ایرج میرزا


ایرج میرزا در خانواده ای شاعر پیشه در شهر تبریز به دنیا آمد. هنگامی که به سن
نوجوانی رسید تحت تعلیم و تربیت استاد قرار گرفت تا پارسی را بیاموزد سپس به
مدرسه دارالفنون تبریز جهت یادگیری زبان فرانسه رفته و در خارج نیز در
حوزه ای که آشتیانی ها ترتیب داده بودند منطق، معانی و بیان را آموخت و در اوایل
سن 14 سالگی، برای تحصیل علم او را نزد مرحوم میرزای عارف و نزد، مسیو
لامپر فرانسوی، فرستادند. همچنین او در این سنین شعر نیکو می سرود و امیرنظام
در زمینه شعر او را بسیار ترغیب و تشویق می کرد و خط تحریر و نستعلیق را
به خوبی فرا گرفت هنگام افتتاح مدرسه مظفری در تبریز توسط امیرنظام، سمت
معاونت آنجا را بعهده گرفت و در اواخر ولیعهدی مظفرالدین شاه در معارف و
دارالفنون به سمت جانشینی منصوب شد و مظفرالدین شاه لقب امیرالشعرایی به
وی اعطا کرد . ایرج میراز خدماتی شامل تاسیس کابینه ایالتی ، اداره موزه
و ... انجام داد و یکی از مسائل مهمی که در زندگی ایرج به پیشرفت او کمک
شایانی کرد. آشنایی او با امیرنظام گروسی بود. امیرنظام مانند پدری دلسوز و
مهربان برای ایرج بود و از هیچ گونه کمک و همراهی دریغ نداشت به او
نامه های دلگرم کننده می نوشت هدایای مختلف برای او می فرستاد و از همه
مهمتر او را با فرزند خود هم درس کرد و در محافل اهل فضل و کمال او را
معرفی کرده و خلاصه تا آخر عمر یاری غمخار و رفیقی شفیق برای ایرج بود.
اشعار ایرج در ابتدا جز تعدادی قصید مدیحه ساریی نبود و خود این چنین
نمی پسندیده و اشعار خوب و کامل او در نیمه دوم عمر او سرود شده، آن موقع
که در دستگاه دولتی مشغول کار بود، بیشتر اشعار انتقادی و اجتماعی می سرود.
ایرج در سفرهایی که همراه امین الدوله به اروپا داشت و آشنایی او با زبان فرانسه
به او کمک فراوانی کرد تا وی را مردی آزاد فکر و متجدد و ترقی خواه بار آورد
، در نتیجه او در ابزار عقاید خود بسیار شجاعانه و بی باکانه سخن می گفت
اشعارش دارای روانی و سادگی خاصی بود تا همگان گفته هایش را دریابند. به
رسم و رسومات خرافی و نقص های اجتماعی. تعارفات بیهوده خرده می گرفت
و از آنها به دور بود . آموزگاری دلسوز ، توانا و اندیشمند بود نه برای پاداش
گرفتن و نه برای مقام گرفتن و ستایش شدن شعر می سرود و از طریق زحمت و
تلاش مجدانه به جایی رسیده بود. به تعلیم و تربیت کودکان بسیار اهمیت می داد و
در این حین علاقه وافری به زنده کردن ادبیان غنی فارسی داشت از جمله کارهای
او که برای کودکان و نوجوانان سروده است می توان به: شوق درس خواندن، مهر
مادر، کلاغ و روباه، پسر بی هنر و ... اشاره کرد . یکی از پسران ایرج به نام
جعفر قلی میرزا در زمان حیات پدر به دلیل نامعلومی خودکشی کرد و پدر حساس
خود را داغدار و ماتم زده ساخت . ایرج یک پسر دیگر به نام خسرو و یک دختر
دیگر به نام ربابه نیز از خود به جای گذاشت . وفات ایرج ناگهانی و بسیار تاثر
انگیز در روز دوشنبه 27 شعبان سال 1344 هجری قمری که مطابق با یکی از
آخرین روزهای ماه اسفند سال 1304 هجری شمسی بود اتفاق افتاد و علت آن
را سکته قلبی نگاشته اند .


دیوان اشعار




/* /*]]>*/ بر سر در کاروان سرایی
تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را
از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که واشریعتا ، خــلق
روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد
تا سر در آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق
می رفت که مؤمنین رسیدند
این آب آورد ، آن یکی خاک
یک پیچه ز گل بر او بریدند
ناموس به باد رفته ای را
با یک دو سه مشت گل خریدند
چون شرع نبی از این خطر جست
رفتند و به خانه آرمیدند
غفلت شده ای بود ، خلق وحشی
چون شیر درنده می جهیدند
بی پیچه زن گشاده رو را
پاچین عفاف می دریدند
لب های قشنگ خوشگلش را
مانند نبات می مکیدند
بالجمله تمام مردم شهر
در بحر گناه می تپیدند
درهای بهشت بسته می شد
مردم همه می جهنمیدند
می گشت قیامت آشکارا
یک باره به صور می دمیدند
طیر از و کرات ووحش از جحر
انجم ز سپهر می رمیدند