جلال آل احمد در 2 آذر 1302 در تهران به دنيا آمد. در 1323 به حزب توده پيوست و سه سال بعد در انشعابی جنجالی از آن كناره گرفت. نخستين مجموعه داستان خود به نام «ديد و بازديد» را در همين دوران منتشر كرده بود. او كه تاثيری گسترده بر جريان روشنفكری دوران خود داشت، به جز نوشتن داستان به نگارش مقالات اجتماعي، پژوهش‌های مردم شناسي، سفرنامه‌ها و ترجمه‌‌های متعددی نيز پرداخت. شايد مهمترين ويژگی ادبی آل احمد نثر او بود. نثری فشرده و موجز و در عين حال عصبی و پرخاشگر، كه نمونه‌ها‌‌ی خوب آن را در سفرنامه‌های او مثل «خسی در ميقات» و يا داستان-زندگي‌نامه‌ی«سنگی بر گوري» مي‌توان ديد. وی در 18 شهريور 1348 در اسالم گيلان درگذشت.
وی در جوانی عضو حزب توده بود و با نشریه مردم ارگان این حزب همکاری داشت. بعد از واقعه ی آذربایجان همراه با خلیل ملکی و گروهی دیگر از آن حزب جدا شد
آل‌احمد در ۱۳۲۷ در اتوبوس اصفهان به تهران با سیمین دانشور، مترجم و داستان‌نویس، آشنا شد و در ۱۳۲۹ با وی ازدواج کرد. پدر آل‌احمد با ازدواج او با دانشور مخالف بود و در روز عقد به قم رفت و سال‌ها به خانه آنها پا نگذاشت.
وی در سال 1343 برای سفر حج به مکه رفت.پیش از این سفر در ملاقاتی که با آیت الله خمینی داشت با وی آشنا شده بود(ماهنامه سوره،شماره یازدهم،گفتگو با شمس آل احمد) و کتاب غرب زدگی مورد توجه آیت الله خمینی قرار گرفته بود.آل احمد از سفر حج نامه ای برای آیت الله خمینی ارسال کرد که بعدها ساواک این نامه را در منزل آیت الله خمینی پیدا کرد.جلال آل احمد در این نامه به شخص آیت الله خمینی اظهار ارادت کرده بود.
پس از مرگ نابهنگام آل‌احمد، جنازه ی وی سریع تشییع شد و دفن شد. که باعث ایجاد شایعاتی درباره ی سربه‌نیست شدن احتمالی او شد. همسر وی، سیمین دانشور این شایعات را تکذیب کرده است.