-
مدیر بازنشسته
رشد شخصيت از نظر غريزه جنسی - شماره ۱
يكی از مسائل مهم اخلاق جنسی مسئله عشق است . چنانكه میدانيم فلاسفه از قديم الايام برای عشق فصل مخصوصی باز كرده و به بررسی ماهيت آن پرداختهاند ، ابن سينا رساله خصوصی در عشق فراهم آورده است ، عرفا عشق را در همه اشياء ساری ، و عشق انسان به انسان را مظهر آن حقيقت كلی دانستهاند . شعراء اهل ادب با آنكه شهوت را امری حيوانی و پست شمردهاند ، عشق را ستايش كرده و به آن افتخار كردهاند تا آنجا كه مقايسه عقل و عشق و ترجيح عشق بر عقل بخشی از ادبيات ما را تشكيل میدهد .
عشقی كه مورد ستايش واقع شده و از غير مقوله شهوت دانسته شده است تنها عشق الهی نيست ، حتی عشق انسان به انسان نيز در بعضی از اقسامش امری شريف و خارج از مقوله شهوت معرفی شده است . نقطه مقابل اين عده ، افرادی بوده و هستند كه عشق را چه از لحاظ مبدأ و چه از لحاظ كيفيت و چه از لحاظ هدف ، جز حدت و شدت غريزه جنسی نمیدانند و به عشق مقدس ، ايمان و اعتراف ندارند ، از نظر اين عده استعمال عشق در مورد خداوند نيز خارج از نزاكت و ادب و عبوديت است . از نظر دسته اول ، عشق تقسيماتی دارد ، يكی از اقسام آن عشق انسان به انسان است ، اين عشق نيز به نوبه خود بر دو قسم است جسمانی و نفسانی ( و به تعبير ديگر : حيوانی و انسانی ) ولی از نظر دسته دوم عشق تقسيمات و اقسامی ندارد ، هر چه هست همان شهوت است و بس .
امروز در ميان بعضی از فلاسفه جديد عقيده سومی پيدا شده است ، از نظر اين عده ريشه همه عشقها امر جنسی است ، ولی همين امر جنسی در شرائط خاصی تدريجا تغيير شكل میدهد و خاصيت جنسی و شهوانی خود را از دست میدهد و جنبه روحی و معنوی به خود میگيرد . اين عده به دو گونگی عشق قائل هستند . اما به معنی دو گونگی از لحاظ حالت و كيفيت و هدف و آثار ، نه دو گونگی از لحاظ ريشه و مبدأ . از نظر اين عده جای تعجب نيست كه يك امر مادی شكل معنوی بخود بگيرد ، زيرا ميان ماديات و معنويات آنچنان ديوار غير قابل عبوری وجود ندارد و به قول يكی از اهل نظر " هر امر معنوی ، اصل و پايه طبيعی دارد و هر امر مادی يك گسترش و بسط معنوی " .
ما فعلا نمیخواهيم وارد اين بحث عميق روانی و فلسفی بشويم و به نقل و نقد عقايد و آراء زيادی كه در اين باره قديما و جديدا گفته شده بپردازيم ، در اينجا همين قدر میگوئيم خواه عشق ريشه غير جنسی داشته باشد و خواه نداشته باشد ، و به فرض اول خواه بتواند تغيير شكل و ماهيت بدهد و جنبه معنوی و روحانی پيدا كند ، خواه نكند ، در اين جهت نمیتوانيم ترديد داشته باشيم كه عشق از لحاظ آثار روانی و اجتماعی ، يعنی از لحاظ تحولاتی كه در روح فرد ايجاد میكند و از لحاظ تأثيراتی كه در خلق آثار هنری و ذوقی و اجتماعی دارد ، با يك شهوت ساده حيوانی كه هدفش صرفا ارضاء و اشباع است تفاوت بسيار دارد .
حالت خاص شهوانی تا وقتيكه صورت شهوانی دارد مقرون به خودخواهی است و در اين حالت انسان به موضوع شهوت به چشم يك ابزار و وسيله نگاه میكند ، اما همينكه شكل عشق به خود گرفت ، موضوع دلخواه آنچنان اصالت پيدا میكند كه حتی از جان خواستار عزيزتر و گرانبهاتر میگردد و خواستار فدائی موضوع دلخواه خود میشود ، يعنی شخص خواستار از " خودی " بيرون میرود و لااقل خودی او خودی طرف را نيز در بر میگيرد ، از اين رو است كه عشق به عنوان مربی ، كيميا ، معلم و الهام بخش خوانده شده است .
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن