-
مدیریت کل سایت
همه چیز درباره ایلخانان مغول
در طی همان روزهایی که محمد خوارزمشاه قدرت خود را در نواحی شرقی مرزها ماوراءالنهر گسترش میداد و خلیفه بغداد - الناصر الدین الله - برای رویارویی با توسعه قدرت او در جبال و عراق بر ضد محمد خوارزمشاه توطئه میکرد «حدود ۶۱۳ ق / ۱۲۱۶ م»، در آن سوی مرزهای شرقی قلمرو خوارزمشاه، قدرت نو خاستهای در حال شکل گیری بود که به تدریج به درون مرزها میخزید و خود را برای تهدید و تسخیر آماده میکرد. با این حال، خلیفه و سلطان در کشمکشها و مناقشات سیاسی خویش، آن را در نظر نگرفتند و یا آن قدر در محیط بسته افکار سیاسی و حشمت قدرتشان غرق شده بودند، که حضور این نیروی ویرانگر را اصلاً نمیدیدند و یا به عبارتی دیگر در مجموعه مناسبات سیاسی عصر، آن را وزنهای به شمار نمیآوردند.
اما این نبردی عظیم و ویرانگر که از نواحی صحرای گوبی و جبال تیانشان به سوی ماوراءالنهر میخزید و از همان ایام فاجعهای عظیم را تدارک میدید، دولت نوخاسته مغول بود که ظرف چند سال، هم به دولت پر آوازه خوارزم پایان داد، و هم به خلافت بغداد.
پیشروی مغولان به درون ایران از جانب ماوراءالنهر مغول که در آن رزوها عنوان اتحادیه طوایف تاتار، قیات، نایمان، کرائیت و تعداد دیگری از طوایف بدوی نواحی بین ترکستان، چین، و سیبری بشمار میرفت، پیشروی خود را از سوی مرزهای ماوراءالنهر آغاز کرده بود. این طوایف که به قول برخی مورخان، «هونهای جدید» بشمار میرفتن، اگر هم در واقع اخلاف هونهای قدیم نبوده باشند، اما وارث مهارت آنها، در جنگجویی، تیر اندازی، و سلحشوری به شمار میآمدند. با وجودی که هونهای جدید هشتصد سال پس از هونهای قدیم پا به عرصه تاریخ گذاشتند، با این وصف خاطره فجایع آنها را در تاریخ زنده کردند. به طوری که اینها نیز مانند همان مهاجمان باستانی، از اعماق بیابانهای گوبی و سرزمینهای اطراف چین و سیبری برخاستند، و با ولع و آزمندی بی سابقه ای، مدت زمانی کوتاه، بخش عمدهای از دنیای متمدن در قلمرو اسلام را، به ویرانی و نابودی کشیدند. به طوری که گذشت هشت سده، هیچ گونه تغییری در خُلق و خوی و رفتار معیشتی و اجتماعی آنها پدید نیاورد، چنان که همچون هونهای قدیم، در زیر چادرهای نمد یا در هوای آزاد بیابانها سر میکردند و در کنار شتران، گوسفندان، و اسبان خویش عمر را سپری میکردند. اگر هم خشکسالی و دام مرگی پیش میآمد از خوردن هیچ چیز حتی شپش نیز خودداری نمیکردند. که البته گوشت موش، گربه و سگ و همچنین خون حیوانات نیز گه گاه مایه عیش آنها میشد.
-
-
مدیریت کل سایت
تموچین فرمانروای بی رقیب طوایف مغول
وقتی تموچین، سرکرده یک تیره از این طوایف با پیروزی بر اقوام مجاور، اندک اندک تمامی اقوام مغول را فرمانبردار ساخت و از جانب سرکردگان قبایل قوم «قوریلتای»، خان بزرگ خوانده شد. او سپس با لقب چنگیز خان، در مدت زمانی کوتاه هیبت و خشونتش مایه وحشت تمامی نواحی مجاور شد، به عنوان خان محیط یا خان اعظم، فرمانروای همه این طوایف شد. به طوری که چندی بعد نیز قبایل اویرات و قنقرات را فرمانگزار خویش کرد و بدین گونه خان اعظم سایر قبایل اطراف را به جنگ یا به صلح زیر فرمان خویش گرفت و به این ترتیب با برقرار ساختن قانون عدالت - یاسای چنگیزی - اتحاد مستحکمی را بین آنها برقرار ساخت. از آن پس، چنگیز خان فرمانروای بی رقیب تمام سرزمینهای مشرق مغولستان بود که البته او کسی نبود که به این میزان بسنده کند و پیش از فرمانگزار ساختن مغولهای غربی، دست از جنگجویی با سرکردگان طوایف بردارد. به زودی تموچین خان بزرگ، سرزمین ختای را تسخیر کرد و التون خان پادشاه آنجا را کشت؛ در چین شمالی به تاخت و تاز پرداخت و پکن را تسخیر کرد؛ طوایف اویغور را به فرمانبرداری وا داشت؛ کوچلک خان، سر کرده قبایل نایمان را که بر سرزمینهای اقوام قراختای چیرگی یافته بود، از آنجا بیرون راند و بدین گونه با خوارزمشاه که حدود شرقی قلمرو خود را به این نواحی رسانده بود، همسایه شد و مرز مشترک پیدا کرد
-
-
مدیریت کل سایت
قتل فرستاده چنگیزبه دربار ایران و گریزناپذیری جنگ
به این ترتیب چنگیز خان، تجارت با شاه خوارزم را وسیلهای برای برقراری رابطه بین دو دولت ساخت. به طوری که نخستین سفیر سلطان خوارزم در جلوی دروازه پکن به حضور خان رسید و بر ضرورت توسعه مناسبات تجاری بین مغول و قلمرو سلطان تأکید کرد و آن را لازمه توسعه مناسبات دوستانه و صلح آمیز اعلام نمود.
در جریان سفر هیئت بازرگانی مغولان که از میان مسلمانان انتخاب شده بودند، قتل عام همگی این تجار و سوء تدبیرهای بعدی سلطان، جنگ بین دو کشور را اجتناب ناپذیر ساخت. از طرفی خان مغول که از سوء رفتار سلطان خوارزم به خشم آمده بود در ۶۱۴ ق / ۱۲۱۷ م، به ایران را لشگر کشید. به طوری که یورش وحشیانه مغول، فرار مفتضحانه سلطان از مقابل وی، و رفتن از شهری به شهر دیگر را بدنبال داشت. ویرانی این تهاجم را چند برابر نمود. مغولان به هر دیار که وارد میشدند به کشتار نفوس، غارت اموال و ویرانی کامل شهر و آبادیها میپرداختند. به نحوی که در کوتاه مدتی ماوراءالنهر، خراسان و عراق عرصه کشتار و ویرانی مغولان شد و مقاومت جلال الدین منکبرنی نیز نتوانست از ادامه هجوم چنگیز خان جلوگیری کند. ده سال حضور این قوم وحشی، بخشهای عظیمی از جهان اسلام را به ویرانی و تباهی کشاند. تا این که عاقبت چنگیز در بازگشت به مغولستان در ۶۲۴ ق / ۱۲۲۷ م، درگذشت و فاجعه عمیق انسانی را در پس این حادثه باقی گذاشت.
-
-
مدیریت کل سایت
ورود نسل تازه مغولان به ایران به سرکردگی هلاکوخان
چهل سال پس از این ماجرا، نوادگان مغول در موکب سپاه هلاکوخان دوباره به ایران آمدند. اما اینان با اعقاب خویش چنگیز خان، که به قصد تاخت و تاز آمده بودند، تفاوت بسیاری داشتند. این نسل تازه از مغولان در این مدت با ایران بیشتر آشنایی پیدا کرده و از غارتگری و وحشیگری عهد چنگیز، به مراتب معتدلتر و مجربتر به نظر میرسیدند. لشکرکشی هلاگو بر خلاف چنگیز، با طرح و نقشهای پیش پرداخته همراه بود. منازل بین راه از پیش تعیین و راه گذار لشکر آماده و حتی پلها و گذرگاه بازسازی شده بود. این بار تجربه به فرمانروایی مغول نشان داده بود که برای ایجاد یک قدرت پایدار در ایران، برچیدن بساط خلافت و اسماعیلیه ضرورت دارد و آنها میبایست به جای کشتار و تخریب بیهوده و بینقشه، این دو قطب متضاد دنیای اسلام را که به خاطر جنبه مذهبی خویش، مانع از استقرار فرمانروایی آنها در ایران به شمار میآمدند، از بین بردارد.
-
-
مدیریت کل سایت
سقوط قلعه الموت و برچیده شدن اسماعیلیه
برچیدن قدرت اسماعیلیه در ایران با مشکل و مقاومتی جدی رو به رو نشد و با سقوط قلعه الموت در ۶۵۴ ق، دولت خداوندان الموت به پایان راه رسید. از سوی دیگر خلیفه عباسی، علی رغم کوششهایی که در ترساندن مغولان از عواقب شوم در افتادن با خاندان عباسیان انجام داد، نتوانست از حرکت هلاکو به بغداد جلوگیری کند، چرا که به زودی تختگاه عباسیان به محاصره افتاد. به همین دلیل مستعصم خلیفه ناچار به اردوگاه هلاکو آمد، این امر نیز مانع غارت و کشتار بغداد نشد. خلیفه و اولادش نیز با عده کثیری از رجال دولت به قتل رسیدند. بدین گونه خلافت عباسیان نیز فرو پاشید، هر چند سپردن امارت بغداد و عراق به عطا ملک جوینی، که از والیان مسلمان بود، تا حدی در کاهش آثار فروپاشی خلافت عباسی و کشتار بغداد موثر واقع شد.
-
-
مدیریت کل سایت
بازگشت هلاکوخان به مغولستان پس از گشودن بغداد
پس از گشودن بغداد، بر انداختن حکومت های شام، فلسطین و مصر در دستور کار هلاکو خان قرار گرفت. اما این نیت با مرگ برادرش منگو قاآن - خان مغولستان - که وی حکومتش را از وی داشت، هلاگو را به ترک شام و عزیمت به مغولستان وادار کرد.
هلاکو در آبادی ویرانیهایی که لشکرکشیهای او، موجب آن شده بود، اهتمام ورزید. به طوری که تعدادی ابنیه از جمله معبد بودایی در خوی، قصری در دامنه جبال آلاغ، و رصد خانهای در مراغه ساخت.
-
-
مدیریت کل سایت
تحلیل رفتن مغولان در فرهنگ اسلام
هلاکو در ۶۶۳ ق / ۱۲۶۵ م درگذشت و پسرش اباقاخان ایلخان مغولان شد. در فاصله سی سال از مرگ سلطنت اباقاخان و جانشینی غازانخان، قوم مهاجم به تدریج در فرهنگ ایرانی تحلیل رفت و با آن انس و خو گرفت. چنان که غازان خان، پیش از عزیمت به جنگ با بایدو، اسلام آورد، و در همان آغاز حکومت «۶۹۴ ق / ۱۲۹۵ م»، تمامی عمال مغول را ملزم به قبول اسلام کرد. پس از آن دستور داد تا تمامی معابد بودایی و نیز کلیساهای مسیحی و کنیسههای یهودی را ویران سازند. هر چند اسلام آوردن غازان خان، مقبول بسیاری از امیران و شاهزداگان مغول واقع نشد و غازان خود را مجبور به تصفیه و قتل این مخالفان دید.
غازان که پس از روی آوردن به اسلام، نام محمود یافت در ایجاد نظم و امنیت، وضع قواعد و قوانین عادلانه اهتمام بسیاری ورزید و سنتهای نیکوی فراوانی از خود به یادگار گذاشت. با این وجود، عمر این ایلخان سازنده و اصلاحگر مغول به درازا نیانجامید و پس از نه سال سلطنت در جوانی و در سی و سه سالگی به سال ۷۰۳ ق / ۱۳۰۴ م چشم از جهان فرو بست و برادرش الجایتو به جای او نشست.
اولجایتو که با نام مسلمانی محمد خدابنده معروف شد، ظاهراً چون گرایش به تشیع داشت، مخالفان شیعه او را بیشتر خر بنده خواندند. وی پس از تحکیم قدرت، رعایت قانون اسلام و یاساهای غازانی را الزام کرد. شهر سلطانیه را در محلی که غازان قصد بنای یک شهر تازه را در آن داشت، به وجود آورد و آن را تختگاه خویش ساخت «۷۰۴ ق / ۱۳۰۴ م».
اولجایتو نخست به مذهب حنفی گرویده بود، اما مشاجرات و اختلافهای شافعی و حنفی که در اردوگاه او شدت یافته بود، وی و بسیاری از امیران فصول را از گرایش به اسلام پشیمان و نگران ساخت. در این بین به مذهب تشیع تشویق شد و فرمان داد تا نام خلفای سه گانه را از خطبه و سکه انداختند. معهذا، چون اکثریت رعیت را مایل به تسنن دید، بار دیگر نام خلفای سه گانه را در سکه و خطبه آورد. اولجایتو هم مثل بیشتر ایلخانان دیگر در شرابخواری و شهوت رانی گزافه روی میکرد. وی در سی و پنج سالگی به دنبال یک بیماری وفایت یافت «۷۱۶ ق / ۱۳۱۶ م».
-
-
مدیریت کل سایت
نابودی دستاوردهای مغولان به دست ابوسعید بهادرخان
پسرش ابوسعید بهادرخان به هنگام جانشینی بیش از سیزده سال نداشت، از این رو به سادگی آلت دست امیران و وزیران قرار گرفت. عشق به شراب و حرمسرا هم او را از پرداختن به امور مملکت مانع شد به همین دلیل سادهتر آن دید که آن را به امیر چوپان واگذار کند. طولی نکشید که زمینههای رشد و ترقی که توسط اخلاف بهادر خان، بنیانی یافته بود به دست این ایلخان بر باد رفت. اجحاف و تعدی به مردمان، طغیان امیر چوپان و پسرش امیر تیمورتاش و داستانهای عشقی و بد نامی بهادر خان، رفته رفته حکومت ایخانان را فروپژمرد. افزون بر این رقابتها مدعیان قدرت و تحریکات مخالفان نیز قدرت این سلاله را به تحلیل برده بود. قتل امیر اشرف «۷۵۹ ق / ۱۳۵۸ م» واپسین امیر ایلخانی، زوال و فرومردن نهایی این سلاله را اعلام داشت.
-
-
مدیریت کل سایت
پایان کار مغولان
دوران ایلخانان هر چند با نظم و انضباط آغاز شد، اما در بی نظمی و هرج و مرج مقاومت ناپذیری پایان یافت. به طوری که تجربه حکومت ایلخانان در ایران دگرگونی اجتماعی جالبی را در تاریخ به معرض آزمون آورد. این که در فاصله دو نسل، ایلخانان اسلام آوردند، تجربه انحلال قوم فاتح را در فرهنگ قوم مغلوب یک بار دیگر در تاریخ ایران به صورت یک واقعیت تسلی بخش و قابل اعتماد به منصه ظهور رساند. سلاله یک قوم مهاجم سرانجام در طی دو نسل، مدافع قلمرو ایران شدند که از آن در برابر تهاجمات دیگران و هجوم بیگانگان جانانه دفاع کردند. ارتباط آنهادست کم شروع جالبی برای روابط بازرگانی شرق و غرب ش
-
-
مدیریت کل سایت
ايلخانان مغول
پس از انقراض دولت خوارزمشاهيان سرزمينهاي ماوراء النهر، خراسان بزرگ و بخشهاي ديگر ايران به دست مغول افتاد. ضربات مالي و فرهنگي و سياسي چنگيزخان بر ايران مجالي براي ظهور دولت تازهاي نميگذاشت به همين دليل مغولان يكي از سرداران خود را براي حكومت در سرزمين خوارزمشاهيان تعيين ميكردند تا اينكه در دورۀ خانی منكوقاآن، طرح تصرف بقيه ايران و مركز خلافت مطرح شد و هولاكو مأمور انجام اين نقشه شد. او در سال 651 به سوي غرب حركت كرده ابتدا قلعههاي اسماعيليان را وادار به تسليم کرده عازم بغداد شد و خلافت عباسي را منقرض و ايران و عراق عرب به دست گرفت.[1]
هولاكوخان مغول (663-651 ه.ق)
پس از تسخير بغداد، هولاكو به آذربايجان آمد و مراغه را پايتخت خود قرار داد. خواجه نصيرالدين طوسي را مسئول اوقاف نمود و خواجه رصدخانهاي در مراغه بنا كرد، هولاكو در ادامۀ فتوحات عازم سوريه و شام شد ولي در عين الورده از مصريان شكست خورد. با استقرار مغولان در ايران ارتباط آنان بتدريج با مركز اصلي ايل قطع شد و دولتي مستقل در ايران به نام ايلخانان شكل گرفت.[2]
اباقاخان (680- 663 ه.ق)
پس از هولاكو پسرش (اباقاخان) حاكم شد. او تبريز را پايتخت قرار داده و مانند پدرش خاندان جويني را مصدر امور قرار داد بدینسان ايرانيان وارد اركان حكومت شدند.[3]
سلطان احمد تكودار (683-680 ه.ق)
تكودار، برادر اباقاخان، چون اسلام آورد لقب احمد بر خود نهاد. او به عدل و داد پرداخته مجدالملك يزدي كه سعايت عطا ملك جويني را كرده بود كشت و عطا ملك را دوباره به بغداد فرستاد. در دورۀ او مساجد و شريعت اسلام رونق گرفت اين امر باعث مخالفت بعضي شاهزادگان و امراي بيايمان شد که به طرفداري ارغون برخاسته وی را كشتند.[4]
ارغون خان (690-683 ه.ق)
پس از تكودار به سلطنت نشست. ابتدا زمام امور را به بوقا كه باعث كامراني او بود سپرده خاندان صاحب ديوان (جويني) را از بين برد. اما چون سعدالدوله يهودي در دربار قدرت یافت، بوقا را از ميان برداشته خود به وزارت رسيد. او شغلهاي مهم ديواني و فرمانروايي ولايت را به خويشان و نزديكان خود سپرد به طوري كه كار يهوديان به اوج رسيد و مسلمانان را از امور دیوانی منع كرد.[5]
گيخاتو (694-690 ه.ق)
بعد از فوت ارغون، امراي مغول گيخاتو را كه حاكم آسياي صغير بود فرا خوانده به حكومت نصب كردند. گيخاتو، خواجه صدرالدين احمد خالدي زنجاني معروف به صدر جهان را وزير و برادرش قطب الدين احمد را قاضي القضاة و متولي موقوفات قرار داد. او دست به جود و بخشش گشود، رعايا، علما، سادات و مشايخ را احترام بسيار ميكرد و از خونريزي تنفر داشت. ولي در نتيجه عيش و عشرت او و اسراف او و وزير خزانه تهي شد. صدر جهان دستور چاپ اسكناس (چاو) داد اما این کار باعث اختلال در بازار شد لذا آن را ملغي كرد.[6]
بايدو (694 ه.ق)
او صدر جهان را از وزارت برداشته دستور احياي ياسای چنگیزی و سنتهای مغولي را صادر كرد. اما غازان خان به بهانۀ قتل گيخاتو توسط بايدو از خراسان به آذربايجان آمده به كمك امير نوروز و صدر جهان بايدو را كشت.[7]
غازان خان (703-694 ه.ق)
غازان كه در نوجواني از سوی پدرش ،ارغون، حاكم خراسان بود همراه امير نوروز به آذربايجان آمد و بر تخت سلطنت نشست او به تشويق امير نوروز مسلمان شده خود را محمود ملقب و هنگام جلوس، مسلماني خود را آشكار كرد. او به مسلمانان آزادي كامل داده، دستور براندازي كفر را صادر كرد، به دنبال اين اقدام او صدها هزار مسلمان شدند.
غازان خان منصب امير الامرائي را به امير نوروز و وزارت را به صدر جهان داد ولي در سال 696 امير نوروز به اتهام ارتباط با سلطان مصر و مدتي بعد صدر جهان كشته شدند و وزارت را به خواجه رشيدالدين فضل الله همداني كه در تدبير و سياست معروف بود رسید. به كمك خواجه اصلاحات و اقدامات بزرگي در زمينۀ ماليات، اوزان و مقادير، امنيت راهها، رفاه سپاه، تهيه اسلحه، اصلاح تقويم، اصلاحات قضايي و ... بناهاي عام المنفعه و اوقاف صورت گرفت كه به اصلاحات غازانی شهرت يافت.
اولجايتو (سلطان محمد خدابنده، 716-703 ه.ق)
اولجايتو فرزند ارغون در زمان برادرش غازان حاكم خراسان بود. او در تحكيم مباني اسلام و رفع ظلم و ستم سعي فراوان نموده به مذهب شيعه اثني عشري درآمده نام امامان اثني عشر را در خطبه و سكه وارد نمود. ولي وزارت را به رشيدالدين فضل الله داد و اصلاحات و آباداني گستر شد، احداث شهر سلطانيه و فتح گيلان از اقدامات مهم اوست.
سلطان ابوسعيد (736-786 ه.ق)
ابوسعيد که در زمان پدرش اولجايتو حاكم خراسان بود بعد از وفات او همراه امير چوپان و امراي ديگر به تبريز آمده حاكم شد. وی زمام امور را به امير چوپان سپرد اما پس از مدتي خواستار ازدواج با دختر امير چوپان كه به همسر شيخ حسن جلايري، شد و چون امير چوپان نپذيرفت او و اولاد او را از بين برد و بالاخره در سال 736 كه عازم دشت قپچاق براي دفع سپاه آنجا بود درگذشت. پس از او ايلخانان دچار ضعف و پراكندگي شدند و شاهزادگان و امراي مغول يكي پس از ديگري در فواصل كوتاه به حكومت رسيدند ولي نتوانستند اوضاع آشفته سرزمين را سامان دهند و مملكت دچار تجزيه شد.
وضعيت اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي ايران در دورۀ ايلخانان مغول:
دورۀ حكومت ايلخانان كه حدود يك قرن به طول انجاميد باعث تغييرات اجتماعي، اقتصادي در ايران شد. هرج و مرج ناشي از سقوط خوارزمشاهيان و حضور اسماعيليان در ايران و دستهبندیهای مذهبي در كنار حملۀ مغول كه روحانيون در اين حوادث بيتأثير نبودند باعث سرخوردگي مردم شده، گرايش به تصوف فزوني گرفت به حدي كه املاك و موقوفات و صدقات زيادي به شيوخ صوفيه اهدا ميشد. اینان تا جايي نفوذ كردند كه خان هم آنها را احترام كرد و كم كم در سياست هم دخالت ميكردند.
ايلخانان در ابتدا بتپرست و پيرو آيين شمن بودند اما به تدريج مسحيت و يهوديت هم رواج پيدا كرد. از دورۀ غازاخان دورۀ حاكمان مسلمان ايلخاني شروع شد و اسلام دوباره مذهب رسمي ايران گشت. مساجد فراوان ساخته شد اسلام سراسر قلمرو را فرا گرفت.
در اين دوره ما شاهد رشد و حضور دانشمندان برجستهاي مانند خواجه نصيرالدين طوسي، شيخ جمال الدين مطهر حلي و مورخيني مثل عطا ملك جويني، رشيدالدين فضل الله همداني، داوود بناكتي، حمدالله مستوفي و ... هستيم كه آثار تاريخي و ادبي با ارزشي به زبان فارسي پديد آوردند.
منابع:
1- خواندمير، غياث الدين همام الدين الحسيني؛ تاريخ حبيب السيد، تصحيح محمد دبير سياقي، كتابفروشي خيام، 1363، چاپ سوم، جلد 3.
2- بناكتي، داوود؛ تاريخ بناكتي دروضة اولي الالباب في معرفة التواريخ و الانساب، به كوشش جعفر شعار، تهران، انجمن آثار ملي،1384.
3- اشپولر، برتولد؛ تاريخ مغول در ايران، ترجمۀ محمود مير آفتاب، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1380، چاپ هفتم.
4- بياني، شيرين؛ مغولان و حكومت ايلخاني در ايران، تهران، انتشارات سمت، 1379، چاپ اوّل.
5- شعباني، رضا؛ گزيدۀ تاريخ ايران، تهران، انتشارات بين المللي الهدي، 1381، چاپ اول.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- گزيدۀ تاريخ ايران، ص 220 و تاريخ بناكتي، ص 420-412.
[2]- تاريخ حبيب السير، صص 108-94 و نيز تاريخ مغول در ايران، صص 71-52 و مغولان و حكومت ايلخاني در ايران، صص 170-95 و تاريخ بناكتي صص 426-420.
[3]- همان، صص 140-108.
[4]- همان، 96-72.
[5]- همان، صص 208-172.
[6] - همان، صص 456-426.
[7]- همان، صص 456-426
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن