معشوقه بودن، سختر از عاشق بودنه.
تو وقتي عاشقي مسئول خودت، در برابر حس ها و احوالات خودتي. مسئول هم نباشي در نهايت به خودت آسيب رسوندي اما زماني كه معشوقه اي، مسئوليت كسي به عهدته كه حاضره بميره اگه بهش بگي بمير.
همه ي فكرش پيشِ توء و اين اگرچه براي تو لذت بخشه، براي اون اما هميشه خوب نيست. ميبيني بيخيال خيلي از آرزوهاش شده از وقتي همه ي فكرو ذهنش تويي..
ميگذره از هر نيازش تا تمام دخل و خرجش تو باشي.
شايد جايي مجبور باشي وسط گريه هات بخنديو بگي چيزيت نيست.. وقتي ميدوني منشا خيلي از اشك ها لبخند هاش تويي. تو نميتوني آدم مسئولي نباشي وقتي معشوقه اي. چون اگر حواستو جمع نكني، به كسي صدمه ميزني كه شدي همه ي زندگيش.. يكهو ديدي خداش رو از دست داد.. خداش رو ازش گرفتي،
اگر تو به خداي اون اعتقاد نداشته باشي..