در کره زمين جزيره ايستر هميشه به عنوان يکي از عجيب ترين مکانها شناخته شده است. اين جزيره در اقيانوس آرام جنوبي واقع شده است و از نزديک ترين جايي که انسان در آن زندگي مي کند يعني کشور شيلي و تاهيتي حدود 2 هزار مايل فاصله دارد, ورود به اين جزيره کار ساده اي نيست. اولين اروپايي که در ايستر (عيد پاک) سال 1722 اين جزيره را کشف کرد دريا سالار هلندي به نام جاکوب روگوين بود و به اين دليل نام جزيره را ايستر نهادند.

باستانشناسان مي گويند شواهدي وجود دارد که پلينزيايي ها اين جزيره را حدود 400 سال قبل از ميلاد کشف کردند،در حالي که اکثر دانشمندان با اين نظريه موافق هستند، بعضي مي گويند در واقع نخستين بار مردم آمريکاي جنوبي در اينجا ساکن شدند. "تورهايردال" کاشف، نويسنده کتاب کانتيکي، به دليل شباهت مجسمه هاي جزيره به آثار سنگي مردم پرو، که "موايي" ناميده مي شدند، فرضيه اي مبني بر اين که ساکنان اوليه اين جزيره از کشور پرو بوده اند مطرح کرده است.
موايي هاي جزيره در اندازه هاي متفاوتي از سايز کوچک و ارتفاع زير 1/2 متر تا 22 متر و حدود 150 تا 165 تُن وزن دارند. تا به حال دانشمندان 887 عدد از اين مجسمه ها را در جزيره با ميانگين ارتفاع 4 متر و ميانگين وزني 13 تُن شمارش کرده اند. فقط 288 عدد از اين 887 مجسمه در آخرين آرامگاه خود قرار دارند همچنين بقاياي مواد معدني يا مواد ديگري که هنگام حمل بر روي آنها نشسته قابل مشاهده است.


امروزه سرزمين، مردم و زبان ساکنين جزيره ايستر به گفته سکنه آن به "راپانويي" بر مي گردد. ساکنين جزيره زبان نوشتاري دارند که "رونگورونگو" ناميده مي شود و حتي امروزه کاملا قابل رمز گشايي نيست. امروزه فقط 26 تابلو چوبي که شامل اين زبان است وجود دارد و هنوز معناي آن به وضوح مشخص نيست. به علاوه در جزيره تعداد پترو گليفس يا پيکره اي سنگي وجود دارد که تصوير پرنده ها و زندگي روزمره ساکنين اوليه جزيره روي آن حک شده است. آنها مثل يک برنامه روزانه نحوه زندگي و کارهاي روزمره نسلهاي موفق را، به تصوير کشيده اند.


يکي از بزرگترين عجايب جزيره ايستر توقف ناگهاني ساخت موايي "مجسمه ها" است. طبق نظريه دانشمندان افزايش بيش از حد جمعيت جزيره به اکوسيستم صدمه بسيار شديدي وارد کرده بود به گونه اي که ديگر نمي توانست نيازهاي مردم را بر آورده کند. عده اي از دانشمندان حدس مي زنند جنگل هاي جزيره در بعضي از مناطق کاملا نابود شده اند، چون از چوب آنها براي حمل مجسمه هاي غول پيکر موايي و از زمين آن براي کشاورزي استفاده شده است. پس از مواجهه با کمبود چوب تصميم گرفته اند که ديگر سنگهاي غول پيکر را را جابه جا نکنند ، بنابراين ، توقف ناگهاني جابه جايي با ساخت مجسمه ها در ارتباط است.

بنابر شواهد، ساکنين جزيره ايستر سپس وارد يک جنگ خونين و مخرب شدند که بعضي معتقدند اين باعث به وجود آمدن آدم خواري شد. در همين دوران بود که همه مجسمه ها توسط اهالي جزيره تخريب شدند. باستانشناسان با تلاش هاي اخير موايي ها را در حالت ايستاده قرار دادند . بيماري هايي مانند آبله و سفليس ، در سال 1877 جمعيت جزيره را به 11 نفر کاهش داد ، به دنبال آن جزيره توسط ارتش شيلي در سال 1888 ، اشغال شد و امروزه جمعيت جزيره حدودا به 3800 نفر رسيده است.
مجسمه هاي غول پيکر، به ظاهر تهديد آميز ساخته شده بودند تا بيگانگان را از آنجا دور نگهدارند. ارتباط عجيبي بين مجسمه ها و ساکنان جزيره ايستر در احترام به عقايد خود و قرباني کردن براي معبودان خود و حتي نوعي سحر و جادو وجود دارد.
موايي ها شبيه نگهبانان خاموشي هستند که در مقابل مهاجمان حالت تدافعي گرفته اند. مجسمه هاي عجيب و غريب با سرهاي ترسناک که به منظور محافظت رو به دريا دارند. ديوارها و کارهاي سنگي ساکنان جزيره استثنايي بوده است و با بناهاي گورستانهاي مصر و پرو رقابت مي کنند.