• پله پله رفت بايد سوي بام.


  • پا را به اندازه گليم خود بايد دراز کرد!


  • پايان شب سيه سپيد است.


  • پايين پايين ها جايش نيست، بالا بالاها راهش نيست!


  • پز عالي، جيب خالي!


  • پس از چهل سال چارپا داري، الاغ خودش را نمي شناسد!


  • پس از قرني شنبه به نوروز مي افتد!


  • پسرخاله دوست ديزي!
  • ديز: (ديزه) نوعي ديگ مي باشد.


  • پسر کو ندارد نشان از پدر تو بيگانه خوانش، نخوانش پسر!


  • پشت تاپو بزرگ شده!
  • تاپو: ظرفي از گل چون خمره که در آن آرد و گندم و خرما ذخيره کنند.


  • پنج انگشت برادرند، برابر نيستند!


  • پنجه با شير زدن و مشت با شمشير، کار خردمندان نيست.


  • پوست خرس نزدهِ را مي فروشه!


  • پول است نه جان است که آسان بتوان داد!


  • پول پيدا کردن آسان است، اما نگهداري اش مشکل است!


  • پولدارها با کباب، بي پولها به بوي کباب.


  • پياده شو با هم بريم!


  • پياز هم خودش را داخل ميوه ها کرد!


  • پي خر مرده مي گردد که نعلش را بکند!


  • پيش از آخوند به منبر نرو!