-
مدیر بازنشسته
ضرب المثل های " تهران قدیم "
اما :
به امید روزی که در قصه های مادر بزرگ و نیز تمثیل هایمان به جای کشتن " شغال زرد " و " گرگ ناقلا " به فرزندانمان بیاموزیم که نسبت به حیوانات بی نهایت رئوف و مهربان باشند - اگر حیوانی مریض است در علاج آن کوشا و اگر گرسنه است اطعام نمایند و اگر تشنه است سیراب و اگر خسته در راحتی اش بکوشند و این تمثیل ها نیست مگر وسیله ای برای عنوان کردن انواع و اقسام شرارت های انسانی با کمک گرفتن از نام حیوانات به استعاره ..!! وگرنه تا به حال هیچکدام از ما نه گرگ بدجنس دیده ام و نه چیزی از خساست خرس به گوشمان خورده ....!
گر گرگ مرا شیر دهد میش من است
بیگانه اگر وفا کند خویش من است
دوست مهربان بهتر از خویش نامهربان و مضر است . بیگانه مهربان به از خویشتن حتی فرزند و برادر نامهربان است .
کوسه ریش پهن
حرف دو پهلو - مغایرت داشتن - در یک جلسه نفی را اثبات و اثبات را نفی کردن - معارض گویی .
شغال هایی که فقط برای خوردن خروس - پسر خاله میشن
دوستی های مصلحتی - رفاقت های تجارتی
خر عاریه را باید یه ور سوار شد
به مال امانت دل نبستن و از آن خود ندانستن
اگر تو هم سگ توی ماهیتابه دیده بودی بیشتر فرار میکردی !
در جواب عیب گیر از ترسیدن و ترس
" سگ به مرغ گفت : چه ناسپاسی تو - که من با یک تکه استخوان یا یک لقمه نان تا صاحبم صدایم کند به طرفش جست می زنم و تو با اینهمه پذیرایی که می شوی صاحبت برای گرفتنت باید خودش را هلاک کند . مرغ جواب داد : برای اینکه من مرغ در ماهیتابه - سرخ شده بسیار دیده ام - اما تو حتی یک سگ هم در ماهیتابه ندیده ای . "
از ناعلاجی به خر میگه خانوم باجی
نظیر : از اجبار به زن بابا میگه خاله حوری .
مثل سگ نازی آباد میمونه - نه خودی سرش میشه نه بیگونه .
نظر به افراد بی چشم و رو
آنقدر نجیبه که از ماهی توی حوض روی میگیره
کنایه - تکذیب عفت زن یا دختری که در وصف نجابتش بگویند .
انشاءالله گربه بود
به شک انداختن خود به مصلحت و راحت نمودن خیال
" مردی از حمام بیرون آمد که سگی از جوی آب بیرون جهید و به وی خورد و مرد گفت : انشاءالله گربه است . "
حیف از این شتر اگر گردن بندش نبود
معامله ارزشمندی که مزاحم - همراهش باشد - مثل زنی که پسندیده اما فرزند و یا فرزندانی را داشته باشد .
" کسی را مشکلی پیش آمد - نذر کرد چنانچه حل شود - شترش را به یک ریال میفروشد . کارش گذشت اما دلش نیامد . پس گربه ای را به گردن شتر بسته به بازار برد . شتر را به یک ریال و گربه گردنش را به صد تومان قیمت گذاشت که با هم می فروشد . یکی رسید و گفت : حیف از شتر اگر گردن بندش نبود .
تا زیر پالون نره حال خر رو نمی فهمه
تا به رنج و مرارت دچار نشود حال کسی را که به او رنج رسانده نمی فهمد .
" یک شب ای خر سوار جو می خور تا بدانی رسد چه بر سر خر "
-
کاربر روبرو از پست مفید MEGAMAN سپاس کرده است .
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن