در سال 736 ه.ق. كه ابو سعيد ( ايلخان جوان و نيرومند مغول ) در گذشت حكومت ايلخانان دچار هرج و مرج گرديد در همين زمانها ،‌خانداني از ايل " برلاس " در شهر كش واقع در جنوب سمرقند فرزندي زاده شد كه تيمور نام گرفت.(‌تيمور يا " تمر " يا " دمر" در تركي به معناي آهن است ) .
وي بنيانگذار سلسله شد كه از حدود سال 772 تا 911 ه.ق. دوم آورد و در تاريخ ايران به نام " سلسله سلاطين تيموري " يا " گوركانيان " يا "‌تيموريان " شهرت يافت . بعدها كه مورخان نسب نامه اي براي او درست كردند ، نسب او را به امير " قراجارنويان " برلاس از خاندان چنگيز خان رساندند،ولي هيچ دليلي بر صحت اين ادعا در دستنيست.
هنگام تولد تيمور،‌ بلاد ماوراء النهر چون ديگر سرزمينهاي تحت حكومت اعقاب چنگيز، سخت پر آشوب و مشوش بود، بود ، و دوران جواني او در اين آشوبها سپري گرديد. وي در اين سالها به آموختن فنون سپاهيگري و سواري و شكار و تيراندازي مشغول شد . با اين حال، حوادث زندگانيش تا حدود بيست و چهار سالگي چندان روشن نيست . اول بار او را در سال 762 ه.ق. جزو همراهان امير حاجي بر لاس مي يابيم كه از برابر سپاه تغلق تيمور (‌حكمران كاشغر ، و از بازماندگان جغتاي يكي از فرزندان چنگيز ) به خراسان گريخت .
پس از آن ، تيمور به خدمت تغلق تيمور در آمد و از سوي او به حكومت شهر كش منصوب گرديد . با مراجعت تغلق تيموري به كاشغر تيمور در قلمرو حكومتي خود ، استقلال يافت و به تدريج سيطره خود را بر سرزمينهاي اطراف گسترش داد . در اين روزگار بود كه امير قزغني ( پسر امير مسلاي پسر امير قزغن )‌ كه از كشته شدن عموي خود ، امير عبد الله ، به دست امير بيان سلدوز رنجيده خاطر بود و قصد گرفتن انتقام داشت ،‌به ماوراء النهر آمد و امير بيان را مغلوب و منهزم ساخت . جمعي از عمراي منطقه از جمله تيمور بدو پيوستند و از جانب او به حكومت شهرها و بلاد ماوراء النهر منصوب شدند .
در اين ميان تيمور هم به حكومت شهر كش نامزد گرديد . از اين گذشته ،‌ تيمور خواهر امير حسين ( اولجاي تركان )‌ را به زني گرفت و اين امر خود ، بر اعتبار او افزود . لقب " گوركان " هم كه در تركي به معناي داماد است ، از همين ازدواج براي تيمور حاصل شد و عنوان او و سلسله اش قرار گرفت .
اندكي بعد ،‌تغلق تيمور براي بار دوم به ماورء النهر لشكر كشيد و امير حسين را مغلوب نمود . تيمور باز به خدمت تغلق تيمور درآمد و در حكومت شهر كش مستقر گرديد . اما تيمور كه چند روزي امارتي فراتر از محدوده ، شهركش يافته و در ماوراء النهر شهرت و قدرتي به دست آورده بود ، ديگر به حكومت اين شهر خرسند نبود . از اين رو ، با امير حسين برادر زن خود ، همراه گرديد و به خوارزم و خراسان رفت . و چون سپاه تغلق تيمور در تعقيب او بود ،‌ آواره و سرگردان شد.
اين دوران سرگرداني براي وي بسيار دشوار و پر حادثه بود ،‌ تا آنجا كه در سيستان ،‌در حين كشمكش و جنگ و جدال با مردم و احتمالا ‌به علت دزدي يا راهزني ،‌از ناحيه پا و شانه راست زخمي توان فرسا برداشت كه آثار آن تا پايان عمر باقي ماند . به همين علت او را " لنگ " خواندند و هم اكنون نيز در اروپا به نام " تامرلان " ( تيمورلنگ )‌ شهرت دارد .
پس از التيام جراحات ،‌تيمور باز به همراه امير حسين به ماوراء النهر تاخت و سمرقند را متصرف شد ( سال 763 ه.ق.). هر چند اندكي بعد الياس خواجه توانست آن دو را شكست دهد ( جنگ لاي ) ، ولي بر سمرقند دست نيافت. ديري نگذشت كه ميان اين دو امير رقابت در گرفت و دوستي آنان به دشمني مبدل گرديد . به خصوص كه الجاي تركان (‌ زن تيمور و خواهر امير حسين )‌ نيز در اين ميان در گذشت و آخرين رشته ارتباط بين آن دو امير بلند پرواز گسسته شد. سرانجام امير در اين مبارزه پيروز شد و در ماه رمضان سال 771 ه.ق. امير حسين با دو پسرش كشته شدند . تيمور پس از پيروزي بر رقيب ، قوريلتا ،( شورا ) يي مركب از علما و امرا و وجوه و اعيان ماوراء النهر تشكيل داد كه در اين قوريلتا ،‌ تيمور به سلطنت انتخاب شد .اين سال ( 771 ه.ق. ) را مي توان سال آغاز سلطنت مستقل و مبدا تاسيس سلسله تيموريان دانست .
تيمور كه تنها به حكومت ماوراء النهر سر فرود نمي آورد ،‌همراه به سرزمينهاي اطراف خود دست اندازي مي كرد . وي در خلال سالهاي 773 ه.ق. تا 781 ه.ق. چهار بار به خوارزم لشكر كشيد و سرانجام آن ايالت را ضميمه ممالك خويش ساخت . در ضمن اين لشكر كشيها ،وي به سمت كاشغر و مغولستان و سرزمين اويغورها نيز حمله برد و قمر الدين دو غلات را به دشت قبچاق متواري ساخت . تيمور در تعقيب او به دشت قبچاق در آمد و نواحي بين سيحون و درياچه خوارزم تا درياچه خزر را مسخر ساخت و حكومت آن مناطق را از جانب خود به توقتمش خان ( يكي از شاهزادگان دودمان جوجي پسر چنگيز )‌ سپرد. پس از آن به خراسان تاخت و سپاه ملك غياث الدين را در هم شكست و شهر هرات را تصرف كرد (‌783 ه.ق.). اگر چه اهالي اين شهر دست به قيام زدند،ولي تيمور در سال 785 ه.ق. آن شهر را به طور قطع به تصرف خود درآورد و با قتل ملك غياث الدين كرت و متعلقان او حكومت خاندان آل كرت را برانداخت . در بازگشت تيمور به ماوراء النهر ، خواجه علي مويد ( آخرين فرد از سربداران سبزوار ) از در اطاعت در آمد .
در سال 786 ه.ق. تيمور مازندران را به تصرف خود درآورد و در تعقيب اميرولي تا ري وسلطانيه پيش رفت و درسال787 ه.ق. به آمل بازگشت. در اين هنگام سيد كمال الدين پسر مير قوام الدين مرعشي معروف به " گندمير " ( ميربزرگ) به قدم اطاعت پيش آمد و تيمور مازندران را همچنان به اولاد سيد قوام الدين سپرد و به سمرقند بازگشت .
در سال 788 ه.ق. تيمور براي جلوگيري از تحريكات سلطان احمد جلاير از جيحون گذشت . در اين سفر جنگي كه سه سال به طول انجاميد و به " يورش سه ساله "‌ شهرت يافت ، وي همدان و تبريز را متصرف شد و در گرمرود آذربايجان ، امير ولي را گرفتار و هلاك نمود . همچنين به سركوبي ملك عزالدين لر شتافت و بر او دست يافت . در همين سفر خواجه علي مويد كه در ركاب امير تيمور بود به زخم تيري هلاك شد . با مرگ خواجه علي مويد سلسله سربداران منقرض گرديد . تيمور تا سال 789 ه.ق. گرجستان و ارمنستان و شهرهاي بايزيد و ارزنجان و ارزته الروم ، را تسخير كرد . شهر وان نيز ( در تعقيب قرامحمد تركمان قره قويونلو ) به دست سپاه تيمور افتاد . پس از آن به جانب سرزمينهاي سلاطين مظفري يعني اصفهان وشيراز روي نمود و خود را از همدان و گلپايگان به اصفهان رسانيد و كشتار فجيعي به راه انداخت . در اين حمله هفتاد هزار تن از مردم اصفهان به دست سپاهيان تيمور كشته شدند و به دستور تيمور از سرهاي آنان كله منارها برپاي شد . پس از اين كشتار وحشتناك تيمور به شيراز رفت و آن شهر را تصرف كرد ( سال 789 ه.ق.) . اما چون خبر خبر عصيان توقتمش بدو رسيد قلمرو آل مظفر را بين شاهزادگان مظفري تقسيم كرد و خود شتابزده به سمرقند بازگشت .
تيمور پسر خود ( عمر شيخ ) را به رويارويي با قمر الدين دو غلات فرستاد . وي دشمن را مغلوب كرد و قمر الدين به نزد توقتمش گريخت . پس از آن شهر خوارزم گشوده شد و ويران گرديد ( 790 ه.ق.) .
توقتمش در سال 791 ه.ق. بار ديگر ب ماوراءالنهر در آمد. اين بار نيز از عمر شيخ شكست خورد و گريخت. تيمور به تعقيب توقتمش شتافت و در سال 793 ه.ق. در ساحل رود اتل ( ولگا ) او را به سختي شكست داد. تيمور پس از مراجعت از اين سفر،‌ حكومت خراسان را به پسرش (ميرانشاه)‌ و ناحيه غزنين و كابل (افغانستان) را به نوه خود (پير محمد)‌ سپرد و بار ديگر در رمضان سال 794 ه.ق. به قصد سركوبي امراي محلي و عناصر مخالف عازم ايران شد. اين سفر جنگي او پنج سال به طول انجاميد و به يورش " پنج ساله "،‌ شهرت يافت. تيمور ابتدا به گرگان و مازندران رفت سيد كمال الدين مرعشي را كه به مخالفت برخاسته بود مغلوب كرد و سيد كمال الدين و پسرانش را به خوارزم تبعيد نمود. پس از آن از راه ري و سلطانيه و كرهرود (‌محل سلطان آباد بعدي و اراك امروزي ) به شوشتر رفت . در آنجا شاه منصور امير مبارزي از برابر وي به شيراز گريخت و تيمور او را تا فارس دنبال كرد و در نزديكي شيراز بين آن دو جنگ سختي روي داد كه در اين جنگ شاه منصور كشته شد و با مرگ او دولت " آل مظفز " يا " مبارزيان " پايان گرفت. همچنين تمامي افراد آن خاندان نيز به دستور تيمور در قصبه مهيار قمشه كشته شدند .
تيمور حكومت فارس را به پسرش عمر شيخ سپرد و خود به قصد تنبيه و سركوبي سلطان احمد جلاير به سوي آذربايجان و عراق عرب شتافت و قرامحمد تركمان را مغلوب ساخت . سلطان احمد به شام گريخت و بغداد و ديگر شهرهاي بين النهرين مانند كويت ، واسط و بصره به دست سپاه تيمور افتاد . در اين سفر بود كه عمر شيخ در چهار فرسخي بغداد به زخم تير مردم آنجا به قتل رسيد و تيمور حكومت فارس را به پسر وي پير محمد بخشيد .
سال 796 ه.ق. به فتح ارمنستان و گرجستان گذشت . پس از آن ، توقتمش خان بار ديگر سر به طغيان برداشت و تيمور از راه دربند و اران به دشت قبچاق رفت و توقتمش خان را شكست داد (‌797 ه.ق.). تيمور به دنبال او تا اعماق استپهاي روسيه پيش رفت و مسكو ( مكس ) را نيز گرفت و غارت كرد . سپس به آذربايجان برگشت و حكومت آن منطقه را به پسر خود ميرانشاه سپرد و در شوال سال 798 ه.ق. عازم سمرقند شد و فرمانروايي خراسان را به پسر ديگرش ( شاهرخ ) تفويض نمود .
پس از استراحتي نه چندان طولاني ، بار ديگر تيمور بر پشت زين نشست و اين بار به عنوان جهاد با كفار غازم هندوستان شد . وي ابتدا كابل را فتح كرد ( 800 ه.ق. ) و پس از عبور از تنگه خيبر در اوايل سال 801 ه.ق.از رودخانه سند گذشت و بر سپاه سلطان محمود دوم ( از ملوك تغلقي هند ) در محلي به نام " پاني پت " غلبه كرد و بر دهلي دست يافت و آن شهر را نيز به باد غارت داد . پس از آن ، به سمر قند بازگشت و به سفر جنگي ديگري به ايران و عراق روي آورد . اين سفر جنگي هفت سال طول كشيد و به يورش " هفت ساله معروف شد .تيمور ابتدا به آذربايجان رفت و معاشران و نديمان ميرانشاه را كه محرك كارهاي زشت او مي پنداشت ، به قتل رسانيد . آن گاه به شهرهاي گرجستان و آسياي صغير حمله برد . در اوايل محرم سال 803 ه.ق. شهر سيواس و ملاطيه و سواحل جنوبي درياي سياه را تسخير كرد و آن مناطق را به قراعثمان با يندري ( جد سلاطين آق قويونلو ) سپرد خود به شام رفت تا الملك الناصر فرج برجي ( فرمانرواي مصر و شام )‌ را گوشمالي دهد . وي در 11 ربيع الاول سال 803 ه.ق. حلب را تصرف و غارت كرد . سپس دمشق را نيز تسخير نمود . تيمور پس از غارت و قتل عام در شهر دمشق ( به بهانه آنكه مردم دمشق نيت نيكو و رفتار مطلوب نسبت به خاندان پيامبر اسلام نداشته اند ) ، به جانب بغداد شتافت تا مگر بتواند ريشه نفوذ سلطان احمد جلاير را براندازد . تصرف بغداد در 27 ذيقعده سال 803 ه.ق. انجام شد و قتل عام عظيمي در آنجا در گرفت . پس از اين كشتار و تاراج ، تيمور عازم جنگ با سلطان عثماني " ايلدرم با يزيد " شد . جنگ نهايي در 19 ذي الحجه سال 804 ه.ق. ( ژوئيه 1402 م. )‌يا در محلي نزديك شهر انگوريه يا آ نقره ( آنكاراي امروزي )‌ واقع شد . سلطان عثماني مغلوب شد و به اسارت در آمد . او را در قفسي محبوس ساختند . سلطان هم از آن بدبختي و گرفتاري در گذشت ( شعبان 805 ه.ق. ) .
بعد از اين فتح پرشكوه ، تيمور دست به تاراج شهرهاي آناتولي گشود و تا شهر از مير پيش رفت و آن شهر را نيز تسخير و غارت كرد . در نتيجه اين فتوحات الملك الناصر كه از پيروزيهاي تيمور به وحشت افتاده بود رسولي نزد دشمن فاتح فرستاد و پذيرفت كه سكه و خطبه به نام او كند .
تيمور تا اين تاريخ به طور مستقل سكه و خطبه به نام خويش نكرده بود بلكه در آغاز ،‌سيور غتمش ( پسر امير دانشمند جه ) را ، كه از دودمان جغتاي پسر چنگيز بود ، در ظاهر به سلطنت برداشت و پس از مرگ سيور غتمش ، پسرش (‌ سلطان محمود خان )‌ را عنوان سلطنت بخشيد . با مرگ سلطان محمود در سال 806 ه.ق. تيمور كه ديگر خود فاتحي چون چنگيز شده بود ،‌ به نام خويش سكه زد و دستور داد تا در منابر به نامش خطبه بخوانند .
تيمور پس از هفت سال به سمرقند بازگشت . وي در صدد تهيه سپاه عظيمي براي فتح چين برآمد و با دويست هزار سپاه عازم فتح آن مملكت شد . اما در اترار به سبب برف و سرماي سخت متوقف شد و براي دفع سرما دست به شرابخوري زد . از آنجا كه شراب نتوانست در بدن آن مرد كه سال عمرش به 71 رسيده بود حرارتي پديد آورد ، دست به نوشيدن عراق زد و در اين كار چندان افراط كرد كه بيمار شد . هم در آن بيماري در گذشت (‌ 17 شعبان سال 807 ه.ق. )‌. جسد او را به سمرقند بردند و اكنون گور وي به نام "‌ گور امير " شهرت دارد .
تيمور مردي سنگدل ، نيرنگ باز ، پردل ، غارتگر و در عين حال دور انديش و هوشمند و بلند پرواز و شيفته خونريزي و غارت و ويرانگري بود و در ضمن به صحبت علما نيز دلبستگي داشت . چنانكه شيخ شمس الدين محمد جزري را از عراق عرب ، و شيخ مسعود بن عمر تفتازاني را كه در هرات در خدمت ملك غياث الدين پير علي بود به سمرقند خواست و آنان را گرامي داشت و ابن عربشاه را در دمشق يافت و او را به سمرقند فرستاد و مي خواست كه ابن خلدون را نيز به سمرقند فرستد ، اما آن مرد هوشمند به بهانه آوردن كتب خويش از مصر ، گريبان خود را از چنگ تيمور ها نمود .
تيمور در جاه طلبي و بلند پروازي خود هيچ مانعي نمي شناخت و به هيچ مذهب و آيين خاصي اعتقاد نداشت . شرحي از ميخوارگيهاي مفرط او و سردارانش را " كلاويخو " در سفر نامه خود آورده است . با اين حال در ظاهر اولياءالله و عارفان را گرامي مي داشت . اين شيوه وي تا بدان حد بود كه حتي در خراسان به زيارت مزار ابوالقاسم خراساني مي رفت و از او همت مي طلبيد .
وي براي آباداني سمرقند بسيار كوشيد و هر جا هنرمندي يافت و استاد نادره كاري سراغ كرد (‌ از هر جا كه بود ) به سمرقند فرستاد . در آن شهر كاخهاي مجلل و باغهاي فراوان ايجاد كرد . تيمور آن باغها را به اسامي باغهايي كه در سرزمينهاي مفتوح پسنديده بود نام نهاد مانند باغ شمال ، باغ تخت قراجه . همچنين ، شهر كهايي به نامهاي مصر ، دمشق و شيراز ايجاد كرد . كلاويخو از نقش شير و خورشيد در سراپرده تيمور ياد مي كند . نقش مهر او سه دايره كوچك بود كه در ذيل آنها عبارت " راستي رستي " درج شده بود .

<SPAN lang=AR-SA style="FONT-SIZE: 12pt; FONT-FAMILY: Nazanin">
تيمور از فاتحان بزرگ تاريخ بوده است . وي بر سرزميني از تركستان شرقي امروز ، از ختن و يارقند، تا از مير بر كنار درياي مديترانه و از استپهاي روسيه و شهر مسكو تا دهلي ( پايتخت هند ) فرمانروايي كرد . البته بيشتر اين سرزمينها را به صورت دائم نگه نداشت بلكه تنها آنها را غارت كرد و رها نمود . با اين حال ، قلمرو گسترده وي مشتمل بود بر مغولستان ،‌يعني سرزمينهاي آن سوي سيحون در جوار خانات آق اردو و ماوراءالنهر ( كه هسته مركزي حكومت او بود )‌ ، خوارزم در مسير سفلاي جيحون و خراسان ( پايگاه آل كرت )‌ و سيستان ، افغانستان ،‌گرگان ،‌عراق ، عجم ، آذربايجان و عراق عرب كه تختگاه آل جلاير بود و نواحي گرجستان و نخجوان و اران و موغان ( مغان ) و شروان و سراسر ارمنستان تا اطراف درياچه گوگچه الي ارزنجان كه مرز قلمرو تيمور و حكومت عثماني بود و نواحي آمد و ماردين ( مركز ملوك ارتقيه )‌ و سراسر فارس ( شيراز ) و يزد و كرمان و اصفهان كه ( حوزه حكومت آل مظفر ) و مازندران ( مقر سادات مرعشي ) و لرستان و خوزستان كه اين نواحي قلمرو وسيع او را تشكيل مي داد .