امروز ‌١٨ آذرماه سالروز متجاوز شناخته شدن رژيم بعث عراق در تجاوز به ايران در شهريورماه سال ‌١٣٥٩ توسط سازمان ملل متحد است.
نگاهي به گذشته:
در آخرين ساعات روز ‌٣١ شهريور ‌١٣٥٩،دبيركل سازمان ملل ضمن مذاكره با نمايندگان دو دولت ايران و عراق پيشنهاد كرد كه مساعي جميله خود را براي كمك به حل مسالمت آميز به كار بندند اما با پاسخي روبه‌رو نشد.
روز بعد، دبيركل بر اساس ماده ‌٩٩ منشور ملل، از شوراي امنيت خواست كه با توجه به خطر محتمل افزايش مخاصمه، فورا تشكيل جلسه دهد. همان روز نشست شوراي امنيت برگزار و اولين موضع‌گيري شورا طي بيانيه‌اي اعلام شد.
در سوم مهر ‌١٣٥٩، دبيركل به شوراي امنيت اطلاع داد كه جنگ ميان ايران و عراق ادامه دارد و پيشنهاد كرد شوراي امنيت مسئله را با فوريت رسيدگي كند. اين جلسه در روزهاي ‌٢٦ و ‌٢٨ سپتامبر تشكيل و اولين قطعنامه را به اتفاق آرا در جلسه شماره ‌٢٢٤٨ شورا مورخ ‌٦ مهر ‌١٣٥٩، تصويب كرد.
پس از صدور قطعنامه ‌٤٧٩، عراق آن را پذيرفت و اعلام موافقت كرد. اما ايران به دليل حضور نيروهاي عراق در خاك خود از پذيرش آن خودداري كرد. پس از آن قطعنامه‌هاي ‌٥١٤، ‌٥٢٢، ‌٥٤٠، ‌٥٨٢، ‌٥٨٨ و سرانجام ‌٥٩٨ به تصويب رسيدند.
پس از تصويب قطعنامه ‌٥٩٨، دبير كل اظهار داشت: "قطعنامه‌اي كه اينك تصويب شد، اوج تلاش‌هاي مشترك اعضاي شوراي امنيت به عنوان نمايندگان جامعه بين‌المللي براي برقراري راه حلي جامع، عادلانه و شرافتمندانه براي منازعه ايران و عراق است. براي پايان بخشيدن به جنگ در اين منطقه لازم است سياست‌هاي ملي همه اعضا، هماهنگ با نيات اعلام شده شورا گردد.
در اين جهت، پاراگراف اجرايي شماره ‌٥ قطعنامه مسؤوليت مشتركي را براي همه كشورهاي عضو سازمان ملل متحد در پي دارد. يك قدم اساسي با مشورت دو كشور و ساير كشورهاي منطقه، برقراري ترتيباتي براي امنيت و ثبات منطقه خواهد بود.در مورد مسؤوليت منازعه در اسرع وقت با مشورت دو طرف احتمال تشكيل هيأت بي‌طرف براي رسيدگي به موضوع،هدف اصلي خواهد بود.بياييد همه با هم همكاري كنيم.شما اعضاي شورا،ايران و عراق و من به عنوان دبيركل سازمان ملل متحد."
پس از پذيرش قطعنامه ‌٥٩٨ از سوي ايران،دبيركل گزارشي به «شماره ‌٢٠٠٩٣/ اس» به شوراي امنيت تسليم كرد كه منجر به صدور قطعنامه شماره ‌٦١٩ گرديد.

اين قطعنامه كه در ‌١٨ مرداد ‌١٣٦٧، به اتفاق آرا به تصويب رسيد، مبناي تاسيس و اعزام گروه‌هاي ناظر نظامي ايران و عراق(ملل متحدunmog) گرديد.
سرانجام يازده سال پس از آغاز جنگ ‌٨ ساله تحميلي عراق عليه ايران و سه سال پس از صدور قطعنامه ‌٥٩٨ و با تلاش‌هاي پي‌گير سياسي مسؤولان نظام جمهوري اسلامي، حقانيت ايران در دفاع به اثبات رسيد و خاوير پرزدكوئيار دبيركل وقت سازمان ملل متحد در ‌١٨ آذر ‌١٣٧٠ طي يك گزارش رسمي به شوراي امنيت اعلام كرد كه عراق در ‌٣١ شهريور ‌١٣٥٩ به ايران حمله‌ كرده است.

متن كامل گزارش دبيركل سازمان ملل به شرح ذيل است:

‌١- در بند ‌٦ قطعنامه ‌٥٩٨، شوراي امنيت از دبيركل درخواست كرد در مشورت با ايران و عراق موضوع احاله بررسي مسؤوليت مخاصمه را با گروهي بي‌طرف پي‌گيري كند و در اولين فرصت ممكن، در جهت اجراي اين درخواست به شوراي امنيت گزارش دهد.
‌٢- در طول مذاكرات سه سال گذشته، فرصت‌هاي متعددي براي مشورت با طرفين درباره بند ‌٦ قطعنامه داشته‌ام. اين مذاكرات مرا قادر ساخت تا برداشتي از ديدگاه‌هاي متفاوت دو طرف داشته باشم. اما به مرحله‌اي كه به تسليم گزارشي معنادار به شوراي امنيت بينجامد، نرسيد.
‌٣- به دنبال تكميل اجراي پاراگراف‌هاي يك و دو قطعنامه ‌٥٩٨، تلاشي جديد براي تحقق ديگر مفاد قطعنامه با هدف تضمين برقراري مجدد صلح ميان ايران و عراق بر مبناي طرح جامع صلحي كه توسط قطعنامه ‌٥٩٨، ارائه شده بود، لازم به نظر رسيد تا از اين طريق به تامين نيازهاي جاري و صلح و امنيت در منطقه كمك اساسي شود. بسياري از تصميم‌هايي كه من براي تشديد تلاش‌ها در جهت اجراي قطعنامه ‌٥٩٨، اتخاذ كردم، به شوراي امنيت منعكس شده است (سند شماره ‌٢٣٢٤٦/ اس).
‌٤- درباره پاراگراف ‌٦ عناصري از مواضع طرفين پيرامون اين پاراگراف براي من مشخص بود. با اين وجود من از دولت‌هاي ايران و عراق در نامه‌هايي مشابه به تاريخ ‌١٤ اوت ‌١٩٩١، خواستم تا در جامع‌ترين شكل ممكن، جزئيات مواضع خود را درباره اين پاراگراف به من تسليم كنند. در همان زمان به منظور دستيابي به كامل‌ترين درك از اين موضوع، تصميم گرفتم تا به طور جداگانه با تعدادي از كارشناسان مستقل مشورت كنم. بر اساس پاسخ‌هاي ‌٢٦ اوت ‌١٩٩١ عراق و ‌١٥ سپتامبر ‌١٩٩٩١ ايران كه به من تسليم شد مشورت‌هايي كه با دو طرف داشتم، تمام اطلاعات مربوط به مندرج در اسناد رسمي سازمان از شروع مخاصمه و نيز اطلاعاتي كه از كارشناسان مستقل به دست آمده است اكنون مايلم كه درباره پاراگراف ‌٦ قطعنامه ‌٥٩٨ به شوراي امنيت گزارش دهم.
‌٥- مسلم است كه جنگ بين ايران و عراق كه ساليان دراز به طول انجاميد، شروعش نقض حقوق بين‌الملل بود و موارد نقض حقوق بين‌الملل موجب مسؤوليت براي مخاصمه است كه موضوع اصلي پاراگراف ‌٦ مي‌باشد. آن بخش از موارد نقض مقررات بين‌المللي كه در چارچوب پاراگراف ‌٦ بايد مورد توجه ويژه جامعه جهاني قرار گيرد، استفاده غيرقانوني از زور و عدم احترام به تماميت ارضي يك كشور عضو است. مسلما در طول جنگ مواردي عمده و گسترده از نقض اصول مختلف حقوق بين‌المللي انساني وجود داشته است.
‌٦- پاسخ عراق به نامه ‌١٤ اوت ‌١٩٩١ من پاسخي محتوايي نيست، از اين رو من ناچارم به توضيحاتي كه قبلا توسط عراق ارايه شده است تكيه كنم. اين يك واقعيت است كه توضيحات عراق براي جامعه بين‌المللي قابل قبول و كافي نيست؛‌بنابراين رويداد برجسته‌اي كه تحت عنوان موارد نقض در بند پنجم اين گزارش بدان اشاره كردم همانا حمله ‌٢٢ سپتامبر ‌١٩٨٠ عليه ايران است كه بر اساس منشور ملل متحد، اصول و قوانين شناخته شده بين‌المللي يا اصول اخلاقي، قابل توجيه نيست و موجب مسؤوليت مخاصمه است.

‌٧- حتي اگر قبل از شروع مخاصمه برخي تعرضات از جانب ايران صورت گرفته باشد، چنين تعرضاتي نمي‌تواند توجيه كننده تجاوز عراق به ايران – كه اشغال مستمر خاك ايران را در طول مخاصمه در پي داشت – باشد. تجاوزي كه ناقض ممنوعيت كاربرد زور كه يكي از اصول حقوق بين‌الملل است، مي‌باشد.
‌٨- از ميان موارد متعدد نقض حقوق انساني كه در طول جنگ رخ داده، موارد بسيار توسط سازمان ملل و يا كميته بين‌المللي صليب سرخ ثبت شده است.به عنوان مثال من به درخواست يك و يا هر دو طرف، در موارد متعددي،‌ هيات‌هاي كارشناسي را براي تحقيق درباره موارد نقضي مانند استفاده از تسليحات شيميايي، حملات به مناطق غيرنظامي و بدرفتاري با اسراي جنگي به صحنه نبرد اعزام كردم. نتيجه اين تحقيقات جملگي به شوراي امنيت گزارش شده و به عنوان سند اين شورا انتشار يافته‌اند. اين گزارش‌ها با كمال تاسف حاكي از وجود شواهدي از موارد نقض جدي حقوق انساني است و در يك مورد من مؤظف بودم با تأسف عميق اين يافته كارشناسان را متذكر گردم كه سلاح‌هاي شيميايي عليه غير نظاميان ايراني در منطقه‌اي در نزديكي يك مركز شهري عاري از هر گونه حفاظت در برابر اين حملات به كار رفته است. (سند شماره ‌٢٠١٣٤/ اس).شورا ناخشنودي خود از اين مساله و محكوميت آن را در قطعنامه ‌٦٢٠ مصوبه ‌٢٦ اوت ‌١٩٨٨ اعلام كرد.
‌٩- رويدادهاي جنگ ايران و عراق كه براي ساليان طولاني در صدر اخبار وسايل ارتباط جمعي دنيا قرار داشت براي جامعه بين‌المللي كاملا شناخته شده است. همچنين مواضع طرفين كه در موارد بسياري از اسناد رسمي منعكس شده و انتشار يافته بر همگان واضح است. به نظر من، تعقيب پاراگراف ‌٦ قطعنامه ‌٥٩٨ هدف مفيدي را در برندارد و در جهت صلح و اجراي قطعنامه ‌٥٩٨ به عنوان يك طرح جامع، اكنون لازم است روند حل و فصل دنبال شود.در واقع پرداختن به مبناي دقيق روابط صلح‌آميز بين دو طرف و همچنين صلح و امنيت در كل منطقه ضرورت فوري دارد.
شوراي امنيت در سال ‌١٩٨٧ در پاراگراف قطعنامه ‌٥٩٨ روش صحيحي را توصيه كرد كه اگر به موقع اجرا شده بود مي‌توانست منطقه را از فاجعه بعدي كه رخ داد، برهاند. يك نظام روابط حسن همجواري مبتني بر احترام به حقوق بين‌الملل آن گونه كه توسط شوراي امنيت پيش‌بيني شده، براي تضمين صلح و ثبات آينده منطقه ضروري است. اميد است اين نداي شورا مورد عنايت قرار گيرد.
اعلام اينكه در جنگ تحميلي، عراق آغازگر و مسئول جنگ بوده است، يك پيروزي سياسي است. در طي سال‌هاي جنگ، با اين كه جهانيان و به ويژه سازمان ملل، مي‌دانستند كه جنگ را عراق آغاز كرده است، مهر سكوت بر لب نهادند. اين دفاع و نبرد،‌ هشت سال طول كشيد، هشت سالي كه غربي‌ها تمامي تمهيدات را عليه كشور ما به كار بردند و مي‌خواستند كه جمهوري اسلامي را به زانو درآورده، حركتي را كه در جهت قطع وابستگي آغاز شده بود از ريشه بخشكانند و زماني آن‌ها به خود آمدند كه سلاح‌هاي ارسالي به عراق عليه خودشان به كار گرفته شده و عراق منطقه خليج‌فارس را درگير جنگي مهيب و عظيم كرد.
البته يك نظريه در خصوص پيروزي سياسي نيز مطرح است و آن اينكه برخي فرماندهان جنگ مثل سردار محسن رضايي استدلال مي‌كنند كه ما نبايد روز تجاوز عراق به ايران را جشن بگيريم و هفته دفاع مقدس اعلام كنيم بلكه روزهايي مثل فتح خرمشهر يا ‌١٨ آذر كه سازمان ملل متحد رسما عراق را به عنوان متجاوز اعلام كرده است بهترين روز براي جشن است كه به نظر نگارنده چون مقام معظم رهبري هم درباره اين روز عقيده دارند: «ما اين پيروزي را مديون بينش حكيمانه امام بزرگوارمان و از مصاديق روشن نصرت خداوند مي‌دانيم»؛ بنابراين به همه سازمان‌هاي دست‌اندركار دفاع مقدس پيشنهاد مي‌كنم روي اينكه ‌١٨ آذر عنوان روز جشن پيروزي ايران لحاظ شود و هفته دفاع مقدس هم در آن واقع شود تأمل و تفكر كنند.