كند كه تغييرات شديد در افغانستان در سال 1978 و قبل از آن خصمانه شدن روابط عراق با ايران و مداخله ايران به اشاره آمريكا در ضديت كردها با دولت مركزي عراق بر وسعت اين جدايي منطقه اي افزود و بعدا جنگ هشت ساله ايران و عراق اين جدايي را بيشتر كرد .
    دولت افغانستان قبل از كودتاي محمد داود خان، چند بار در صدد اتحادي بيش از وحدت رواني - فرهنگي با ايران برآمده بود كه مقامات وقت ايران «كوته نظرانه» آن را به حساب گرفتن سهمي از نفت گذارده و روي خوش نشان نداده بودند كه اگر داده بودند؛ افغانستان به راه سابق ادامه داده بود و منطقه قيافه ديگري داشت. اين جدائي ها و تفرقه سبب شد كه از فرو پاشي شوروي كه فرصت بزرگي براي جمع شدن دوباره و تقويت فرهنگ مشترك و همبستگي رواني و خويشاوندي مردم ساكن در سرزمين هاي امپراتوري پارس باستان استفاده نشود و دامنه دار شدن همين تفرقه به مداخله از خارج و بحران کنوني انجاميده است. اين نوع بحران از آغاز قرن 21 مناطق منفصله امپراتوري روسيه را هم فراگرفته که داراي مرزبندي مصلحتي دوران جهان وطني بلشويکهاست. همين طور در قطعات منفصله هندوستان و .... تقسيمات دوران استعمار درآفريقا و تقسيم يک قبيله واحد ميان چند کشور بوده است که بحرانهايي نظير بحران کنگو، کشتار رواندا و ... را به وجود آورده است. اين قبايل هرکدام براي خود يک امپراتوري فاميلي و فرهنگي بودند.

  6. #6
    مدیریت کل سایت
    تاریخ عضویت
    2008/04/25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    11,836
    سپاس ها
    6,269
    سپاس شده 5,732 در 2,484 پست
    نوشته های وبلاگ
    16

    پیش فرض

    نگاهي به نوشته ها و انديشه هاي ابن رشد به مناسبت سالروز درگذشت او


    در اين روز در دسامبر سال 1198 ميلادي ابن رشد (ابوالوليد محمد) انديشمند و نويسنده بنام عرب اسپانيايي كه در جهان غرب به Averross معروف است ديده از جهان فروبست. وي در سال 1128 ميلادي در قرطبه (كوردبا) اسپانيا در خانواده يك قاضي به دنيا آمده بود و در شته هاي فلسفه، قانون و پزشكي تحصيل و در كتابخانه بزرگ الحكم حكمران اموي اسپانيا مطالعه كرده بود.

    او سالها به دعوت ابو يعقوب حكمران مراكش در اين سرزمين بسر برد. از او 87 كتاب در 20 هزار صفحه برجاي مانده است كه معروفترين انها: تفسيري بر افكار ارسطو، قانون، كليات فلسفه، نگاهي به جمهوري افلاتون، تحفه التحفه در تفسير عقايد غزالي، تطورات تاريخي. كتاب در حركت فلكي، الموسيقي و كتاب كليات في طب هستند.
    ابن رشد روش نويني براي نوشتن تفسير و تلخيص ابتكار كرده است كه هنوز كهنه نشده است. طبق نظريه فلسفي ابن رشد، انسان كاملا بر سرنوشت خود حاكم نيست. وي در كتاب طب كه به پايه «قانون» ابن سينا نمي رسد روش پيشگيري از امراض را ارائه داده است كه در آن زمان تازگي داشت. افكار ابن رشد كه مترفي بود در تجديد حيات علوم، ادبيات و هنر در اروپا (رنسانس) تاثير چشمگير داشت.

  7. #7
    مدیریت کل سایت
    تاریخ عضویت
    2008/04/25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    11,836
    سپاس ها
    6,269
    سپاس شده 5,732 در 2,484 پست
    نوشته های وبلاگ
    16

    پیش فرض

    امپراتور روم بازيهاي المپيك را عملي مغاير مسيحيت اعلام كرد!


    تئودوسيوس امپراتور وقت روم كه مسيحي شده بود 21 دسامبر سال393 ميلادي مسابقه هاي المپيك را كه از سال 776 پيش از ميلاد به مدت 1169 سال لاينقطع حتي در سالهاي جنگ ادامه داشت و نوعي رقابت مسالمت آميز پهلوانها و هنرمندان شناخته شده بود عملي مغاير مسيحيت اعلام و موقوف كرد. در فرمان تئودوسيوس تصريح شده بود كه مسابقه هاي المپيك غير مذهبي و گناه است و براي هميشه ممنوع خواهد بود. اين رقابتها از ژوئيه 776 سال پيش از ميلاد آغاز شده بود و منظما در يونان انجام مي گرفت.

    مسابقه هاي المپيك در قسمت ورزش بدني، پس از يك وقفه1603 ساله، از سال 1896 با همان تشريفات قديم و مشعل در همان ماه ژوئيه ، ولي اين دفعه هر چهار سال يك بار از سرگرفته شده است و داراي يك كميسيون جهاني برگزار كننده است تا گرفتار تصميم يك امپراتور نشود. مسابقه هاي هنري، علمي و ادبي به صورت ها و عناوين مختلف احياء شده و يا در شرف بين المللي شدن است.
    قرار نبود كه سياست در امر ورزش مخصوصا مسابقه هاي جهاني مداخله داشته باشد، ولي در بيست و دومين دور تازه بازيهاي المپيك كه در ژوئيه 1980 در مسكو برگزار شد آمريكا، آلمان و ژاپن به نشانه اعتراض به مداخله نظامي شوروي در افغانستان شركت نكرده بودند و عملا اين بازيها را تحريم كرده بودند!.

  8. #8
    مدیریت کل سایت
    تاریخ عضویت
    2008/04/25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    11,836
    سپاس ها
    6,269
    سپاس شده 5,732 در 2,484 پست
    نوشته های وبلاگ
    16

    پیش فرض

    جانا سخن از زبان ما مي گويي


    محمد حسين صفار هرندي وزير ارشاد در مصاحبه اي كه 19 دسامبر 2005 انتشار يافت خبر از تغيير قريب الوقوع مقررات صدور مجوزها جهت انتشار نشريه داد. وي گفته بود: راه و روش درست اين نبايد باشد كه هركس بيايد و تقاضاي انتشار نشريه بدهد.

    وزارت ارشاد اينك چند هزار تقاضاي صدور مجوز نشريه در دست نوبت دارد كه هنوز به آنها رسيدگي نشده است. در اين زمينه، وضعيت به گونه اي است كه هنوز به متقاضيان سال ۱۳۸۰ پاسخ قطعي داده نشده است. فرض كنيم كه به دو هزار متقاضي ديگر هم مجوز داده شود و باز هم شرايط منطقي (شرايط حرفه اي و تجربه) براي انتشار نشريه تدوين نكنيم، مسئله مطبوعات حل نخواهد شد. صدور پروانه براي هر متقاضي و انتشار آمار و ارقام درشت آن (شمار پروانه هاي صادره)، نشانه آن نخواهد بود كه مردم ما به مطبوعات توجه بسيار دارند (داراي مطبوعات واقعي شده اند). در اين زمينه، بايد تيراژها را مورد قضاوت قرار داد. وقتي به تيراژها مراجعه مي كنيم مي بينيم (که نسبت به جمعيت) خيلي پايين هستند. «گزارش تيراژ» كه از سوي اداره كل مطبوعات داخلي تهيه مي شود مأيوس كننده است. راه اين نيست كه هركس بيايد تقاضاي انتشار نشريه بدهد. متاسفانه قانون موضوعه (قانون مطبوعات سال 1364) اين امكان را فراهم ساخته كه هركس (بدون تجربه و مهارت در روزنامه نگاري و اشتغال به آن) بتواند تقاضاي نشريه بدهد كه به نظر من (صفار هرندي كه خود يك روزنامه نگار با تجربه است) اين روش، ما را به هدف واقعي كار مطبوعاتي نخواهد رساند. ديده شده كه دادن پروانه به افرادي كه اهل اين حرفه نبوده اند نه تنها براي خود آن افراد و خبرنگاران و كاركنانشان مسئله و مصيبت (تامين معاش) درست كرده، بلكه چيزي هم نصيب و عايد مردم نشده است. بنا براين، ساماندهي در قلمرو و حوزه كار انواع رسانه از طريق تدوين مقررات و قوانين و اصلاح نظامات موجود، امري لازم و ضروري است و اين قوانين و مقررات به محدود شدن كار صدور پروانه نمي انجامد؛ بلكه به منظور سامان دادن اين امر مهم تدوين خواهد شد. بايد معلوم كنيم كسي كه درخواست مجوز نشريه مي كند تا چه اندازه اين كار (حرفه مطبوعات) را مي شناسد و چقدر از پس اين كار برمي آيد (تجربه ژورناليسم دارد) و آيا انگيزه واقعي اش كار مطبوعاتي است يا ايجاد محملي براي كار و هدف هاي ديگر!. مشاهده شده است كه برخي از دريافت كنندگان پروانه، نشريات را براي كار ديگري مي خواستند و مطبوعات را وجه المصالحه و قرباني اهداف خود كرده اند. براي حفظ حريم مطبوعات بايد در اين زمينه هم چاره انديشي كنيم.

  9. #9
    مدیریت کل سایت
    تاریخ عضویت
    2008/04/25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    11,836
    سپاس ها
    6,269
    سپاس شده 5,732 در 2,484 پست
    نوشته های وبلاگ
    16

    پیش فرض

    «ر. اعتمادي» روزنامه نگار دولتي نمي شود


    يك بانوي مخاطب نوشته هاي نگارنده، در دسامبر 2005 از تهران نوشته بود كه چرا از مهارت و استعداد «ر. اعتمادي» روزنامه نگار معروف در رسانه هاي امروز كشور استفاده نمي شود.

    پاسخ: تا آنجا كه اين نگارنده اطلاع دارد، اعتمادي كه در عين حال يك جامعه شناس و داستان نگار و تنها روزنامه نگار اينوستيگيتيو تاريخ ژورناليسم ايران است به اصول ژورناليسم حرفه اي كه روزنامه نگاري كار دولت نيست وفادار مانده است. طبق اين اصول، يك روزنامه نگار حرفه اي نبايد در يك روزنامه دولتي كه نقش روزنامه عمومي را ايفاء مي كند و يا رسانه اي كه از دولت كمك مالي مي گيرد كار كند، مگر اين كه اين نشريه تخصصي باشد (براي مثال: همشهري كه که قاعدتا يك نشريه محلي تهران بايد باشد! و امتياز سياسي نويسي ندارد، در عداد نشريات تخصصي «شهري» بشمار مي رود). اعتمادي به اين اصول وفادار مانده است و به همين دليل در سالهاي اخير دعوت چند ناشر را براي همكاري رد كرده است. وي پس از مصادره موسسه اطلاعات توسط دولت، در سال 1359به همين سبب (حكومتي شدن) از سردبيري اطلاعات جوانان و نويسندگي در موسسه اطلاعات كنار رفت. بنابراين، همفكري او با جبهه ملي، تمايلات ناسيوناليستي و انتشار مصاحبه هاي درياردار دكتر احمد مدني كرماني علت اصلي انفصال او از موسسه اطلاعات نبود. اعتمادي از دادن نظر و طرف مشورت قرار گرفتن با مطبوعات كنوني امتناع نكرده است. او پس از كنار رفتن از موسسه اطلاعات به نوشتن داستان كه ذوق و استعداد ديگر اوست ادامه داده و در اين رشته موفق بوده است.

  10. #10
    مدیریت کل سایت
    تاریخ عضویت
    2008/04/25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    11,836
    سپاس ها
    6,269
    سپاس شده 5,732 در 2,484 پست
    نوشته های وبلاگ
    16

    پیش فرض

    كارمند دولت نمي تواند «رونامه نگار حرفه اي» بشمار آيد - دليل همکاري با روزنامه همشهري


    يك دانشجو از تهران در آذرماه 1384از نگارنده روزنامك با ارسال پيامي سئوال كرده بود كه مي خواهد در روزنامه ... استخدام شود، ولي برادرش مي گويد كه متعلق به دولت است و پس از استخدام مي شود يك كارمند دولت مانند كارمندان ديگر، نه روزنامه نگار؛ نظر شما چيست؟.

    پاسخ: به نظر من كه برادرتان درست مي گويد. اين نگارنده خودش را نمي بخشد كه مدتي در دو روزنامه دولتي همشهري و ايران كار كرد. به من گفته بودند كه اگر بخواهم كه پروانه روزنامه «سپيده دم» دوباره در هيات نظارت بررسي شود بايد چند صباحي در يك روزنامه موجود كاركنم تا كاركرد تازه مرا مورد قضاوت قرار دهند و در آن زمان ( فروردين سال 1372) جز همشهري تازه تاسيس، جاي ديگري ما قديمي ها را نمي پذيرفت و تعداد روزنامه هاي تهران به شمار انگشتان دست هم نمي رسيد. بسياري از همكاران قديمي در همشهري بودند و زمينه براي نشان دادن هرگونه ابتكار آماده بود. روزنامه همشهري، اجازه ورود به سياست را نداشت و خيال ما راحت بود. گاهي هر روز تا چهار صفحه براي اين روزنامه مطلب مي نوشتم بدون اين كه اجازه دهم نامم را بنويسند، از صفحه درگوشه و كنار، پاورقي صفحه ششم تا صفحه دور دنيا، پاسخ هاي دكتر روزنفلد، گشتي در دنياي خبرها تا درمانگاه اتومبيل و برگي از تاريخ و .... در دو سه سال اخر كه اجازه دادم گاهي اسمم را بنويسند براي اين بود كه كسي ديگر رونوشت بدون ذكر ماخذ برندارد و خود را صاحب مطالب تاريخ نكند كه من براي تهيه آنها نيم قرن زحمت کشيده ام.

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •