در میان آثار مکتوب به جا ماندهی در مورد پوشاک ایرانیان، بیشک آثار مولانا نظام قاری جایگاه بیهمتایی دارد.
محمود بن میراحمد نظام قاری یزدی (مشهور به مولانا نظام قاری و نیز مولانا نظام البسه) یکی از نویسندگان قرن نهم هجری (پانزدهم میلادی) است که آثار متعددی در وصف البسه و حتی طرز دوخت لباسهای ایرانیان زمان خود دارد.
به گزارش دوخت، برخی از آثار نظام البسه که وی در آنها به بحث البسه پرداخته است عبارتند از:
1. قصاید (جنگنامهی مویینه و کتان، اسرار ابریشم و...)
2. مناظرهی طعام و لباس
3. صفت خواب دیدن حمام
4. قصهی دزد رخت
5. مکتوب صوف به اطلس
6. کلاهنوروزی
7. ده وصل
8. مخیل نامه (جنگ صوف و کمخا)
همچنین وی به مقولهی آرایشگری نیز پرداخته است و از وی اثری به نام "آرایشنامه" بر جای مانده است.
پرداختن به انواع البسه ، آرایش و پیرایش (و به طور کلی آنچه که امروزه تحت عنوان مقولهی "فشن" از آن یاد میشود) معلوم می دارد که چه برای مردمان زمان مولانا نظام قاری و چه در نزد خود وی، بحث لباس و ظاهر آدمی بسیار مهم بوده است.
مرحوم عمران صلاحی در اینباره مینویسد: نظام البسه در مناظرهی طعام و لباس، ملبوس را بر ماکول مقدم میشمارد به این دلیل که سلام مستلزم لباس است، نه طعام. و تاکید میکند که «نبینی که هر کس بد رخت است، کسش جواب سلام باز نمیدهد.»
وی بیشتر آثار خود را به زبانی شیرین و طنزآمیز می نوشته است اما در عین حال چنان با دقت جزئیات را وصف کردهاست که هر علاقهمندی امروزه می تواند با مطالعه آثار او، به شناخت خوبی از لباسها و مدهای پانصد سال پیش پی برد.
میتوان گفت علاوه بر دیوارنگارهها، اشیاء قدیمی، نقاشیها و سایر شواهدی که نشان میدهد اشراف ایرانی از زمانهای دور لباسهای فاخر میپوشیدهاند، آثار نظام قاری نشان می دهند که حتی افراد طبقهی متوسط ایرانی نیز به آن اهمیت داده و در انتخاب جامه وسواس به خرج می دادهاند.
وی در رسالهی "ده وصل" به تقلید از "ده وصل" عبید زاکانی فرهنگ طنزآمیزی با استفاده از نامهای البسه و اصلاحات مربوط به پوشاک و آرایشگری به دست میدهد که بسیار خواندنی است.
دیوان البسه یکی از مهمترین آثار وی در این زمینه است که در آن از واژگان رایج در میان جامه دوزان و بافندگان ایرانی بهره گرفته شده و این دیوان در سال ۱۳۰۳ - ۱۳۰۴از سوی میرزا حبیب اصفهانی در استانبول به چاپ رسید و در ۱۳۵۹ در تهران بازچاپ شده است.
برای پی بردن به اهمیت این اثر در حیطهی ادبیات و به خصوص شناخت البسهی دوران نویسنده، چند شاهد که علامه دهخدا در لغتنامه ،ذیل واژهی "اطلس" و انواع آن؛ از دیوان البسهی مولانا نظام قاری آورده است را میآوریم:
چو اطلس ساده دل باشیم قاری
ببند نقش چون کمخا نباشیم .
نظام قاری (دیوان البسه ص 92).
حسن این شاهد کمخا بتو رد ننماید
تا چو اطلس نکنی ساده دل از نقش عیوب .
آسمان خرگه و زیلوست زمین خارا کوه
اطلس و تافته دان مهر و مه پرانوار.
نظام قاری (ایضاً البسه ص 11).
گل است و لاله چو والای سرخ اطلس آل
لباس شاهد باغ و شکوفه اش چادر.
تا بهر عید نوروز هر نوع جامه دوزند
اطلس بران دانا ارمک بران کامل .
نظام قاری (دیوان البسه ص 32).
اطلس قرمزی ار آل بود طغرایش
شرب بادام نگر مهر بر و با خود دار.
نظام قاری (ص 85).
- اطلس کاشی ؛ نوعی اطلس که در کاشان بافند :
تا جنس خطایی بود ای اطلس کاشی
در بار منه لاف تو باری چو قماشی .
نظام قاری (دیوان البسه ص 112).
- اطلس کمخا ؛ نوعی اطلس منقش و یکرنگ ، چه کمخا بمعنی جامه ٔ نفیس منقش و یکرنگ است :
قاری این اطلس کمخای نفیس است که خود
همه پشمینه خرانند که در بازارند.
نظام قاری (دیوان البسه ص 63).
- اطلس کمسان ؛ نوعی اطلس بوده است :
برخت دسته نقش ارچه بود خوبی چو لاوسمه
بشرب زرفشان و اطلس کمسان نمی ماند.
نظام قاری (دیوان البسه ص 79).
- اطلس گلرنگ ؛ اطلسی برنگ گل . اطلس سرخ .
- || در این شعر بمجاز بمعنی خورشید آمده است :
دستگاه صبغةاﷲ از خم نیلی نگر
هر سحر کاین اطلس گلرنگ می آید برون .
نظام قاری (دیوان البسه ص 101).
- اطلس گلگون ؛ اطلس پرنقش گل . اطلس گلدار :
آفتابی است اطلس گلگون
بخیه ها را برو چو ذره شمار.
نظام قاری (دیوان البسه ص 22).
چراغ اطلس گلگون بجامه دان شمعی است
که آفتاب بپروانه خواهد از وی نور.
نظام قاری (دیوان البسه ص 33).