قسمت كوهستاني سرزمين طبرستان بنا به وضع طبيعي و جغرافيايي خويش و با توجه به پايداري و مقاومت مردانش توانست تا دو قرن بعد از حمله اعراب به ايران در برابر لشكر اسلام مقاومت نمايد.
با برانداختن سلسله امويان توسط ابومسلم مروي خراساني و به روي كار آمدن عباسيان ، آنها توانستتند پس از جند لشكركشي به طبرستان به اين نواحي رخنه كنند. اما مردم طبرستان در يك شورش همگاني به رهبري "ونداد هرمز" ( كه مازيار از نياي وي بود ) استقلال طبرستان را برپاداشتند. در تاريخ طبرستان آمده است كه ونداد هرمز با مردم خويش پيمان بست كه در يك زمان بر تازيان شهر بشورند و هر طبرستاني در هر جا كه چشمش بر پيروان خليفه افتاد وي را بكشد و در يك روز ، شهر از پيروان خليفه تهي شد.
پس از مرگ ونداد هرمز ، "كارن" به جاي پدر تكيه زد كه درگير اختلافات داخلي شد و در جنگ با يكي از شاهان محلي به نام شهرار كشته گشت و فرزندش "مازيار" به اسيري رفت . مازيار به حيله اي از چنگ شهريار گريخت و به بغداد نزذ مامون خليفه بغداد رفت . در آنجا با منجمي به نام "بزيست فيروزان" آشنا و به خليفه معرفي شد، خليفه نيز فرمان داد مسلماني به او عرض دادند . مازيار نيز اسلام قبول كرد و مامون او را محمد مولي اميرالمومنين نام نهاد. مازيار با حمايت خليفه به حكمراني طبرستان ، رويان و دماوند رسيد.
مازيار نخستين كسي از خاندان كارن است كه دين اسلام پذيرفت ، حال آنكه بر ونداد هرمز جد و كارن پدر او هر چه اسلام عرضه كردند نپذيرفتند و تا پايان عمر بر دين زرتشتي باقي ماندند . قبول اسلام بوسيله مازيار علي الظاهر در اوايل سال 210 يا اواخر سال 209 صورت گرفت.
مازيار همينكه مالك طبرستان شد پايه هاي قدرت خويش را مستحكم كرد و سيرت جد خود ونداد هرمز را در پيش گرفت و بر آن شد كه به مقاومت دست زند و از اينجا بايد دريافت كه اسلام آوردن او نيز مانند باقي ايرانيان آن زمان امري ظاهري و مصلحتي بود كه اين در اعمال مازيار بر ضد مسلمين كاملا" واضح و مشخص است.
در آن زمان مازيار از ساير مرزبانان آن ناحيه مطالبه خراج كرد و همگي را به خود دشمن نمود تا اينكه ايشان به مامون از ظلم او شكايت نوشتند. مامون نيز فرستادگاني با آن نواحي فرستاد تا از اوضاع اطلاع يابند. مازيار نيز دستور داد زماني كه فرستادگان خليفه به اولين شهر رسيدند ، تمام مردم با لباس سپيد و نيزه اي در دست بر سر راهشان بايستند، ترفند مازيار كارگر گشت و فرستادگان در گزارش خود براي خليفه شمار سربازان مازيار را زياد گزارش دادند و همچنين به مامون خبر دادند كه مازيار خلع طاعت كرده و همان كشتي زرتشتي ب ميان بسته و با مسلمانان ظلم و جور مي كند.
در آن زمان مامون عازم روم بود و مازيار از اين فرصت استفاده نموده و براهل آمل ، اسري و رويان كه غالبا" مسلمان بودند شوريد و آنها را از بين برد. آنگاه حصارهاي ساري و آمل را تعميركرد و در كوهستانها قلعه ساخت و به محكم كردن شهرها و راه ها پرداخت. مسجدها را ويران كرد و آثار اسلام را از ميان برد.زمينهاي كشاورزي را كه قبلا" در اختيار مسلمانان بود از آنها گرفته و به ايرانيان واگذار كرد.
تا اينكه خبر به معتصم جانشين مامون رسيد.معتصم دستور داد تا مازيار را دستگير كنند . سرانجام شورش مازيار با فريب برخي نزديكانش به وسيله خليفه به پايان رسيد. زماني كه لشكريان خراسان به مازندران رسيدند، خيانتكاران مازيار را تحويل نيروهاي تازيان دادند تا نزد خليفه ببرند.
زماني كه مازيار به نزديكي سامرا رسيد خواستند مانند بابك وي را نيز با پيل درون شهر بگردانند پيل را نزد مازيار بردند اما مازيار كه شنيده بود بابك را با همين پيل درون شهر برده بودند سوار پيل نشد و گفت من در اندازه اي نيستم كه بر جاي بابك خرمي تكيه كنم.
در پايان به دستور خليفه ، مازيار را چهارصدوپنجاه تازيانه زدند تا وي بمرد. مازيار را پس از مرگ بر همان داري كردند كه جنازه بابك هنور بر آن بود. مورخان تازي گويند پس از چندي رويدادي شگفت انگيز روي داد و تن مازيار و يك سردار رومي كه او نيز بر دار شده بود هر دو به سوي تن بابك خم شدند گويي در حال كرنش بودند.

آنچه نقل شد مي رساند كه مازيار به پنج سبب مهم شكست خورد :
1- سو تدبير و عدم سياست خود و سرداران خويش
2- بدرفتاري شديد نسبت به مخالفان خود
3- ايجاد مخالفان چيره دستي براي خود از امراي مارندران و زنده نگاه داشتن اغلب آنان و دادن كارهاي بزرگ به دست ايشان
4- گرفتن وضع تدافعي و نشستن در انتظار دشمن
5- خيانتي كه از طرف غالب اطرافيان وي نسبت به او صورت گرفته بود
دوره پادشاهي مازيار هفت سال بود.
منابع:
- مازيار – صادق هدايت – 1342
- دليران جانباز – ذبيح اله صفا