عصرایران - اخیراً ، هاشمی رفسنجانی ، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ، پیشنهادی را برای تشکیل شورای فقهی و تخصصی شدن فقه مطرح کرده است که این ایده ، موافقت ها و مخالفت هایی را به دنبال داشته است.

در همین باره، پایگاه اطلاع رسانی کتابخانه تخصصی اسلام و ایران، به سابقه تاریخی تشکیل مقطعی چنین شورایی اشاره کرده و ماجرای جالبی را به قلم رسول جعفریان نگاشته است که در زیر می آید:

اکنون که بحث های مربوط به شورای فقهی قدری بالا گرفته است، بدون آن که قصد ورود به بحث های تخصصی مربوط به آن را داشته باشم، می خواهم یک داستان جالب را برای تشکیل یک شورای فقهی نقل کنم.

به عنوان مقدمه عرض می کنم که اخیرا مطالبی را آقای حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی در همایش شیخ بهایی مشهد مطرح کرد. به دنبال آن و بیشتر متأثر از فضای سیاسی کشور، اظهار نظرهایی مطرح شد که برخی صرفا سیاسی و غیر منصفانه بود. اما اخیرا آقای حجت الاسلام شیخ محمد یزدی مطالبی در این باره نوشته و در سایت فارس عنوان گردید.

به نظر می رسد این مباحث دنباله بحث هایی است که در سال 1341 به دنبال درگذشت آیت الله بروجردی در کتاب مرجعیت و روحانیت مطرح شد. طبعا باید از هر گونه بحثی بدور از تشویش‌های سیاسی استقبال کرد.

اما نقل تاریخی که بنای ارائه آن را داریم مربوط به تشکیل یک شورای فقهی از سه بلکه چهارتن از برجسته ترین علمای عهد شاه عباس دوم (م 1077) است که برای حل یک معضل فقهی و اختلافی که میان هندیان و مسلمانان پیش آمده بود تشکیل گردید و طبعا مسأله تازه ای بود.

ماجرا از این قرار بود که آن زمان شماری از تاجران هندی در ایران فعال بودند و با توجه به یک عرف دینی میان خودشان برای قسم خوردن در وقت قضاوت، گرفتار یک مشکل شدند.

مشکل این بود که اگر کسی ادعایی علیه آنان مطرح می کرد و شاهدی نداشت، طبعا آنان باید قسم می خوردند. اما رسم آنان بر این بود که دست را در روغن گداخته گذاشته قسم بخورند. چنین کاری البته صعب بود و همین امر سبب شده بود تا ادعاهایی علیه آنان مطرح شده و متضرر شوند.

این مشکل سبب شد تا آنان گرفتار سختی شده و از شاه عباس درخواست کمک کنند.

شاه عباس برای حل آن سه تن از علمای وقت را گرد آورد و از ایشان خواست تا نظر خود را در این باره ابراز کنند. این سه نفر یا به عبارت بهتر چهار نفر از اعاظم علمای وقت اصفهان بودند: آقای حسین خوانساری، میرزا رفیعای نائینی، محمد باقر خراسانی مشهور به محقق سبزواری و ملامحسن فیض کاشانی.

از ظاهر نقل بر می آید که جمع بندی آنان این بود که درخواست چنین قسمی خلاف شرع است و وجوهی که با این روش از آنان گرفته شده باید پس داده شود.

این عدالت خواهی آن هم به نفع هندیان نامسلمان در این دوره یک افتخار محسوب می شود.

اما مهم تر از آن روشی است که شاه عباس دوم برای و فصل ماجرا دنبال کرد.

ماجرای یاد شده در سال 1072 اتفاق افتاد.