در تاریخ اجتماعی بشر، مجموعه هایی از آثار هنری و فرهنگی در اشکال مختلف و به صورت نمادین وجود دارند که به نوعی بیانگر افکار، عقاید، آداب و رسوم و باورهای فرهنگی یک جامعه می باشند. مسلما خلق چنین آثاری در تقویت و حفظ الگوهای ارائه شده موثر می باشند.
از طرفی گفته می شود که آثار هنری زائیده توقعات و انتظارات روزمره افراد در جامعه هستند.
در این میان الگوهای مختلفی در شرایط و موقعیت های مختلف از طریق رسانه های جمعی ارائه شده اند که در تعیین برخی از الگوهای رفتاری دخیل بوده اند.
بنابراین می توان اینطور بیان کرد که در شرایط فعلی، وسایل ارتباط جمعی-خصوصا- تلویزیون، در ارائه نقش ها در خانواده و اجتماع، سهم مهمی را عهده دار هستند و این موضوع در مجموعه های تلویزیونی که منعکس کننده ساختارهای خانواده و روابط همسر و فرزندان می باشد، وضوح بیشتری دارد.
با توجه به اینکه نیمی از جمعیت کشور ما را زنان تشکیل می دهند، چگونگی نمایش نقشهای زنانه از اهمیت خاصی برخوردار است


نوشتار حاضر به طور اجمالی به بررسی نقش زنان در مجموعه تلویزیونی "رستگاران" که هم اکنون در حال پخش از شبکه سوم سیما می باشد، می پردازد.

در دنیای کنونی به دلیل گستردگی جوامع و افزایش جمعیت، روابط اعضای جامعه از پیچیدگی های خاصی برخوردار است و امکان دستیابی به الگوهای مطلوب رفتاری، به سختی صورت می گیرد. به همین دلیل است که وسایل ارتباط جمعی و در این میان تلویزیون، از جایگاه ویژه ای برخوردارند.
تلویزیون می تواند ابزاری باشد برای آشنا ساختن افراد جامعه به استعدادها و قابلیت های موثری که در میان جامعه و افراد وجود دارند. این رسانه می تواند بستری باشد برای انعکاس ارزش ها و هنجارهایی که قطب نمای جامعه می باشند و شیوه های مطلوب اندیشیدن و عمل کردن را برای نقش های مختلف، تعیین می کنند.
اما در چند سال اخیر پخش مجموعه های تلویزیونی شبانه از شبکه سوم سیما به طرحی موفق تبدیل شده است. با توجه به روزهای طولانی تابستان و فراغت افراد در این زمان، مجموعه هایی که هر شب از تلویزیون پخش می شوند، مخاطبان بسیاری را به خود جذب می کنند. خصوصا وقتی مخاطب با حضور تعداد زیادی از هنر پیشه های معروف و موضوعاتی اجتماعی و خانوادگی مواجه می شود، طبیعتا نسبت به پیگیری سریال، تشویق می شود.
ای++ن مجموعه تلویزیونی روایتی است از داستان زندگی زنی به نام خجسته که در پی ناپدید شدن همسرش، برای یافتن او روانه تهران می شود. در همان ابتدای ورود به تهران با مشکل مواجه می شود و دختری کیف او را می دزدد. از قضا این دختر هم خانه دوست صمیمی خجسته است و به این ترتیب خجسته که با کوله باری از نگرانی ها و تشویش های درونی به تهران پا می گذارد، در ابتدای ورودش به شهر شلوغ و پر هیاهوی تهران، با دو دختری مواجه است که هر دو نماینده دو چهره مغموم و رانده شده از کانون گرم خانواده هستند. بنابران در همان ابتدای کار، اجتماعی از زنان دردمند و به نوعی شکست خورده را می بینیم.
خجسته زنی باردار است که همسرش در پی همکاری با شایسته که نماینده یک مرد ثروتمند، زیرک و جدی است، دچار مشکل شده و در پی مفقود شدن یک سرمایه هنگفت، با حضور عده زیادی طلبکار، ناپدید شده و همگان او را عامل اصلی دزدی و خیانت می دانند. اما در میان این همه جنجال، خجسته به تنهایی می خواهد از همسرش دفاع کرده و از او اعاده حیثیت نماید. به نظر می رسد باردار بودن خجسته نیز عاملی است برای القاء مظلومیت و بدبختی این زن به مخاطب، در جهت ایجاد نوعی احساس ترحم و دلسوزی. با وجود تمامی مشکلات و شرایط خاص خجسته، به نظر می رسد او یک شیرزن است و به همین خاطر می تواند یک تنه در برابر همگان بایستد.
ارائه چنین الگوهایی در تلویزیون بسیار خوب است. چرا که شرایط فعلی جامعه ما به گونه ای است که تقریبا می توان گفت حفظ حرمت میان فرزندان و پدر و مادرها تا حد زیادی در حال کمرنگ شدن است.


از طرفی دوست خجسته نیز دختری است که از خانواده رانده شده و به دنبال کسب استقلال و هویت خویش است و از مشکل بیکاری می نالد و به ناچار با دختری ناشناس در خانه ای کوچک زندگی می کند. هم خانه او هم دختری جسور و حراف است که او نیز وامانده از خانواده اش و برای دور شدن از کفالت پدرش، حاضر به انجام هر کاری اعم از دزدی می شود تا مستقل زندگی کند. اینها چهره هایی از زنان محروم، ضعیف و بازی خورده جامعه هستند که هر کدام به نوعی از جانب خانواده خود و البته تفکرات و اعمال خود، دچار مشکل شده اند و احتمالا اینها نمایندگانی از قشر آسیب دیده و محروم جامعه می باشند که ظاهرا مشکلات مالی عامل مهمی در ایجاد وضعیت فعلی آنها بوده است.
اما در طرف دیگر ماجرا زنان خانواده شایسته قرار دارند. دختر شایسته که سوگلی پدر است و در خانه ای مجلل زندگی می کند و عروس شایسته که به دلیل انتخاب شخصی پسرش، چندان مورد علاقه پدرشوهرش قرار نگرفته و دائما با نگاهها و سخنان کنایه آمیز پدر شوهر مواجه است. این دختر به خاطر علاقه به همسرش، تمامی مشکلات را به جان می خرد و بیش از حد تصور با گذشت و فداکار است. به گونه ای که سخنان و اعمال توهین آمیز پدر شوهرش را با طیب خاطر و بزرگواری و عطوفت بسیار پاسخ می دهد بدون آنکه حتی ذره ای غمگین شود و یا در چهره اش تغییر حالتی ایجاد شود.
البته لازم به ذکر است که ارائه چنین الگوهایی در تلویزیون بسیار خوب است. چرا که شرایط فعلی جامعه ما به گونه ای است که تقریبا می توان گفت حفظ حرمت میان فرزندان و پدر و مادرها تا حد زیادی در حال کمرنگ شدن است. به همین خاطر است که مواجهه با چنین شخصیتهایی با این نوع عملکرد تا حدودی بعید و دور از ذهن به نظر می رسد. نکته اینجاست که در شخصیت پردازی عروش شایسته تا حدی اغراق صورت گرفته. اما نهایتا او نیز زنی مظلوم و صبور است که با ناملایمات خاصی در زندگی اش کنار آمده است.
اما همانطور که گفته شد برنامه های تلویزیونی –خصوصا مجموعه هایی از این دست- به دلیل خصوصیاتی که دارند، به طرز جالب توجهی در مقابل دیدگان عامه مردم قرار می گیرند. به این ترتیب یک متن تلویزیونی طراحی شده، با طرح نقش های گوناگون، مخاطبین خود را به انتظارات و توقعات جامعه از ایشان، آگاه می سازند، تا حدی که بسیاری از اعضای جامعه با دریافت پیامهای موجود در وسایل ارتباط جمعی و بدون ارتباط با سایرین،به نحو گسترده ای نقش خود را می آموزند و تصور فرد از موقعیت و نقش خودش در نظر دیگران شکل می گیرد.
فلذا چگونگی عملکرد رسانه ملی در آگاه سازی و آموزش توقعات و انتظارات جامعه از افراد مختلف، بسیار مهم است


با توجه به اینکه نیمی از جمعیت کشور ما را زنان تشکیل می دهند، چگونگی نمایش نقشهای زنانه از اهمیت خاصی برخوردار است. اینکه زنان در نقش های مختلف چگونه عمل می کنند و عهده دار چه وظایفی هستند، یک مساله اجتماعی قابل بررسی و تامل است. فلذا چگونگی عملکرد رسانه ملی در آگاه سازی و آموزش توقعات و انتظارات جامعه از افراد مختلف، بسیار مهم است. هر چند که در رابطه با چگونگی ماجرا در مجموعه تلویزیونی "رستگاران" می شود حدس و گمانهایی را در نظر گرفت اما بدون شک این بار نیز همچون همیشه در قسمتهای پایانی شاهد وقوع حجم گسترده حوادث و رویدادها خواهیم بود. آنچه مهم است دریافت این نکته می باشد که طبیعتا اگر قرار باشد یک مجموعه تلویزیونی بر مخاطب خویش تاثیر گذار باشد، این تاثیر در طی گذر حوادث رخ می دهد و مثلا با اتمام خوب یا بد اتفاق خاصی نمی افتد، چون روند اثر بخشی پیش از این اتفاق افتاده است.
بنابراین به نظر می رسد با وجود تغییراتی که در ایفای نقش زنان در مجموعه های تلویزیونی شاهد بوده ایم، همچنان با کلیشه های تکراری مواجه هستیم که چشمان همه ما به دیدن آنها عادت کرده و شاید در بسیاری از مواقع آرزو می کنیم که کاش با کلیشهای تکراری در وقایع خوشایند همراه می شدیم تا اینکه اوقات فراغت تابستان گرم مان را با کوله باری از دردها وقصه های پر غصه، سپری کنیم.