شرطی سازی کلاسیک یک کوششی
آیا این بدان معنی است که سگ پاولف یاد گرفت فقط دریک کوشش به صدای زنگ بزاق ترشح کند؟ گاتری می گوید بله هرچند که پاولف اعلام کرد درآزمایشهای قبلی خود قبل ازاینکه CS با اطمینان ترشح بزاق را فراخوانی کند گاهی به 50 تا 100 همایندی US,CS نیازداشت . به عقیده گاتری علت اینکه پاولف به کوششهای زیادی نیازداشت این بود که شرایطی که یادگیری درآن صورت می گرفت کاملا کنترل شده نبودند. به قول وی سگ با قرارگرفتن دریراق شل می تواند وزن خود را ازیک پا به پای دیگرجابه جا کند سرش رابگرداند گوشهایش را راست کند خمیازه بکشد خود را کش وقوس دهد ودرواقع کل تحریک عضلانی ومقداری ازموقعیت برون تنی خود را تغییردهد. "تحریک عضلانی" به احساسهای درونی مانند آنهایی که با حرکات عضلات ارتباط دارند اشاره دارد. "تحریک برون تنی" به احساسهای مرتبط با محرکهای بیرونی مربوط می شود واحساسهای بینایی. شنوایی. چشایی. و بویایی را دربرمی گیرد. درنتیجه صرفا به خاطراطمینان یافتن ازاینکه پاسخ با اغلب ترکیبات محرک ممکن تداعی خواهد شد یادگیری به دهها کوشش نیازداشت. اینکه پاولف بعدها توانست در10 تا 20کوشش ترشح بزاق را درسگها شرطی کند نشان می دهد که اواکنون بهترمی توانست شرایط محرک را کنترل کند.
محرکهای ناشی ازحرکت (MPS)
برای فهمیدن قانون یادگیری گاتری – که درواقع به کل نظریه اواشاره دارد- آگاهی ازاین نکته که محرک فقط یک احساس نیست بلکه ترکیبی ازتعداد زیادی احساس است اهمیت دارد. به قول گاتری یادگیری مستلزم مرتبط کردن پاسخ با ترکیب محرکهاست .
همین طورازنظر گاتری پاسخ صرفا یک عمل تنها ونهایی نیست بلکه زنجیره ای ازاعمال است . به بیان ساده ترصدای زنگ موجب چندین پاسخ متناوب می شود: چرخش گوشها. حرکات چشمها. احتمالا حرکات سروگردن وموارد دیگر. گاتری می گوید: هرحرکتی ازاین قبیل محرکی است برای اندامهای حسی درعضلات . زردپی ها. ومفاصل وهمین طورفرصتی است برای تغییردادن محرکها برای چشمها . گوشها وغیره. گاتری این محرکها را محرکهای ناشی ازحرکت (MPS) نامید. محرکهای ناشی ازحرکت به نوبه خود موجب پاسخهای دیگری می شوند که آنها نیزمی توانند برعضلات. غدد. وزردپی ها تاثیربگذارند وازاین راه محرکهای بیشتری را به وجود آورند.
مجاورت ازطریق MPS
بنابراین زنجیره بین ارایه مقدماتی محرک و وقوع پاسخ با زنجیره پاسخها وتحریک عضلانی ناشی ازآن کامل می شود(MPS). هریک ازاین پاسخها و MPS مطابق با آنها درمجاورت هم قراردارند(به طورهمزمان روی می دهند). وبدین ترتیب هریک تداعی یا آموخته می شوند. گاتری معتقد است که این تداعیهای آموخته شده همان چیزی هستند که رفتاررا هدایت می کنند. " یک حرکت حرکت بعدی حرکت بعدی حرکت سوم و چهارم والی آخررا راه می اندازد" وکل این زنجیره آموخته می شود چون هرMPS منفردی درهمان زمان که پاسخ روی می دهد وجود دارد. یکی ازواضح ترین نمونه های MPS دریادگیری مهارتهای ورزشی یافت می شود. این مهارتها معمولا اززنجیره های طولانی پاسخها تشکیل می شوند. هرپاسخ دراین زنجیره وظیفه علامتی را برای پاسخ بعدی برعهده دارد. بنابراین گاتری مانند واتسون معتقد بود که حتی زنجیره های رفتاربسیارپیچیده اززنجیره سازی محرکهایی ناشی می شوند که اغلب درونی (جنبشی) هستند.