تکميل استيلاي روسيه بر همه قفقاز - معاهده سال 1829 روسيه و عثماني و اجبار عثماني به تاييد متصرفات مسكو در قفقاز
روسيه در جنگ اول خود با ايران كه طولاني بود و به شكست ايران انجاميد، طبق قرارداد گلستان كه در حقيقت «سر گور اوزلي» سفير (پارسي دان و شرقشناس) لندن آن را به فتحعلي شاه قاجار تحميل كرد و در 24 اكتبر 1813 امضا شد همه گرجستان، آبخيزستان (آبخازيا)، داغستان، دربند، قره باغ، شكي، باكو، شيروان و قسمتي از طالش را از دست داد. حاكم تفليس (نه همه گرجستان) به تصميم خود در 1801 وابسته به روسيه شده بود زيرا كه آغا محمد خان قاجار قبلا به تفليس رفته و متمردين شهر را با خشونت تمام سركوب كرده بود. باوجود اين، دولت ايران تا امضاي قرارداد گلستان، بر وابسته شدن تفليس به مسكو صحه نگذارده بود. جنگ دوم روسيه با ايران كه باز به شكست ايران انجاميد با امضاي معاهده تركمنچاي مورخ 21 فوريه 1828 پايان يافت و ايران طبق اين معاهده هم ايروان، نخجوان، اردوباد و مغان را از دست داد و بارديگر مفاد قرارداد گلستان را نيز تاييد كرد و قبول كرد كه مبلغي هم به روسيه غرامت بپردازد و فعاليت كشتيراني اش در درياي مازندران محدود شود. طبق اين معاهده، روسيه حق «كاپيتولاسيون» نيز به دست آورد. آصف الدوله و ميرزا ابوالحسن خان كه از جانب ايران معاهده تركمنچاي را امضا كرده بودند در آن زمان متوجه محدوديت كشتيراني و حق كاپيتولاسيون نشده بودند زيرا كه معلومات و تجربه ديپلماتيك كافي نداشتند.
تا زمان استيلاي روسيه، منطقه اي كه امروز جمهوري آذربايجان را تشكيل مي دهد، خاك اصلي ايران و گرجستان و ارمنستان تحت الحمايه ايران بودند. روسها پس از تصرف موقت «دربند» قفقاز در سال 1727 چشم طمع از ساير نواحي اين منطقه برنداشته بودند كه با استفاده از قزاقهايي كه به تزارها پناهنده شده بودند به دست اندازي در اين ناحيه ادامه دادند (قزاق در لغت يعني ماجراجو ).
پس از فروپاشي شوروي كه برجاي امپراتوري روسيه نشسته بود، يكي از دو طرف قراردادهاي گلستان و تركمن چاي، از ميان رفته و ديگر وجود نداشت؛ با اين كه نخجوان از لحاظ جغرافيائي منطقه اي "جدا" است، بر خلاف پيش بيني هاي قبلي، از تهران صدايي و ادعايي به گوش نرسيد!.
جمعيت مناطقي كه در 1829 در اختيار امپراتوري روسيه قرار گرفت در زمان فروپاشي شوروي (سال 1991) جمعا 17 ميليون نفر بود. يك غفلت گورباچف، نه تنها همه اين تلاشهاي دويست ساله مسكو را برباد داد بلكه دردسرهايي براي ورّاث خود (دولت كنوني روسيه) برجاي گذارد كه برطرف ساختنش آسان نيست و اگر موضوع سلاح اتمي و قدرت تخريبي آن دركار نبود بعيد نبود كه ماجراي هشتم آگوست 2008 و حمله نظامي گرجستان به اوستياي جنوبي، غرب و شرق را برسر گرجستان وارد جنگ مي کرد.
(درباره جنگهاي ايران و روسيه و اوضاع قفقاز مطالب متعدد در زمان خود در اين سايت آمده است) 14 سپتامبر سال 1829 ميلادي در پايان جنگ روسيه و عثماني (تركيه) كه به شكست عثماني انجاميد، اين دولت (عثماني) با امضاي معاهده اي از همه دعاوي خود در قفقاز جنوب غربي صرفنظر كرد. چون معاهده این دو دولت در شهر آدريانپول Adrianople (هادريانپوليس = ادرنه) امضاء شده بود به معاهده آدريانپول معروف شده است. روس ها كه قبلا در دو جنگ با ايران، اراضي ماوراء ارس را تصرف كرده بودند به اين ترتيب پس از امضاي معاهده آدريانپول مالك بدون مدعي همه قفقاز (گرجستان، ارمنستان و ... جمعا 78 هزار مايل مربع) شدند كه سلطه آنان تا 160 سال بعد ادامه يافت و اينك منحصر به قسمت شمالي قفقاز از جمله داغستان و چچن است. به نوشته برخي از مورخان، هدف تزار وقت روسيه از جنگ با عثماني، عمدتا اجبار اين دولت به تاييد معاهدات خود با ايران معروف به «گلستان و تركمنچاي» و صحه گذاردن بر متصرفات مسكو در قفقاز بود. عثماني از پيش از صفويه، چون خودرا جانشين روم شرقي مي پنداشت مدعي برخي از نقاط قفقاز جنوب غربي (ايروان و مناطق اطراف آن) بود. زد و خوردهاي روسيه با عثماني كه منجر به امضاي قرارداد آدريانپول شد از 26 آوريل سال 1828 با اعلان جنگ روسيه به عثماني آغاز شده بود. در آن سال قتل عام يونانيان توسط تركان عثماني اين بهانه را به دولت روسيه داده بود كه به نام حمايت از يونانيان هم مذهب خود با عثماني وارد جنگ شود. نيروهاي روسيه در هشتم ژوئن همين سال از دانوب گذشته و در 12 اكتبر "وارنا "را متصرف شده بودند. عثماني ها پس از شكست هاي كولوچا kulevcha، سيليستريا silistria و آدريانوپل، پيشنهاد ترك مخاصمه دادند و قرارداد پايان جنگ در 14 سپتامبر 1829 به امضاء رسيد. طبق مواد ديگر همين قرارداد بود كه مراد دوم سلطان عثماني بر استقلال يونان صحه گذارد، و مولداوي (مولدوا) و "والاشيا"را هم به روسيه داد. دولت مسكو با امضاي قرارداد 1829 آدريانوپل Adrianople نه تنها مالك بدون مدعي همه قفقاز شد بلكه امتياز هايي هم از عثماني براي صربستان و يوناني ها و عبور كشتي ها از تنگه هاي درياي سياه گرفت كه چهار سال بعد با معاهده «خونكار اسكله سي» عبور كشتي هاي كشورهاي ديگر را از اين تنگه ها محدود كرد كه خشم فرانسه و انگلستان را برانگيخت.