سناتورهای شاعر

[jahanbakhsh]

یه شعر ترکی برای آذربایجانم ....

آذربایجان منیم شانلی دیاریم
ائلیم اوبام گولوم نازلی نگاریم

ایللر بویی غیرتینی گورسدیب
نامرد الین اولکه میزدن کسدیرییب

کور اولسون بو ایله پیس باخان گوز
لال اولسون ، بیر بئله آتان سوز

قهرمانلار واریدی بو اولکه ده
دالدالاناردی ایل ، اولار سالان کولگه ده

بابکیدی پهلوانلار اوستادی
سوزلرینین واریمیش دوزی دادی

ستارخانیدی اونون نوه سی
حفظ ایلدی وطن دره تپه سی

چوخلی ایگیت دین و وطن یولوندا
باش و جانین ویریب و هم قولوندا

تا کی وطن آزاد و آباد اولسون
اونی سونلرین گویلی شاد اولسون

ایندی بو گون وطن بیزه قالیبدی
تانری اونا لطف و نظر سالیبدی

حفظ ایلیاخ اونی دشمن الیندن
شکر ایلیاخ اورکدن و درریندن

منده وطن جهان بخشم ایل اوغلی
بلکه بیر گون منده اولدوم کور اوغلی

[jahanbakhsh]

بنام خدا

بهروز جان ممنون که قابل دونستین و مزین کردین ای ن تاپیک رو با اشعارتون .

خیلی زیبا بود.

راستی تشویقهات باعث دلگرمیم میشه . ممنون میشم که راهنمایم باشین.

یا علی مدد wave

[microbit]

به به
به به

تاپیک جالبیه
اشعارتون هم زیباست
تبریک میگم

بنده هم گه گاهی ازم شعر تراوش میکنه حتماً اینجا قرار میدم

یا حق

[jahanbakhsh]

سلام


ممنون جناب مایکروبات . بی صبرانه منتظر اشعارتون هستیم .

[jahanbakhsh]

بنام خدا


این شعر رو خیلی وقت پیش گفته بودم . شرح حال خودمه . خیلی دوستش دارم .

می و توبه .....



بار الها کن مدد زين پس دوام آرم زياد
توبه ام نشکسته و عهد خودم آرم به ياد

ديشب از فرط خماري ، امشب از بهر صفا
سوي ميخانه مي شدم با سوز و نوا

اولش گفتم فقط يکبار و بس
مزه اش در کام شيرين آمد و گشتم پر هوس

ياد آن مستي که در روز ازل داشتم
شد سبب تا که بسويش گام برداشتم

مستي ام دردم دوا مي کرد و من
بنده اي بودم به گردم ريسمن

حين مستي عهد مي کردم تا ابد
دست خود مي شويم از اعمال بد

اي دريغا عمر خود زين ره نمودم من تباه
بعد يک ساعت خوشي کوله اي دارم پر آه

توبه ام چون توبه گرگي بود
عاقبت اين بر سرم ننگي بود

اي که داري اين جهان در بند خود
کن نظر بر بنده دربند خود

توبه ام بنما قبول و ياريم کن
از همه زشت و پليدي عاريم کن

استجابت کن دعايم تا بعد اين
من شوم پاک و درستکار و امين

[behroozraha]

(آينـــــه)
آينــه آرزوش اينـه تـوی چشــمات بشينه
گل بوسـه­های عشـقو روي لبهات بچينه

آينـــه بـازم هوای تـرو داره بـه ســـرش
خودشو مي­خواداز اين پس تونگاهت ببينه

آينــــــه دلش بـرای ديـدنت پـر مي­زنـه
توی قاب خسته­اش به هرطرف سرمي­زنه

وقتی بوی نفســات می­پيچه باز توی خونه
آينـه هی خودشــو اين در و اون در مي­زنه

وقتی باد سحری می­پيچه تو رنگ شــراب
آينـه دلش مي­گيره مي­خوره هی پيچ وتاب

شــونه باد و به دستـش مي­گيـره يواشکی
تـا کـه شــونه بکشه موهاتو با حال خراب

دوباره پروانه­هـا ميــان مي­شينن رو سـرت
دوباره پـرســــتوها پـر مي­زنن دور و برت

تو مث غنچه گل واميشـی و مي­خنـدی باز
من دوباره مي­شينم تو کنج چـارچـوب درت

___________________((رها

[jahanbakhsh]

بسم رب المهدی

سلام بهروز جان .

عالی بود ممنون . یکم خودمونیه . بیشتر رو سبک شعرهای مریم حیدرزاده .

قالبش چیه ؟؟؟ ترصیع ؟؟ یا چهارپاره ؟؟

[jahanbakhsh]

همدم بی توقع...

شب شاهد تنهایی من است

غم همدم بی توقعم

گویی که این دو برای بی کسیم آمده اند

به حریم دل شب دعوت شده ام

غم نیز آمده است

و خدایی که همیشه با من است

[behroozraha]

ممنونم جهابخش عزیز
قالب شعر غزله با زبان محاوره ای

موفق باشی
به تایپیکم سر بزنی خوشحال میشم

[jahanbakhsh]

بسم رب المهدی

خواهش میکنم بهروز جان وظیفه است

به تاپیکت هم سر زدم .

یا علی مدد