ثراندایک تعدادی جعبه معما ابداع کرد که بارزترین نمونه آن درشکل 1-3 نشان داده شده است. این جعبه طوری طراحی شده است که گربه محبوس درآن فقط درصورتی می تواند بگریزد که سه کارانجام دهد: طنابی را برای بازکردن یک چفت بکشد روی اهرمی برای بازکردن چفت دوم پا بگذارد وضربه ای به چفت بزند تا بالاخره دررا بازکند. برای اینکه گربه به خارج شدن ازجعبه علاقمند باشد ظرفی که ماهی درآن است دورازدسترس ولی نه چندان دور گذاشته می شود. اغلب گربه ها چند راه حل حاضروآماده اما ناموفق برای این مسئله دارند. مانند سعی دربا فشاربیرون آوردن خود پنجه کشیدن به دریا به کف یا میومیو کردن برای دریافت کمک البته جعبه معما طوری طراحی شده که هیچ یک ازاین رفتارها موثرواقع نمی شوند.
اصولا گربه می تواند به دو طریق این مسئله را حل کند. یکی این است که دهها یا 100 و200 اقدام متفاوت را انجام دهد تا اینکه تمام اقدامات لازم صورت گرفته باشند ودربازشود.راه دیگراین است که بنشیند این موقعیت را خوب وراندازکند درباره اقدامات ممکن بیندیشد وناگهان دریابد چه کاری باید انجام دهد. کلهر روان شناس(که نظریه های او را درفصل 6 بررسی خواهیم کرد) آزمایش مشابهی رابا شامپانزه ها انجام داد ونتیجه گرفت که این راه حل دوم کاری است که شامپانزه ها انجام می دهند. درآزمایش کلهر(1927) شامپانزه محبوس نمی توانست به خوشه موزی که بیرون ازقفس آویزان شده بود دست یابد تااینکه با یک جرقه ناگهانی بینش برای دستیابی به موزازیک تکه چوب استفاده کرد یا تعدادی جعبه را روی هم قرارداد.
اما گربه های ثراندایک اصلا چنین کاری نکردند بلکه آنها ازروش اول یعنی کوشش وخطا استفاده کردند. به طوری که شکل 2-3 نشان می دهد خیلی طول نکشید تا آنها ازجعبه ها خارج شدند وباراول تقریبا 3دقیقه طول کشید. اما بعد ازآن به ندرت بیشترازیک دقیقه طول دادند.
ثرندایک می گوید نتیجه گیری من این است که نه درگربه ها ونه حتی درمیمونها استدلال سطح عالی که به راحتی بتوان آن را اثبات کرد وجود ندارد. ثرندایک خاطرنشان می سازد که دلیل دیگربرای این نتیجه گیری این است که درحیوانات تقلید واقعی مبتنی بردرک واندیشه وجود ندارد. اینکه یک سگ باید سگ دیگری را دریک میدان تعقیب کند دلیل برآن نیست که سگ تعقیب کننده به دلایلی فکرکرده است که تعقیب کردن سگ هم سنخ عاقلانه است بلکه صرفا دلیل بررفتارطبیعی یا رفتارآموخته شده ازطریق تداعیهایی است که قبلا پیامدهای خشنود کننده داشته اند. بنابراین ثرندایک بارها نشان داد که به گربه. سگ . یا میمون بی تجربه ای می توان امکان مشاهده کردن گربه. سگ. یا میمون با تجربه وتربیت شده ای را داد که رفتارهایی را برای گریختن ازجعبه معما انجام می دهند ولی درنهایت آن رفتاررا یاد نمی گیرند(ثراندایک 1911).
ثرندایک نتیجه گرفت که گربه ها با کسب بینش ازموقعیت یاد نمی گیرند بلکه آنها ازطریق کوشش وخطا یاد می گیرند. به بیان ساده ترارگانیزم دریک موقعیت معین تعدادی پاسخ می دهد که یک یا چند تا ازآنها به راه حل یا به قول ثرندایک به شرایط خشنود کننده می انجامد. بعدا بین پاسخ و موقعیت پیوندی برقرارمی شود. این پیوند آموخته یا به قول ثرندایک نیرومند می شود.
اوتاکید دارد که انسانها نیزبه همین صورت یاد می گیرند" این پدیده های ساده وشبه ماشینی که یادگیری حیوان آنها را آشکارمی سازد شالوده یادگیری انسان نیزهستند.