دکتر علی شریعتی
پرومته
مشعل پرومته را در دست دارم و با آن ،
همچون قهرمانان المپ به هرسو می تازم
و آتش در خیمه های سیاه ـ سی و سه خیمه سیاه ـ می افکنم ،
و دامن چادر سیاه شب را می سوزانم .
و آتش در دامنه یخ بسته ،
قله های برف گرفته ،
و رودهای فسرده می افکنم .
و دارم چه می کنم ؟
دنیا را به آتش می افکنم .
زمین را گوی مشتعلی چون خورشید می کنم.
جهانی از آتش می سازم ، از آتش ابراهیم ،
آتشی که بر او ، همه گل سرخ شد .
کوهستان ارناس دیگر جای ماندن نیست .
ای زئوس ، دیگر فرصتی نمانده است.
از این سرزمین کوچ کن !