نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: نظامی

  1. #1

    Thumb نظامی

    حكيم‌ ابو محمد الياس‌ بن‌ يوسف‌ بن‌ زكي‌ بن‌ مؤيد موسوم‌ به‌ نظامي‌ گنجوي‌ شاعر و داستان‌سراي‌ بزرگ‌ ايران‌ واز افتخارات‌ عظيم‌ زبان‌ و ادب‌ فارسي‌ در حوالي‌ سال‌ 530 ه.ق‌ در شهر گنجه‌ از شهرهاي‌ ولايت‌ آذربايجان‌ به‌ دنيا آمد. از زندگي‌ نظامي‌ در كودكي‌ و نوجواني‌ اطلاع‌ چنداني‌ در دست‌ نيست‌ ولي‌ براساس‌ اشعار خود استاد، پدرش‌ يوسف‌ بن‌ زكي‌ مؤيد و مادرش‌ از بزرگان‌ كرد بوده‌ است‌. ظاهرا نظامي‌ در سال‌هاي‌ اوليه‌ زندگي‌ خويش‌ به‌ مطالعه‌ عميق‌ علوم‌ و معارف‌ زمان‌ خود پرداخته‌ و ره‌ توشه‌اي‌ عميق‌ از علومي‌ همچون‌ ادبيات‌ فارسي‌، زبان‌ و ادبيات‌ عرب‌،نجوم‌ و هيئت‌، موسيقي‌، قرآن‌، حديث‌، حكمت‌ و عرفان‌ اندوخته‌ است‌ كه‌ بعدها اين‌ اطلاعات‌ را در لابه‌لاي‌ اشعارخود به‌ نمايش‌ گذاشته‌ است‌. نظامي‌ عمر درازي‌ داشت‌ و در طول‌ زندگاني‌ خود سختي‌ها و مصايب‌ فراواني‌ را به‌چشم‌ ديد; همسر اول‌ خود را در جواني‌ و دو همسر ديگر را نيز در اواسط عمر از دست‌ داد و غم‌ فراق‌ زنانش‌ را در قالب‌ اشعاري‌ نغز و دلكش‌ متجلي‌ ساخت‌. تنها پسرش‌ محمد نيز كه‌ نظامي‌ به‌ او عشق‌ مي‌ورزيد و در اشعارش‌ از او فراوان‌ ياد كرده‌ است‌ ظاهرا در جواني‌ روي‌ از پدر برتافت‌ و به‌ پندهاي‌ حكميانه‌ او بي‌اعتنا گشت‌. دوران‌ زندگي‌ نظامي‌ معاصر بود با سلسله‌هاي‌ محلي‌ اتابكان‌ آذربايجان‌ و شروانشاهان‌ كه‌ اين‌ حكومت‌ها خود تحت‌ فرمان‌ سلجوقيان بودند. فرمانروايان‌ اين‌ سلسله‌هاي‌ محلي‌ جملگي‌ حكيم‌ را گرامي‌ مي‌داشتند و نظامي‌ نيز از برخي‌ از آنان‌ همچون‌ سلطان‌ طغرل‌ ابن‌ ارسلان‌ سلجوقي‌، اتابك‌ جهان‌ پهلوان‌ ابوجعفر محمدبن‌ ايلدگز و اتابك‌ قزل‌ ارسلان‌ به‌ نيكي‌ ياد كرده‌ است‌. ولي‌ نظامي‌ از آن‌ دسته‌ شاعراني‌ نبود كه‌ زبان‌ به‌ مداحي‌ شاهان‌ بگشايد و لذا هيچ‌گاه‌ در صدد جلب‌ خاطر حكمرانان‌ برنيامد و آزادگي‌ و بلند همتي‌ خود را به‌ گردن‌ فرود آوردن‌ در پيشگاه‌ امرا و سلاطين‌ ترجيح‌ مي‌داد.(4) حكيم‌ با وجود علاقه‌ فراوان‌ سلاطين‌ و امرا هيچوقت‌ به‌ دربار آنها پانگذاشت‌ و تنها يك‌ بار به‌ فرمان‌ اتابك‌ قزل‌ ارسلان‌ به‌ تبريز سفر نمود و با استقبال‌ فراوان‌ سلطان‌ مواجه‌ گرديد; با اين‌ حال‌ ارادت‌ شاهان‌ به‌ او تازمان‌ مرگش‌ ادامه‌ داشت‌ و آنان‌ در مواقع‌ لازم‌ هدايايي‌ براي‌ وي‌ ارسال‌ مي‌نمودند. حكيم‌ نظامي‌ گنجوي‌ زندگي‌ ساده‌اي‌ داشت‌ و تمام‌ عمر خود را در شهر زيبايش‌ گنجه‌ با قناعت‌ و گوشه‌نشيني‌ سپري‌ نمود. براساس‌ اطلاعات‌ نه‌ چندان‌ كاملي‌ كه‌ از وي‌ در دست‌ است‌ حكيم‌ بيشتر عمر گرانبهاي‌ خود را صرف‌ سرايش‌ شاهكارهاي‌ بزرگش‌ موسوم‌ به‌ خمسه‌ يا پنج‌ گنج‌ ساخت‌ و ظاهرا از طريق‌ صله‌هايي‌ كه‌ امرا و پادشاهان‌ براي‌ وي‌ مي‌فرستادند گذران‌ زندگي‌ مي‌نمود. وي‌ با خاقاني قصيده‌ سراي‌ بزرگ‌ زمان‌ خويش‌ همعصر بود و با او رابطه‌ صميمانه‌اي‌ داشت‌ و در اشعارش‌ در غم‌ سوگ‌ از دست‌ دادن‌ دوست‌ عزيزش‌ ناليده‌ است‌. حكيم‌ نظامي‌ درسال‌ 614 ه.ق‌ در گنجه‌ درگذشت‌ و در همان‌ شهر به‌ خاك‌ سپرده‌ شد. آرامگاه‌ فعلي‌ وي‌ در جمهوري‌ آذربايجان‌ شهرت‌ جهاني‌ دارد و همه‌ روزه‌ مورد بازديد دهها تن‌ از شخصيت‌هاي‌ علمي‌ و ادبي‌ منطقه‌ قفقاز قرار مي‌گيرد. نظامي‌ را دومين‌ شاعر داستان‌ سراي‌ ايران‌ پس‌ از حكيم‌ فردوسي دانسته‌اند و علاوه‌ بر ان‌ وي‌ در مثنوي‌ داستاني‌ داراي‌ سبك‌ و سياقي‌ خاص‌ خود است‌ كه‌ اين‌ روش‌ بعدها مورد استفاده‌ شعرا و سخن‌سرايان‌ ديگر همچون‌ امير خسرو دهلوي‌ و جامي قرار گرفته‌ است‌. حكيم‌ در شاهكار بزرگ‌ خود خمسه‌ سبك‌ متين‌ و نظم‌ شيرين‌ و شعر صاف‌ و روان‌ و سخن‌ آزاد از قيد و بند خود را به‌ نمايش‌ گذاشته‌ و ابيات‌ نغز و بلند او در معاني‌ حكمي‌ و توحيد و نعت‌ لحني‌ خاص‌ و لطافتي‌ بسزا دارد. نظامي‌ در لابه‌لاي‌ داستان‌هاي‌ حماسي‌ خود از استخراج‌ معاني‌ اخلاقي‌ و حكمي‌ وپند و اندرز نيز غفلت‌ نورزيده‌ و علاوه‌ بر اينكه‌ جوانان‌ را به‌ راه‌ و رسم‌ آموختن‌ علم‌ و ادب‌ دعوت‌ نموده‌ است‌ خوانندگان‌ خود را به‌ رفتار و گفتار ارجمند و خوي‌ بلند و مردم‌نوازي‌ جلب‌ كرده‌ است‌ و سست‌ بنيادي‌ دوران‌ و بي‌اساسي‌ زمان‌ را نيز هشدار داده‌ است‌. از خصوصيات‌ بارز شعر نظامي‌ استفاده‌ از قوه‌ تخيل‌ و تصوير و استعداد وصف‌ در طلوع‌ صبح‌ يا نسيم‌ سحرگاهان‌ و نمايش‌ اختران‌ شب‌ است‌ كه‌ در همه‌ حال‌ زيبايي‌هاي‌ طبيعت‌ را بصورت‌ زنده‌ در پيش‌ چشم‌ خوانندگان‌ به‌ تصوير مي‌كشد. وي‌ اگرچه‌ گاهي‌ از كلمات‌ و تعبيرات‌ استعاره‌ گونه‌ و لغز مانند و تشبيهات‌ غريب‌ نيز استفاده‌ كرده‌ است‌ ولي‌ بيشتر اشعارش‌ روان‌ و روشن‌ و نغز و لطيف‌ است‌ و در فارسي‌ سرمشق‌ داستان‌سرايي‌ قرار گرفته‌ است‌. همانگونه‌ كه‌ اشاره‌ شد شاهكار بزرگ‌ نظامي‌ سرايش‌ پنج‌ مثنوي‌ مشهور به‌ خمسه‌ يا پنج‌ گنج‌ است‌ كه‌ گذشت‌ قرون‌ متمادي‌ نيز نه‌ تنها چيزي‌ از طراوت‌ و زيبايي‌ اين‌ پنج‌ دفتر بزرگ‌ شعر نكاسته‌ بلكه‌ مايه‌ اعتبار و رونق‌ هر چه‌ بيشتر اين‌ حماسه‌ها شده‌ است‌. منظومه‌ اول‌ وي‌ مخزن‌ الاسرار نام‌ دارد كه‌ در آن‌ شاعر در قالب‌ بيست‌ داستان‌ كوتاه‌ زبان‌ به‌ پند و اندرز مردم‌ و توجه‌ آنان‌ به‌ مسائل‌ عرفاني‌ و اخلاقي‌ گشوده‌ است‌. نظامي‌ در مخزن‌ الاسرار هنر خود را در پرداختن‌ به‌ انديشه‌هاي‌ خويش‌ در بهترين‌ وجه‌ و در قالب‌ بيست‌ داستان‌ زيبا به‌ نمايش‌ گذاشت‌ و پس‌ از انتشار آن‌ به‌ شهرت‌ عظيمي‌ دست‌ يافت‌ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ فرمانرواي‌ دربند با اهداي‌ كنيزي‌ قيچاقي‌ به‌ نام‌ آفاق‌ هنر حكيم‌ را مورد تحسين‌ قرارداد و اين‌ كنيز كه‌ به‌ همسر اول‌ و فراموش‌ نشدني‌ او بدل‌ گشت‌ بعدها خود دست‌ مايه‌اي‌ شد براي‌ سرايش‌ منظومه‌ جاوداني‌ خسرو و شيرين‌ دومين‌ حماسه‌ بزرگ‌ حكيم‌ نظامي‌ است‌ كه‌ شاعر آن‌ را در سال‌ 576 ه.ق‌ و در ايام‌ بي‌قراري‌ و پرتب‌ و تاب‌ پس‌ از مرگ‌ همسر محبوبش‌ آفاق‌ به‌ پايان‌ رساند. نظامي‌ سرايش‌ اين‌ منظومه‌ را به‌ خواهش‌ طغرل‌ دوم‌ سلجوقي‌ از سلاطين‌ عراق‌ آغاز كرد و براي‌ به‌ تصوير كشيدن‌ داستاني‌ عشقي‌ و شورانگيز، حكايت‌ عشاق‌ معروف‌ خسرو پرويز پادشاه‌ خوشگذران‌ ساساني‌ با شيرين‌ شاهزاده‌ خانم‌ زيباي‌ ارمني‌ را برگزيد. حكيم‌ در خسرو و شيرين‌ تمامي‌ هنر خود را در خلق‌ يكي‌ از زيباترين‌ آثار عاشقانه‌ ادب‌ فارسي‌ به‌ كار برده‌ و در آميزه‌اي‌ از تاريخ‌ و افسانه‌ به‌ ترسيم‌ شخصيت‌هاي‌ مورد نظر خود خسرو و شيرين و فرهاد پرداخته‌ است‌. وي‌ شيرين‌ را كه‌ در واقع‌ همان‌ آفاق‌(زن‌ محبوب‌ نظامي‌) است‌ زني‌ زيبا، ثابت‌ قدم‌، قوي‌، وفادار و شجاع‌ توصيف‌ نموده‌ و در مقابل‌ خسرو را مردي‌ مردد و بي‌تصميم‌ و هوسران‌ دانسته‌ است‌. عشق‌ شيرين‌ توأم‌ با درخششي‌ از پاكي‌ و صفا است‌ ولي‌ احساسات‌ خسرو از نفس‌پرستي‌ بر مي‌خيزد و در اين‌ ميان‌ فرهاد به‌ مثابه‌ عاشقي‌ نجيب‌ و بزرگوار كه‌ خود را قرباني‌ مي‌كند ظاهر مي‌گردد.شاعر در حماسه‌ خسرو و شيرين‌، شهوت‌ حيواني‌ شيرويه‌ پسر شاه‌ كه‌ پدر را به‌ قتل‌ مي‌رساند و در پي‌ دست‌ يابي‌ به‌ شيرين‌ است‌ پست‌ترين‌ نوع‌ شهوت‌ دانسته‌ است‌ و در اين‌ داستان‌ دل‌انگيز كه‌ از كليت‌ و يكپارچگي‌ زيبايي‌ برخوردار است‌ ناشايستگي‌ و بي‌كفاتي‌ طبقات‌ حاكم‌ را بخوبي‌ بيان‌ مي‌كند. سومين‌ حماسه‌ بزرگ‌ نظامي‌ داستان‌ ليلي‌ و مجنون‌ است‌ كه‌ حكيم‌ آن‌ را در سال‌ 584 ه.ق‌ بسرود. سرايش‌ اين‌ منظومه‌ بنا به‌ درخواست‌ شروانشاه‌ اخستان‌ صورت‌ پذيرفت‌ و نظامي‌ اگرچه‌ بااكراه‌ به‌ اين‌ خواسته‌ گردن‌ نهاد، زيرا بيم‌ آن‌ داشت‌ كه‌ موضوع‌ داستان‌ زياده‌ سبك‌ و عامه‌پسند باشد، ولي‌ حماسه‌ بزرگي‌ خلق‌ كرد كه‌ همچون‌ مخزن‌ الاسرار و خسرو شيرين‌ به‌ شهرت‌ عظيمي‌ دست‌ يافت‌ و با استقبال‌ فراوان‌ محافل‌ علمي‌ و ادبي‌ آن‌ روزگار و پس‌ از وي‌ نيز مواجه‌ گشت‌ به‌ طوري‌ كه‌ بعدها منظومه‌هاي‌ فراواني‌ به‌ تقليد از ليلي‌ و مجنون‌ سروده‌ شد. داستان‌ اين‌ حماسه‌ كه‌ مايه‌ اصلي‌ آن‌ از يكي‌ از داستان‌هاي‌ قديمي‌ عربي‌ گرفته‌ شده‌ است‌ حماسه‌اي‌ سرشار از شور و احساس‌ در مورد دو دلداده‌ به‌ نام‌هاي‌ ليلي‌ و مجنون‌ است‌ كه‌ در نهايت‌ نيز با عدم‌ وصال‌ عاشق‌ و معشوق‌ به‌ يكديگر پايان‌ مي‌پذيرد و در آن‌ تلخي‌هاي‌ زندگي‌ با رنگ‌ و بوي‌ عرفاني‌ ترسيم‌ گشته‌ است‌. پايان‌ اين‌ حماسه‌ مصادف‌ بود با در گذشت‌ همسر دوم‌ نظامي‌ و وي‌ با قلبي‌ اندوهناك‌ سرايش‌ چهارمين‌ منظومه‌ بزرگ‌ حماسي‌ خود هفت‌ پيكر (بهرام‌ نامه‌ يا هفت‌ گنبد) را آغاز نمود; بخش‌ اول‌ اين‌ منظومه‌ كه‌ وزن‌ لطيف‌ و زيباي‌ آن‌ با جوهر زيبا و روان‌ شعر هماهنگي‌ دارد به‌ داستان‌ زندگي‌ بهرام‌ پنجم‌ معروف‌ به‌ بهرام‌ گور پادشاه‌ بزرگ‌ سلسله‌ ساسانيان اختصاص‌ يافته‌ است‌. تولد و كودكي‌ بهرام‌، دوران‌ پادشاهي‌ او، طريقه‌ حكومت‌، جنگها و عدالت‌ وي‌ تا مرگ‌ همگي‌ در قالب‌ اشعاري‌ لطيف‌ و روح‌نواز به‌ تصوير كشيده‌ شده‌ است‌ و خواننده‌ را به‌ فضاي‌ آن‌ دوران‌ مي‌برد كه‌ آميزه‌اي‌ از تاريخ‌ و افسانه‌ است‌. كتاب‌ دوم‌ اين‌ منظومه‌ هفت‌ داستان‌ درباره‌ هفت‌ شاهزاده‌ خانم‌ از هفت‌ اقليم‌ مختلف‌ است‌ كه‌ بهرام‌ آنها را به‌ همسري‌ خويش‌ در آورده‌ است‌. اين‌ شاهزاده‌ خانم‌هاي‌ زيبا هر يك‌ در قصري‌ جداگانه‌ كه‌ داراي‌ رنگي‌ خاص‌ است‌ جاي‌ گرفته‌اند و بهرام‌ شاه‌ هر يك‌ از شب‌هاي‌ هفته‌ را در كاخ‌ يكي‌ از اين‌ همسران‌ زيبا روي‌ خود كه‌ رنگ‌ قصرش‌ با يكي‌ از هفت‌ ستاره‌ آسمان‌ تقارن‌ مي‌يابد به‌ سر مي‌برد و حديث‌ عشق‌ و دلدادگي‌ را سر مي‌دهد. در هفت‌ داستان‌ كتاب‌ دوم‌ هر يك‌ از شاهزاده‌ خانمها همچون‌ شهرزاد قصه‌گو داستاني‌ براي‌ بهرام‌ تعريف‌ مي‌كنند كه‌ جداي‌ از جنبه‌ اساطيري‌ آن‌ مملو از حكمت‌ و پند واندرز و نكات‌ آموزنده‌ اخلاقي‌ است‌. نظامي‌ در منظومه‌ هفت‌ پيكر هنرروايي‌ خود را به‌ اوج‌ كمال‌ رسانيده‌ و جنبه‌هاي‌ گوناگون‌ عشق‌ را با شالوده‌اي‌ عميقا اخلاقي‌ مورد بحث‌ قرار داده‌ است‌. از ظرايف‌ شاعر در اين‌ حماسه‌حمايت‌ وي‌ از مردم‌ در برابر حكومت‌ فاسدانه‌ پادشاهان‌ و قدرتمندان‌ و ارائه‌ پند و اندرز به‌ زورمندان‌ است‌. اكثر محققان‌ و انديشمندان‌ منظومه‌ هفت‌ پيكر را برجسته‌ترين‌ اثر هنري‌ و ادبي‌ حكيم‌ دانسته‌اند. سرايش‌ اين‌ داستان‌ بزرگ‌ حدود 8 سال‌ به‌ طول‌ انجاميد و شاعر بزرگ‌ گنجه‌ كه‌ به‌ خواهش‌ امير علاءالدين‌ كرپ‌ ارسلان‌ اق‌ سنقري‌ امير مراغه‌ آن‌ را آغاز كرده‌ بود در سال‌ 593 ه.ق‌ به‌ پايان‌ رسانيد. پنجمين‌ و آخرين‌ شاهكار نظامي‌ حماسه‌ اسكندر نامه‌ است‌ كه‌ به‌ شخصيت‌ تاريخي‌ و افسانه‌اي‌ اسكندر مقدوني‌ اختصاص‌ يافته‌ و خود به‌ دو بخش‌ شرفنامه‌ و اقبال‌ نامه‌ تقسيم‌ گشته‌ است‌. حكيم‌ در اين‌ اثر بزرگ‌ با بوجود تنفر كليه‌ كتب‌ تاريخي‌ ايران‌ از اين‌ فاتح‌ خونريز و توصيف‌ او با واژه‌هايي‌ همچون‌ ملعون‌ و كافر، در نگاهي‌ متفاوت‌ شخصيتي‌ متمايز از واقعيت‌ براي‌ وي‌ خلق‌ نموده‌ است‌. اسكندر نظامي‌ با آرزوي‌ جنگ‌ و كشورگشايي‌ كاملا بيگانه‌ است‌ و تنها وقتي‌ مي‌جنگد و فتح‌ مي‌كند كه‌ مجبور به‌ آن‌ بوده‌ و يا در پي‌ ياري‌ و كمك‌ به‌ ديگران‌ است‌. نظامي‌ در شرفنامه‌ اسكندر را چهره‌اي‌ جنگاور و فيلسوف‌ دانسته‌ و در اقبالنامه‌ او را شخصيتي‌ پيامبرگونه‌ و معتقد به‌ حكمت‌ و علوم‌ الهي‌ مي‌داند. نظامي‌ در اين‌ اثر كه‌ آن‌ را در سالهاي‌ آخر عمر خويش‌ به‌ پايان‌ رسانده‌ انسان‌گرايي‌ خود را با عميق‌ترين‌ بيان‌ متبلور ساخته‌ است‌ و در نگاهي‌ متفاوت‌ از ساير ايرانيان‌ به‌ جاي‌ تأثيرپذيري‌ از احساسات‌ شديد ملي‌ معتقدات‌ مذهبي‌ خود را در نظر گرفته‌ است‌. از اين‌ روي‌ اسكندر را بدون‌ اعتنا به‌ اصل‌ و نسبش‌ شاهي‌ معتقد به‌ فلسفه‌ و حكمت‌ و دين‌ دانسته‌ است‌ و شايد تاحدودي‌ تحت‌ تأثير انديشه‌اي‌ كه‌ اسكندر را همان‌ ذكر شده‌ در قرآن‌ دانسته‌ بوده‌ است‌. اسكندر نامه‌ نيز از شاهكارهاي‌ عظيم‌ حكيم‌ گنجه‌ شمرده‌ شده‌ كه‌ از لحاظ حجمي‌ نيز بزرگ‌ترين‌ كتاب‌ او را در بر مي‌گيرد صحبت‌ از نظامي‌ و ويژگي‌هاي‌ شگرف‌ او همچون‌ غناي‌ انديشه‌، قدرت‌ تخيل‌ و ژرف‌انديشي‌ مذهبي‌ نامحدود،چيره‌دستي‌ در داستان‌سرايي‌، توانايي‌ انتخاب‌ و ترتيب‌ موضوع‌، تعمق‌ فلسفي‌ و فهم‌ مسائل‌ اجتماعي‌ و.. مجال‌ زيادي‌ مي‌طلبد. دريغا كه‌ محدوديت‌ صفحات‌ اين‌ فرصت‌ را به‌ ما نمي‌دهد تا حق‌ مطلب‌ را در مورد اين‌ شاعر بلند آوازه‌ آنطور كه‌ شايسته‌ اوست‌ بجاي‌ آوريم‌.

  2. #2

    پیش فرض

    حکيم الياس بن يوسف بن زکي بن مويد، ملقب به جمال الدين و مکني به ابومحمد و معروف به حکيم نظامي گنجوي . از اعاظم شعراي فارسي زبان است . وي در حوالي سنه 530 ق. از مادري کردنژاد در گنجه بزاد و همه عمر خود را در گنجه به زهد وعزلت به سر برد و تنها سفري کوتاه مدت به دعوت سلطان قزل ارسلان به سي فرسنگي گنجه کرد و از اين پادشاه عزت و حرمت ديد. از شاعران همزمان خويش با خاقاني ارتباط داشته است و در مرگ او رثايي گفته است . از شاهان معاصر[با خود،] با اينان مربوط بوده است: فخرالدين بهرامشاه حکمفرماي ارزنگان از دست نشاندگان قلج ارسلان که کتاب مخزن الاسرار را به نام او به نظم درآورده است، اتابک شمس الدين محمد جهان پهلوان که منظومه خسرو و شيرين بدو تقديم شده است، و طغرل بن ارسلان سلجوقي و قزل ارسلان بن ايلدگز که در همين منظومه از ايشان نام برده است، ابوالمظفر اخستان بن منوچهر شروانشاه که ليلي و مجنون را به نام او کرده است، نصرةالدين ابوبکربن جهان پهلوان اتابک آذربايجان که شرفنامه به نام او مصدر است، و چند تن ديگر از امرا واتابکان آن سامان. در تاريخ وفات نظامي هم چون تاريخ ولادت‌اش اختلاف است، حاجي خليفه 596 و آذر بيگدلي 589 و هدايت 576 و تقي الدين کاشي 606 و مولف نتايج الافکار 602 ق. بنا به تحقيقي که آقاي دکتر صفا کرده است با احتساب 84 سال عمر نظامي و فرض اين که وي در سال 530 ولادت يافته باشد عدد 614 براي سال درگذشت او به صواب نزديک‌تر مي نمايد. مدفن او در گنجه است.
    آقاي دکتر صفا راجع به سبک و اشعار نظامي آرد: «نظامي از شاعراني است که بي شک بايد او را در شمار ارکان شعر فارسي و از استادان مسلم اين زبان دانست، وي ازآن سخنگوياني است که مانند فردوسي و سعدي توانست با ايجاد يا تکميل سبک خاصي توفيق يابد ... تنها شاعري که توانست شعر تمثيلي را در زبان فارسي به حد اعلاي تکامل برساند نظامي است، وي در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ايجاد ترکيبات خاص تازه و ابداع و اختراع معاني و مضامين نو و دلپسند در هر مورد و تصوير جزييات و نيروي تخيل و دقت در وصف و ايجاد مناظر رائع و ريزه کاري در توصيف طبيعت و اشخاص و احوال و به کار بردن تشبيهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار کساني است که بعد از خود نظيري نيافته است آثاري که از اين سخنسراي قوي طبع نازک انديشه بازمانده است، عبارت است از:

    در اين چمن که ز پيري خميده شد کمرم // ز شاخه هاي بقا بعد ازين چه بهره برم // نه سايه اي است ز نخلم نه ميوه اي کس را // که تندباد حوادث بريخت برگ و برم // ز نافه مشک تر آيد پديد و اين عجب است // که نافه گشت عيان از سواد مشک ترم

    اي به زمين بر چو فلک نازنين // نازکشت هم فلک و هم زمين ... // هر که تو بيني ز سپيد و سياه // بر سرکاري است درين کارگاه

    چو قصد چشمه کرد آن چشمه نور // فلک را آب در چشم آمد از دور // سهيل از شعر شکرگون برآورد // نفير از شعري گردون برآورد // پرندي آسمانگون بر ميان زد // شد اندر آب و آتش در جهان زد // فلک را کرد کحلي پوش پروين // موصل کرد نيلوفر به نسرين // حصارش نيل شد، يعني شبانگاه // ز چرخ نيلگون سر برزد آن ماه // تن سيمينش مي غلطيد در آب // چو غلط قاقمي بر روي سنجاب // در آب انداخته از گيسوان شست // نه ماهي بلکه ماه آورده در دست // مگر دانسته بود از پيش ديدن // که مهماني نوش خواهد رسيدن // در آب چشمه سار آن شکر ناب // ز بهر ميهمان مي ساخت جلاب .

    مجنون چو حديث عشق بشنيد // اول بگريست ، پس بخنديد // از جاي چو مار حلقه برجست // در حلقه زلف کعبه زد دست // مي گفت گرفته حلقه در بر // کامروز منم چو حلقه بر در // در حلقه عشق جان فروشم // بي حلقه او مباد گوشم ... // يارب به خدايي خداييت و آنگه به کمال پادشاييت // کز عشق بغايتي رسانم // کو ماند اگر چه من نمانم // گر چه ز شراب عشق مستم // عاشقتر از اين کنم که هستم .


    سکندر چو دانست کآن ابلهان // دليرندبر خون شاهنشهان // پشيمان شد از کرده پيمان خويش // که برخاستش عصمت از جان خويش چو در موکب قلب دارا رسيد // ز موکب روان هيچکس را نديد // تن مرزبان ديد در خاک و خون // کلاه کياني شده سرنگون // سليماني افتاده در پاي مور // همان پشه اي کرده بر پيل زور // به بازوي بهمن برآموده مار // ز رويين دژ افتاده اسفنديار // نهال فريدون و گلزار جم // بباد خزان گشته تاراج غم // نسب نامه دولت کيقباد // ورق بر ورق هر سوئي برده باد.
    (برگرفته از لغت‌نامه دهخدا)
    1 - ديوان قصايد و غزل ها و قطعات او که به روايت دولتشاه بالغ بر 20000 بيت بوده است، و اکنون از آن همه جز مختصري به دست نيست، قصايد و غزليات بازمانده از آن ديوان بزرگ را مرحوم وحيد دستگردي فراهم آورده و به نام گنجينه گنجوي منتشر ساخته است. و اينک نمونه اي از اشعار اين ديوان . از قصايد اوست : 2 - مثنوي مخزن الاسرار که در حدود 2260 بيت است به بحر سريع، مشتمل بر 20 مقاله در اخلاق و مواعظ و حِکَم که در حدود سال 570 ق. به اتمام رسيده است و از آن است اين ابيات : 3 - مثنوي خسرو و شيرين به بحر هزج مسدس مقصور و محذوف در 6500 بيت، که به سال 576 ق. نظم‌اش پايان گرفته است و اين مثنوي از دلکش ترين شاهکارهاي عشقي زبان فارسي است. ابيات زير در توصيف آب تني کردن شيرين از آن جاست : 4 - مثنوي ليلي و مجنون به بحر هزج مسدس اخرب مقبوض مقصور و محذوف و 4700 بيت است، نظم اين مثنوي به سال 588 ق. به پايان رسيده است و از آن جاست : 5 - مثنوي هفت پيکر که آن را بهرامنامه و هفت گنبد نيز خوانده اند، در 5136 بيت به بحر خفيف مسدس مخبون مقصور و محذوف است در سرگذشت افسانه اي بهرام گور، عشقبازي او با هفت دختر از شاهزادگان هفت اقليم ، از آن منظومه است در صفت خورنق: چونکه برشد به بام او بهرام // زهره برداشت بر نشاطش جام // کوشکي ديد کرده چون گردون // آفتابش درون و ماه برون // آفتاب از درون به جلوه گري // مه ز بيرون چراغ رهگذري // بر سر او هميشه باد وزان // دور از آن باد کوست باد خزان . 6 - مثنوي ديگر اسکندرنامه است در 10500 بيت به بحر متقارب مثمن مقصور و محذوف، مشتمل بر دو بخش يکي شرفنامه، ديگري اقبالنامه که در حوالي سال 600 به اتمام رسيده است. و اين ابيات در مرگ دارا از آن کتاب است:

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •