نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: ضرب المثل های " تهران قدیم "

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/01/09
    محل سکونت
    *گیلان-املش*
    سن
    31
    نوشته ها
    5,954
    سپاس ها
    922
    سپاس شده 423 در 307 پست

    New 1 ضرب المثل های " تهران قدیم "

    اما :
    به امید روزی که در قصه های مادر بزرگ و نیز تمثیل هایمان به جای کشتن " شغال زرد " و " گرگ ناقلا " به فرزندانمان بیاموزیم که نسبت به حیوانات بی نهایت رئوف و مهربان باشند - اگر حیوانی مریض است در علاج آن کوشا و اگر گرسنه است اطعام نمایند و اگر تشنه است سیراب و اگر خسته در راحتی اش بکوشند و این تمثیل ها نیست مگر وسیله ای برای عنوان کردن انواع و اقسام شرارت های انسانی با کمک گرفتن از نام حیوانات به استعاره ..!! وگرنه تا به حال هیچکدام از ما نه گرگ بدجنس دیده ام و نه چیزی از خساست خرس به گوشمان خورده ....!
    گر گرگ مرا شیر دهد میش من است
    بیگانه اگر وفا کند خویش من است
    دوست مهربان بهتر از خویش نامهربان و مضر است . بیگانه مهربان به از خویشتن حتی فرزند و برادر نامهربان است .
    کوسه ریش پهن
    حرف دو پهلو - مغایرت داشتن - در یک جلسه نفی را اثبات و اثبات را نفی کردن - معارض گویی .
    شغال هایی که فقط برای خوردن خروس - پسر خاله میشن
    دوستی های مصلحتی - رفاقت های تجارتی
    خر عاریه را باید یه ور سوار شد
    به مال امانت دل نبستن و از آن خود ندانستن
    اگر تو هم سگ توی ماهیتابه دیده بودی بیشتر فرار میکردی !
    در جواب عیب گیر از ترسیدن و ترس
    " سگ به مرغ گفت : چه ناسپاسی تو - که من با یک تکه استخوان یا یک لقمه نان تا صاحبم صدایم کند به طرفش جست می زنم و تو با اینهمه پذیرایی که می شوی صاحبت برای گرفتنت باید خودش را هلاک کند . مرغ جواب داد : برای اینکه من مرغ در ماهیتابه - سرخ شده بسیار دیده ام - اما تو حتی یک سگ هم در ماهیتابه ندیده ای . "
    از ناعلاجی به خر میگه خانوم باجی
    نظیر : از اجبار به زن بابا میگه خاله حوری .
    مثل سگ نازی آباد میمونه - نه خودی سرش میشه نه بیگونه .
    نظر به افراد بی چشم و رو
    آنقدر نجیبه که از ماهی توی حوض روی میگیره
    کنایه - تکذیب عفت زن یا دختری که در وصف نجابتش بگویند .
    انشاءالله گربه بود
    به شک انداختن خود به مصلحت و راحت نمودن خیال
    " مردی از حمام بیرون آمد که سگی از جوی آب بیرون جهید و به وی خورد و مرد گفت : انشاءالله گربه است . "
    حیف از این شتر اگر گردن بندش نبود
    معامله ارزشمندی که مزاحم - همراهش باشد - مثل زنی که پسندیده اما فرزند و یا فرزندانی را داشته باشد .
    " کسی را مشکلی پیش آمد - نذر کرد چنانچه حل شود - شترش را به یک ریال میفروشد . کارش گذشت اما دلش نیامد . پس گربه ای را به گردن شتر بسته به بازار برد . شتر را به یک ریال و گربه گردنش را به صد تومان قیمت گذاشت که با هم می فروشد . یکی رسید و گفت : حیف از شتر اگر گردن بندش نبود .
    تا زیر پالون نره حال خر رو نمی فهمه
    تا به رنج و مرارت دچار نشود حال کسی را که به او رنج رسانده نمی فهمد .
    " یک شب ای خر سوار جو می خور تا بدانی رسد چه بر سر خر "

  2. کاربر روبرو از پست مفید MEGAMAN سپاس کرده است .


کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •