امير تيمور روز چهارشنبه 17 شعبان سال 807 ه.ق. در اترار واقع در 76 فرسخي شهر سمرقند در گذشت . از آنجا كه او مردي نا آرام بود و نيز بيشتر از هفتاد سال از عمرش گذشته بود و تازه از سفر جنگي يا يورش هفت ساله خود به ايران و عراق و سوريه و آسياي صغير باز گشته بود ، باز دست به سفر جنگي مهمتري در مشرق زد . هدف از اين سفر جنگي ، تصرف بلاد ختا يا چين بود . مورخان ، نه علت شتاب او را به اين سفر و نه علت اين سفر در زمستان ، ( كه سرماي سختي بر دشتهاي آسياي ميانه و تركستان حكمفرما مي شود ) ،‌بيان كرده اند . شرف الدين يزدي مولف " ظفرنامه " مي گويد : او مي خواست كفار گناهان خود را كه تا آن موقع جنگ با مسلمانان و غارت و گشتا رايشان بود بپردازد و اين بار به جنگ با كفار يا جهاد و غزا برود .



اين تحليل درست نيست و اگر تيمور جنگ با مسلمانان و ويراني شهرهاي اسلامي و كشتار بي رحمانه مسلمانان را گناه مي دانست ، به اين كارها دست نمي زد . او شهوت جهانگشايي و آدم كشي و غارت اموال را در حد اعلي داشت و مسلمان و كافر براي او فرق نمي كرد . مشخص است كه علت اين سفر جنگي ، مانند سفرهاي جنگي ديگرش ، كشتار و غارت اموال بود . در واقع علت شتاب او در اين سفر ظاهرا" آن بود كه او نمي توانست سپاهيان فراوان خود را كه بيشتر از قبايل ترك و ترك مغول بودند ، در فراغت نگاهدارد . تمام معيشت اين افراد جنگي ، از غارت شهرها و دهات تامين مي شد و آنان نمي توانستند مدت زيادي بيكار بنشينند. تامين مخارج اين عده كه بيشتر از دويست هزار نفر بودند ، محتاج صرف مبالغ هنگفتي بود . علاوه بر اين ( چنانكه بارها ديده شده بود ) ،‌روساي قبايل هميشه قابل اعتماد نبودند و هيچ اطميناني نبود كه به هنگام فراغت دست به كارهاي خطرناكي نزنند . به خصوص كه شهر سمرقند در آن زمان تبديل به گنج خانه اموال غارت شده جهان گشته بود و نمي توانست مطمح نظر ديدگان حريص روسا و امرا واقع نشود . خاصه آنكه تيمور نسبت به بيشتر فاتحان و جنگجويان ، عمر زيادي كرده بود و همه منتظر روزي بودند كه او بميرد تا هر كسي از اين گنج سهمي ببرد . اما ، اينكه چرا او در زمستان به اين سفر اقدام كرد ظاهرا" براي اين بود كه سپاهيان زمستان را در ناحيه چاچ ( تاشكندفعلي ، كه در زمستان هوايي نسبتا" ملايمتر دارد ) ، بگذرانند و در آغاز بهار لشكر كشي آغاز شود . همچنين سپاهيان بتوانند از آب و سرسبزي صحرا براي اسبان و چاپايان استفاده كنند و تيمور هم بتواند به موقع خود را با سپاهيان به مرزهاي چين برساند . اما ،‌زمستان – بر خلاف انتظار - در آن سال بسيار سخت شد و گذرهاي جيحون و سيحون همه يخ بستند . ارتفاع برف در گردنه ها چنان شد كه عبور سپاه ممكن نگرديد .به ناچار وي در اترار رحل اقامت افكند و از شدت سرما به شراب و عرق پناه برد . اما دراين كار تا آنجا افراط كرد كهبه مرضي مهلك دچار شد و در گذشت . با انتشار خبر مرگ تيمور آشفتگي عظيمي در اردو به وجود آمد . از آنجا كه كسي نيز در اردو نبود كه رهبري آن سپاه بزرگ را به عهده گيرد ، امرا و شاهزادگان همه به فكر خود افتادند و چشم غارتگران و آزمندان نيز ، در درجه اول به اموال و ذخاير اردو و در درجه بعد به ذخاير و اموال سمرقند نگران شد . آنا در ظاهر خواستند وانمود كنند كه مي خواهند نقشه جنگي تيمور را دنبال نمايند ، اما همگان اين را به شوخي بيشتر شبيه مي دانستند .

يكي از شاهزادگان ، به نام سلطان حسين ميرزا ( كه نوه دختري تيمور و جواني بي پروا و نابخرد بود ) جناح چب لشكر تيمور را در " يسي " پراكنده ساخت و خود به سرعت عازم سمرقند شد تا از ديگران پيشي بگيرد و گنجهاي آن شهر را تصرف كند . انتشار اين خبر ، ترس و اضطراب نهاني را آشكار ساخت و هر كس به فكر خود افتاد .