* بررسی دین در حوزه‏های متعدد علمی از جمله کلام، فلسفه، روان‏شناسی، جامعه‏شناسی و مردم‏شناسی با توجه به نگرش‏های خاصی‏که در هر مجموعه معرفتی موردنظرمی‏باشد، موجب تعریف و برداشت‏های متفاوتی از دین شده است که عمدتا به شکل وسیع، ریشه در تلاشی دارد که در غرب در جهت ارائه تعریفی برای دین انجام گرفته است; زیرا یافتن ماهیت متمایز و یگانه دین یا ارائه سلسله‏ای از صفات، که دین و آنچه را مربوط به آن است از بخش‏های دیگر زندگانی انسان متمایز می‏گرداند، بیشتر یک رویکرد و رهیافت غربی است که از زمان رنسانس به بعد، بخصوص در دوره اصلاح دینی با آن مواجه هستیم. در غرب، طی یکی دو قرن تعاریف و تلقی‏های فراوانی از دین ارائه شده که حتی ارائه فهرست ناقصی از آن هم به راحتی ممکن نیست. برخی از آنها عمدتا سعی در تمایز قاطع بین ابعاد دینی و غیر دینی فرهنگ دارند و گاه دین را با مجموعه اعتقادات، بویژه اعتقاد به موجودی متعال برابر گرفته‏اند. از سوی دیگر، عده‏ای عوامل تجربی، عاطفی، شهودی و همچنین عوامل ارزشگذارانه و اخلاقی را جزو دین به حساب آورده‏اند.


* با پیدایش و غنای رشته‏های مردم‏شناسی و جامعه‏شناسی، که رشته علمی نسبتا جدیدی است، عامل مهمی وارد تعریف دین گردید و آن چیزی نبود جز ملاحظه زمینه‏های اجتماعی، اقتصادی، تاریخی و فرهنگی در نوع تلقی از دین. در نظر آنها، دین هرگز یک مجموعه انتزاعی از اندیشه‏ها، ارزش‏ها، یا تجربه‏ها، که جدا از حوزه فرهنگی جامعه باشند، نیست، زیرا بسیاری از اعتقادات و آداب و رسوم و شعایر دینی با توجه به حوزه فرهنگی جامعه قابل درک می‏باشد و از اینجاست که رهیافت‏های جامعه‏شناختی به دین آغاز می‏گردد. و جامعه‏ شناسی دین رونق می‏گیرد، رشته‏ای علمی که شیوه طبیعی مطالعه دین و جامعه نیست، بلکه فرآوردی فرهنگی است که توسط تحولات تاریخی اندیشه غربی ‏پدید آمده‏است و پژوهشگران را بر آن داشته‏است که از ادعاهای هنجارآفرین دین یا جامعه مورد پژوهش آنان فاصله بگیرند.

منبع

* میرچا الیاده، دین پژوهی دفتر اول، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص‏86