نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: دانلود برگزیده های گیتار فلامنکو

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    پیش فرض دانلود برگزیده های گیتار فلامنکو

    بر روی لینک دانلود کلیک راست کرده و گزینه save target as را بزنید

    »» دانلود : paco de lucia . fandango . Entre

    dos aguas



    در مورد انقلابی که پاکودِ لوسیا در دهۀ هفتاد میلادی ، در گیتار فلامنکو به وجود آورد ، تقریباً مطلبی نیست که از علاقمندان فلامنکو پوشیده مانده باشد . مجموعه آثار صوتی منتشر شده پاکو که با آخرین اثرش "Cositas Buenas" ، تعدادشان به بیست و شش CD رسیده است ، برای هر عاشق فلامنکویی که گیتارش را در دست مي گیرد ، به صورت یک کتاب مقدس و راهنمايی ضروري درآمده است. مانولوسن لوکار و ویکتور مونخه سرّانتیو از دیگر اساتیدی هستند که همدورۀ پاکوی اهل آلگِسیراس(Algeciras) بوده ، نقش مهم و مؤثری در تحول و مدرنیزه کردن توکۀ فلامنکو داشته اند . علاوه بر آموزشگاههای پرشماری که در خرز وجود داشتند ، در شهرهای دیگر نیز اساتید بزرگی بودند که از دامانشان نوازندگان برجسته ای به منصّة ظهور رسیدند . خانواده هاي هبیچوئلا در گرانادا ، اِل توماته در آلمِریا و مِلچور دِ مارچِنا در سویّا ، خانواده هاي هنرمند و هنرپروري بودند که در دامانشان نوازندگان بزرگي چون مورایتو ، توماتیتو و په په هبیچوئِلا تربيت شدند .

    اینان نسلی متکامل از نوازندگان فلامنکو هستند که نقطه عطفی را در تاریخچه گیتار فلامنکو پديد آوردند . آنچه در ادامه خواهد آمد ، معرفی منتخبی از بهترین های نسل مذکور است .





    ویرایش توسط bos3000 : 2010/01/17 در ساعت 14:51

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    پیش فرض

    »» دانلود : manolo sanlucar . Caballo Negro





    مانولو سن لوكار استاد مسلم دیگری است که جایگاهش کمتر از پاکودلوسیا نمی باشد . موفقیت آلبوم "Entre dos Aguas" از پاکودلوسیا ، مقارن شد با انتشار آلبوم "Caballo Negro" توسط سن لوکار . هر دوی این آثار که در یک دورۀ زمانی ارائه شدند ، نظریات و جبهه گیری های کم و بیش مشابهی را از جانب منتقدان برانگيختند .

    آثار ضبط شده مانولوسن لوکار به صورت یک مجموعۀ کامل و دقیق ، مانند آنچه که در مورد همراه انقلابی اش پاکودِلوسیا موجود است ، گردآوری و تهیه شده . در سال های اولیه فعالیت های این هنرمند به یک آلبوم سه گانه بر می خوریم به نام «دنیاي فرم های گیتار فلامنکو» (Mundo Formas de la guitarra Flamenca) . وی در این آلبوم به وضوح آگاهی عمیق و مهارت های بنیادین خویش را در موسیقی فلامنکوي اوایل دهۀ هفتاد میلادی ، به نمایش می گذارد.

    کمی که در زمان به جلو بیاییم به آلبوم دیگرش ، "Sanlucar" بر می خوریم که مجموعه آثاریست در پالوي رومبا(Rumba) ، تنظیم شده برای گیتار وارکستر . آلبوم مهم دیگر سن لوکار که برای رقص تنظیم شده ، اثر مشهور "Medea" می باشد که آن را به میگوئل هرناندز تقدیم کرده و شامل بیست قطعه است . آثار فوق الذکر از جمله عناوینی هستند که کمیابند و انتشار جدیدی نداشته اند . ولی تعدادي از اولین کارهای صفحه ای سن لوكار از قبیل "Recital Flamenco" ، "Candela" (1981) و "Alviento" (1982) هم اکنون در کاتالوگها یافت می شوند.


    ویرایش توسط bos3000 : 2010/01/17 در ساعت 15:32

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    پیش فرض

    »» دانلود : serranito . alegrias

    ویکتور مونخه سرّانیتو . تنها اثری که از وی مربوط به دوران اولیه نوازندگی اش بازیافت شده "Virtuosismo Flamenco" نام دارد که اخیراً توسط شرکت EMI در مجموعۀ "Historia del Flamenco" منتشر شده است .



    یکی دیگر از آثار برجسته سرّانیتو که در سال 1971 برای گیتار و ارکستر تنظیم کرده است ،"Suenos de ida y Vuelta" می باشد . این آلبوم که حس و حال لاتين وکارائيبي دارد در سال 2004 منتشر شد و اکنون نیز سرّانيتو با گروهش این اثر را در تورهایش اجرا می کند .
    در این میان اثر دیگری از وی به صورت dvd در سال 2002 منتشر شده که در حقیقت مروری بر رپرتوارهایش به صورت اجرای زنده با نام "Victor Monge Serranito . en Concierto , 2002" می باشد . در این اثر علاقمندان می توانند علاوه بر شنیدن موسیقی سرّانيتو ، روش های منحصر بفرد این استاد بزرگ را در نوازندگی گیتار فلامنکو به تماشا بنشینند
    ویرایش توسط bos3000 : 2010/01/17 در ساعت 15:30

  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    پیش فرض

    Y será verdad :

    شامل همکاری انریکه مورنته ، Alejandro Sanz( گیتاریست به نقل از انریکه می گوید : " او بیش از پیش فلامنکو می خواند . " ) و پدرو هردیا است . یک رومبای هفت ضربی که حال و هوای روشنی از پاپ جنوبی در آن دیده می شود . Tino di Geraldo’s در این ترانه نوازنده درامز است و با پرکاشن یکی از بزرگان این ساز یعنی Paquito González هم نوازی می کند .





    ((بسیار زیباست بعنوان پیش کشی به عاشقای موسیقی فلامنکو توصیه میکنم دانلود کنین با صدای خارق العاده انریکه مورنته))




    » دانلود

    Y será verdad




    گفتگو و آشنايي با انريكو مورنته Enrique Morente


    هنرمند اهل البنيز مسير غير قابل پيش بيني هنري و حياتي اش را همچنان ادامه ميدهد. با آن يال و آواي شير مانندش، اشعار ي که در وصف جنگهاي استقلال طلبانه است را فرياد ميزند. از ترديدهايش و از ساختار آوايي مخلوق خودش لذت برده و آنرا چونان پانزده ساله اي مشتاق عرضه مي کند.
    با او به صرف قهوه در سالن پذيرايي خانه اش قرار مي گذاريم، جايي که از دور از مرکز خريد رسترو است. قبلاً از پپه ابيچوئلا که انريکه با او در حال کابل کشي محلي براي اجراي موسيقي راک بود خداحافظي کرده بودم . کلاهم را برمي دارم و روي گيتارم ميگذارم، مقابل پنجرهاي که به ميداني باز مي شود که يکشنبه ها در آن کارت تبريک و ترانه رد و بدل مي شود. تا سپري شدن عصر به صحبت کردن در آن مي گذرد. و من صبح هنگام دوست دارم به مورنته گوش کنم.
    » آن مرحله از ترديدها يي که همه ما در نوجواني و جواني داريم آيا تو نيز داشته اي؟
    در مورد من بايد بگويم که پر از شک و ترديد بودم. پر از ترديد، هيچ اطمينان کاملي وجود نداشت، نه ثباتي، نه تحقيقي، نه آمادگي، هيچ . از بچگي در مشاغل مختلف کار کرده بودم. از پادويي "ليسه او د گرانادا" گرفته تا نقره سازي با استاد "بوئن ديا" و حتي کارهاي کوچک ديگري چون خواندن در گروه کر کليسا.
    » اين حکايت خواندن در گروه کر هميشه در بيوگرافي شما وجود دارد.
    از هم نسل هاي من کسي را مي شناسيد که دستيار کشيش يا گاو باز نبوده باشد؟هر دو اين ها بسيار عادي بودند.
    » آيا تو مي دانستي که خواننده خواهي شد؟
    نه زياد. من آواز مي خواندم ولي روياي خواننده شدن يا گاو باز شدن را در سر مي پروراندم، ولي هيچ وقت فکر بوکسور شدن نمي کردم چون هميشه ضعيف بودم. ولي نمي توانستم اين فکر را هم بکنم که در دنياي خوانندگي جايگاه کوچکي داشته باشم.

    » از کجا متوجه اين مسئله شديد؟
    من اين سؤال را بارها از خودم پرسيده ام. خوانندگي شغل من نبود . من فقط دلم مي خواست نا آرامي هايم را از راه خواندن نشان دهم.
    » ولي بعدها با کارهايي که اجرا کردي ...
    اتفاقي نبود، بايد از چيزي پيروي کرد. شايد به اين خاطر است که من به منطقه اي از اروپا تعلق دارم که معمولاً خواننده پرور يا گيتاريست پرور است. فلامنکو امروز در جهان در رأس قرار دارد. خارجي ها مي توانند برقصند و حتي مي شود گيتاري خريد و خوب نواخت حتي اگر به خوبي پپه آبيچوئلا نواخته نشود. ولي چطور مي توان غروري که ما نسبت به خوانندگانمان داريم را به بچه هايي که از خارج مي آيند بفروشيم؟
    » من هيچ مغازه اي را نميشناسم که آن را بفروشد .
    مي خواهم ببينم آيا مي توان آنرا در مغازه اي در آلبايسين يا جاي ديگري فروخت.....
    » مشخص است که محيط جغرافيايي اساسي است، مانند چشمه اي از فرهنگ مي ماند.
    به نظر مي رسد که براي خواننده شدن و فلامنکو نواز شدن بايد در خانواده هاي خاص يا محله هاي خاصي به دنيا بيايي. تاريخچه فلامنکو که امروزه بسيار گسترش يافته است اما در اين يک مورد اشتباه کرده است. اين واقعيتي مطلق نيست زيرا هميشه خوانندگاني سراسر آندلس يا اسپانيا بوده اند و من يک نمونه از آن هستم. وقتي خواننده اي متولد مي شود نه فقط به خاطر سنت خانوادگي اش است . چطور ممکن است سبزه اي در بالکن طبقه اول خانه اي برويد بدون اينکه کسي آن را کاشته باشد؟
    در شمال اسپانيا انجير زاري است که از دل سنگها روييده .
    شما فکر مي کنيد که آيا اين انجير زار در زوريخ مي رويد؟ آنجا بانک ها و ساعت ها مي رويند. نکته اي جادويي و وصف ناپذير در نسل خود انگيخته وجود دارد.
    وقتي شاخه اي مي رويد جلويش را نمي شود گرفت.
    چه کسي مي تواند جلوي آواز خواندن کسي را که در "توره د کمپو" يا در "والدراما" نخود و لوبيا مي فروشد بگيرد. اين صدا از کجا مي آيد؟چه بلايي سر اين صدا مي آيد؟ آنرا دور مي اندازيم؟...نه مال "خرس" است نه مال "کاديس" و نه "تيرانا"، سرزمينهايي که مي پرستمشان. من معتقدم ما فلامنکو نواز هستيم زيرا در سرزمين موسيقي فلامنکو به دنيا آمده ايم. من زماني را که فستيوال "استره يا" شروع شده بود را به ياد دارم آن موقع تو به من گفتي در اين ميدان نبايد برده آوازهاي خودت باشي. من برده آوازهاي خودم نيستم. فردا مي توانم همين چيزها را به تو بگويم اما به صورتي ديگر، يا آزاد هستم آنرا تغيير دهم. من بارها اشتباه کرده ام اما مهم حفظ يکنواختي کار است. ما همانند آنچه که دلمان مي خواهد نيستيم بلکه آن چيزي هستيم که خلق شده ايم .

    » هنرمنداني وجود دارند که درک کلام آنها آسان تر از سايرين است . چرا؟
    من فکر نمي کنم براي درک آثار من نياز به مطالعه زياد باشد. آثار مورنته و انريکه سهل الادراک هستند ، همه حتي يک نوازنده يا يک خواننده دوره گرد آنها را درک ميکند.
    » در آثارتان از چه الگويي پيروي مي کنيد؟
    من فکر مي کنم شعر و آزادي الگو هستند. ولي از همه مهمتر ترانه ايست که خوانده مي شود.
    » شما روي اين موضوع وسواس زيادي داريد؟
    چرا ترانه خوانده مي شود؟ چه الفاظي را مي خوانيد؟ موسيقي هميشه قانون داشته ، موسيقي بد وجود ندارد.بدترين نوع موسيقي را در عرض دو دقيقه مي توان درست کرد، اما يک ترانه بد را هرگز نمي توان درست کرد.
    » شما کي به اهميت اين موضوع پي برديد؟
    خيلي زود، من در اين مورد يسيار به خواننده هايي همچون "پپه ماترونا" و "الياس ترس" مديونم ، چون بسيار با دقت و وسواسي بودند ، آنها زياد مردمي نبودند ولي کيفيت کارشان بالا بود. اصول کار من بر اين استوار است، بر اشعاري چون اشعار غني فرهنگي، آثار ميگل ارناندث ، لورکا وغيره.من ديگر تبديل به يک آشناي واقعي و علاقمند فلامنکوي مردمي شده ام.
    » الياس ترس که بود؟
    او يک عرب علاقمند به فلامنکو بود که با او در مادريد در کنسرت "ماترونا " آشنا شدم. ماترونا يکي از دوستان او بود ، اما هيچ گاه بر من تأثير گذار نبود .
    » جريان پنياراتا با ماترونا چه بود؟
    جريانش با مزه است. اين درست است که مالاگنياي اجرا شده توسط پنياراتا را من به همه شناساندم ، زيرا آنرا در اولين آلبومم ضبط کرده بودم و بر سر همه زبانها افتاد. و نام آنرا من از روي شجاعتم رويش گذاشتم، چون آدم در جواني سر نترس دارد. ماترونا مرا سرزنش کرد و گفت چه کسي به تو گفته است که اين مالاگنيا مال پنياراتاست؟
    من جواب دادم: از شما شنيدم. و او پاسخ داد: نه، من به تو گفتم که، فکر ميکنم وتو آنرا جدي گرفتي. حالا چه کار کنيم؟.پس چهل سال عقب بر مي گرديم. من اين مالاگنيا را به همه معرفي کردم و طي سالهايي که طرفداران زيادي نداشتم بر سر زبانها بوده . با پرداختن به داستاني که چهل سال از آن گذشته مطمئنم که دوباره دارند دنبال ريشه هاي مالاگنيا مي گردند. آنچه را که نمي دانند اين است که چون من برده حرفهايم نيستم شايد سال ديگر بگويم حرفي که پارسال زدم شوخي بوده.
    » افرادي وجود دارند که طرفدار مورنته نيستند. در اين مورد چه نظري داريد؟
    در اين مورد نگراني زيادي ندارم، معتقدم که مردم اغراق کرده اند . افرادي هستند که معتقدند هيچ گاه نبايد کاري مثل کاري که براي امگا کرده ام بکنند، منتقداني که سالها ي زيادي تجربه دارند. ولي من از مردم ناراحت نيستم. من دوستان زيادي دارم و احساس مي کنم خوش شانس هستم.
    براي امگا گذشته و آينده اي هست . بسياري از منتقدان جرأت انتقاد از آن را طي ساليان متمادي نداشته اند.
    گذشته ديگر گذشته، در مورد شخص من بله بايد بگويم که بسيار مهم بوده است.
    احساسي را که وقتي اولين باري به آن گوش دادم را به ياد دارم . در تأتر آلبنيز بود، مثل توماتيتو يک رسيتال کلاسيک اجرا مي کردي و من به صندلي ميخکوب شده بودم.
    مي دانم چه مي گويي از اين سورپرايز بسيار خوشم مي آمد . هنر اگر تأثير گذار نباشد، اگر به مخاطب انتقال نيابد زياد جذاب نخواهد بود. من کاري را که حس مرا به ديگران منتقل کند دوست دارم.



    ویرایش توسط bos3000 : 2010/01/17 در ساعت 15:28

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •