جومونگ در 37 سال قبل از میلاد مسیح در کشور بویو واقع در شبه جزیره کره زندگی می کرد . وی فرزند هاموسو دلاور مرد و رهبر ارتش دامول بود . او که می خواست به عنوان شاهزاده بویو به مقام پادشاهی برسد ، سعی در این امر کرد . وی برای این که خود را به پادشاه ثابت کند تصمیم به جنگ با قبیله های جنوبی بویو کرد . در این جنگ که ابتدا جومونگ به پیروزی ارزشمندی دست یافت نا پدید شد . جریان آب رودخانه بیریو او را تا کنار قبیله هان باک برد . سپس دختر رئیس این قبیله (( یه سویا )) وی را نجات داد . در این میان جومونگ پس از بهبودی به دلیل شورش های داخلی ، (( یه سویا )) یعنی دختر رئیس هان باک را به طرف بویو برد . از طرفی پادشاه گوموا به دلیل بیماری مجبور شد تا حکومت را برای مدتی به (( تسو )) بسپارد . سوسانو نیز با این باور که جومونگ کشته شدن است با محافظ گروه تجاری خود ازدواج کرد . جومونگ پس از بازگشت به بویو با (( یه سویا )) ازدواج کرد . جومونگ از طرف تسو مجبور شد پناهندگان را به هیوپ تو ببرد . اما جومونگ تصمیم به درست کردن قبیله ای جدید بر آمد به همین دلیل پناهندگان را به یک مکان امن برد . اما یه سویا و بانو یوها در بویو به عنوان گروگان ماندند . پس از چندی (( یه سویا )) از جومونگ دارای فرزندی شد و نام او را یوری نامید . یه سویا و بانو یوها تصمیم به فرار کردن از بویو گرفتند . اما بانو یوها نتوانست از بویو فرار کند و توسط پادشاه بویو یعنی گوموا کشته شد .در این میان شوهر سوسانو نیز کشته شد . سوسانو از جومونگ دعوت کرد تا به هم بپیوندند . به همین دلیل جومونگ مقر خود را تغییر داد . جومونگ نیز به این پندار بود که یه سویا و یوری کشته شده اند . جومونگ سپس به هیوپ تو حمله کرد و حکمران آن را کشت . او پس از چندی کشوری با نام گوگوریو تاسیس کرد که می توانست با حکومت هان مقابله کند .
پس از پانزده سال که یوری 18 ساله بود به یک گروه قاچاقچی کار می کرد اما به دلایلی از شمال (( اوک جیه )) به بویو رفت . جومونگ نیز به دلیل مراسم تاجگذاری (( تسو )) به آنجا سفر کرد . در این میان بویو تصمیم گرفت مسابقات شمشیر زنی برگزار کند که در این مسابقه یوری با غلبه بر بیریو ( فرزند سوسانو ) اول شد . اما جومونگ با دیدن یوری او را نشناخت . بویو با گوگریو پیمان صلح بست . به همین دلیل جومونگ به گوگوریو بازگشت . یوری از طرف مادرش آگاه شد که جومونگ پدرش است . پس به همین ترتیب یوری با عصبانیت به طرف جومونگ رفت تا دلیل دوری از مادرش را جویا شود . جومونگ دلیل قانع کننده ای را به یوری می دهد و یوری را به قصر دعوت می نماید . جومونگ مکان یه سویا را از یوری جویا می شود و به طرف غاری که یه سویا در آن بود می رود . اما یه سویا به دلیل بیماری بی هوش شد . جومونگ نیز او را به قصر برد . با این حال جومونگ و کشور گوگوریو همراه با کشور بویو تصمیم به حمله به هان می گیرند . حکمران حکومت هان نیز گوموا را به قتل می رساند تا خشم جومونگ و تسو جند برابر شود . پس جومونگ و بویو به هان حمله کرده و این کشور بزرگ را نابود می کنند . با وجود این پیروزی سوسانو همراه فرزندانش و مردم اهل بیریو ، گوگوریو را ترک کرده و به کشور جنوب گوگوریو رفته و قبیله بزرگی ایجاد می کنند .
سرانجام جومونگ در سن 40 سالگی به دلیل مریضی می میرد و فرزندش یوری پادشاه گوگوریو می شود . بعد ها فرزند یوری ( نوه جومونگ ) می تواند تسو را بکشد و از او انتقام بگیرد . به این ترتیب مجموعه عظیم هشتاد و یک قسمتی جومونگ به پایان میرسد .

کلمات مورد استفاده در این مجموعه ( کره ای به فارسی ) :

یِه ---------- بله
پِ آ ---------- پادشاه
ماما ---------- سرور
آبا ماما ---------- بابا
آپوجی ---------- پدر
اُبا ماما ---------- ماما
هُمانی ---------- مادر