تاریخ از این کوتوله گستاخ به نیکی یاد می‌کند!




تاریخ از او چهره ای ساخته است منزوی و افسانه‌یی. او از زندگی پر ماجرای خویش رضایتی داشت وصف ناشدنی و در پیری و درسنین بالای هشتاد سالگی با تمام وجود احساس آرامش می‌کرد. وقتی از او پرسیده بودند که: اگر دوباره متولد می‌شدی و زندگی دوباره داشتی چه راهی را در زندگی پیش می‌گرفتی؟ گفته بود: همین راه را. و اضافه کرده بود البته بعضی از کارها را بهتر انجام می‌دادم. و در جواب این پرسش که دوست داری یادت به چه صورت در دلها باقی بماند؟ درجواب گفته بود:


این کار در دست من نیست. این وظیفه تاریخ است و البته تاریخ آنچه را هم که خوب نبوده است خواهد گفت. این مرد آرام با این چهره خندان و دوست داشتنی، در سخت‌ترین و بحرانی‌ترین روزهای قرن بیستم که دنیا در آتش جنگ می‌سوخت و ارتش آلمان نازی در اروپا و آفریقا هماورد می‌طلبیدند، تصمیم گرفت که سهمناک ترین ارتش جهان را از خاک میهنش بیرون کند. او در اوج پیروزیهای ارتش نازی طعم شکست را به اشغالگران وطنش چشاند و ماشین جنگی هیتلر را در یوگسلاوی فلج کرد. او با هیتلر در جنگ رویاروی و با استالین در جنگ سرد در افتاد و هر دو بار از ورطه حوادث سرافراز و پیروزمند بیرون آمد.

استالین که از نافرمانی او به ستوه آمده بود درمحافل محرمانه به نزدیکان خود گفته بود: اگر انگشت خود را بجنبانم اثری از تیتو باقی نمی‌ماند. ولی او در اشتباه بود.
استالین رفت و او ماند، نه جسم او که یاد و خط فکری مستقل و آزادگی و عدم تعهد او. تیتو نمی‌خواست یوگسلاوی را تحت الحمایه اتحاد جماهیر شوروی بکند و حاضر نبود یوگسلاوی یک کشور وابسته باشد. روسها نمی‌خواستند یوگسلاوی از نظر صنعتی مستقلا در پی تولید باشد.

نماینده استالین می‌گفت: صنعت را برای چه می‌خواهید؟ هرچه مورد نیاز شماست در ناحیه آرال و اتحاد جماهیر شوروی وجود دارد. روسها از اینکه تیتو به دهقانان یوگسلاو اجازه مالکیت خصوصی داده است، خشمگین بودند ولی تیتو حاضر نبود با دهقانان یوگسلاو که در جنبش پارتیزانی بیشترین پشتیبانی را از او کرده بودند مسلحانه درگیر شود و مثل روسیه میلیونها روستایی را معدوم و در به درکند. از این رو از سوی احزاب اروپای شرقی و دست نشاندگان مارشال استالین آماج حملات شدید تبلیغاتی قرار گرفت. جاسوس مزدور بریتانیا- کوتوله گستاخ- دوره گردوال استریت و انواع برچسب‌ها و تهمت‌های دیگر به دستور استالین علیه او به کار برده شد تا او را از صحنه سیاست دور کنند یا اینکه وادار به تمکین واطاعت نمایند ولی او تصمیم خود را گرفته بود.


او نخستین کسی بود که در پایان جنگ جهانی دوم سلطه جویی روسیه شوروی را که در پشت عبارت «انترناسیونالیسم» و بین الملل گرایی پنهان شده بود برملا کرد و صراحتا گفت:
«هر وجب از خاک یوگسلاوی از خون سیراب شده است و اگر لازم باشد بار دیگر آن را سیراب تر خواهیم کرد و این سرزمین از آن ما باقی خواهد ماند. یوگسلاو هرگز گشوده نخواهد شد مگر آنکه از روی اجساد ما بگذرند» درسال 1949 که تجاوزات نظامی ‌روسیه شوروی به اروپای شرقی پیش نیامده بود، پیشگویانه گفته بود:

«کاملا آشکار است که هر نوع اشغال نظامی‌حتی اگر به وسیله ارتش سرخ باشد، در ذات خود دارای عواملی غیر سوسیالیستی است و به سبب برقراری حکومت ظالمانه بردگی ملی اجتناب ناپذیر خواهد بود و همه برابریها از دست خواهد رفت و چیرگی بی قید و شرط اشغالگر حاصل خواهد شد و مسخره این است که امروز این گونه اشغالها کمک خوانده می‌شود!»
و 19 سال بعد درجریان تجاوز نظامی ‌روسیه به چکسلواکی صراحتا به سفیر کبیر شوروی گفت: «اگر یوگسلاوی مورد حمله واقع شود خواهد جنگید»

تیتو واقع بین بود و می‌گفت: «آرمانهای کمونیستی می‌توانند خواستار داشته باشند اما کشور آرمانی کمونیستی در هیچ کجای دنیا وجود ندارد و از همه جا کمتر دراتحاد جماهیر شوروی و احتمال تحقق آن درنقطه دیگری از جهان درآینده یی نزدیک یا قابل پیش بینی وجود ندارد»

نهضت عدم تعهد
در جهان پس از جنگ بزرگترین دستاورد تیتو ایستادن در برابر مطامع استعماری اتحاد جماهیر شوروی و تشکیل نهضت عدم تعهد بود. از آنجا که تیتو از پذیرفتن رهبری شوروی بر کشورهای اروپای شرقی امتناع می‌کرد و از وابستگی به غرب هم که زیر سلطه امریکا بود به حکم مسلک و مرام خود ابا داشت برای خروج از انزوا و نیاز به یافتن راه حلی عملی و قابل قبول جهان بعد از جنگ نهضت عدم تعهد را به وجود آورد. امید تیتو آن بود که از حمایت تمامی ‌کشورهایی که سرسپرده نبودند برخوردار شود و در این مورد موفق شد.

تیتو در دهه 1968- 1958 به بیشتر از30 کشور جهان سفرکرد و در همه جا با تجلیل و احترام فراوان مورد پذیرایی قرارگرفت.
تلاشهای تیتو تحت عنوان عدم تعهد سرانجام نیمی ‌از جهان آن روز را فرا گرفت و شعار: صلح – همزیستی – عدم تعهد – خلع سلاح عمومی‌– و حل اختلاف بین المللی از مجرای سازمان ملل متحد، که خوش آیند امریکا و اتحاد جماهیر شوروی نبود فقط امیدی برای مردم جهان باشد.
تیتو با تکیه بر شخصیت چند پهلوی خویش توانسته بود که اعتماد و دوستی گره بسیار متنوعی را جلب کند. او با چرچیل و روزولت در زمان جنگ و پس از جنگ با نهرو، سوکارنو و ناصر وروسای بسیاری از ملل و دولتهای جهان روابط نزدیک دوستانه داشت.


اگر چه «جنبش عدم تعهد» در جهان دوقطبی نیمه قرن دوم قرن بیستم نتوانست به صورت قدرتی درآید که قادر به حل وفصل مناقشات بین المللی شود لیکن ترسیم کننده خط فکری جدیدی بود که بسیاری از کشورهای جهان توانستند با ادامه آن استقلال خود را دربرابر مطامع جهانخواران حفظ کنند. تاریخ‌نویسان نوشته اند که:
«او هرگز سرمست قدرت نشد وبا وجود آنکه از آن لذت می‌برد در راه حفظ قدرت به تباهی کشیده نشد. از محبوب بودن خوشش می‌آمد ولی هیچ وقت محبوبیت را به قیمت از دست دادن کمال نخرید!»
تیتو به هر چیز نا آشنا با احتیاط نزدیک می‌شد اما همین که از چند و چون آن آگاه می‌گردید با اعتماد به نفسی فوق‌العاده وارد عمل می‌شد. با وجود خرده گیری‌های حکومتگران کشورهای اروپای شرقی خوب زندگی می‌کرد و تعداد زیادی خودروی سواری و قایق تفریحی و هواپیمای اختصاصی دراختیار داشت. تیتو کسانی را به خود راه می‌داد و با افرادی مشورت می‌کرد که صاحب فکر مستقل باشند.
تیتو وقتی به چیزی معتقد می‌شد در هر شرایطی که بود از آن دست بر نمی‌داشت. «مائوتسه تونگ» که می‌خواست حسن روابطی بین او واتحاد جماهیر شوروی ایجاد کند به او توصیه کرده، می‌گفت:
«چین بیشتراز یوگسلاوی از استالین رنج برده است ولی هنوز هم رهبری اتحاد جماهیر شوروی را بر دنیای کمونیسم رد نمی‌کند»

ولی تیتو به حرف مائوتسه تونگ هم گوش نداد و به راه خود رفت تا آنجا که پس از مرگ استالین از او پوزش خواستند و کسی که استالین او را «کوتوله گستاخ» می‌نامید و می‌گفت: «با یک تکان انگشت من کارش تمام است » در مسکو آن چنان باشکوه مورد استقبال قرار گرفت که موجب تعجب جهانیان شد. با وجود این تیتو هرگز روی خوش به روسها نشان نداد و در بازدید بولگانین و خروشچف از یوگسلاوی آنها را به سردی پذیرفت.
کوتاه سخن اینکه: تیتو در طول سال‌های پربار زندگیش چه آن زمان که درشکاف کوهها با نازیهای اشغالگر می‌جنگید و چه زمانی که رییس جمهور کشورش شد و چه در روزگار پیری که با آن حیثیت معتبر جهانی رییس و رهبر کشورهای غیر متعهد بود در اعتقادات و باورهای خود به مقتضای زمانه تغییری نداد و هرگز نان را به نرخ روز نخورد و اگر در تاریخ نامی ‌از او به نیکی باقی مانده به خاطر همین ویژگی‌هاست.