نقش شوروي در براندازي حكومت شاه و جنگ با عراق


از كتاب «كا.گ.ب در ايران»

پس از پيروزي انقلاب، به دستور مستقيم كميتهء مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي، ايستگاه كا.گ.ب در تهران با هدايت سفارت شوروي موظف شد با رهبري گروهكهای تروريستي «فدائيان خلق» و «مجاهدين خلق» تماس برقرار كند. مسئوليت اين ارتباط به عهدهء «ولاديمير فيسنكو» افسر شاخهء اطلاعات سياسي ايستگاه (مستقر در سفارت شوروي در تهران)، گذاره شد. وي به زبان فارسي، تسلط كامل داشت و با موهاي سياه و چشمان قهوه‏اي، ظاهري كاملن ايراني داشت. وي مستقيمن به ستادهاي مركزي مجاهدين و فدائيان رفت و سرانجام موفق شد با رهبران اين دو گروه ملاقلات كند.




از كتاب «كا.گ.ب در ايران» :
برقراري روابط ما با سازمان مجاهدين خلق، عليرغم توهماتي كه آنها داشتند، به خوبي پيش مي‏رفت و گسترش مي‏يافت. مجاهدين در جريان حمله به سازمانهاي رژيم شاه، سفارتخانه‏هاي ايالات متحده و بريتانيا، توانسته بودند آرشيو اسناد ساواك را بدست آورند. وقتي اين خبر را به مسكو منتقل نموديم، بلادرنگ خطاب به ما چنين نوشتند: «بلافاصله با مجاهدين تماس بگيريد و از آنها اسناد مربوط به دخالت و هدايت مزدوران اطلاعاتي شوروي در ارتش و ساير دستگاهها و به خصوص پروندهء سرلشگر مقربي را در ساواك بخواهيد.»




دبير اوّل سفارت شوروي در تهران و از مامورين عاليرتبه KGB
Vladimir Fisenko مورخ 7 / 2 / 1358
تهران - خيابان روزولت - خيابان ديبا - ساختمان شركت نولكو
ماجراي سرلشگر مقربي يكي از بزرگترين اشتباهات رزيدنسي «كا.گ.ب» در تهران محسوب مي‎شد و به همين جهت زياد هم حيرت‏انگيز نبود كه مقامات مركز در مسكو، اين چنين، تشنهء آگاهي به علل لو رفتن سرلشگر مقربي باشند. در آن زمان «گنادي كازانكين» مجددن به عنوان رزيدنت (رياست ايستگاه) كا.گ. ب در ايران خدمت مي‏كرد. كازانكين بلافاصله «فيزنكو» (فيسنكو) را احضار كرد و با نشان دادن متن تلگرام، به او دستور داد فورن با رابط خود در سازمان مجاهدين خلق تماس بگيريد. هنگامي كه فيزنكو به اتاق كار كازانكين آمد تا دستورات او را بشنود، من هم در آنجا حضور داشتن و لذا به عنوان يك شاهد عيني، جريان مكالمهء آنها را نقل مي‏كنم. فيزنكو در پاسخ به دستور كازانكين گفت: «همين الآن به شهر مي‎روم و بعد از بررسي اوضاع، براي پرهيز از تعقيب و مراقبت، تلفني با رابطم تماس مي‏گيرم.» ولي كازانكين كه تصميم فيزنكو را نمي‏‎پسنديد، با لحني هيجان‏‎زده به او پاسخ داد: «اين كار جز وقت تلف كردن بيهوده نتيجه‏اي ندارد. فورن از همين سفارتخانه به او تلفن كن.»

فيزنكو امتناع كرد و گفت: «ولي اين كار خطرناك است.» در جواب او كازانكين مصرانه دستور داد: «هيچ خطري ندارد. ساواك توسط انقلابيون از بين رفته است و ما آزادانه شهر را در كنترل داريم. هيچكس به تلفن‏هاي ما گوش نخواهد كرد. همين الآن از سفارتخانه به رابطت تلفن كن.»

رابط فيزنكو، يكي از انقلابيون بود به نام «محمدرضا سعادتي» كه يكي از رهبران سازمان مجاهدين خلق نيز محسوب مي‏‎شد. قرار ملاقات نيز در يكي از خانه‏هاي تيمي مجاهدين در غرب تهران گذاشته شد.

روز موعود، فيزنكو به همراه «علي‏اف» (يكي از مأموران رزيدنسي سفارتخانه شوروي در تهران) و رانندهء عملياتي رزيدنسي عازم محل ملاقات شدند. پس از كمي گشت و گذار و بررسي اوضاع از نظر امنيتي، اتومبيل آنها كه شمارهء سياسي داشت، يك كوچه پائين‎تر از ملاقات توقف كرد و فيزنكو با راننده از آن پياده شدند و به سمت ساختمان محل قرار به راه افتادند.



علي‏اف همانجا در خيابان روبه‎روي محل ملاقات، به مراقبت پرداخت تا اگر خطري پيش آمد، به فيزنكو علامت بدهد. چون همه چيز آرام و مرتب بود، فيزنكو زنگ درب منزل را به صدا درآورد. هنگامي كه درب باز شد، او وارد راهرو منزل گرديد و سپس زنگ درب آپارتمان طبقهء همكف را فشار داد. اين در هم بلافاصله باز شد و فيزنكو پس از ورود به داخل آپارتمان، محمدرضا سعادتي را پشت يك ميز، ايستاده ديد كه مثل هميشه قيافه‏اي رنگ پريده داشت و يك پروندهء قطور پر از سند نيز روي ميز ديده مي‎شد. در اين لحظه، ناگهان در پشت سر فيزنكو به شدت بسته شد و موقعي كه او به عقب برگشت، چشمش به چهار نفر افتاد كه تازه وارد اتاق شده و تپانچه‏هاي خود را به سوي فيزنكو و سعادتي نشانه رفته بودند. به نظر مي‏آمد دامي پهن شده باشد. فيزنكو، پس از ورود به سفارتخانه شوروي به ما گفت كه افرادي قصد بازداشتش را داشتند و به هيچ وجه شبيه اعضاي كميته‏هاي انقلاب نبودند، زيرا هم كراوات داشته و هم لباس‏هاي بسيار گرانقيمت بر تن داشتند. بر اساس حرفهاي فيزنكو حدس زديم كه بي‏ترديد آنها مي‏بايست از مامورين ساواك باشند!



از اطلاعيه شماره 19 سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي
دستگيري محمدرضا سعادتي (جاسوس سفارت شوروي معروف به سيكو)
به منظور جلوگيري از درگيري‏هاي سياسي، مامورين 5 دقيقه زودتر از شروع ملاقات به شركت وارد شده و مرد تماس گيرنده را دستگير و مدارك را ضبط نمايند، اما از دستگيري «فيسينكو» خودداري شود. فيسنكو پس از خارج شدن از شركت، سوار اتومبيلي كه توسط سه نفر مامور اطلاعات شوروي، هدايت مي‎شد، گرديد و منطقه را ترك نمود. در بازرسي بدني از مرد تماس گيرنده (محمدرضا سعادتي) مشخص شد كه وي مسلح به اسلحهء كمري مي‏‎باشد و نيز در جستجوي مقدماتي از وسائل شركت، يادداشتي كه حاكي از همكاري اين شخص با سرويس اطلاعاتي شوروي مي‏باشد، بدست آمد.



نام: محمدرضا سعادتي
شغل: فارغ التحصيل مهندسي برق و عضو هيئت مديره شركت نولكو
شروع فعاليت سياسي: از اوائل سال 1357 با هدف ساقط كردن حكومت
وي در بهمن ماه 1357 به عضويت سازمان مجاهدين خلق درآمد و مستقيماً زير نظر شخصي به نام «خسرو نظامي» رئيس انتظامات گروهك مجاهدين خلق انجام وظيفه مي‏نمايد. «خسرو نظامي» كه در بازجويي‏هايي محمدرضا سعادتي، از وي نام برده شده است، نام مستعار است و چنين شخصي وجود خارجي ندارد.

چگونگي برقراري ارتباط با مقامات شوروي:
محمدرضا سعادتي اعتراف نمود كه در اوائل بهمن 1357 در تظاهراتي كه در دانشگاه تهران ترتيب يافته بود، با «ولاديمير فيسنكو» آشنا شده و وي خود را خبرنگار روزنامهء‌ «ايزوستيا» معرفي و ضمن طرح سوالاتي در زمينهء جنبش ضدشاه و هدفها و برنامه‎هاي آن، اظهار علاقه نموده بود كه باب مراوده با وي را باز نمايد. از آن تاريخ به بعد، ملاقاتهاي منظم خصوصي بين سعادتي و افسر اطلاعات KGB (سفارت شوروي) برقرار مي‏گردد.

نتايج بازجويي:
محمدرضا سعادتي، ضمن اعتراف به همكاري با سازمان جاسوسي شوروي در ايران، اظهار داشت كه كليهء ارتباطات او با فيسنكو، با هدايت و نظر «خسرو نظامي» بوده و به احتمال زياد، «خسرو نظامي» از عوامل رده بالاي سازمان جاسوسي شوروي در تهران بوده است كه هيچ گاه شناسايي و دستگير نگرديد. خسرو نظامي، كه به دليل آشنا بودن به سيستم‏ها و اداوات نظامي، بايد از ارتشيان هوادار شوروي و حزب توده باشد، زمينهء تبادل اطلاعات سعادتي با سرويس جاسوسي شوروي را فراهم كرده و براي اخذ وسائل و امكانات فني،‌ آموزش الكترونيك و عملياتي از سازمان جاسوسي شوروي، براي تقويت اقدامات عملياتي جاسوسي جهت سعادتي، اقدامات به عمل آورده بود.

خسرو نظامي به سعادتي دستور داده بود كه در اين ملاقات (آخرين ملاقات كه منجر به دستگيري سعادتي شد: 6 / 2 / 58) مدارك مهم در ملاقاتهاي پنهاني در داخل اتومبيل سفارت شوروي، به صورت متحرك، تحويل داده شود. خسرو نظامي به سعادتي همچنين دستور داده بود كه در مورد مسئلهء افغانستان، موقعيت عراق و حزب بعث، گروههاي كرد عراقي و آخرين وضعيت سياسي و آمادگي نظامي ايران در برابر قدرت نظامي رژيم بعث عراق، آيت الله خميني و نزديكان وي تحقيق و سوال نمايد. خسرو نظامي تاكيد كرده بود كه سعادتي از فيسنكو بخواهد در چه زمينه‏هايي به اطلاعات نياز دارند.

خسرو نظامي، ضمن توجيه سعادتي در زمينهء اينكه آخرين وضعيت احزاب و سازمانهاي جنبش ضدشاه را در ايران براي فيسنكو تشريح نمايد، دستور داده است كه از افسر اطلاعات شوروي، ليست افسران سازمان سيا و شبكه‏هاي اطلاعاتي آنها را دريافت كرده و اين اطلاعات را در اختيار جنبش قرار دهد تا بتوانند مورد بهره‏برداي قرار دهند. ضمنن وسائل الكترونيكي فني جاسوسي شامل ضبط‏صوت همراه با فرستنده، وسائل ميكروفن‏گذاري و فرستنده‏هاي كوچك، دوربين‎‏هاي عكاسي بسيار كوچك، دستگاه تهيهء ميكروفيلم، دستگاه استراق سمع از فاصلهء 50 متري، دستگاههاي رمز كنندهء تلفن و دستگاههاي كنترل تلفن تحويل جنبش نمايند و علاوه بر آن، تجربياتي كه در امور اطلاعاتي، ضداطلاعاتي و نحوهء بايگاني اسناد طبقه‏بندي شده و تشكيل بايگاني دارند، به صورت بولتن‏هايي در اختيار جنبش قرار دهند.

متاسفانه اطلاعات امنيتي از مدارك مهم طبقه‏بندي شدهء كشوري، در اختيار خسرو نظامي و سازمان جنبش قرار گرفته بود، و خسرو نظامي قصد داشت كه سازمان جنبش را با وسائل فني و الكترونيكي، احتمالن امكانات تسليحاتي مجهز نمايد و در قبال آن، سازمان اطلاعاتي شوروي با هدايت و كمك سفارت شوروي در تهران، از اسناد مهم مملكتي تغذيه نمايند. اين موضوع، پيش از انقلاب، از نظر ساواك دور نمانده بود و آنها بر اين اعتقاد بودند كه چنين تلاشهايي، خطرات غيرقابل جبراني در آينده، از نظر امنيت كشور دربرخواهد داشت. تلاش خسرو نظامي در زمينهء بدست آوردن ليست اسامي افسران اطلاعاتي سيا و شناسايي شبكهء اطلاعاتي آمريكايي‏ها در ايران، تنها به منظور ترور اعضاء آن و تخريب و اختلال در روابط ايران و آمريكا بوده است.

خسرو نظامي - كه نامي مستعار براي شخصي مجهول الهويه بود - سالها بعد، نقش عمده‏‎اي در لو دادن مسير پرواز جنگنده‏هاي ايران و همچنين انجام برخي عملياتهاي نظامي به شوروي و در نتيجه به عراق ايفا نمود.


اكبر طريقي و پروندهء سرلشگر مقربي
«اكبر طريقي» هم‏زمان با درخواست پروندهء سرلشگر مقربي، توسط جاسوس شوروي از محمدرضا سعادتي، از ادارهء دوّم ارتش جمهوري اسلامي ايران، اين پروندهء سري را از آن اداره برداشته است. لازم به توضيح است كه اكبر طريقي، در دادستاني انقلاب اسلامي كار مي‏كرده و با استفاده از يك حكم دادستان انقلاب كه به وي اجازهء امانت گرفتن پرونده‏هاي مامورين ضداطلاعات ارتش شاهنشاهي را داده بود، اقدام به گرفتن پروندهء مقربي كرده بود.



ولاديمير كوزيچكين (Vladimir Kuzchikin)
ولاديمير كوزيچكين به سال 1947 در يك خانوادهء روس به دنيا آمد. تحصيلات عالي را در انستيتوي كشورهاي آسيايي و آفريقايي در مسكو به پايان برد. رشتهء اصلي او، تاريخ ايران و زبان فارسي بود و علاوه بر زبان فارسي، زبانهاي انگليسي و عربي را به طول كامل فراگرفت. دانشگاه محل تحصيل وي در مسكو، يك نهاد آموزش عالي وابسته به دولت محسوب مي‎شد كه فارغ‏التحصيلان آن به ارگانهايي چون كميتهء‌ مركزي حزب كمونيست، كميتهء امنيت ملي دولتي (KGB)، وزارت امور خارجه، وزارت بازرگاني خارجي، خبرگزاري‏هاي روسي و . . . . جذب مي‎شوند.



دفتر اصلي KGB در مسكو


كوزيچكين بايد پايان نامهء تحصيلي خود را در ايران تهيه مي‏كرد و لذا پيش از اين سفر، از طرف KGB احضار شد و به او مأموريت داده شد كه در دوران اقامت در ايران، با ايت سازمان، بدون ارتباط با ايستگاه كا.گ.ب در تهران، همكاري كند.

كوزيچكين به تاريخ دسامبر 1973 (برابر آذر ماه 1352) راهي تهران شد و به مدت يك سال، به عنوان مترجم در ايران به سر برد و در بازگشت به مسكو، پايان نامهء خود را به استاد راهنمايش، پروفسور ميخائيل ايوانف، ايران‏شناس معروف شوروي و رئيس دانشكدهء تاريخ ايران، تحويل داد كه با نظر مساعد او مواجه شد.

كوزيچكين پس از اتمام تحصيل، به عضويت رسمي كا.گ.ب درآمد و تا سال 1976 (برابر 1355) در دانشكدهء كا.گ.ب دورهء آموزشي تخصصي را طي كرد. در دسامبر اين سال، فعاليت عملي كوزيچكين آغاز شد و او در معاونت يكم (PGU) كه سازمان اطلاعات خارجي كا.گ.ب است، به كار پرداخت. محل كار وي، ادارهء كل S بود كه كاركرد آن، هدايت عوامل مخفي كا.گ.ب در كشورهاي خارجي و گردآوري «اطلاعات غيرقانوني» است.

بخشي كه كوزيچكين فعاليت خود را در آن آغاز كرد، بخش هدايت عوامل مخفي در ايران، افغانستان و تركيه بود. آموزشهاي او دربارهء ساواك، ضداطلاعات ارتش ايران، شهرباني ايران، ايستگاههاي شنود ساواك در شمال ايران، و ساير سرويسهاي اطلاعاتي غرب در جهان بود. كوزيچكين در تابستان 1977 (برابر 1356) به وسيلهء قطار راهي تهران شد. محل استقرار ايستگاه رزيدنسي كا.گ.ب در تهران، طبقهء چهارم ساختمان اجرايي سفارت شوروي در تهران بود. در زمان ورود كوزيچكين به تهران، «كاسترومين» (Lev Petrovich Kostromin) رياست ايستگاه جاسوسي كا.گ.ب در تهران را برعهده داشت كه در عين حال، معاون دپارتمان هشتم PGU نيز بود.


ايستگاه كا.گ.ب در تهران، به شاخه‏هاي زير تقسيم مي‎شد:

شاخهء اطلاعات سياسي: وظيفهء گردآوري اطلاعات سياسي و ارسال آن به مسكو را برعهده داست.

شاخهء ضداطلاعات: وظيفهء نفوذ در سرويس دشمن و حفاظت امنيت اتباع شوروي در ايران را عهده‎دار بود.

شاخهء X : مسئوليت اطلاعات فني و علمي ايستگاه را بر عهده داشت.

شاخهء N : مسئول گردآوري «اطلاعات غيرقانوني» و تماس با عوامل مخفي را برعهده داشت. اين شاخه، نمايندهء ادارهء كل S در ايستگاه محسوب مي‎شد.

در طبقهء پنجم سفارت شوروي در تهران، اتاقي وجود داشت كه در آن كليهء مكالمات راديويي تيم‏هاي تعقيب و مراقبت سازمان امنيت ايران، ضداطلاعات ارتش، پليس جنائي (آگاهي) و غيره، شنود مي‎شود. در طبقهء ششم نيز در اتاق مخصوصي، مكالمات رمزدار ساواك و سفارت آمريكا شنود مي‏شد. اين ايستگاه جاسوسي مستقر در سفارت شوروي، پس از انقلاب به دليل فقدان سازمان امنيتي ساواك، به راحتي و آزادي بيشتري به عمليات خود ادامه دادند و در سالهاي جنگ با عراق، بسياري از اطلاعات حياتي ارتش ايران را در اختيار مسكو قرار داده و آنها نيز اين اطلاعات را مستقيمن در اختيار رژيم بعث عراق قرار مي‏دادند.

سازمان اطلاعاتي KGB، روشهاي مختلفي را جهت كسب اطلاعات به كار مي‏گيرد. يكي از اين روشها، استفاده از دختران زيباروی مي‏‎باشد كه با شناسايي و در سر راه قرار گرفتن اشخاص مهم و با برقراري ارتباط جنسي با آنان، اطلاعات مورد نظر خود را كسب كرده و به مسكو منتقل مي‏‎كردند.
_________________