صفحه 3 از 52 نخستنخست 1234567891011121314151617181920212223 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 514

موضوع: بیانات مقام معظم رهبری از سال 79 تا 88

  1. #21
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 پيام تسليت رهبر معظم انقلاب به مناسبت ارتحال آيت شنبه 22 شهريور 79الله احمدى ميانجى

    پيام تسليت رهبر معظم انقلاب به مناسبت ارتحال آيت الله احمدى ميانجى
    شنبه 22 شهريور 79


    بسم الله الرحمن الرحيم
    بـا تـاسف فـراوان اطـلاع يافتم كه عالم جليل القدر و فقيه اخلاقى و پارسا و پـرهيزكار آيت الله آقاى حاج ميرزا على احمدى ميانجى دنيا را بدرود گفته و حـوزه ى عـلميه ى قـم بـه فـقدان ايـن اسـتاد وارسـته و بافضيلت, دچار گشته اسـت.ايشان در شمار عالمان و برگزيدگان بودند كه علم را با عمل و تقوا را با جهاد وفقاهت را با تبليغ دين و برجستگى رتبه ى دانش و تحقيق را با كمال فروتنى و زهد و كم توقعى درهم آميخته و در عرصه ى دين و معنويت همچون ميدان حضور و نشاط انقلابى, از پيشروان و گوى سبقت ربودگان بودند.
    آزمـون شهادت فرزند همچون ديگر محنت هاى دوران مبارزه ى علمى و جهاد سياسى, بـر صـبر و صفا و وارستگى اين مرد بزرگ افزوده و اسوه يى براى فضلاى جوان و شـاگردان و ارادتـمندان ايشان پـديد آورده بـود.فقدان خسارتبار اين روحانى عـالى مـقام را بـه حـضرت بقيه الله روحى فداه و حوزه ى علميه ى قم و خاندان محترم و فرزندان مكرم ايشان تسليت عرض مى كنم و علو درجات ملكوتى ايشان را از خداوند رحيم مسئلت مى نمايم.

  2. #22
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 بيانات مقام معظم رهبرى در جمع بانوان به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها79 / 6 / 30

    بيانات مقام معظم رهبرى در جمع بانوان به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها
    79 / 6 / 30


    بسم الله الرحمن الرحيم
    اولا بـه هـمه ى شما بانوان محترم و عزيز, بخصوص به خانواده هاى معظم شهيدان بـه مادران و همسران شهداى گرانقدرمان, به خاطر اين اجتماع صميمى و پرشور خـوشآمد عـرض مى كنم و تشكر مى كنم از بيانات مادر محترمه ى سه شهيد گرانقدر كه ايراد فرمودند.
    فـرصت يـادبود ولادت فـاطمه ى زهـرا(سلام الله عـليها) فرصت مغتنمى براى زنان مـسلمان اسـت تـا هويت زن مسلمان و ارزش والاى زنان در نظر اسلام و در پرتو نـظام اسـلامى مورد توجه و مداقه قرار بگيرد.مثل همه ى موضوعات ديگر, موضوع زن هـم دستمايه يى شده است در دست سوداگران همه ى ارزشهاى انسانى در دنيا و در رسـانه هاى جـمعى عالم, در طول سالهاى متمادى, آن كسانى كه نه براى زن, نه براى جنس انسان, نه براى كرامتهاى انسانى, جز در محاسبه ى با پول ارزشى قـائل نيستند كه متاسفانه در تمدن كنونى مغرب نقش مهمى را در همه ى عرصه ها ايـفا مـى كنند مساله ى زن را هم براى خودشان در ميدانهاى مختلف به صورت يك سـرمايه, بـه صورت يك وسيله ى سوداگرى درآوردند; روى آن بحث مى كنند, فرهنگ سـازى مـى كنند, تبليغ مى كنند ذهنهاى مرد و زن همه ى دنيا را در سر دو راهى يـك وسـوسه و گمراهى بزرگ قرار مى دهند.در چنين شرايطى, جا دارد زن مسلمان بـا تـامل در مفاهيم اسلامى و ارزشگذاريهاى اسلامى و با دقت در خطوطى كه در نـظام اسـلامى بـراى پـيشرفت زنـان و مـردان پيش بينى شده است, هويت خود را بـازيابى كـند, قـامت رسـاى استدلال را در مقابل سفسطه ها و وسوسه هاى عوامل صهيونيسم و سرمايه گذارى و زراندوزى به نمايش در بياورد.
    اسـلام در مـقابل جـاهليتى كه به زن ظلم مى كرد, ايستادگى كرد; هم در ميدان معنويت و فكر و ارزشهاى انسانى, هم در ميدان حضور سياسى, هم از همه بالاتر در عرصه ى خانواده زن و مرد ناگزير اجتماع كوچكى به نام خانواده دارند, كه اگـر در جـامعه يى ارزشـگذارى درست صورت نگيرد, اولين نقطه يى كه به زن ستم مى شود, داخل خانواده است.در هر سه عرصه, اسلام ارزشگذارى كرده است.
    در زمـينه ى مـسائل مـعنوى, زنـان جـزو پـيشگامان حركت معنوى انسان به سوى پـيشرفتها هـستند.در قـرآن وقـتى مـى خواهد براى انسانهاى مومن مثال بزند, مـى فرمايد:((و ضـرب الله مـثلا لـلذين امـنوا امـراه فرعون)) از يك زن مثال مـى زند.آن جـايى كه بحث ايمان و اسلام و صبر و صدق و مجاهدت در راه به دست آوردن ارزشـهاى انـسانى و اسـلامى و مـعنوى اسـت, مـى فرمايد ((ان الـمسلمين والـمسلمات و الـمومنين و الـمومنات و الـقانتين و القانتات و الصادقين و الـصادقات و الـصابرين و الـصابرات)).در ايـن آيـه ده عنوان براى ارزشهاى مـعنوى ذكر مى شود, اسلام, ايمان , قنوت, صدق, صبر, خشوع و ديگر چيزها.زن و مـرد در ايـن مـيدان دوش بـه دوش حركت مى كنند و پيش مى روند, هر دو را ذكر مـى كند.اين بـت مـردگرايى كه در جاهليتها هميشه به وسيله ى مردان و حتى به وسـيله ى زنان پرستيده مى شد, اسلام در اين آيات اين بت را مى شكند.در ميدان مـسائل سـياسى و اجـتماعى, بـيعت زن را يـك امر لازم و يك مساله زنده معرفى مى كند.
    شـما ملاحظه كنيد كه در دنياى غرب و همين كشورهاى اروپايى كه اين همه مدعى دفـاع از حقوق زنان هستند كه تقريبا همه اش هم دروغ است تا دهه هاى اول اين قـرنى كـه تمام شد, زنان نه فقط حق راى نداشتند, نه فقط حق گفتن و انتخاب كـردن نداشتند, حق مالكيت هم نداشتند, يعنى زن مالك اموال موروثى خودش هم نـبود, اموال او در اختيار شوهر بود! در اسلام بيعت زن , مالكيت زن , حضور زن در ايـن عـرصه هاى اسـاسى سـياسى و اجـتماعى تـثبيت شده است:((اذا جائك الـمومنات يـبايعنك عـلى ان لا يشركن بالله)) زنها مىآمدند با پيغمبر بيعت مـى كردند پيغمبر اسلام نفرمود كه مردها بيايند بيعت كنند, به تبع آنها, هر چه كه آنها راى دادند, هر چه كه آنها پذيرفتند, زنها هم مجبور باشند قبول كـنند, نـه, گـفتند زنـها هم بيعت مى كنند, آنها هم در قبول اين حكومت, در قبول اين نظم اجتماعى و سياسى شركت مى كنند.غربيها هزار و سيصد سال در اين زمـينه از اسـلام عـقب هستند و اين ادعاها را مى كنند! در زمينه ى مالكيت هم همين جور, و زمينه هاى ديگرى كه مربوط به مسائل اجتماعى و سياسى است.
    خـود الـگوى فاطمه ى زهرا(سلام الله عليها) كه چه در دوران كودكى, چه بعد از هـجرت پـيغمبر به مدينه در داخل مدينه, در همه ى قضاياى عمومى آن روز پدرش كـه مركز همه ى حوادث سياسى اجتماعى بود, حضور داشت, نشاندهنده ى نقش زن در نـظام اسـلامى اسـت.البته فـاطمه ى زهرا(سلام الله عليها) قله ى اين مسائل است زنـان بـرجسته ى ديـگرى هـم در صدر اسلام بودند, با معرفت, با خرد, با علم, حـاضر در مـيدانها حـتى حـاضر در ميدانهاى جنگ, حتى تعدادى كه نيروى بدنى داشـتند, حـاضر در مـيدان دلاورى در جـنگ, شمشيرزنى و سربازى البته اين را اسـلام بـراى بـانوان واجب نكرده و از دوش آنها برداشته است, چون با طبيعت جسمى و نيز با عواطف آنها سازگار نيست.
    در داخل خانواده هم, از نظر اسلام مرد موظف است كه زن را مانند گلى مراقبت كند, مى فرمايد:((المراه ريحانه)); زن گل است.اين مربوط به ميدانهاى سياسى و اجتماعى و تحصيل علم و مبارزات گوناگون اجتماعى و سياسى نيست:اين مربوط بـه داخل خانواده است.((المراه ريحانه وليست بقهر.....)) اين چشم خطابينى كـه گـمان مـى كرد زن در داخـل خـانه موظف به انجام خدمات است, اين ديد را پـيغمبر بـا ايـن بـيان تـخطئه كـرده است زن مانند گلى است كه بايد او را مـراقبت كـرد.با ايـن چـشم بايد به اين موجود داراى لطافتهاى روحى و جسمى نـگاه كـرد; ايـن نـظر اسـلام اسـت.هم خصوصيت زنانگى زن كه همه ى احساسات و خـواستهاى او بـر اسـاس اين خصوصيت زنانگى است, حفظ شده است, بر او تحميل نشده است, از او خواسته نشده است, كه در حالى كه زن است مثل مرد فكر كند, مثل مرد كار كند, مثل مرد بخواهد يعنى خصوصيت زن بودن كه يك خصوصيت طبيعى و فـطرى و محور همه ى احساسات و تلاشهاى زنانه است در ديد اسلامى حفظ شده هم در عـين حـال, ميدان علم, ميدان معنويت, ميدان تقوا, ميدان سياسى, بر روى او بـاز شـده اسـت و او, هـم بـه كـسب عـلم تشويق شده است, هم به حضور در مـيدانهاى گـوناگون اجـتماعى و سـياسى.آن وقـت در داخل خانواده هم به مرد گفته اند كه حق تكليف, تحميل, زياده روى, اعمال قدرتهاى جاهلانه و غيرقانونى ندارد.اين, آن نگاه اسلامى است.
    بـا هـمين نگاه بود كه وقتى نهضت اسلامى به مرحله ى انقلاب اسلامى رسيد, زنان بـا هـمان برداشت طبيعى كه از اسلام در جامعه ى زنانه بود, جلو افتادند; كه امـام فـرمودند, درسـت هم فرمودند:اگر زنان در اين نهضت همكارى نمى كردند, انـقلاب هـم پـيروز نـمى شد.يقينا اگر زنها در داخل خيابانها و راهپيمايهاى عـظيم حـضور پـيدا نـمى كردند آن حـضور عظيم و باشكوه زنان در دوران انقلاب انـقلاب پـيروز نـمى شد.در جنگ تحميلى اگر امثال همين مادر گرامى سه شهيد و مـادران شـهيد و همسران شهيدان كه من افتخار داشته ام با هزارها نفر اينها از نـزديك نشست و برخاست و گفتگو كنم و خصوصيات آنها را مشاهده كنم.ايمان خود, صبر خود, ايستادگى خود, معرفت خود, روشن بينى خود در قبال ضايعات جنگ و فـداكاريهاى جـوانان و مـردان را نـشان نـمى دادند.جنگ پيروز نـمى شد, اگر مـادران شـهدا و همسران شهدا بى صبرى نشان مى دادند, شوق جهاد در راه خدا و شـهادت در دل مـردها مـى خشكيد; ايـن جور نمى جوشيد; اين جور به جامعه طراوت نـمى داد.در ميدان جنگ هم زنان نقشهاى درجه ى اول را ايفا كردند.اگر در طول انـقلاب وفـادارى زنـان, عـواطف زنـان, حـضور زنـان در ميدانهاى مختلف, در راهپيمائيها, در انتخاباتها نمى بود, يقينا اين حركت عظيم مردمى نمى توانست اين جور شكل پيدا كند و ادامه يابد.اين نظر اسلام است, اين نظر نظام اسلامى است.
    غـربيها دربـاره ى جنس زن بايد پاسخگو باشند; آنها به زن خيانت كردند.تمدن غـربى بـه زن هـيچ نداده است.اگر پيشرفت علمى و سياسى و فكرى ديده مى شود, مـال خـود زنـهاست.هر جـا ايـن جـور چيزها پيش مىآيد.در ايران اسلامى و در كشورهاى ديگر هم پيش آمده است.
    مـال خـود زنهاست.آنچه كه غربيها به آن دامن زدند وتمدن غربى پايه گذار اين خـشت كج و بناى كج بود, بى بند و بارى و ابتذال زنانه است.زن را به ابتذال كـشانده اند, داخـل خـانواده ى او را هـم اصـلاح نـكرده اند.مكرر در مـطبوعات آمـريكايى و اروپـايى, ميزان بالاى زن آزاريها و شكنجه ها و بى مهريها منتشر شده است.
    فـرهنگ غـربى در مـورد زن و بى بندوبارى و به ابتذال كشاندن زنان آن مناطق مـوجب شده است كه خانواده سست بشود; بنيان خانواده متزلزل بشود, زن و مرد در داخـل خـانواده خـيانت بـه يـكديگر بـرايشان خـيلى مهم شمرده نشود اين گـناه نيست؟ ايـن خـيانت بـه جـنس زن نيست؟ با اين فرهنگ, از همه ى دنيا هم طلبكارند; در حالى كه بايد بدهكار باشند!
    فـرهنگ غـربى در مـورد زنان بايد در موضع مدافع قرار بگيرد; بايد از خودش دفـاع كـند; بـايد تـوضيح بـدهد; امـا غلبه و سلطه سرمايه دارى و رسانه هاى مـستكبر جبار غربى قضيه را بعكس مى كنند; آنها مى شوند طلبكار, آنها مى شوند مـدافع حـقوق زن بـه قول خودشان و به اصطلاح خودشان! در حالى كه چنين چيزى نـيست.البته در بـين غربيها هم مسلما متفكرانى, فلاسفه يى, انسانهاى صادق و صـالحى هـستند كـه صـادقانه فـكر مى كنند و حرف مى زنند.آنچه كه من مى گويم, گرايش عمومى فرهنگ و تمدن غربى به زيان زن و بر عليه زن است.
    زن مـسلمان ايـرانى در ايران اسلامى, بايد كوششش اين باشد كه هويت والاى زن اسـلامى را آن چـنان زنـده كـند كـه چشم دنيا را به خود جلب كند; اين امروز وظـيفه يى اسـت بـر دوش زنـان مـسلمان, بخصوص زنان جوان و دختران دانشآموز ودانشجو.
    هويت اسلامى اين است كه زن در عين اين كه هويت و خصوصيت زنانه ى خود را حفظ مـى كند كه طبيعت و فطرت است و براى هر جنسى خصوصيات آن جنس ارزش است يعنى آن احساسات رقيق را, عواطف جوشان را, آن مهر ومحبت را, آن رقت را, آن صفا و درخـشندگى زنـانه را براى خود حفظ مى كند, در عين حال, هم بايد در ميدان ارزشـهاى مـعنوى مـثل علم, مثل عبادت, مثل تقرب به خدا, مثل معرفت الهى و سـير واديـهاى عـرفان پـيشروى كـند, هم در عرصه ى مسائل اجتماعى و سياسى و ايـستادگى و صبر و مقاومت و حضور سياسى و خواست سياسى و درك و هوس سياسى, شـناخت كـشور خـود, شـناخت آيـنده ى خود, شناخت هدفهاى ملى و بزرگ و اهداف اسلامى مربوط به كشورهاى اسلامى و ملتهاى اسلامى, شناخت توطئه هاى دشمن شناخت دشـمن, شـناخت روشـهاى دشـمن بايد روز به روز پيشرفت كند, و هم در زمينه ى ايـجاد عـدل و انـصاف و مـحيط آرامش و سكونت در داخل خانواده بايد پيشرفت كـند.اگر قـوانينى لازم اسـت, اگـر تـصحيح و اصلاحى در مسائلى كه به اين جا مـنتهى مـى شود, لازم اسـت, زنان, زنان باسواد, زنان آگاه, زنان بامعرفت, در همه ى اين ميدانها بايستى پيشروى كنند; الگوى زن را نشان بدهند, بگويند زن مـسلمان آن زنـى اسـت كـه هـم ديـن خـود را, حجاب خود را, زنانگى خود را, ظـرافتها و رقـتها و لـطافتهاى خـود را حـفظ مـى كند; و هم از حق خود دفاع مـى كند; هـم در ميدان معنويت و علم و تحقيق و تقرب به خدا پيشروى مى كند و شـخصيتهاى بـرجسته يى را نـشان مـى دهد; ولى در ميدان سياسى حضور دارد; اين مى شود الگويى براى زنان.
    شما بدانيد زنان مسلمان در بسيارى از نقاط دنيا امروز به شما نگاه مى كنند و از شـما يـاد مى گيرند اين كه مى بينيد در بعضى از كشورهاى غربى, در بعضى از كـشورهاى مـسلمان امـا بـا حكومتهاى غيراسلامى اين جور حجاب اسلامى مورد تهاجم دشمنان دين قرار مى گيرد, اين نشاندهنده ى گرايش آنها به حجاب است.در كـشورهاى هـمسايه ى مـا, آن جـاهايى كـه به حجاب اهتمام نمى شد, در كشورهاى اسـلامى كه بنده خودم از نزديك بعضى جاها را ديدم كه هرگز اسمى از حجاب در آن جـا آورده نـمى شد, در مـدت بـيست ساله ى بعد از انقلاب, زنان بخصوص زنان روشـنفكر, بـخصوص دخـتران دانـشجو, به حجاب, گرايش پيدا كردند, علاقه پيدا كـردند; رو آوردنـد و حجاب را حفظ كردند; كه نمونه هايش علاوه ى بر اينها در كشورهاى غربى هم مشاهده شده است شما الگوييد, شما نمونه ايد.
    بدانيد امروز در هيچ جاى دنيا زنانى كه مثل اين مادران شهداى ما, مادر دو شـهيد, مـادر سه شهيد, مادر چهار شهيد باشند, نيست.در جامعه ى ما, مادرانى بـا ايـن خصوصيات كه از پدرها بهتر و قوىتر و آگاهانه تر ايستادند, در اين ميدان بسيار داريم; اين همان تربيت اسلامى است, اين همان دامان پاك و مطهر و نورانى فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) است.
    شـما دختران فاطمه هستيد; فرزندان فاطمه ى زهرا هستيد; دنباله رو آن فاطمه ى زهرا هستيد.
    امـيدوارم كـه انوار مقدس ولايت و معنويت و معرفت, دلهاى همه ى شما را روشن كـند و روز بـه روز در جـهت حفظ هويت اسلامى, زنان مسلمان گامهاى بلندتر و بـهترى بـردارند و روح مطهر امام راحل, كه اين راه را به روى زنان ما باز كـرد و مـشمول الـطاف و تـفضلات الـهى باشد و ان شاالله ادعيه ى زاكيه ى حضرت ولى عصر (ارواحنا فدا) شامل همه ى شما خواهران گرامى و عزيز من باشد.
    والـسلام عـليكم و رحـمه الله و بـركاته

  3. #23
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 پيام مقام معظم رهبرى به نخستين اجلاس پژوهشى امر به معروف و نهى از منكر23 / 8 / 79

    پيام مقام معظم رهبرى به نخستين اجلاس پژوهشى امر به معروف و نهى از منكر
    23 / 8 / 79
    بسم الله الرحمن الرحيم
    هرچند فريضه ى امر به معروف و نهى از منكر يكى از بزرگترين واجبات اسلامى است و توصيه به آن در قرآن و گفتارهاى پيامبر خدا صلى الله عليه واله و اميرمومنان و ديگر امامان عليهم السلام داراى لحنى كم نظير و تكان دهنده است, ولى اگر كسى از اين همه چشم پوشى كند و تنها به نداى خرد انسانى گوش بسپرد, باز هم بى شك اين عمل سازنده را فريضه و تكليف خواهد شمرد. به نيكى خواندن و از بدى برحذر داشتن را كدام خرد سالم, ستايش نمى كند؟ و كدام انسان خيرخواه و حساس, از آن روى مى گرداند؟ هنگامى كه به اين وظيفه عمل شود, به تعداد آمران و ناهيان, دعوت به خير در ميان مردم صورت مى گيرد و بى گمان لبيك گويان به اين دعوت نيز كم نخواهند بود. اين فراخوانى, به گمان زياد برخود داعيان نيز نشانه ى نيك برجاى مى گذارد و از دو سو راه صلاح را هموار مى سازد. كار نيكى كه مخاطب خود را به آن امر مى كنيم و رفتار زشتى كه وى را از آن برحذر مى داريم, هرچه بزرگتر و تاثير اجتماعى يا فردى آن ژرفتر و ماندگارتر باشد, امر به معروف و نهى از منكر ما ارزشمندتر است و چنين است كه عمل به اين وظيفه, تضمين كننده دوام و استحكام حكومت صالحان است و رها كردن و به فراموشى سپردن آن, زمينه ساز سلطه اشرار و نابكاران.
    شما دوستان ارجمند كه اكنون همت به ترويج اين فريضه گماشته ايد, كار بزرگ خود را چنانكه شايسته اين فريضه است, پاس بداريد و با همه جانبه نگرى دراين كار, زبان بدگويان و ذهن بى خبران را از فروافتادن در ورطه ناسپاسى از اين عمل اصلاحى بزرگ, نجات بخشيد. از خداوند متعال توفيق روزافزون شما را مسئلت مى كنم.

  4. #24
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع اقشار مختلف مردم22 / 8 / 79

    بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع اقشار مختلف مردم
    به مناسبت نيمه شعبان ميلاد حضرت مهدى (عج)
    22 / 8 / 79
    بسم الله الرحمن الرحيم
    ان شـاالله كه بر همه ى آحاد ملت ايران, بر يكايك شما حضار عزيزى كه در ايـن جا تـشـريـف داريـد, بـر همـه ى آزادگان عالم, خداوند متعال اين عيد را مبارك و ميمون فرمايد.
    همـچنين تشكر مى كنم از عزيزانى كه برنامه اجرا كردند و جلسه را مـعطر كردنـد بـه نـام و يـاد ولـى اعظم الـهـى, حضرت بقي0الله (ارواحـنـا له الفدا).از شما برادران و خواهرانى كه احساسات خود را, شـور و ايـمـان قلـبـى خودتـان را بـه انـواع مختلفى ابراز فرمـوديـد, صمـيمانه متشكرم و اميدوارم خداوند متعال نظر لطف و عنـايـت ويـژه ى خود را برشما جوانان عزيز, مردان و زنان مومن و بـاصفا, مـبذول كند و دلهاى شما را از آنچه كه هست, نورانى تر و شفاف تر بفرمايد.
    ايـن مـيلاد و اين ياد بزرگ بايد به ما درس بدهد.احساسات, بسيار خوب اسـت, عواطف, پـشـتوانه ى بسيارى از اعمال نيكوى انسانهاست; ايـمـان و عقيـده ى قلـبـى بـه وجود اين منجى عظيم عالم, شفابخش بـسيارى از بيماريها و دردهاى معنوى و روحى و اجتماعى است; ولى فراتـر از همـه ى ايـنها, ما بايد از اين ياد, از اين خاطره, از اين حادثه ى عظيم, درس بگيريم.
    هر سـال ايـن جشـنـهـا بـرپـا مى شود و دلها را معطر مى كند; اگر و عمـل مـا بـتـوانـد يـك آموزنده و معلم به حساب بيايد, يقينا يـك درس از اين درسها اين است كه همه بدانند, همه اذعان و باور مـسـتـكبـران عالـم هرچه مى خواهند, بگويند; تظاهر به قدرت نمايى بـكنـند; اما لشكر حق و حقيقت و كاروانى كه بشريت را به سمت سر مـنـزل عدل و داد پـيـش مى برد, روز به روز در حال افزايش يافتن اسـت.گذشـت سالها نمى تواند اين اميد را در دلها از بين ببرد يا كم فروغ كنـد كه در آيـنـده كه امـيـدواريم آن آينده چندان دور نـباشد همه ى آحاد بشر طعم عدالت را به معناى واقعى كلمه خواهند چشيد.
    حـقانـيـت آن دولـت الـهى و حكومت ربوبى در زمين در اين است كه گرفت.قدرتـمـنـدان و مـسـتـكبـران و زورگويـان و زرانـدوزان و حـركت را, اين رفتار طبيعى بشر را به سمت صلاح متوقف كنند.البته در كار خدا در زمـيـن طفره نيست, كارها برطبق روال طبيعى انجام مـى گيـرد; امـا طبيعت و فطرت عالم اين است; طبيعت عالم اين است كه به سمت كمال برود و مى رود.
    شـعارهايـى كه امـام زمـان (علـيـه الصلا0 والسلام وعجل الله تعالى فرجه) بـر سـر دسـت خواهد گرفت و عمل خواهد كرد, امروز شعارهاى مـردم مـاسـت; شعارهاى يك كشور و يك دولت است; اين خودش يك گام بـسـيار بلندى به سوى اهداف امام زمان است.يك روزى شعار توحيد, شـعار مـعنويت, شعار ديندارى, در دنيا منسوخ شده بود, سعى كرده بـودند به طور كلى آن را به دست فراموشى بسپارند; اما امروز در ايـن مـنـطقه ى عالـم, ايـن شـعارها, شـعارهاى رسـمى حكومت است; شـعارهاى رسـمى اداره ى كشور و احاد ملت است; علاوه ى بر اين, اين شـعارها آرزوى مـلـتهاى مسلمان در بسيارى از كشورهاى دنياست; و اين شعارها يك روز تحقق پيدا خواهد كرد.
    ايـن زمـيـنـه ها وقتـى آماده شد; آن وقتى كه معلوم شد در مقابل قدرت مـادى مـسـتكبران عالم, زمينه ى اين وجود دارد كه آحاد بشر بـتـوانـنـد بر روى حرف حق خود بايستند, آن روز, روز ظهور امام زمـان اسـت; آن روز, روزى اسـت كه مـنـجى عالـم بـشـريت به فضل پـروردگار ظهـور كنـد و پيام او همه ى دلهاى مستعد را كه در همه جاى جهـان هستند, به خود جذب كند و آن وقت ديگر قدرتهاى ستمگر, قدرتـهـاى زورگو, قدرتـهـاى متكى به زر و زور نتوانند حقيقت را آن چـنـانى كه قبل از آن هميشه كرده اند با فشار زر و زور خود به عقب بنشانند يا مكتوم نگهدارند.
    شـمـا مـردم عزيـز بـخصوص شـما جوانها هر چه كه در صلاح خود, در مـعرفت و اخلاق و رفتار و كسب صلاحيتها در وجود خودتان بيشتر تلاش كنـيـد, اين آينده را نزديكتر خواهيد كرد; اينها دست خود ماست. اگر مـا خودمـان را به صلاح نزديك كنيم, آن روز نزديك خواهد شد; همـچـنان كه شهداى ما با فدا ركردن جان خودشان آن روز را نزديك كردنـد; آن نـسـلـى كه بـراى انـقلاب آن فداكاريها را كردند, با فداكاريهاى خودشان آن آينده را نزديكتر كردند.
    هر چـه مـا كار خيـر و اصلاح درونـى خود وتـلاش بـراى اصلاح جامعه انجام بدهيم, آن عاقبت را دايما نزديكتر مى كنيم.
    امـيـدواريـم خداى متعال ادعيه ى زاكيه و توجهات حضرت ولى عصر را در حـق ملت ايران, در حق شما عزيزان, هميشگى قرار بدهد; دعاهاى آن بـزرگوار را در حق همه ى ما مستجاب كند; ديدار آن بزرگوار را دوسـتـداران و شـيـعيـان واقعى آن بزرگوار قرار بدهد; ما را در دنـيا با آل محمد, و در آخرت با آن بزرگواران محشور فرمايد; ما را مسلمان و مومن واقعى زنده بدارد و بميراند.
    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

  5. #25
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 پيام تسليت رهبر انقلاب به مناسبت درگذشت استاد احمد كمال شاعر بزرگ خراسان30 شهريور 79

    پيام تسليت رهبر انقلاب به مناسبت درگذشت استاد احمد كمال شاعر بزرگ خراسان
    30 شهريور 79

    بسم الله الرحمن الرحيم
    درگذشت تاسف انگيز شاعر آزاده خراسان, دوست همدل ديرين, آقاى احمد كمال را بـه جـامعه ادبـى و بـخصوص شاعران وهنرمندان آن ديار فرهنگ و ادب ونيز به خانواده و بازماندگان آن انسان شريف و ممن تسليت عرض مى كنم.
    مـرحوم احـمد كـمال سـخن سـرايى بزرگ و ارجمند بود كه هم خلعت فاخر قصيده خـراسانى بـه شـخصيت انـسانى او جلال و جمال بخشيده بود و هم خصال والاى او مـايه آبـرو و زيـنت شـعر فـارسى گـشته بـود. او مـردى پاك سيرت, پارسا و پـرهـيزگار, آزاده و بـلند نـظر بـود. او گـوهر شـعر وهـنر را بـه بـازار سوداگريهاى مادى نبرد و قدر آن را نشكست.
    او زبـان گـوياى خـود را در خـدمت بـزرگداشت ارزشهاى معنوى و دينى - و نه اهـانت بـه آن - بـه كـار گـرفت. او دلـى ممن, روحى بردبار و مهربان, تنى مـتواضع و خـاكسار, و انـديشه اى پـاك و تـابناك داشت. او پهلوانى فروتن و شـاعرى حـقگو وهـنرمندى ديـندار بود. با شرافت و پاكدامنى زندگى كرد و با سـربلندى و نـيكنامى به ديدار حق شتافت. رحمت خدا بر او و گرمترين درودها بر نام و ياد او باد.

  6. #26
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 پيام رهبر معظم انقلاب به مناسبت تجليل از شهيدان و ايثارگران هفته دفاع مقدس 31 شهريور 79

    پيام رهبر معظم انقلاب به مناسبت تجليل از شهيدان و ايثارگران هفته دفاع مقدس
    31 شهريور 79


    بسم الله الرحمن الرحيم


    هـفته ى دفـاع مـقدس نمودار مجموعه اى از برجسته ترين افتخارات ملت ايران در دفـاع از مـرزهاى مـيهن اسلامى و جانفشانى دلاورانه در پاى پرچم برافراشته ى اسلام و قرآن است.
    در ايـن مجموعه ى تابناك درخشنده ترين و نفيس ترين نگين گرانبها ياد و خاطره شهيدان است.
    آنـان جوانان و جوانمردان رشيد و پاك سرشتى بودند كه با آگاهى و درك والاى خـود مـوقعيت حساس كشور را تشخيص دادند و وظيفه ى بزرگ جهاد در راه خدا را مـشتاقانه پـذيرا شـدند, هـيچ مـلتى و كشورى بدون چنين مجاهدتها به عزت و تعالى دست نخواهد يافت.
    كشور ما مديون فداكارى اين جانهاى عزيز و خانواده هاى صبور آنهاست.هر ملتى كـه چـنين دلاوران آگـاه و شـجاعى را در دامان خود پرورده باشد حق دارد به آنان ببالد و آنان را الگوى تربيت جوانان خود در همه ى دورانها بداند.رحمت خدا و درود پيامبران و فرشتگان و بندگان صالح او بر اين ارواح طيب و طاهر باد.

  7. #27
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع هنرمندان و مسئولان فرهنگى 6 مهـــر 79

    بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع هنرمندان و مسئولان فرهنگى
    6 مهـــر 79
    بسم الله الرحمن الرحيم

    اولا خـوشامد عرض مى كنم به برادران و خواهران عزيز و رزمندگان جبهه فرهنگى دفاع مقدس و عزيزانى كه علاوه بر تن و جسم خود كه به صحنه اين آزمايش بزرگ مـلت ايـران بردند, جان خود, فكر خود, هنر خود, دل خود و توان فرهنگى خود را هـم بـه اين عرصه كشاندند و سرمايه ملت ايران را هرچه ارزشمندتر كردند مـخصوصا بـه خـانواده هاى مـعظم شـهيدان ايـن جـمع عزيز و جانبازان و ديگر ايـثارگران. امـيدوارم كـه خـداوند مـتعال زحمات و تلاشهاى با ارزش شما را مـقبول درگاه خود قرار بدهد و ادامه اين راه پر افتخار را نصيب همه كسانى كه مايه اى از هنر و ادب و سرمايه هاى فرهنگى دارند, بكند.
    جـنگ, يـكى از مـحيطترين حـوادث بـراى يك ملت است ما همگى اين را با وجود خـودمان, بـا گوشت و پوست و احساس و ادراك خودمان مشاهده كرديم- اين نيست كه فقط در تاريخ چيزى خوانده باشيم يا به آمارها مراجعه كرده باشيم- ليكن نـكته مـهم اين است كه ملتها مى توانند اين حادثه پرخسارت را به يك فرصت و بـه يك سرمايه تبديل كنند. مى دانيد, خسارت جنگ هم فقط اين نيست كه عزيزان مـلت بـه كام مرگ كشانده مى شوند يا ويرانيهايى به بار مىآيد و سرمايه هايى بـرباد مى رود. اگر در جنگى عزم ملى و خردمندى سردمداران كشور به كمك كشور نـيايد, آن سـرافكندگى و ذلـت و هـزيمت مـعنوىاى كه بر دوش آن ملت سنگينى خواهد كرد, شايد از همه اين خسارتها بالاتر است.
    الـآن بـيش از صدوپنجاه سال- نزديك دويست سال- از قرارداد ننگين تركمانچاى مـى گذرد. هر ايرانى كه آن تاريخ را بخواند, بعد از گذشت نزديك به دو قرن, در روح خـود احـساس شرمسارى مى كند, احساس حقارت مى كند, احساس شكست مى كند:
    چـه طور در يـك حـادثه بـه آن عـظمت, سردمداران كشور قادر نشدند عزم ملى و سـرمايه هاى مـادى و مـعنوى كـشور را بـه كـمك هويت ملى اين كشور به ميدان بـياورند؟! لـشكر مـهاجم دشمن تا قلب كشور آمد بعد با التماس و درخواست و پيشكش دادن و وساطت دشمنان دوست نما و خسارتهاى فراوان ملى و آن اهانتهايى كـه به ملت ايران شد, قبول كردند كه يك قدرى عقب بنشينند, هفده شهر قفقاز را از ايران بگيرند و كشور را از بخشى از پاره تن خودش محروم كنند! امروز هـم كـه شـما ايـن حـادثه را در ذهن خودتان يا در كتاب تاريخ مرور كنيد و بـبينيد بر ملت ايران در آن حادثه تلخ چه گذشت, احساس خجلت مى كنيد, احساس سـرافكندگى و ذلت مى كنيد. همين جور شبيه اين, در حوادث جنگ بين الملل دوم, هـمين شـهر تهران محل خودنمايى و پز دادن افسران كشورهاى مختلف شد كه توى ايـن خـيابانها راه بـروند, به ايرانى با چشم تحقير نگاه كنند, از او كار بكشند, به او اهانت بكنند, به نواميس او تجاوز بكنند. اين يك نوع بود, آن نوع ديگرى بود اينها نشانه يك خسارت بزرگ است براى يك ملت در يك جنگ.
    در جـنگى كـه در سـال 1359 در ايـن كشور رخ داد, همه اين حوادث ممكن بود. آنـهايى كـه مى خواستند قطعه اى از خاك ايران را از ايران جدا كنند, هدفشان فقط اين نبود كه ايران را از آنچه كه هست, قدرى كوچكتر كنند. هدف اين بود كـه ايـن مـلت را براى قرنها- حالا يك قرن, دو قرن- با احساس حقارت سر جاى خـود بنشانند اين ملتى كه جرات كرده بود در مقابل امپراتورى عظيم استكبار جـهانى قـيام كند, برخلاف همه عرفهاى بين المللى, يك حكومت صددرصد مردمى را كـه بـه هـيچ قدرتى در دنيا باج نمى دهد, سركار بياورد, اين روحيه شجاعت و ايـن خودباورى را در او بميرانند. آنچه كه براى آنها غايت مطلوب بود, اين بود و اين مى شد!
    اگـر آن كارى كه رزمندگان كردند, آن كارى كه خانواده ها كردند, آن كارى كه بـسيج عـمومى مـلت كرد, آن كارى كه گزارشگران اين صحنه هاى شرف كردند و در مـقابل چـشم مـردم قـرار دادنـد, و آن كـارى كـه آن سـلسله جنبان همه اين افتخارها كرد اگر اينها نمى بود, همين مى شد ترديد نداشته باشيد. قطعه اى از خـاك ايـران را مـى گرفتند, بـعد بـا قـدرى چـك و چانه مقدارى از آن را پس مى دادند منت هم سر ملت ايران مى گذاشتند- البته در طول سالهاى متمادى قطعا بـيش از هـشت سالى كه جنگ طول كشيد- بعد ملت ايران هر وقت به آن منطقه از كشور خود نگاه مى كرد, احساس حقارت مى كرد!
    ايـن كـه شـما ديـديد پـشت سر عراق, غرب يكپارچه قرار گرفت, شوروى و تمام اروپاى شرقى يكپارچه قرار گرفتند, عربهاى خليج فارس, حكومتهاى خليج فارس كه تـابع اشـاره آمريكا بودند, يكپارچه قرار گرفتند, همه به عراق كمك كردند, هدفشان اين نبود كه چند تا شهر را از ايران بگيرند و به عراق بدهند يا يك دولـت مستقل درست كنند. هدف, نابود كردن ملت ايران بود, هدف, صاف كردن آن حـفره هايى بـود كـه مـلت ايران در دستگاه اقتدار امپراتورى استكبار بوجود آورده بـود خـدا نـخواست. "خـدا نـخواست", يـعنى چـه؟ يعنى اگر ملت ايران مى رفتند و مى گرفتند مى خوابيدند, رزمندگان به جبهه نمى رفتند, امام نمى غريد و سـينه سـپر نـمى كرد و نـمى ايستاد, و اين همه استعداد و نيرو در اين راه بـسيج نـمى شد, باز هم خدا همين جور مى خواست؟ نه, اراده خداى متعال به نفع يـك ملت, تابع اراده آن ملت است. هيچ حقيقت و واقعيتى درمتن زندگى يك ملت بـه اراده الـهى تـغيير پـيدا نـمى كند, مگر وقتى كه خود آن ملت بر آن همت بگمارد اين صريح آيات قرآنى است و جزو معارف قطعى دينى است.
    ايـن خـسارتى كـه بـنا بود بوجود بيايد- و اگر عزم ملى و تدبير و خردمندى سـردمداران و مسئولان كشور واخلاص و جديت كسانى كه در اين راه قدم گذاشتند, نمى بود, قطعا اين پيش مىآمد- با اين عزم ملى و با اين ايمان, تبديل شد به يـك فـرصت, بـله, مـا درجنگ خيلى جانهاى عزيز را از دست داديم و خسارتهاى مـادى و مـعنوى زيادى هم تحمل كرديم, اما يك چيزى در دل اين ملت جوشيد كه بـركات و ارزشش براى امروز و فرداى اين ملت, از همه چيز بالاتر است, و آن, احـساس اتـكا بـه نفس, احساس عزت, احساس استقلال, احساس خودباورى ملى عظيم واحساس اعتقاد به اين كه اگر يك ملت حول محور ايمان به خدا وعمل صالح جمع بـشوند, مـعجزات نشدنى يكى پس از ديگرى قابل شدن خواهد شد اين درزندگى ما اتفاق افتاد.
    عـزيزان من! آنچه كه اين قضيه را تمام مى كند, اين است كه روايت اين حادثه بـدرستى صـورت بـگيرد نقش شما اين جا معلوم مى شود. شماها هركدامتان- شايد اكـثرتان يـا هـمه تان- ايـن مـيدانهاى جنگ را رفتيد و در آن جا حضور پيدا كـرديد, يـا آنـها كـه سنشان آن وقت اقتضا نمى كرده است, از مسائل آن آگاه شده اند. اگر اين حادثه بزرگ درست روايت شود, اين اثرات ماندگار خواهد شد.
    اگر غلط روايت شود, يا روايت نشود, اين تاثيرات بسيار كم خواهد شد نه اين كـه بـكلى از بـين بـرود, ليكن خيلى كم خواهد شد. اگر خداى نكرده مغرضانه روايت بشود, قضيه بعكس خواهد شد.
    ايـن هشت سال دوره دفاع مقدس, شامل هزاران هزار حادثه است. من مى خواهم اين را از جـامعه فرهنگى وهنرى كشور مطالبه كنم كه از اين هزاران هزار حادثه, لااقـل يـك فـهرست تهيه كنند بنشينند فكر كنند و در اين حوادث جنگ دقت نظر هـنرمندانه بـه خرج بدهند, يك فهرست از اين حوادث بوجود بياورند. بعد اين را بـگذارند در قـبال كـارهاى هنرىاى كه تا امروز درباره جنگ شده است- كه الـبته خـيلى هـم ارزشـمند اسـت- ببينند كه چه قدر ازا ين فهرست را ما پر كرده ايم. من اعتقادم اين است كه اگر اين كار صورت بگيرد, خواهيم فهميد كه مـا يك هزارم آنچه را كه درباره اين جنگ مى بايد تبيين كرد و مى توان تبيين و موشكافى كرد, هنوز بيان نكرده ايم!
    مـن غالب اين آثار هنرى جنگ را يا ديدم يا شنيدم- حالا در اين سالهاى اخير كـمتر- در دوره جـنگ وسـالهاى اوايـل بـعد از جـنگ, غـالب ايـن نوشته ها و روايـتهاى تـصويرى و روايتهاى سينمايى و غيره را غالبا يا ديدم يا گزارشى از آنـها را بـدست آوردم, قـطعا چـيزهاى باارزشى در بين اينها وجود دارد, لـيكن هـمه ايـنها درمـقابل آن گـنجينه عظيمى كه در اين دفاع هشت ساله به وسيله ملت ايران بوجود آمد, چيز كمى است.
    هـمه جـنگ, داخـل جـبهه ها نـيست بسيارى از مسائل جنگ, داخل خانه هاست, توى راههاست, داخل دلهاست, توى مجموعه هاى تصميم گيرى است, توى مجامع بين المللى اسـت. بـبينيد, مـا در دوره جنگ, از طرف مجامعى كه ادعا مى كردند در مسائل جـهانى بـى طرفند, در مـقابل يك اعمال غرض واضحى قرار گرفتيم ادعاهاى خيلى بـزرگى هم مى كردند. كسانى كه امروز شما مى بينيد درباره سلاحهاى كشتار جمعى و سـلاحهاى شـيميايى و مـيكربى و از اين حرفها داد سخن مى دهند و جزو مسائل واضـح مـى شمرند, اينها به رژيم عراق و ارتش عراق سلاح شيميايى دادند برايش سـاختند و يـا امـكان سـاختش را برايش فراهم كردند. دو قطب بزرگ دنياى آن روز- يـعنى قـطب آمريكا و قطب شوروى سابق- مشتركا با همه ساز و برگشان به كـمك عراق آمدند اينها كجا و در كداميك از اين آثار هنرى ما درست تبيين و تشريح شده است؟
    مـن بـارها گـفته ام مـا يك وقتى مى خواستيم براى جبهه ها سيم خاردار- كه در داخـل كـشور نـداشتيم و توليد نمى شد- از جايى وارد كنيم, همين كشور شوروى اجـازه نـداد مـا سـيم خـاردار را از داخل كشور او عبور بدهيم و به ايران بـياوريم گـفت ايـن وسيله جنگى است! يعنى ادعا اين بود كه آنها به دو طرف جـنگ كمك نمى كنند! اين در حالى بود كه هواپيماى روسى, موشك روسى, كارشناس روسـى, افـسر روسى, مواد منفجره روسى, تمام امكانات روسى, آن طرف جبهه در اختيار دشمن ما و طرف مقابل ما در اين جنگ بود!
    هـمين اروپـاى به اصطلاح طرفدار حقوق بشر و در مقام صحبت با نزاكت و ادب و اتـو كـشيده- چه قسمت شرقى شان همين يوگسلاوى فعلى و بقيه كشورهاى بلوك شرق آن روز, و چـه قـسمت غـربى شان يعنى همين آلمان و بقيه- آنچه توانستند, به عـراق كمك كردند حاضر نبودند ساده ترين چيزها را به ايران بفروشند. اگر يك وقـتى هـم از يـك طرقى دولت جمهورى اسلامى مى توانست چيزهايى را از اينها بـگيرد, با چند برابر قيمت و با زحمت مى توانست بدست بياورد. البته هدفشان مـعلوم بـود- مـن اول عـرض كردم- بحث بر سر اين بود كه اين عزت ملى كه به وسـيله حـركت عـظيم انـقلابى مردم ايران بوجود آمده است, بايد از بين برود رخـنه اى كه به وسيله انقلاب در اقتدار فرهنگ غربى و سلطه غربى و نظام سلطه جـهانى بوجود آمده است, بايد پر مى شد هدف آنها اين بود, به هر حال به اين سـياست رسيده بودند. اينها كجاى آثار هنرى ما, در كدام فيلم يا نمايشنامه يا بقيه آثار هنرى منعكس شده است؟ آيا قابل انعكاس نيست؟ آيا براى نسلهاى آينده ايران تجربهآموز نيست؟
    امـروز مـا مى بينيم وقتى كه راجع به دفاع مقدس و جنگ هشت ساله و اين عظمت مطلقى كه ملت ايران آفريدند, صحبت مى شود- كه مهمترين موضوع هنرى است و يك هـنرمند درباره اين جور شكوه هاى ملى, خوب مى تواند قلمفرسايى يا ميداندارى كـند- بـعضى از آثـار در گـوشه و كـنار پـيدا مـى شود كـه نـه فقط عظمت را نـمى بينند, مـى گردند يـك نـقطه ضـعفى را- يـا واقعى, يا حتى پندارى- پيدا مى كنند و آن را مورد مداقه قرار مى دهند!
    هدف از اين كارها چيست؟ چرا بايد ما اين فرآورده عظيم ملت ايران را نديده بگيريم؟! اين خدمت به ملت ايران است كه در يك تهاجمى كه به مرزهاى او, به شخصيت او, به عزت او, به تاريخ او, به هويت ملى او شده است اين جور مردانه ايـستاده و ايـن جور شـجاعانه دفـاع كـرده, اما حالا بياييم آن را زير سوال ببريم, آن هم با زبان هنر؟! اين كارها را مى كنند. اينها به نظر من تصادفى هـم نـيست, يـعنى نـمى شود گفت حالا يك هنرمندى به اين فكر افتاده كه مى شود ايـن جورى عـمل كرد نه, به نظر من غيرعادى مىآيد. البته تقصير از مسئولان و سـردمداران مـسائل هـنرى و فرهنگى كشور است آنها هم بايد سازماندهى كنند, بايد كار كنند.
    ايـن مـلت آنـچه كـه داشـت, در طـبق اخـلاص گذاشت و آمد. مرد روستايى و زن روسـتايى, مـرد و زن مـستضعف شـهرى, خانواده هاى گوناگون, جوانهاى فراوان, قـشرهاى مـختلف, سازمانهاى رزمنده كشور- ارتش, سپاه, حتى نيروى انتظامى و بسيج عظيم مردم- همه اينها آمدند وارد ميدان شدند.
    حـقيقتا مـلت ايران در آن هشت سال, كار بزرگى را انجام داد. در تاريخ اين چـندين قرنى كه مى تواند به مسائل امروز ما متصل بشود, بنده سراغ ندارم كه مـلت ايـران ايـن جور با طوع و رغبت اين جور وارد يك ماجراى عظيم نظامى شده باشد و از دل و جان مايه گذاشته باشد با ايمان خود, با عاطفه خود, با دست خـود, در دورانـهاى مـختلف, حـتى در دوران صـفويه كه جنگهاى بزرگى هم شد, كـارهاى بـزرگى هـم شـد, ايـن چيزهايى كه امروز ما مشاهده مى كنيم, اصلا در آن وقـت وجـود نـداشته اسـت. دلايـل روشنى هم دارد نه اين كه نشود اينها را تحليل كرد معلوم است چرا. به هرحال اين پديده در تاريخ ايران ما يك پديده حـقيقتا بى نظير يا حالا اگر احتياط كنيم, بگوييم كم نظير بود. اين پديده به ايـن بزرگى, آن هم با اين همه شكوه, با اين همه زيبايى چه موضوعى براى يك هنرمند از اين جذاب تر؟
    آثار بزرگ هنرى دنيا را نگاه كنيد. خيلى از آنها بر روى قهرمانيهاى ملتها مـتمركزند حـتى آن جـايى كـه شـكست خوردند. در لشكركشى ناپلئون به روسيه, دونـفر روايتگر بزرگ هنرى, اين ماجرا را روايت كردند: يكى فرانسوى است كه ويـكتور هـوگوست يـكى روسى است- طرف شكست خورده, كه اول كار شكست خورد- كه تـولستوى است. حالا آن طرف پيروز طبعا يك گزارشهايى را ممكن است بدهد, اما شما ببينيد در اين كتاب آن طرف شكست خورده, آن شكست را آن چنان تصوير مى كند كـه مـايه غرور و سربلندى ملت است يعنى در حركت ملت, آن نقاط ارزشمندى را كـه يـك هـنرمند مى تواند ببيند, اينها را بيرون مى كشد, برجسته مى كند, رنگ وروغن مى زند و جلوى چشمها مى گيرد.
    مـا در اين ماجراى هشت ساله, يك پيروزى مطلق به دست آورديم. ما كه جنگ را شـروع نـكرده بوديم كه بگوييم فلان جا را مى خواستيم بگيريم, نتوانستيم, پس نـاكام شديم قضيه اين نبود. قضيه اين بود كه دشمنى به ما حمله كرده بود و مـى خواست بـخشى از خـاك ما را بگيرد, همه دنيا هم به او كمك كردند, ما هم مـردانه ايستاديم ناكام شد و بينى اش به خاك ماليده شد و برگشت. پيروزى از اين بالاتر؟! اين پيروزى را با همين ابعاد, با همه خصوصياتى كه در آن وجود دارد, بـا همه آن هزاران هزار ماجرايى كه آن را بوجود آورده است, ما بايد روايـت كـنيم و ايـن كـار هـنرمندان عـزيز مـاست, كار نويسندگان است, كار سـينماگران اسـت, كار شاعران است, كار نقاشان است, كار اصحاف فرهنگ و هنر است.
    امروز كار آن عده اى كه به ميدان جنگ رفتند و در اين هشت سال, آن حماسه را آفـريدند - چه شهدايشان, چه ايثارگرانشان, چه رزمندگانشان - ديگر تمام شد آنـها كار خودشان را كردند. پس از پايان كار آنها, كار يك خيل عظيم ديگرى آغـاز مى شود علاوه برگزارشهايى كه در دوران جنگ دادند - همين دوره جنگ, چه قـدر براى ما هنرمند درست كرد چه قدر شخصيتهاى برجسته درست شدند!- غير از آن, حـالا بـعد از پايان جنگ, نوبت اين خيل عظيمى است كه اين ديگر مسئله اش هشت سال نيست هشتاد سال هم اگر طول بكشد, جا دارد.
    بحث را طولانى نكنم از همه عزيزانى كه در عرصه فرهنگ وهنر, به اين ملت, به ايـن كـشور و بـه خـاطره باشكوه جنگ خدمت كرده اند, صميمانه ومخلصانه تشكر مـى كنم. اميدوارم كه خداوند از همه شماها قبول كند و شما را موفق بدارد و هـمه خـواهران و بـرادران عـزيز مشمول هدايت و توفيق الهى باشند و آن دين عـظيمى كـه بـر دوش هـمه ماهاست, ان شاالله بتوانيم در مقابل اين ملت و در مقابل اين تاريخ آن را ادا كنيم.
    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

  8. #28
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 پيام ولى امر مسلمين به مبارزان مسلمان فلسطين79 / 7 / 13

    پيام ولى امر مسلمين به مبارزان مسلمان فلسطين
    79 / 7 / 13
    بسم الله الرحمن الرحيم
    رژيـم جـنايتكار و اشـغالگر فـلسطين, بـار ديگر قساوت و ددمنشى خود را با تـجاوز بـه حريم مقدسات و آلوده ساختن محيط پاك و مطهر مسجدالاقصى و كشتار مسلمانان آغاز كرد نمازگزاران را به خاك و خون كشيد و فرزند خردسال را در آغـوش پـدر بـر روى دسـتان او بـه گلوله بست و به شهادت رساند, و صحنه هاى وحشيانه و شرارت بار پنجاه ساله را يكبار ديگر تكرار نمود, با اين طمع خام كـه بـتواند شـعله هاى جهاد آزاديبخش و مبارزات حق طلبانه و خستگى ناپذير را خـاموش و روند سازشهاى خفت بار را هموار و اغراض و اطماع خود بر سازشكاران بيش از پيش تحميل نمايد.
    امـا ايـن بـار نيز, همچون گذشته از اين جنايات هولناك طرفى نخواهد بست و نقشه هاى شوم و اوهام شيطانى او نقش بر آب خواهد شد.
    بـه دنـبال ايـن شـرارت ضـدبشرى و كينه توزانه, امواج خروشان اعتراض, مردم فـلسطين, مسلمانان و مبارزان را فرا گرفته و تظاهرات مردمى و دانشجويى در جـاىجاى كـشورهاى اسـلامى به راه افتاده و انتفاضه جان تازه اى يافته و راه جهاد پررهروتر شده است.
    امـروز مـسلمانان هـشيار و بـيدار در تظاهرات گسترده و پرشور ضمن سر دادن شعارهاى حق طلبانه از مسئولان كشورهاى اسلامى درخواست مى كنند كه راه جهاد را بـگشايند و اجـازه دهـند مسلمانان به اين وظيفه مهم به عنوان تنها راه حل عـمل نموده و اشغالگران را از سرزمينهاى غصب شده بيرون كنند تا فلسطينيان به سرزمين و خانه هاى خود برگردند.
    امـروز مـوج مـحكوميت حاكمان اشغالگر دامنه دارتر شده و راه سازشكارى رونق كم تر گرفته و هر روز بى نتيجه بودن آن بر همگان روشن تر مى شود.
    امـروز سير حمايتهاى مادى و معنوى و سياسى از حركتهاى جهادى و انتفاضه رو به گسترش است.
    امـروز صـداى مـدعيان دروغـين حقوق بشر بى اثر گرديده و طبل رسوايى حاميان اسـرائيل بـه صدا درآمده و ماهيت مزدورانه آنان برملا گرديده است, تا جايى كه بسيارى از آنان نمى توانند از محكوم كردن اين جنايات خوددارى كنند.
    اگـرچه ايـن فـاجعه كـريه و زشـت با هدف تحميل اغراض و خواسته هاى نامشروع حـاكمان صـهيونيست بـر مـذاكره كنندگان سـازش بـه وقوع پيوست ولى ملت شجاع فـلسطين ايـن گـفت وگوها را مـحكوم و عـرصه را بر آنان تنگ تر خواهد ساخت و سـرنوشت ذلـت بار آن را تـغيير خـواهد داد و اين مجاهدتها با وعده هاى نصرت الـهى روزى بـه بار خواهد نشست و سرزمينهاى تصرف شده آزاد و سرمايه هاى به تاراج رفته به صاحبان اصلى آن بازخواهد گشت.
    ايـن حماسه در ادامه مبارزات بر حق مردم فلسطين و به وسيله نسلهاى تازه و آمـوزش ديده راه انـقلاب و جـهاد و بـا اتـكا به تجربيات گرانبهاى آن بوقوع پـيوسته و نـشان دهنده آن اسـت كـه نـسل امـروز, راه صـحيح را براى پيروزى دريافته و با عزم و تصميم آن را خواهد پيمود.
    مـن بـه هـمه ملت مظلوم فلسطين بويژه جهادگران و پيروان راه انتفاضه درود مـى فرستم و بـشارت مى دهم كه نهضت شما هر روز با استقبال بيشتر مسلمانان و انـقلابيون مـواجه خـواهد شـد و اشـغالگران را بر سر جاى خود خواهد نشاند, ان شاالله.
    جـمهورى اسـلامى ايران همچنان با افتخار به حمايت و تاييد خود از اين حركت مـقدس ادامـه خـواهد داد و دعـاى خير فرزندان راستين خود را بدرقه راهتان خواهد ساخت.
    ان تنصرواالله ينصركم و يثبت اقدامكم

  9. #29
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 در اجتماع محققان و پژوهشگران حوزوى15 / 7 / 1379

    بيانات مقام معظم رهبرى حضرت آية اللّه خامنه اى (مدّظلّه العالى)
    در اجتماع محققان و پژوهشگران حوزوى
    مراكز علمى ـ پژوهشى حوزه علميه قم
    15 / 7 / 1379
    بسم اللّه الرحمن الرحيم
    بازديد امروز از اين نمايشگاه, دو احساس را در بنده زنده كرد يكى احساس خرسندى و اميد و روشنى چشم دل به خاطر كثرت و تنوع و گستردگى كارهايى كه در اين جا ديده شده و عمدتاً متوجه به تحقيق بود; اگر چه حالا آدم, تحقيق در سطوح مختلفى را مشاهده مى كند, ليكن بناى كار و توجه عمده كار بر روى تحقيق و نوآورى و اين هاست. احساس دوم, احساس خسارت هايى است كه ما بر اثر عدم استفاده از اين استعداد فعال در حوزه تا حالا تحمل كرده ايم و نگرانى از اين كه همين الان هم كه ما اين جا نگاه مى كنيم و خوشمان مى آيد, شايد يك حجم استعداد, به قول آقايان يك پتانسيل, صد برابر اين, آن جا افتاده و ما به آن توجه نداريم; انسان از اين هم نگرانى پيدا مى كند.
    بالاخره دستپاچه شدن كارى را از پيش نخواهد برد و مشكلى را حل نخواهد كرد; بايستى عقلاى حوزه و عمدتاً مديريت حوزه بنشينند با فكر, با تأمل, اين سررشته اى را كه حالا به وسيله فضلاى حوزه و جوان هاى حوزه به دست آمده است (سررشته تحقيق) دنبال كنند و نگذارند كه اين متوقف بماند.
    من امروز صبح آن كتاب فهرستى را هم كه آقايان مديريت منتشر كرده اند, تماماً نگاه كردم و همه آن چيزها را در آن جا ديدم; كه حالا هم يا همه اش را يا بعضى از آن ها را اين جا از نزديك مشاهده كردم. اين جا دو ـ سه نكته وجود دارد:
    ييك نكته اين است كه بعضى از كارها اگر چه عنوان تحقيق دارد, اما بيشتر خدمت رسانى است; تحقيق نيست. نه اين كه خدمت رسانى كار كم اهميتى باشد; نه خير, آن هم مهم است; منتها اگر در كنار اين كارهاى خدمت رسانى, كارهاى دقيق پژوهشى قرار نگيرد, ممكن است خدمت درستى هم رسانده نشود: يعنى مى خواهم اين را عرض بكنم و تأكيد بكنم كه به عنصر تحقيق و پژوهش, در همه جا به صورت يك اصل در اين مجموعه كارها و نشاط هاى حوزه اى خوب است كه توجه بشود.
    نكته دومى كه به ذهن مى رسد, اين است كه در اين كارها اولاً< كارهاى تكرارى هست. ما چند تا كار اطلاع رسانى رايانه اى را در اين جا مشاهده كرديم; پيدا بود كسانى كه اين ها را اداره مى كنند, افراد كاملاً مسلط و به كار خودشان هم علاقه مندند; اما اين كارها بعضاً در بخش عمده خودشان, با آن كار ديگر سهيم بودند; يعنى يك كار موازى و مكررى دارد انجام مى گيرد. كارموازى, كفر نيست; اما از دست دادن سرمايه است. بنابراين, اين يك نكته, كه انسان كارهاى موازى مشاهده مى كند. حالا بعضى كارها موازى بودن و تكرارى بودنش واضح است ـ همان طور كه ما عرض كرديم و مثالش را گفتيم ـ بعضى كارها صورتاً با هم تفاوت دارند, اما باطن كار يكى است; آدم مى بيند كه اين كار عين همان كارى است كه در غرفه ديگر دارد انجام مى گيرد. با اين همه نيازى كه ما به تحقيق داريم, شايد اين جور مكرر كارى ها اسراف به حساب بيايد.
    ثانياً ـ ديروز هم ما اشاره كرديم ـ مجموعه كارهاى پژوهشى حوزه بايد بتواند يك جمع كامل و يك منظومه كامل را به وجود بياورد تا همه نيازهايى را كه حوزه متصدى و مهتم به آن است, پوشش بدهد; اين را انسان در اين جا احساس نمى كند. توى مجموعه, اين احساس نمى شود كه همه خلأها پوشش داده مى شود. مى دانيد كه هر رادار مرزى يك شعاعى دارد و يك پوشش رادارى را به وجود مى آورد. رادارها را با يك فاصله هايى مى چينند كه در مجموع نقطه خلأ وجود نداشته باشد; يعنى همديگر را پُر مى كنند و از هيچ طرف هواپيماى دشمن و نفوذى دشمن نمى تواند فضاى كشور را بشكند و وارد بشود; بايد اين جورى باشيد. اين رادارهاى شما يا اين پايگاه ها و مراكز تحقيقى كه هدفش دفاع از دين يا ـ اگر نخواهيم همه اش صورت دفاعى بگيريم ـ كمر بستگى براى ترويج دين و نشر معارف اسلامى است, بايد جورى تنظيم بشود, كنار هم چيده بشود كه در مجموع از همه طرف اين مقصود حاصل بشود; اين البته الان محسوس نيست. چه جورى ممكن است اين را به وجود آورد؟ من به نظرم اين جور مى رسد كه اگر همه قبول بكنند كه مديريت حوزه يك مسؤوليتى در اين زمينه داشته باشد و يك بخش از كار خودش را همين قرار بدهد كه ببيند كجا خلأ تحقيقى وجود دارد; متقاضى را هدايت كند به آن جا; آن كسى را كه مى خواهد يك مجموعه تحقيقى به وجود بياورد, اين را هدايت كند به اين نقطه; بگويد ما اين جا را كم داريم. يا احياناً اگر بخشى از كارها تكرارى است, آن تكرار كنندگان را هدايت كند به اين نقطه خلأ; بگويد ما اين جا را خالى داريم; شما بياييد اين كا را به دست بگيريد. كارى كنند كه در مجموع يك پوشش همه جانبه اى به وجود بيايد. البته همين طور كه اول عرض كردم, ما صدها نقطه امكان و استعداد تحقيق داريم كه از لحاظ نيروى انسانى و نيروى فكرى هيچ دچار مشكل نخواهيم بود; اما نگرانى اين است كه اين ها معوق و معطل مانده باشد; ولى اگر مديريت وارد اين ميدان بشود, اين دغدغه برطرف خواهد شد.
    البته مديريت يك امر جدى است; بدون مديريت, برادران و خواهران عزيز! هيچ كارى در دنيا سامان نمى گيرد; با پراكنده كارى و بى نظمى, هيچ كارى به جايى نمى رسد; مديريت لازم است. ما ديروز هم در مدرسه فيضيه به آقايان عرض كرديم, ديشب هم به بعضى از بزرگان حوزه اين را عرض كرديم, گفتيم بايد مديريت را جدى بگيريد. حوزه خيلى مجموعه عظيمى است; با اين كميت بالا, با اين كيفيت بسيار والا و برجسته و كم نظير, با اين همه بارى كه بر دوش دارد, مسؤوليت هايى دارد. كدام مجموعه علمى و آموزشى و تحقيقى در دنيا هست كه اين همه مسؤوليت, مسؤوليت دين مردم, مسؤوليت هدايت مردم, همه مردم مسلمان; اين بر دوش حوزه است. بنابراين, اين حوزه با اين عظمت و با اين خصوصيات, با كوتاهى هايى كه ماها ـ نسل قبل از شما جوان ها ـ داشته ايم كه حالا ميراث برش شما جوان ها هستيد, اگر بخواهيم به جايى برسد, بايد يك مديريت و يك مركزيت قوى داشته باشد. اين مركزيت در همه شؤون حوزه بايد بتواند حرف بزند و رأى داشته باشد; از جمله در همين قضيه تحقيق بايد رأى داشته باشد تا اين كار تحقيق از پراكنده كارى خلاص بشود. كسانى هم كه كارهاى تحقيقى را مى كنند, وابسته به هر بخشى و هر گوشه اى و هر يك از مناطق روحانى كه هستند ـ علماى بزرگ و شخصيت هاى برجسته و مراجع تقليد و ديگران; از هر جا كه هستند, فرق نمى كند; اين يك امر مشترك بين اين هاست ـ بايستى اين را بپذيرند; يعنى همه قبول كنند كه اين مركزيت (مديريت) اين وظيفه را به عهده بگيرد; يعنى هدايت جهت تحقيقات, يك كار ستاديِ قوى, براى اين كه بتواند مراكز پژوهشى قم را در جاى خودشان قرار بدهد و خلأها را پُر كند و اين ها را مكمل همديگر از آب در بياورد; اين كار لازم است.
    به هر حال از زيارت برادران و خواهران خيلى خوشوقت شديم. ما هم عرض زيادى نداريم; تشكر مى كنيم از اين كه اين كارهاى بزرگ را انجام داديد. اميدواريم كه بتوانيم لااقل تشويق كنيم و دعا كنيم; هم شما را تشويق كنيم, هم براى شما پيش خداوند متعال دعا كنيم. بدانيد ـ البته مى دانيد ـ كه بدون تحقيق, بدون نوآورى, بدون ژرف يابى, انسان در هيچ مقوله اى نمى تواند به هدف هاى والا دست پيدا كند. اگر اين نوآورى (يعنى اين ژرف يابى و تحقيق و پژوهش) نباشد, نتيجه همان يك جا ايستادن و در جا زدن و با دنياى پيرامون خود به تدريج بيگانه تر شدن خواهد شد.
    البته اين نكته را هم نا گفته نگذارم; من خواهش مى كنم, به خصوص برادرانى كه در زمينه مسائل فكرى تحقيق مى كنند, نگذارند خط هدايت دينى گم بشود. ما ديديم كسانى را كه كتاب دينى نوشتند; حالا اگر هدفشان هم با نوشتن كتاب دينى گمراه كردن نبود, نتيجه, گمراه كردن مردم بود; نگذاريد اين جورى بشود. بعضى از كارهايى كه به نام دين, با هدف دين و براى دين مى خواهد انجام بگيرد, نتيجه اش اين است كه مردم را از دين دور كند! سعى كنيد كه خداى نكرده در هيچ بخشى از بخش هاى پژوهش, يك چنين ضايعه اى, بلكه يك چنين فاجعه اى به وجود نيايد; كه آن وقت ديگر وزر و وبال آن تمام شدنى نخواهد بود. ان شاء اللّه خداوند متعال همه شما را موفق و مؤيد بدارد.
    والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته


  10. #30
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 سـخنان رهبرمعظم انقلاب در اجتماع مردم قم1379 / 7 / 14

    سـخنان رهبرمعظم انقلاب در اجتماع مردم قم
    1379 / 7 / 14
    بـسم الله الـرحمن الرحيم
    الحمدالله رب العالمين والصلاه والسلام على سيدنا و نـبينا و حـبيب قـلوبنا ابـى القاسم المصطفى محمد و علىآاله الاطيبين الاطهرين المنتجبين الهداه المهديين المعصومين سيما بقيه الله فى الارضين
    خـداوند متعال را سپاسگزارم كه بار ديگر اين توفيق را به اينجانب بخشيد كه در ميان شما مردم پرشور, باايمان, انقلابى و آگاه شهر قم, شهر علم و جهاد, حضور پيدا كنم.
    قم, شهر محبوب, شهرقيام و انقلاب, شهر علم و اجتهاد, شهر ولايت وامامت, شهر حـوزه ى عـلميه, شـهر عـلماى بـزرگ, پـرورشگاه تاريخى و فراموش نشدنى امام بـزرگوار مـا حـضرت آيـت الله العظمى خـمينى(ره), شهر مراجع عظيم الشان, شهر محدثان و فقيهان و عالمان و مفسران و مولفان بزرگ اسلام, شهرى با افتخارات استثنايى, شهرى با سابقه ى فراموش نشدنى هم در علم, هم در انقلاب و جهاد. در ايـن شهر عزيز, سه نقطه ى برجسته در ميان اين همه نقاط روشن, چشم را به خـود جـلب مـى كند.اول, حـرم مطهر و مضجع شريف حضرت فاطمه ى معصومه است, آن بزرگوارى كه اين سرچشمه ى جوشان وخروشان نخستين بار از كنار مرقد او جوشيد و بركاتش به همه ى عالم و بخصوص به دنياى اسلام رسيد.
    دوم, علم و فقاهت و حديث است كه اين شهر پرچمدار آن بوده است. حـوزه ى عـلميه يى كـه از هـزار و دويـست سال قبل تا امروز در اين شهر مقدس هـميشه پابر جا بوده است.علماى بزرگ, فقهاى بزرگ, فلاسفه ى با ارزش, محدثان عـالى مقام و مـولفان عـالى قدر از ايـن شـهر برخاستند, يا به اين شهر پناه آوردنـد و در زيـر پـرتو مـطهر پـاره ى تـن امامت و ولايت يعنى حضرت معصومه (عليها سلام) اقامت گزيدند.
    نقطه ى سوم, برجستگى شما مردم مومن و شجاع و آگاه و زمان شناس اين شهر است.
    در اولى كه اين نهضت پا به عرصه ى وجود گذاشت, مردم اين شهر بودند كه پاسخ گـفتند و دست يارى به سوى امام دراز كردند.من فراموش نمى كنم, در همين مسجد اعظم قم, درهنگامى كه تازه اولين هفته هاى مبارزه و نهضت عظيم روحانيت آغاز شـده بـود, مـردم شـهر قـم از قـشرهاى مـختلف به محل درس امام بزرگوار ما آمـدند.صدايشان را بلند كردند و گفتند مااز شماپشتيبانى كرديم و پشتيبانى مى كنيم.چرا اين كار پيش نمى رود؟ مساله ى انجمن هاى ايالتى و ولايتى بود.يعنى از قـدم اول, مـردم قـم امام را و مبارزه را تنها نگذاشتند.آن روزى هم كه قـلم هاى مـزدور و خـائن, بـه امام (ره) بزرگوار اهانت كردند, باز اين شهر بـود, هـمين مـردم بـودند, هـمين جـوانها بودند, همين مادران و خواهران و هـمسران بـودند كـه قـيام كردند.همين جوانها بودند كه به خيابانها آمدند, شهيد دادند, كتك خوردند, زير فشار قرار گرفتند, اما ايستادند.
    مـبارزه ى مـردم قـم, مـبارزه ى مـلت ايـران را بـه دنبال داشـت.حضور شما در خـيابان هاى شـهرتان, بـه مـردم شهرهاى ديگر درس داد, راه را به آنها نشان داد, فـهميدند بـايد وارد مـيدان بشوند, بى تفاوتى را كنار بگذارند و كنار گذاشتند و اين توفان عظيم و اين كوره ى آتشفشان شروع به فعاليت كرد و دنيا را تـكان داد و ملت ايران را آزاد كرد.بعدهم كه دفاع از نظام نوپاى اسلامى پـيش آمـد, بـاز شما مردم قم در صفوف مقدم بوديد, لشگر شما, جوانهاى شما, بـسيجى هاى شما, خانواده هاى شما, مادرهاى شما, پدرهاى شما, اينها بودند كه جـوانمردانه و پـر از گذشت وارد ميدان شدند و توانستند سهم بسيار درخشانى را ايـفا كـنند.من از ايـن كه در ميان شمايم, خوشحالم و از اين كه يكى از مـسائل بسيار مهم و فراوان انقلاب را با شما در ميان مى گذارم, احساس آرامش مى كنم.
    آنـچه را كـه من امروز با شما مردم عزيز درميان مى گذارم, اين است كه شعار اصلى انقلاب ما اين سه كلمه بود:استقلال, آزادى و جمهورى اسلامى, همان نظامى اسـت كـه وارد مـيدان شد, با تلاش هاى خود و چالش هايى كه با آن روبه رو بوده اسـت, دارد پـيش مى رود و راه را باز مى كند.شعار آزادى, جزو شعارهاى بسيار جـذاب اسـت, تكرار شده است, درباره ى آن حرف زده اند, مقاله نوشته اند, كتاب نـوشته اند و شـعار داده انـد.درباره ى آزادى, سـخنها گفته شده است, بعضى با اعـتدال, بـعضى بـا افراط, بعضى با تفريط.شعار آزادى, زنده مانده است.اما شعار استقلال برخلاف آن دو شعار ديگر در انزوا قرار گرفته است.
    شعار استقلال, يكى از مهمترين شعارهاست.اگر استقلال نباشد, يك ملت به آزادى خود و به شعار آزادى خود هم نمى تواند خوشبين باشد.
    اسـتقلال را بـعضى عمدا, بعضى سهوا, بعضى از روى غفلت, بعضى از روى خباثت, مى خواهند به دست فراموشى بسپارند.من امروز درباره مساله ى استقلال, در وقتى كـه گـنجايش اين سخن را داشته باشد, در برابر شما برادران و خواهران عزيز مطالبى را عرض مى كنم.
    مـعنى اسـتقلال چـيست؟ بـراى يـك مـلت, اسـتقلال چه مفهوم و چه ارزشى دارد؟
    اسـتقلال, يـعنى ايـن كه يك ملت بتواند بر سرنوشت خود مسلط باشد, بيگانگان دسـت دراز نـكنند و سرنوشت او را خائنانه و مغرضانه رقم نزنند, اين معناى اسـتقلال است.اگر از ملتى استقلال او گرفته شد, يعنى اگر بيگانگان كه يقينا دلـسوز او نـيستند بـر سرنوشت او مسلط شدند, دو چيز را از دست مى دهد:اول, عزت نفس خود را, افتخارات خود را, احساس هويت خود را, دوم, منافع خود را.
    دشـمنى كه بر سرنوشت يك ملت مسلط بشود, دلسوز آن ملت نيست و منافع آن ملت براى او اهميت ندارد.
    آنـكه مـىآيد يـك مـلت را مـسخر سرپنجه ى قدرت خود مى كند, در درجه ى اول در حـقيقت در اول و آخـر بـه فـكر منافع خود است.آنچه براى او كمترين اهميتى نـدارد, مـنافع آن مـلتى است كه استقلال خود را از دست داده است.ما در اين زمـينه نـمونه هاى فراوانى داريم, در قرن نوزدهم و سپس به دنبال آن در قرن بيستم.
    استعمارگران اروپايى آمدند بر مناطق بسيارى از آسيا, آفريقا و از آمريكاى لاتـين تـسلط پيدا كردند, ملت هاىآن جا را ذليل كردند, فرهنگ آنها را, هويت آنـها را, ثـروت آنـها را به تاراج بردند, حتى زبان آنها را, خط آنها را, سابقه و سنت آنها را زير پا له كردند, ملت را ذليل كردند, او را دوشيدند, ثـروت او را غـارت كـردند, فـرهنگ او را نابود كردند, تا آن وقتى كه ممكن بود, ماندند, بعد هم رفتند.
    من نمونه هايى از اين قبيل, بعضى را به چشم خود ديده ام, بعضى را شنيده ام و بعضى را خوانده ام.
    يك نمونه, كشور بزرگ و پهناور هندوستان است, انگليسى ها از راه دور آمدند, اول بـا تـزوير, با فريب و بعد با سلاح و قوت نظامى سرزمين هند را گرفتند, سال هاى متمادى بر اين سرزمين مسلط ماندند, مردم را ذليل كردند, بزرگان را نابود كردند و ثروت هاى هند را از بين بردند.
    انـگليس خـزانه ى خـود را و جـيب سـرمايه داران خـود را از سرمايه هاى هند و فـرآورده هاى هـند پـر كـرد, امـا هـند را در فـقر و مـسكنت و بدبختى باقى گذاشت.فقط ثروت مادى نبود, ثروت معنوى آنها را هم گرفتند, زبان خود را بر آنـها تـحميل كـردند, زبـان رسـمى امـروز دولت هند و دولت پاكستان و دولت بـنگلادش كـه مجموعا شبه قاره هند قديم است, كه مستعمره انگليس بود, انگيسى اسـت! آن مـنطقه دهـها زبان محلى داشته است, اين زبان ها را تا آن جايى كه تـوانستند, منسوخ كردند و ازبين بردند.يك ملت زبان خود را كه از دست داد, يـعنى از گـذشته ى خـود, از تاريخ خود, از سنت هاىخود, از ميراث هاى گرانقدر خود منقطع و جدا مى شود و از آنها بى خبر مى ماند.
    يـك نـمونه ى ديـگر, رئيـس جمهور كشور پرو در آمريكاى لاتين درزمانى كه بنده رئيـس جـمهور بـودم, بـه مـن گـفت:مااخيرا يـك تـمدن بسيار باشكوهى را در حفارىهاى خود در كشورمان پيدا كرده ايم.او مى گفت:
    سـالها اسـتعمارگران بـر كـشور پـرو مـسلط بودند, اما نگذاشتند مردم پرو, روشـنفكران پـرو, صـاحب نظران پـرو بفهمند كه در گذشته چنين تمدنى داشتند! يـعنى حـتى از ايـن كه مردم تاريخ خودشان را بدانند, از اين كه به گذشته ى خودشان افتخار كنند, اينها مانع مى شدند.
    يـك نـمونه ديـگر:كشور الجزاير, كشور عربى و مسلمان است, فرانسويها آمدند دهـها سـال بـر آن كشور مسلط شدند, با سلاح آن جا را قبضه كردند, در آن جا حـكومت تـشكيل دادنـد, حـكام خـودشان را, افـسران خـودشان را بـه حكومت و فـرماندهى آن كـشور گماشتند, اولين چيزى كه كمر به آن بستند, از بين بردن آثار اسلامى, حتى از بين بردن زبان عربى بود.
    بـاز زمانى كه من رئيس جمهور بودم, يكى از بلندپايگان دولت الجزاير در آن روز, بـه تـهران آمـد و بـا من ملاقات كرد.در اثناى صحبت مى خواست مطلبى را بيان كند, اما تعبير عربى آن مطلب را بلد نبود!
    عـرب زبـان, داشـت عربى حرف مى زد, يك مفهومى را مى خواست به من منتقل كند, نـمى دانست با زبان عربى چه طور آن را منتقل كند, رو كرد به وزير خارجه اش, بـه زبـان فـرانسه از او پـرسيد كـه اين به عربى چه مى شود, او هم در جواب گفت:كه به عربى اين مى شود, بعد لغت عربى را به كار برد!
    يعنى زبدگان و نخبگان يك ملت, به خاطر تاثير استعمار, از زبان خودشان دور مـاندند, دلـسوزان الـجزايرى بـعد از آن با ما صحبت كردند و گفتند ما همت گماشته ايم كه بعد از ازاله ى استعمار بتوانيم زبان عربى را برگردانيم.
    عـزيزان من! برادران و خواهران من! نبودن استقلال, با يك كشور اين جور عمل مـى كند, هويت ملى را از آنها مى گيرد, افتخارات را از آنها مى گيرد, سابقه ى تـاريخى را از آنها مى گيرد, منافع مادى آنها را چپاول مى كند, هويت فرهنگى آنها و زبان آنها را هم از آنها مى گيرد! اين وضع تسلط يك قدرت بر يك كشور است.
    در دوران اسـتعمار ايـن جـور بـود, در دوران بـعد از استعمار كه معروف به دوران اسـتثمار است, جور ديگرى بود.البته كشور ما هرگز استعمار نشد, يعنى بيگانگان نتوانستند به اين كشور بيايند و يك حكومت غيرايرانى, يعنى حكومت مثلا انگليسى كه انگليسى ها اين جا مسلط بودند در اين جا تشكيل بدهند, يعنى مـلت ايـران ايـن را اجـازه نـداد, امـا هر چه كه توانستند در آن جايى كه مـى توانستند و در دورانـى كـه قـادر بودند نفوذ خودشان را در ايران توسعه دادند.
    مـن چهار نمونه را از تاريخ نزديك خودمان تاريخ صد سال پيش به اين طرف به شما عرضه بكنم.
    ايـن چـهار نـمونه به ما نشان مى دهد كه وقتى يك قدرت بيگانه بر دستگاه هاى سـياسى و دسـتگاه هاى فرهنگى يك كشور مسلط شود, بر سر آن كشور و آن ملت چه مىآيد.
    يـك نمونه, نمونه ى مشروطيت است, مى دانيد, دوران استبداد حكومت قاجار مردم را بـه جـان آورده بود.مردم قيام كردند, دلسوزان جامعه قيام كردند, پيشرو آنـها هـم عـلماى دين بودند, در نجف مرجع تقليدى مثل مرحوم آيت الله آخوند خـراسانى, در تـهران سه نفر عالم بزرگ مرحوم شيخ فضل الله نورى, مرحوم سيد عبدالله بهبهانى, مرحوم سيد محمد طباطبايى پيشوايان مشروطه بودند.
    پـشتوانه ايـنها هـم دستگاه حوزه ى علميه در نجف بود, اينها چه مى خواستند؟
    ايـنها مـى خواستند كـه در ايـران عـدالت بـرپا بشود, يعنى استبداد از بين برود.وقتى كه جوش و خروش مردم ديده شد, دولت انگلستان كه آن وقت در ايران نفوذ بسيار زيادى داشت, عواملى در ميان روشنفكران داشت البته در بين همان دلـسوزان هـم عده يى از روشنفكرها بودند, حق آنها نبايد ضايع بشود,ليكن يك عـده روشـنفكر هم بودند كه مزدور و خود فروخته بودند! عوامل انگليس بودند انـگليس ايـنها را ديد و نسخه ى خودش را به اينها القا كرد.مشروطه, قالب و تـركيب حكومتى انگليس بود.اين روشنفكران به جاى اينكه دنبال دستگاه عدالت بـاشند و يـك تـركيب ايـرانى و يك فرمول ايرانى براى ايجاد عدالت به وجود بـياورند, مـشروطيت را سـركار آوردنـد, نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد كه اين نـهضت عـظيم مـردم كه پشت سر علما و به نام دين و با شعار دين خواهى بود, بـعد از مدت بسيار كوتاهى منتهى به اين شد كه شيخ فضل الله نورى را كه اين شـهيد بـزرگوار هـمين جا مدفون است در تهران به دار كشيدند, بعد از اندكى سـيد عـبدالله بـهبهانى را در خـانه اش ترور كردند, بعد از اندكى سيد محمد طباطبايى در انزوا و تنهايى از دنيا رفت.مشروطه را هم برگرداندند به همان شكلى كه خودشان مى خواستند!
    مشروطه يى كه بالاخره منتهى شد به حكومت رضاخانى!
    نمونه ى دوم, خود حكومت رضاخان است.انگليسى ها قراردادى را با دولت قاجاريه در مـيان گـذاشتند كـه بـر اساس آن قرارداد,تمام مسائل مالى و تمام مسائل نـظامى كـشور ايـران در قـبضه ى انگليسى ها قرار مى گرفت, مرحوم سيدحسن مدرس عـالم آگـاه بـا اين قرارداد مخالفت كرد و نگذاشت اين لايحه در مجلس شوراى مـلى آن روز تـصويب بـشود.بعد كـه انگليسى ها از اين جا محروم شدند, ديدند نـمى شود اين جورى عمل كرد, به فكر تازه يى افتادند, فهميدند بايد در ايران يك ديكتاتور را برسر كار بياورند تا امثال مدرس هارا قلع وقمع كند! با مردم بـا كمال خشونت رفتار كند, خواسته هاى انگليس را اعمال كند, لذا رضاخان را سركار آوردند, ماجراى به سلطنت رسيدن رضاخان در ايران,يكى از آن ماجراهاى بسيار عبرت انگيز تاريخ ماست, ماجرايى است كه همه ى جوان هاى اين كشور امروز بايد بدانند, هرج و مرج قبل از رضاخان, به وسيله ى مشت پولادين رضاخان و با كـمك دولـت انـگليس از بـين مى رود و يـك نظم تحميلى و استبدادى در كشور به وجودمىآيد كه پنجاه و پنج سال ادامه پيدا مى كند.
    نفوذ انگليس در دستگاه هاى سياسى و فرهنگى كشور ما, مردم را مى فشارد.
    نمونه ى سوم, نمونه ى شهريور ه132 است كه رضاخان به وسيله ى حاميان قبلى خود از سـلطنت عـزل شد و از ايران بيرون رفت.محمدرضا را سركار آوردند,با قرار تـسليم محض در مقابل انگليسى ها! هر كارى آنها مى خواهند, انجام بدهد, ديگر احـتياج به استعمار ندارد! وقتى كه يك خائن ايرانى حاضر است در مقابل كمك بـيگانه, بـر مـلت ايران سلطنت كند, حكومت كند و خواسته ى آن بيگانه را در ايـران اعـمال كند, ديگر چه لزومى دارد زحمت استعمار را به خودشان بدهند, اين كار را كردند.
    بـعد نمونه ى چهارم پيش آمد, و آن مرداد سال 1332 هجرى شمسى بود.بعد از آن كـه حـكومت مـصدق را سـرنگون كـردند كـه قـبلا مرحوم آيت الله كاشانى را با تـرفندهاى خـودشان مـنزوى كـردند كـنار زدنـد, او را تنها گذاشتند, با بى تـدبيرىهايى كه انجام گرفت باز سركار آمدند و وارد ايران شدند و توانستند بـا نـفوذ خود, با ايادى خود, با فعاليت خود, كودتاى 28 مرداد را به وجود بـياورند, مـحمدرضا را كـه از ايـران فرار كرده بود, به ايران برگردانند, بـيست و پـنج سال بعد از آن, حكومت ديكتاتورى سياه پهلوى ادامه پيدا كرد, اين چهار مقطع است, اينها عبرت انگيز است.
    يـك مـلت وقتى اجازه بدهد كه يك قدرت بيگانه در دستگاه هاى سياسى او يا در دستگاه هاى فرهنگى او نفوذ بكند, سرنوشت اين ملت همين است.اگر انقلاب اسلامى پـيش نـيامده بود, اگر اين ملت پشت سر امام بزرگوار اين حركت عظيم تاريخى را بـه وجود نياورده بود, شما مى دانيد امروز ملت ايران چگونه بودند؟ ملتى كـه هـيچيك از پـيشرفت هاىعلمى غـرب را فـرانگرفته بـود, نـه اخـتراعى, نه اكتشافى, نه سازندگى يى, منابعش را از دست داده بود.
    نـفتش را از اب رودخـانه ها هـم ارزانـتر بـه همان دشمن ها فروخته بود و در اخـتيار آنـها گـذاشته بود.نفت مال آنها پالايش از آنها, قراردادهاى طولانى مـدت بـراى آنـها! دشـمنان ايـن كـشور, براى بقيه ى معادن و منابع كشور هم برنامه ريزى كرده بودند, مغزهاى اين ملت راببرند, دستگاه علمى اين كشور را در سطح پايين نگه دارند.
    در روزهـاى نـفوذ آمـريكا و انـگليس در ايـران, ملت ايران روزهاى سختى را گـذراند.صد سـال انـگليسى ها اول و بعد آمريكايى ها بانفوذ خود اين كشور را عقب انداختند.ما امروز هر مرحله يى را كه وارد مى شويم, نشانه هاى كوتاهى هاى آنها, خيانت هاى آنها, بدعملى آنها را به چشممان مشاهده مى كنيم.
    انـقلاب اسلامى از بزرگترين كارهايى كه كرد, دست آمريكا را كوتاه كرد.انقلاب اسـلامى جـزو افـتخاراتش ايـن بـود كـه نـفوذ آمريكا, دست آمريكا, ريشه هاى آمريكا, بندوبست هاى آمريكايى را در اين كشور از بين برد.
    الـبته عـده يى كه در اول كار بر مسند حكومت در اين كشور نشسته بودند و دل در گـرو آمـريكا و آمـريكايى داشتند, مى خواستند نگذارند.من در شوراى عالى دفـاع سـال 58 از نـزديك خودم شاهد بودم.داشتند مصوبه يى مى گذراندند كه بر اسـاس آن مصوبه, هيات هاىمستشارى نظامى آمريكايى همانهايى كه آن همه جنايت و خيانت كرده بودند با نام ديگرى در ارتش جمهورى اسلامى باقى بمانند! بنده مانع شدم, گفتم اين چه كارى است كه شما داريد مى كنيد؟!
    قـدرى بـحث شـد, مطلب را متوقف گذاشتند, بعد هم خداى متعال به آنها توفيق نداد اين كار را بكنند و رفتند.
    يـك بـار ديـگر هـنوز يـك سـال از پيروزى انقلاب اسلامى نگذشته بود كه همان آقـايان در الـجزاير طـرح گـفتگوى بـا آمريكاييها دشمنان خونى اين ملت را ريختند, امام مانع شدند و نگذاشتند.
    انـسان وقـتى از ايـن جـور افراد نام ((اصلاح)) و ((آزادى)) را مى شنود, حق دارد بـدبين بـشود.آن كـسانى كه پس از يك چنين انقلاب باشكوهى كه لبه ى تيز ايـن انـقلاب هـم عـليه سـلطه ى آمـريكابود مـى خواستند بـا تدابير گوناگون, آمـريكاييها را كـه از در رفته بودند, از پنجره برگردانند, اين آدمها حالا دم از ((آزادى)) و دم از ((اصلاح)) بزنند و كسانى از تفاله ها و از مزدوران رژيـم گـذشته به آنها كمك بكنند! هر آدم هوشمندى حق دارد نگران بشود و حق دارد سـوظن پـيدابكند.استقلال, ان بـيت الغزل انـقلاب اسـلامى بود, يعنى نفوذ بـيگانه در ايـن كشور ممنوع, يعنى آمريكا و انگليس و ديگران حق ندارند در مسايل سياسى و فرهنگى كشور هيچ گونه اعمال نفوذى بكنند.
    برادران و خواهران عزيزمن!
    مساله ى استقلال را مطرح كردم, براى اين كه قانون اساسى ما تصريح مى كند, نه اسـتقلال مـى تواند جـلوى آزادى را بگيرد, نه آزادى مى تواند جلوى استقلال را بـگيرد, و ايـن بسيار مبناى متين و مستحكمى است.اگر كسانى به نام آزادى و بـاشعار آزادى بـخواهند پاى دشمن را بازكنند و نفوذ دشمن را برقرار كنند, ايـن آزادى نيست, اين آن چيزى است كه دشمن مى خواهد, اين همان دامى است كه دشمن مى گستراند.امروز, روز حساسى است.اين روزگار, روزگار حساسى است.
    مـن بـه شـما عرض كنم, خداى متعال را شاكريم كه مسئولان كشور, مسئولان طراز اول كـشور, مـسئولان سه قوه و روساى سه قوه, باقوت و قدرت در مقابل دشمنان ايـستاده اند, بـراى اسـتقلال ايـن مـملكت حاضرند همه ى تلاش خودشان را مبذول كـنند, مـلت هـم بـيدار اسـت.اما در ايـن ميان كسانى هستند كه دلشان راضى نـمى شود ايـن اسـتقلالى را كه اين ملت باخون اين همه شهيد و با مجاهدت اين همه انسان به دست آورده است, به دشمن اين ملت تقديم كنند!
    وقـتى انسان مى بيند دستگاه هاى تبليغاتى دشمن دستگاه تبليغاتى مزدور آمريكا و سـازمان سـيا, دستگاه تبليغاتى دولت انگليس, دستگاه تبليغاتى دولت غاصب صـهيونيست بـراى فـلان لايـحه در مجلس يقه مى درانند, جنگ روانى مى كنند, به خـاطر فـلان زندانى, به خاطر فلان مسوول, دلسوزيهاى دايه ى مهربانتر از مادر را نـشان مـى دهند, انـسان حق دارد به شك بيفتد, حق دارد در صدق بسيارى از ادعاهايى كه مى شود, ترديد كند.
    دشمن امروز اميدوار است شايد بتواند از ضعفها استفاده كند, از ساده انديشى استفاده كند, جاى پاى خود را در دستگاه هاى سياسى كشور و دستگاههاى فرهنگى كـشور بـاز هـم بـاز كـند, امـامن عـرض مى كنم, اين ملت بيدار است, مسوولان بيدارند و جواب زياده طلبى دشمن را با قدرت به او خواهند داد.
    قـانون اسـاسى مـا يك قانون مترقى, بسيار مستحكم و بسيار هوشمندانه نوشته شـده اسـت.براساس ايـن قانون, همه چيز در جاى خود قرار دارد و قرار گرفته اسـت.توصيه ى من به همه ى مسوولان, به همه ى مراكز قانونگذارى, به همه ى مراكز قانونى و به همه ى احاد ملت,رعايت قانون است.اگر ما قانون را رعايت بكنيم, دشـمن نمى تواند به طمع ورزى خود ادامه بدهد.قانون بايد رعايت بشود.قانون, راه نـفوذ دشـمن را هم بسته است.اگر ديده مى شود در مواردى اغتشاشگرانى از سـوى دسـتگاه هاى تبليغاتى دشمن تاييد مى شوند, اين جا بهترين پاسخ به دشمن اين است كه قانون اجرا بشود.
    اگـر اغـتشاشگران حوادثى از قبيل حوادث خرمآباد, با قوت و قدرت به وسيله ى دسـتگاه هاى قـانونى بـه مـجازات خـود بـرسند هـركه هـستند دشمن ديگر جرات نـمى كند.با رعـايت قـانون, بـا رعايت انصاف, بدون تن دادن به اختلافات جزيى سياسى كه همراه باهوچيگرايى ها بزرگ نشان داده مى شود, دشمن نمى تواند به طمع ورزى خود ادامه دهد.
    مـن بـه شما عرض كنم, عزيزان من! اين اختلافات سياسى و جناحى كه گاهى خيلى بـزرگ نـشان داده مـى شود, بـه اين بزرگى نيست, به اين اهميت نيست.مردم راه خودشان رامى روند.
    راه مـردم, راه اسـلام,راه انقلاب, راه خدا و راه امام بزرگوار است.مردم با ايـن خـط كـشى هاى تـصنعى و مصنوعى كارى ندارند.دشمن دوست مى دارد جناحها را بيشتر به جان خود بيندازد.
    بـنده از روى دلـسوزى كامل, بارها در نمازجمعه كه مقدسترين مكانهاست و در سـايرجاها, جـناحهاى سـياسى را دعوت كردم, گفتم بياييد بنشينيد باهم صحبت كـنيد, باهم مذاكره كنيد, بياييد مواردى كه بر روى آن هم اتفاق نظر داريد, ايـنها را اصـل قـرار بدهيد, اختلافات را براساس اينهاحل كنيد, اگر بر روى اصـول پـافشارى كـنيد, مـوارد جزيى اختلافى و سياسى اهميتى هم ندارد.عده اى قـبول كـردند, عـده يى لـجاجت كردند ومى كنند.اين لجاجت چه معنا دارد؟! چرا بايد كسانى وحدت ملت را, وحدت ملى را, امنيت ملى را, منافع ملى را, مصالح ايـن كـشور را قـربانى اغـراض جـناحى بكنند, كه اگر بدون نفوذ دشمن باشد, بسيار بد است, و اگر با نفوذ دشمن باشد, چند برابر بدتر است؟ بنده باز هم هـمه را دعـوت مـى كنم به وحدت كلمه براساس اصول اساسى نظام اسلامى, براساس بـينات قـانون اسـاسى, براساس اسلام, براساس راه امام, براساس منافع مردم, براساس ستيزه ى با هر كسى كه با اين ملت ستيزه گرى مى كند, اين خط روشنى است كه همه ى خيرخواهان و دلسوزان و افراد صادق مى توانند براساس آن جمع بشوند.
    امـروز روسـاى كشور بحمدالله همه به همين دعوت مى كنند, رئيس جمهور هم همين رامـى گـويد, رئيـس قوه ى قضائيه هم همين را مى گويد, رئيس مجلس هم همين را مـى گويد, بـرجستگان نظام همه همين را مى گويند.آنها مى فهمند كه اداره ى اين كـشور بـزرگ با اين جمعيت مومن, چه افتخار بزرگى است كه خدا به آنها داده اسـت.مى دانند كـه اگـر بتوانند به اين نيروهاى عظيم, به اين ملت شجاع, به ايـن مـلت باوفا, به اين مردمى كه در طول اين بيست سال هرجا كه حضور آنها لازم بود, باقدرت حضور پيدا كردند, كمك بكنند, مشكلات آنها را برطرف بكنند, از مـنافع آنـها دفـاع كنند, از آرمان عزيز و بزرگ آنها كه حاكميت قرآن و اسـلام اسـت دفـاع بكنند, اين افتخار بسيار بزرگى براى آنها خواهد بود, هم پـيش خـداى مـتعال, هـم پيش فرشتگان خدا, هم پيش مردم تاريخ, هم پيش مردم امروز دنيا.
    امـروز جـمهورى اسلامى در دنيا عزيز است.مسئولان جمهورى اسلامى به خاطر همين پـيوندى كـه با مردم دارند, عزيزند, اين را روسا و مسئولان كشور مى دانند و بـه فــضل پـروردگار بـه آن پـايبندند, امـابعضى افـراد بـا ظـرفيت هاىكم, بـاشخصيت هاى كـوچك, با دلبستگى هاى گوناگون مادى و احيانا با كج سليقگى كج سليقگى را هم در خلال انگيزه ها بگوييم كه راهى براى حسن ظن باقى بماند راه ديگرى را مى روند.
    آنچه امروز براى اين ملت اهميت دارد, اين است كه مسئولان كشور باهمه ى قدرت و تـوان, آن شاخصهاى اصلى را براى اصلاح امور كشور در نظر بگيرند, همان سه شـاخص عـمده يى كـه گـفته شـد:مبارزه ى بـافقر, مبارزه ى بافساد, مبارزه ى با تـبعيض, اين اساس قضيه است.اگر فقر و فساد و تبعيض به وسيله ى مسئولان كشور تـحمل نـشود, رضاى الهى, توفيق الهى, هدايت الهى, شامل حال همه خواهد شد, گره هاباز خواهد شد.
    اين ملت در ميدان است, اين ملت باوفاست, اين ملت به قرآن دل داده است.اگر بـخواهيم ايـن كارها انجام بگيرد, راهش اين است كه جلوى نفوذ دشمن باكمال قـدرت بسته بشود.امام بزرگوار ماقاعده يى پيش خودشان داشتند و بارها هم آن را بـر زبان مى اوردند,مى گفتند هرجا كه ديديد دشمنان سوگند خورده ى اين ملت و ايـن كـشور, آن جـا تـوجه نشان مى دهند, علاقه مندى نشان مى دهند, از آن جا دفاع مى كنند, به كار آنها سوظن پيدا كنيد.گاهى براى اين كه شخصيتى را خراب كـنند, از او جـانبدارى مـى كنند, گاهى براى اين كه يك دست نشانده ى خود را بـزرگ كـنند, از او حمايت مى كنند و جنگ روانى به راه مى اندازند.خوشبختانه مـلت ما سياسى است, ملت ما هشيار و بيدار است و فريب اين چيزها را نخواهد خورد.
    تـوصيه ى آخـر مـن ايـن اسـت كه مراكز قانونى بايد مورد اعتماد باشند, قوه قضاييه مورد اعتماد, دولت مورد اعتماد, شوراى نگهبان و مجلس مورد اعتماد, مـجمع تـشخيص مـصلحت مورد اعتماد, اينها مراكز قانونى اند.تبليغات دشمن هر وقـتى بـراى هـر دسـته از مخاطبان سعى مى كند يكى از اين مراكز را بمباران تـبليغاتى كـند, براى اين كه رابطه و اميد و اطمينان مردم را از آنها سلب كند.من عرض مى كنم, همه ى اين دستگاهها بايد مورد اعتماد مردم باشند, ملت به آنـها اعـتماد كـنند, آنها امين مردمند.نمى گويم خطا نمى شود, ممكن است خطا بـشود, امـا هـر خـطايى راه جبرانى دارد.اگر پيوند ميان مردم و دستگاههاى قانونى گسسته بشود, راه جبران ندارد, دشمن اين رامى خواهد.
    الـبته دسـتگاههاى مـسوول هـم مجلس, هم شوراى نگهبان, هم قوه ى قضاييه, هم دولـت و هـم مـجمع تشخيص مصلحت و ديگرها بايد مراقب باشند, كوشاباشند, آن راه دقـيقى را كـه اسلام و قانون شرع و قانون براى آنها معين مى كند, آن راه را بـپيمايند, بدون رودربايستى, بدون ملاحظه, بدون رعايت جنبه هاى غير لازم, خدا را رعايت كنند, مردم را رعايت كنند, مصالح ملى را رعايت كنند, خدا هم به كار آنها بركت خواهد داد.
    پروردگارا به محمد و آل محمد, بركات خود را بر اين ملت نازل كن.
    پـروردگارا ايـن ملت را بردشمنانش پيروز كن.پروردگاراحصار استقلال اين ملت را كـه بـااين شـجاعت از ان دفـاع كـرده اند, بـراى آنـها مـستحكم و بـاقى بـدار.پروردگارا مسوولان اين كشور را زنده و پاينده و موفق بدار كه به اين مـردم خــدمـت كـنـند.پروردگارا شـهـداى عـزيـز مـا را بــا اولــيـايشان محشوركن.پروردگارا امام بزرگوار ما را با اجداد طاهرينش محشور بفرما.
    پـروردگـارا هـمه ى مـا را در راه خـدا, در راه ائمـه ى هـدى, در راه امـام بزرگوارمان زنده بدار و در همين راه بميران.
    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

صفحه 3 از 52 نخستنخست 1234567891011121314151617181920212223 ... آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •