اگرکبوتری صرف نظرازکاری که درلحظه معینی انجام می دهد تقویت دریافت کند نتیجه آن می تواند چیزی باشد که اسکینرآن را رفتارخرافی نامید یعنی کبوترممکن است رفتارهای "تصادفی" مانند چرخیدن یا تاب خوردن را یاد بگیرد.
اگردکمه پاسخ به مدت چند ثانیه قبل ازغذا روشن شود کبوتربه سرعت یاد می گیرد به دکه نوک بزند. چون این رفتاربه رغم اینکه نوک زدن کبوتربا ظاهرشدن غذا رابطه علیتی ندارد روی می دهد وآموخته می شود اصطلاح خودشکل دهی برای توصیف آن به کاررفته است. نیرومندی پاسخ خود شکل یافته درآزمایش ویلیامزو ویلیامز(1969) نشان داده شده است. دراین آزمایش ابتدا به کبوتران یاد دادند به شیوه ای که درفوق شرح داده شد به دکمه روشنی نوک بزنند اما بعدا پیامدهای پاسخ را تغییردادند طوری که نوک زدن ازوقوع تقویت جلوگیری می کرد. کبوتران به رغم این وضعیت نوک زدن به دکمه روشن را ادامه دادند. خودشکل دهی نوک زدن به دکمه به کبوتران محدود نمی شود. درآزمایشهای دیگری جی جاقهای آبی(پرنده ای ازخانواده کلاغ) سینه سرخها وسارها گرایش یادگیری نوک زدن به دکمه های روشن را حتی زمانی که هیچ پاداش مادی به انجام این کاروابسته نبود نشان دادند(به کامیل ومالدین مراجعه کنید1988).
مشکلی که خودشکل دهی برای توجیه سنتی شرطی سازی ایجاد می کند این است که به رفتارهایی می پردازد که به رغم همراه نشدن با تقویت آموخته می شوند. درواقع گاهی این رفتارها حتی زمانی که با قطع تقویت همراه شده اند ادامه می یابند. البته این نیست که تقویت برپاسخهای کنشگرکنترل کمی دارد بلکه این است که نوک زدن کبوترها رفتارکنشگرخیلی مناسبی برای مقاصد آزمایشی نیست. کنشگرمناسب برای اهداف آزمایشی یکی ازچند پاسخی است که ارگانیزم آن را با احتمال برابربدون دلیل خاص صادرکند این پاسخ بعدا می تواند بحت کنترل پیامدهایش قرارگیرد. نوک زدن درمقابل پاسخ مرتبط با غذای بسیارمحتملی درکبوتران است .اینکه کبوترباید نوک زدن به دکمه روشن را ادامه دهد حتی زمانی که انجام این کاربه معنی آن است که تقویت نخواهد شد ازتاریخچه تکاملی کبوتربیشترخبرمی دهد تا نارسایی شرطی سازی کنشگر.