-
معاونت سایت
معمای ترن هوایی
یک روز پدری پسرانش را به شهربازی برد و به آنها گفت بروید بازی کنید و ساعت 9 عصر جلوی درب ورودی باشید که به خانه برویم. پدر سر ساعتی که گفته بود جلوی درب شهربازی منتظر بود اما پسرها ساعت 9:45 آمدند.پدر با عصبانیت گفت: ماه دیگه شما رو به شهربازی نمیارم. یکی از پسرها گفت: تقصیر ما نبود، ما سوار ترن هوایی شدیم، هنوز یک دور هم نزده بودیم که موتورش خراب شد. پدر کمی درنگ کرد و بعد نگاهی خشمگین به پسرها کرد و گفت: دیگه دروغ نگید.
به نظر شما پدر از کجا متوجه شد که پسرها دروغ گفتند؟
-
کاربر روبرو از پست مفید !MAHSA! سپاس کرده است .
-
مدیر بازنشسته
حتما از چشای پسره !!
نه که پسرا بلد نیستن دروغ بگن !!
-
کاربر روبرو از پست مفید !722! سپاس کرده است .
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن