یخش نگرفت


عبارت مثلی بالا کنایه از بدشانسی و بداقبالی است، یعنی بخت یاری نکرد که موفق شود و تصادفات روزگار مانع از آن شد که به مقصود نایل آید.
هر سال که سرما و یخبندان حسابی می­شد کار و بار صاحب یخچال­ها سکه بود، زیرا یخش می­گرفت و از فروختن این یخ سود سرشاری عایدش می­گردید و لیکن گاهی هم اتفاق می­افتاد که در زمستان هوا به شدت سرد و یخبندان نمی­شد و به اصطلاح یخش نمی­گرفت.
بدیهی است در چنین سال­ها علاوه بر آنکه مردم گرفتار بی یخی می­شدند صاحبان یخچال­ها هم که به امید و انتظار سرما و یخبندان نشسته بودند یک سال بیکار می­ماندند و از بهره برداری از مستغل خود که همان یخچال بود محروم می­گشتند و غالبا متحمل خسارت و احیانا ورشکستگی می­شدند.