صفحه 42 از 52 نخستنخست ... 22232425262728293031323334353637383940414243444546474849505152 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 411 تا 420 , از مجموع 514

موضوع: بیانات مقام معظم رهبری از سال 79 تا 88

  1. #411
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051
    سپاس ها
    813
    سپاس شده 1,425 در 787 پست

    24 اقامه نماز جمعه تهران به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامي23/ 6/ 86

    اقامه نماز جمعه تهران به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامي
    23/ 6/ 86

    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏

    الحمدللَّه ربّ العالمين نحمده و نستعينه و نؤمن به و نستغفره و نصلّى و نسلّم على حبيبه و نجيبه و خيرته فى خلقه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشير رحمته و نذير نقمته سيّدنا و نبيّنا ابى‏القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين.

    همه‏ى برادران و خواهران نمازگزار و عزيز را و خودم را توصيه ميكنم به رعايت تقواى الهى، كه برترين محصول و نتيجه‏ى اين ماه مبارك است. ماه مبارك رمضان با همه‏ى بركاتش و همه‏ى زيبائى‏هاى معنوى‏اش، بار ديگر فرا رسيد. از قبل از شروع ماه مبارك، پيامبر معظم اسلام مردم را آماده ميفرمود براى ورود در اين عرصه‏ى خطير و والا و پربركت؛ «قد اقبل اليكم شهر اللَّه بالبركة و الرّحمة». در خطبه‏ى روز جمعه‏ى آخر ماه شعبان، بنا به روايتى اينطور فرمود: خبر داد، توجه داد به مردم كه ماه رمضان فرا رسيد. اگر بخواهيم در يك جمله ماه رمضان را تعريف كنيم، بايد عرض كنيم ماه فرصتها. فرصتهاى فراوانى در اين ماه در برابر من و شماست. اگر از اين فرصتها بتوانيم درست استفاده كنيم، يك ذخيره‏ى عظيم و بسيار ارزشمندى در اختيار ما خواهد بود. من درباره‏ى همين مطلب اندكى توضيح عرض ميكنم و خطبه‏ى اول درباره‏ى همين مسائل مربوط به ماه رمضان و اين فرصتهاى بى‏نظير است.

    در همين خطبه‏اى كه اشاره شد، رسول مكرم فرمودند كه «شهر دعيتم فيه الى ضيافة اللَّه»؛ اين يك ماهى است كه شما در اين ماه دعوت شده‏ايد به ميهمانى الهى. خود اين جمله در خور تدبر و تأمل است؛ دعوت به ميهمانى الهى. اجبار نكردند كه همه‏ى افراد از اين ميهمانى استفاده كنند؛ نه، فريضه قرار داده‏اند؛ اما تحت اختيار خود ماست كه از اين ميهمانى استفاده بكنيم يا نكنيم. بعضى هستند كه در اين ميهمانى عظيم اصلاً فرصت اين را پيدا نميكنند كه به اين دعوتنامه توجه كنند. غفلت آنها، فرورفتگى آنها در كار ماديت و دنياى مادى به قدرى است كه آمدن و رفتن ماه رمضان را نميفهمند. مثل همين كه كسى را براى يك ميهمانى بسيار با شكوه و پرخير و بركتى دعوت كنند و او فرصت نكند؛ غفلت كند از اينكه كارت دعوت را حتّى نگاه كند. اينها كه دستشان بكلى خالى ميماند. بعضى ميفهمند اين ميهمانى هست، اما به اين ميهمانى نميروند. كسانى كه خداى متعال به آنها لطف نكرده است و توفيق نداده كه با اينكه عذرى ندارند، روزه را نميگيرند يا از تلاوت قرآن يا از دعاهاى ماه رمضان محروم ميمانند، آنها همين افراد هستند. كسانى هستند كه وارد اين ميهمانى نميشوند، نمى‏آيند به اين ميهمانى؛ حساب اينها روشن است. جمع كثيرى از مردم مسلمان - امثال ما - وارد اين ميهمانى ميشويم، اما بهره‏ى ما از اين ميهمانى به يك اندازه نيست؛ بعضى‏ها بيشترين بهره را از اين فرصت ميبرند.

    رياضتى كه در ميهمانى اين ماه وجود دارد - كه رياضت روزه و گرسنگى كشيدن است - شايد بزرگترين دستاورد اين ضيافت الهى است. بركاتى كه روزه براى انسان دارد، به قدرى اين بركات از لحاظ معنوى و ايجاد نورانيت در دل انسان زياد است كه شايد بشود گفت بزرگترين بركات اين ماه همين روزه است. روزه را بعضى ميگيرند؛ پس اينها وارد ضيافت شده‏اند و بهره‏ى از اين ضيافت را هم گرفته‏اند. ليكن علاوه‏ى بر روزه گرفتن - كه رياضت معنوىِ اين ماه مبارك است - اينها آموزش خود را هم از قرآن در حد اعلى‏ تأمين ميكنند؛ تلاوت قرآن با تدبر. با حالت روزه‏دارى يا حالت نورانيتِ ناشى از روزه‏دارى، در شبها و نيمه شبها تلاوت قرآن، انس با قرآن، مخاطب خدا قرار گرفتن، لذت ديگرى و معناى ديگرى دارد. چيزى كه انسان در چنين تلاوتى از قرآن فرا ميگيرد، در حال متعارف و معمول نميتواند به چنين تلاوتى دسترسى پيدا كند؛ آنها از اين هم بهره ميبرند. علاوه‏ى بر اينها، از مكالمه‏ى با خداى متعال و مخاطبه‏ى با خدا، راز و نياز كردن، دل خود را و اسرار درون خود را براى خدا به زبان آوردن هم بهره‏بردارى ميكنند؛ يعنى همين دعاها. اين دعاى ابى‏حمزه‏ى ثمالى، اين دعاهاى روزها، اين دعاهاى شبها و سحرها، اينها حرف زدن با خداست، خواستن از خداست، نزديك كردن دل به ساحت حريم عزت الهى است؛ از اين هم بهره ميبرند. بنابراين در اين ميهمانى، از همه‏ى دستاوردهاى آن بهره ميبرند.

    از اينها مقدم‏تر، شايد به جهتى بالاتر از اينها، ترك گناهان است؛ در اين ماه گناه هم نميكنند. در همان روايت خطبه‏ى پيامبر اعظم، اميرالمؤمنين (عليه‏الصّلاةوالسّلام) سؤال ميكند از پيغمبر كه در اين ماه كدام عمل بافضيلت‏تر است. در جواب ميفرمايند: «الورع عن محارم اللَّه». اجتناب از گناهان و از محارم الهى، بر كارهاى اثباتى و ايجابى مقدم است؛ جلوگيرى از آلودگى و زنگار روح و دل است. اين افراد از گناه هم اجتناب ميكنند. پس هم روزه‏دارى است، هم تلاوت است، هم دعا و ذكر است، هم دورى از گناهان است. اين مجموعه، انسان را از لحاظ اخلاق و رفتار هم به آن چيزى كه مورد نظر اسلام است، نزديك ميكند. وقتى اين مجموعه كار انجام گرفت، دل انسان از كينه‏ها خالى ميشود؛ روح ايثار و فداكارى در انسان زنده ميشود؛ كمك به محرومان و مستمندان براى انسان آسان ميشود؛ گذشت به نفع ديگران و به زيان خود در امور مادى براى انسان روان ميشود. لذا مى‏بينيد در ماه رمضان جرم و جنايت كم ميشود، كار خير زياد مى‏شود، محبت بين افراد جامعه بيش از اوقات ديگر ميشود؛ كه اينها به بركت همين ضيافت الهى است.

    بعضى اينطور از ماه رمضان بهره‏ى كامل ميبرند، بعضى هم نه؛ از يك چيزى بهره‏مند ميشوند، از چيز ديگرى خود را محروم نگه ميدارند. بايد تلاش مسلمان در اين ماه اين باشد كه حداكثر بهره را از اين ضيافت الهى بگيرد و دست پيدا كند به رحمت و مغفرت الهى، كه من تأكيد كنم بر روى استغفار؛ استغفار از گناهان، استغفار از خطاها، استغفار از لغزشها؛ چه گناهان كوچك، چه گناهان بزرگ. اين خيلى مهم است كه در اين ماه، ما خودمان را، دلمان را از زنگارها پاك كنيم؛ خودمان را از آلودگى‏ها مصفا كنيم، شستشو بدهيم؛ و اين با استغفار امكان‏پذير است. لذا در روايات متعددى دارد كه بهترين دعاها يا در رأس دعاها، استغفار است؛ طلب مغفرت از پروردگار. براى همه هم استغفار هست. پيغمبر اكرم هم - آن انسان والا - استغفار ميكرد. حالا استغفار امثال ما از نوعى از گناهان است؛ اين گناهان متعارف و معمولى و گرايشهاى حيوانى در وجود ما و همين گناهانِ به تعبيرى ميگوئيم گناهان چاروادارى؛ گناه‏هاى آشكار و واضح. بعضى‏ها استغفارشان از چنين گناهانى نيست؛ از ترك اولى‏ است. بعضى ترك اولى‏ هم نميكنند؛ اما استغفار ميكنند، كه اين استغفار از قصور ذاتى و طبيعى انسانِ ممكن در قبال عظمت ذات مقدس پروردگار است؛ استغفار از عدم معرفت كامل، كه اين مال اولياء و مال بزرگان است.

    ما بايد از گناهانمان استغفار كنيم. فايده‏ى بزرگ استغفار اين است كه ما را از غفلت نسبت به خود خارج ميكند. ما گاهى در مورد خودمان دچار اشتباه ميشويم. وقتى به فكر استغفار مى‏افتيم، گناهان، خطاها، خيره‏سرى‏ها، پيروى از هواى نفس كه كرديم، تجاوز از حدود كه انجام داديم، ظلمى كه به نفس خودمان كرديم، ظلمى كه به ديگران كرديم، جلوى چشم ما زنده ميشود و به يادمان مى‏آيد كه چه كرده‏ايم؛ آن وقت دچار غرور، دچار نخوت، دچار غفلت نسبت به خود نميشويم. اولين فايده‏ى استغفار اين است. بعد هم خداى متعال وعده فرموده است كه آن كسى كه استغفار كند، يعنى به عنوان يك دعاى حقيقى از خداى متعال حقيقتاً آمرزش بطلبد و از گناه پشيمان باشد، «لوجد اللَّه توّاباً رحيما»؛ خداى متعال توبه‏پذير است. اين استغفار، بازگشت به سوى پروردگار است؛ پشت كردن به خطاها و گناهان است و خداوند ميپذيرد؛ اگر استغفار، استغفار حقيقى باشد.

    توجه كنيد كه همين‏طور آدم به زبان بگويد: استغفراللَّه، استغفراللَّه، استغفراللَّه، اما حواسش اين طرف و آن طرف باشد، اين فايده‏اى ندارد؛ اين استغفار نيست. استغفار يك دعاست، يك خواستن است؛ بايد انسان حقيقتاً از خدا بخواهد و مغفرت الهى و گذشت پروردگار را بطلبد: من اين گناه را كرده‏ام؛ پروردگارا! به من رحم كن، از اين گناه من بگذر. اينطور استغفار كردنى نسبت به هر يك از گناهان، مسلماً غفران الهى را پشت سر خواهد داشت؛ خداى متعال اين باب را باز فرموده است.
    البته در دين مقدس اسلام، اقرار به گناه پيش ديگران ممنوع است. اينكه در بعضى از اديان هست كه بروند توى عبادتگاه‏ها، پيش روحانى، كشيش، بنشينند، اعتراف به گناه كنند، اين در اسلام نيست و چنين چيزى ممنوع است. پرده‏درىِ نسبت به خود و افشاى اسرار درونى خود و گناهان خود پيش ديگران، ممنوع است؛ هيچ فايده‏اى هم ندارد. اينكه حالا در آن اديان خيالى و پندارى و تحريف شده اينطور ذكر ميشود كه كشيش گناه را ميبخشد، نه؛ در اسلام بخشنده‏ى گناه، فقط خداست. حتّى پيغمبر هم نميتواند گناه را ببخشد. در آيه‏ى شريفه ميفرمايد: «ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك فاستغفراللَّه و استغفر لهم الرّسول لوجد اللَّه توّابا رحيما»؛ وقتى گناهى انجام دادند، ظلم به نفس كردند، اگر بيايند پيش تو كه پيغمبر هستى، از خداى متعال طلب مغفرت و طلب بخشش كنند و تو هم براى آنها طلب بخشش كنى، خداوند توبه‏ى آنها را ميپذيرد. يعنى پيغمبر براى آنها طلب بخشش ميكند؛ خود پيغمبر نميتواند گناه را ببخشد؛ گناه را فقط خداى متعال بايد ببخشد. اين استغفار است، كه اين استغفار حقيقتاً جايگاه مهمى دارد. از استغفار در اين ماه غفلت نشود؛ بخصوص در سحرها، در شبها. دعاهائى كه در ماه رمضان هست، اينها را با توجه به معانى‏اش بخوانيد.

    بحمداللَّه جامعه‏ى ما يك جامعه‏ى معنوى است. دعا و توجه و توسل و ابتهال الى‏اللَّه در بين مردم ما رايج است و مردم دوست ميدارند؛ جوانهاى ما دلهاى پاك و نورانى‏شان به ذكر خدا متمايل است؛ اينها همه فرصت است. ماه رمضان هم كه يك فرصت الهى است، در اختيار ما قرار داده شده؛ استفاده كنيد از اين ماه مبارك، از اين فرصت بسيار بزرگ؛ دلها را به خدا نزديك كنيد، آشنا كنيد؛ با استغفار، دلها و جانها را پاكيزه كنيد؛ خواسته‏هايتان را با خداى متعال مطرح كنيد. ارتباط معنوى ملت ما با خداى متعال كارهاى بزرگى انجام داده است، و ماه رمضان فرصت فوق‏العاده‏اى است براى اين كار؛ از اين فرصت استفاده شود.

    ان‏شاءاللَّه خداوند متعال به همه‏ى ما كمك كند تا بتوانيم در اين ماه رمضان جنبه‏ى فرشته‏گون وجود خود را بر جنبه‏ى حيوانى خود غلبه دهيم. ما يك جنبه‏ى ملكى و فرشته‏اى داريم، يك جنبه‏ى مادى و حيوانى داريم. هوى‏هاى نفسانى، جنبه‏ى مادى را بر آن جنبه‏ى ملكى و فرشته‏اى غلبه ميدهد. ان‏شاءاللَّه در اين ماه رمضان بتوانيم آن روحانيت را، آن نورانيت را بر جنبه‏ى مادى غلبه بدهيم و اين را به عنوان ذخيره‏اى نگه داريم و از ماه رمضان به عنوان تمرينى كه در طول سال اين تمرين به كار ما خواهد آمد، ان‏شاءاللَّه استفاده كنيم.

    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏
    والعصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا الّذين امنوا و عملوا الصّالحات‏ و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.


    خطبه‏ى دوم‏
    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏
    الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‏القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما علىّ اميرالمؤمنين و سيّدة نساء العالمين و الحسن و الحسين سيّدى شباب اهل الجنّة و علىّ‏بن‏الحسين و محمّدبن‏علىّ و جعفربن‏محمّد و موسى‏بن‏جعفر و علىّ‏بن‏موسى و محمّدبن‏علىّ و علىّ‏بن‏محمّد و الحسن‏بن‏علىّ و الخلف القائم المهدىّ حججك على عبادك و امنائك فى بلادك و صلّ على ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين‏ و استغفر اللَّه لى و لكم‏

    در اين خطبه اولين مطلبى كه عرض ميكنيم، ياد نيك مرحوم آيةاللَّه طالقانى (رضوان‏اللَّه‏تعالى‏عليه ) است كه نماز جمعه‏ى باشكوه تهران اول بار به امر امام بزرگوارمان به امامت ايشان برگزار شد. اين مرحوم يك عالم مجاهدِ بااستقامتِ پارسا و پاكيزه‏اى بود؛ امتحان خوبى هم داد. هم در دوران مبارزه، هم پس از پيروزى انقلاب و در اين معادلات پيچيده و بسيار دشوارى كه در زمينه‏هاى سياسى و امنيتى بعد از انقلاب پيش آمد، مرحوم آيةاللَّه طالقانى امتحان خوبى داد. نماز جمعه هم نهاد بابركتى شد؛ چه در تهران، چه در ساير شهرهاى اين كشور. بتدريج نماز جمعه در شهرهاى كوچك و كوچكتر هم در سرتاسر كشور اسلامى در هر نقطه‏اى تبديل شد به كانونِ هم معنويت و هم مقاومت. نماز عبادى - سياسى كه تعبيرى بود كه آن روز ظاهراً از زبان امام بزرگوارمان صادر شد، به اين معناست؛ هم مركز عبادت است، هم مركز آگاهى معنوى و سياسى است؛ كه اين آگاهى موجب نلغزيدن، راه كج نكردن و به زانو در نيامدن يك ملت است. اغلب اين شكستهائى كه شما در صحنه‏ى سياسى در دنيا براى ملتها مشاهده ميكنيد، منشأش ناآگاهى‏هائى است كه ضربه‏هاى خود را در جاهاى گوناگونى زده است. آگاهى، يك ملت را ضد ضربه ميكند؛ او را آماده ميكند براى مقاومت. بنابراين اينجا، هم پايگاه معنويت است، هم پايگاه مقاومت. قدر اين نماز را، هم آحاد مردم بدانند، هم بخصوص جوانهاى عزيزمان بدانند، و هم آقايان ائمه‏ى جمعه‏ى محترم در سراسر كشور بدانند؛ آنها هم قدر اين نماز را بدانند؛ اين يك منبرى است كه نظير آن ديگر وجود ندارد. كارى كنند كه جاذبه‏ى نماز جمعه، جوانها و دلهاى پاكيزه و مشتاق را به اين سمت بكشاند و اين كانون روزبه‏روز گرمتر شود.

    يك مطلب ديگر كه عرض ميكنم و آن را مقدمه قرار ميدهم براى مطلب اصلى‏اى كه عرض خواهم كرد، مسأله‏ى هفته‏ى دفاع مقدس است كه در پيش است. جنگى كه در سال 1359 عليه جمهورى اسلامى شروع شد، اگرچه از طرف صدام بدبخت و روسياه بود، اما پشت سر اين قضيه يك پروژه‏ى بين‏المللىِ استكبارى بود براى زمين زدن نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى. تحليلگران غربى تحليل كردند و فهميدند و درست هم فهميدند كه اين انقلاب فقط اين نيست كه يك رژيم دست‏نشانده را در ايران از بين برده است و اين كشور عظيم و پربركت را از سيطره‏ى استكبار خارج كرده؛ بلكه اين حركت الهام‏بخش خواهد شد، دنياى اسلام را تكان خواهد داد، ملتها را به فكر خواهد انداخت. همين هم شد: فلسطين به فكر افتاد، كشورهاى شمال آفريقا به فكر افتادند، در تمام دنياى اسلام حركت و جنب و جوش هويت‏يابىِ اسلامى شروع شد كه تا امروز هم همچنان روبه توسعه و گسترش است. چون فهميدند كه اينجا كانون الهام‏بخش دنياى اسلام خواهد شد، گفتند جمهورى اسلامى را بايد ما به هر كيفيتى هست، از بين ببريم. لذا با اينكه منطقه، منطقه‏ى خطيرى است، منطقه‏ى نفت است و غربى‏ها خيلى به مسأله‏ى نفت و خليج فارس اهميت ميدهند و امنيتِ اينجا برايشان حياتى است، ليكن درعين‏حال وارد ميدان شدند، صدام را تقويت كردند، بلكه او را تشجيع كردند كه اين جنگ را شروع كند؛ او هم چون آدم نادانِ كله‏شقِ قدرت‏طلبِ خامى بود، خيال ميكرد كه حالا مى‏آيد دو سه روزه يا چند هفته‏اى مسأله را تمام ميكند و باقدرت برمى‏گردد سر جاى خود. لذا وارد اين جنگ شدند و هشت سال تمام ايران اسلامى فشارهاى همه‏جانبه‏اى را كه از سوى همه‏ى قدرتهاى بزرگ دنيا بر ايران از كانال جنگ وارد شد، تحمل كرد؛ اين خيلى مهم است. شوروىِ سابق از اين كانال به ايران فشار آورد، امريكا فشار آورد، پيمان ناتو - اروپائى‏ها - فشار آوردند، مرتجعين منطقه با انواع و اقسام طرق از اين كانال عليه جمهورى اسلامى فشار آوردند. يكى از اين فشارها هر انقلابى را، هر دولتى را به زانو درمى‏آورد و از پا مى‏انداخت؛ اما مجموع اين فشارها نه فقط جمهورى اسلامى را از پا درنياورد، بلكه ملت ايران را قوى‏تر و آگاه‏تر، و عزم و اراده‏ى آنها را راسخ‏تر كرد و جمهورى اسلامى را روزبه‏روز به سمت قوت اسلامى و الهى پيشتر برد. ايستادگى در ميدان دفاع، چنين اثرى را به وجود آورد.

    ضربات فراوانى هم به جبهه‏ى مقابل زده شد. يعنى صدام و رژيم بعثى ضربه‏ى اصلى را اينجا خوردند. امريكا به فكر افتاد كه ميتواند دست و پاى آنها را جمع كند. يعنى ديدند رژيمى است توخالى كه متكى به مردمش نيست؛ اين را فهميدند. در واقع ضربه‏ى اصلى را ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى به اين متجاوز زد، كه آخرش به اين‏جاها منتهى شد كه ملاحظه ميكنيد. اما جمهورى اسلامى روزبه‏روز قوى‏تر شد. حالا ميشنويد ميگويند تحريم و محاصره و از اين حرفها. از اين محاصره‏ها و تحريمها بمراتب بدتر در دوره‏ى جنگ بود. ما در ميان همان تحريمها بوده است كه نيروهاى نظامىِ دست خالى خودمان را امروز به اينجا رسانديم و از لحاظ توانائى‏هاى نظامى، جمهورى اسلامى در خط مقدم توانائى نظامى در اين منطقه است. امكاناتى كه جمهورى اسلامى توانسته است با قدرت، با ابتكار، با استفاده از خلاقيت خود و با جوشش درونى به وجود بياورد، چشمها را خيره كرده است. در زمينه‏هاى گوناگون علمى و فناورى و پيشرفتهاى گوناگون هم كه جاى خود دارد و روشن است، كه يك نمونه‏اش اين مسأله‏ى انرژى هسته‏اى است. اينها همه در دوران تحريم و در دوران فشار، به دست ملت ايران آمد. يعنى تحريمها نه فقط اثرى نكرد، بلكه اثر عكس كرد؛ نيروهاى درونى را به فكر واداشت و به حركت وادار كرد.

    حالا حرف اصلى‏اى كه من ميخواهم در جملات كوتاهى امروز عرض كنم، اين است كه سركوب انقلاب و شكست انقلاب - كه يك پروژه‏ى استكبارى بود - در اين منطقه شكست خورده است و بعكس، مهاجمين به انقلاب، حتّى در حجم دولت حجيم و قدرتمندى مثل امريكا، روزبه‏روز به شكست و انهزام نزديكتر ميشوند. امروز ما نشانه‏ها و علائم واضح شكست را در سياستهاى امريكائى در منطقه مشاهده ميكنيم. اينها براى ملت ما و براى جوانان ما و براى تحليلگران ما سرفصل‏هاى مهمى است كه بايد روى آن واقعاً تدبر كنند. يعنى بحث عظيم مواجهه‏ى نيروهاى مردمىِ متكى به معنويت با نيروهاى مادىِ متكى به زور و تهديد، يك بحث بسيار مهم و جديدى است كه بايد در مباحث علوم اجتماعى و روان‏شناسى ملتها و روان‏شناسى اجتماعى مورد توجه قرار بگيرد؛ اين كاملاً مغفولٌ‏عنه است. ملتى مثل ملت ما كه نه بمب اتم دارد، نه از لحاظ علمى به او فرصت داده شده در طول صد سال كه همپاى پيشروان قافله‏ى علمى حركت كند و مواقع زيادى عقب مانده، هم از لحاظ ثروتها به پاى آن كشورهاى ثروتمند نمى‏رسد، اما در عين حال اين كشور و اين ملت توانسته است توطئه‏هاى مجموعه‏ى كشورهاى قدرتمندِ برخوردار از سلاح و تكنولوژى و ثروت مادى و رسانه‏اى را در مهمترين ميدانها به عقب‏نشينى وادار كند و شكست بدهد. اين علتش چيست؟ اين در خور تأمل و تدقيق است. اين را بايد دانشمندان علوم سياسى و علوم اجتماعى تحليل كنند؛ ببينند نقش اين معنويتها چگونه خود را نشان ميدهد، كه امروز در ايران نشان داده. لذا نگاه به اين صحنه، نگاه عبرت‏آموز و درس‏آموزى است. صحنه، صحنه‏ى شكست قدرت استكبارى امريكاست. نميخواهيم ادعاى واهى بكنيم؛ نه، اينها چيزهاى واضحى است و خودشان هم ميگويند.

    امريكائى‏ها قضيه‏ى 20 شهريور، يعنى همان 11 سپتامبرِ چهار پنج سال قبل را بهانه‏اى قرار دادند براى اينكه مطامع خودشان را در خاورميانه پيش ببرند. هدف اصلى آنها هم اين بود كه بتوانند خاورميانه‏اى درست كنند بر محور منافع اسرائيل؛ به تعبيرى كه آن روز ما ميكرديم، خاورميانه‏اى با پايتختى اسرائيل؛ اينطور چيزى مورد نظرشان بود. اشغال عراق و حمله‏ى به عراق، جزئى از نقشه‏هاى اين پروژه بود. عراق يكى از ثروتمندترين كشورهاى اين منطقه و كشورهاى عربى است؛ كشورى كه امروز متأسفانه مردمش اينطور در فقر و حالت دردآورى زندگى ميكنند. امريكائى‏ها ميخواستند اين كشور را در مشت بگيرند - صدام كافى نبود، غير قابل محاسبه بود - دولتى را در آنجا سر كار بياورند كه هم ظاهر مردمى داشته باشد، هم توى مشت آنها باشد. اين يكى از قدمهاى مهم ايجاد خاورميانه‏ى جديد بود كه بايد بر محور منافع اسرائيل به وجود بيايد. آن وقت چنين خاورميانه‏اى ميتواند ايران اسلامى را در محاصره قرار بدهد؛ هدفشان اين بود. شما حالا جزء جزء اين نقشه را مورد ملاحظه قرار بدهيد. در فلسطين اين نقشه شكست خورد. فلسطين كه يك نقطه‏ى اصلى و محورى بود، اين نقشه در آنجا شكست خورد. چرا؟ به‏خاطر اينكه در فلسطين گروه حماس كه بزرگترين و اصلى‏ترين هسته‏ى مقاومت در مقابل اسرائيل است، با آراء مردم دولت تشكيل داد و سر كار آمد. تودهنى به امريكا و اسرائيل از اين بالاتر؟ از آن روزى هم كه اين دولت به وجود آمده است، مرتب دارند كارشكنى ميكنند كه از ميدان خارجش كنند؛ اما تا امروز نتوانسته‏اند. متأسفانه از خود بعضى از فلسطينى‏ها هم كمك گرفتند براى به زانو در آوردن دولت مردمىِ فلسطين؛ اما تا امروز بحمداللَّه نتوانسته‏اند، اميدواريم بعد از اين هم نتوانند. اين مربوط به فلسطين.

    خود رژيم صهيونيستى هم - كه هدف، تقويت اين رژيم بود - ضربه خورد و امريكائى‏ها هم تودهنى خوردند. چگونه تودهنى خوردند؟ تابستان سال گذشته، اين نيروى نظامىِ پرهياهوى پرمدعا - ارتش اسرائيل كه ادعا ميشد قوى‏ترين ارتش اين منطقه است - با ساز و برگِ مفصل وارد جنگ با لبنان شد؛ آن هم نه با يك كشور، نه با يك دولت؛ با يك نيروى منظم، با چند هزار نيروهاى حزب‏اللَّه و مقاومت اسلامى. سى‏وسه روز اين جنگ طول كشيد، كه در اين منطقه سابقه ندارد. چندين جنگى كه اسرائيل با اعراب داشته است، از چند روز - حداكثر يكى دو هفته - تجاوز نكرده است. اين جنگ، سى‏وسه روز طول كشيد و با شكست كامل و مفتضحانه‏ى ارتش اسرائيل تمام شد. كى‏ تصور ميكرد؟ امريكائى‏ها اصلاً فكرش را نميكردند، اما اتفاق افتاد. اين هم يك تودهنى. آنها قصد داشتند در لبنان حزب‏اللَّه را خلع سلاح كنند؛ اما حزب‏اللَّه نه فقط خلع سلاح نشد، بلكه آنچنان قوى و مقتدر شد كه توانست ارتش اسرائيل را كه به صورت افسانه‏اى شكست‏ناپذير ميدانستند، شكست بدهد.

    پس در مورد دولت فلسطين شكست خوردند، در مورد دولت جعلى صهيونيستى شكست خوردند، در مورد قطع كردن دست جوانان رشيد لبنانى از كمك به فلسطين شكست خوردند، در مورد عراق هم شكست خوردند. عراق را آمدند اول با فتح نظامى اشغال كردند. اين، قدم اول بود و بخش آسان مسئله بود. امروز بيش از چهار سال از اشغال عراق به وسيله‏ى امريكائى‏ها و همپيمانانشان مى‏گذرد. همه در دنيا قضاوتشان اين است كه امريكا در عراق شكست خورده. همه‏ى تحليلگران دنيا مى‏دانند كه امريكا امروز با سراسيمگى دنبال راهى ميگردد كه آبرومندانه از عراق خارج شود. همه مى‏دانند كه امريكا در عراق به بن‏بست رسيده. هدف امريكائى‏ها اين بود كه يك دولت دست‏نشانده به وجود بياورند. دولتى كه مردم عراق روى كار آورده‏اند، دولتى است كه با هدفهاى امريكائى خيلى فاصله دارد؛ در مقابل امريكائى‏ها مى‏ايستد؛ دست‏نشانده‏ى آنها و تسليم آنها نيست. امريكائى‏ها خيلى به اين در و آن در زدند، بلكه بتوانند دولت مردمى را ساقط كنند و دولت خودشان را سر كار بياورند، اما نتوانستند؛ تا امروز هم نتوانسته‏اند. اگر ملت عراق ان‏شاءاللَّه هوشيارى‏شان را حفظ كنند، بعد از اين هم نخواهند توانست.

    در مورد تضعيف جمهورى اسلامى و محاصره‏ى جمهورى اسلامى هم قضيه بعكس شده. به همت مردم ايران، به توفيق الهى، به حول و قوه‏ى پروردگار، اين ملت نردبان اعتلاء و ترقى را همين‏طور پى‏درپى، پله بعد از پله پيموده و بالا رفته است. امروز ما از لحاظ موقعيت سياسى از چهار سال قبل و پنج سال قبل كه امريكائى‏ها آن هدف را شروع كردند، بالاتريم. امروز ما از لحاظ تمكن علمى بالاتريم؛ از لحاظ منابع مالى جلوتريم. امروز ملت ما از لحاظ نشاط و آمادگى روحى جلوترند. امروز ملت ما از لحاظ حاكميت ارزشهاى انقلابى و مبانى امام بزرگوار، جلوتر از گذشته است. در طول اين چهار پنج سال هرچه تلاش كردند، بعكس، ملت ايران زنده‏تر، هوشيارتر، بانشاطتر و در صحنه‏ترند و در هيچ مسأله‏اى نيست كه انسان ببيند ملت ايران از خودشان بى‏تفاوتى نشان ميدهند، در حالى كه جاى حضور آنهاست. محصول امريكا اين است: شكست كامل در قضيه‏ى اهداف خود. علاوه بر اين، امريكائى‏ها امروز از طرف امت اسلامى مورد سؤالند و استيضاح ميشوند. امروز امريكا در افكار عمومى ملت اسلام و امت اسلامى محكوم است. مى‏شنويد اين نظرخواهى‏ها و نظرسنجى‏هاى گوناگون را در اطراف دنياى اسلام؛ همه حكايت ميكند از منفوريت امريكا و محكوميت امريكا؛ اينها مورد سؤالند.

    من اعتقاد راسخ دارم كه روزى خواهد آمد كه همين رئيس جمهور كنونى امريكا و مسئولين امريكائى در يك دادگاه عادلانه‏ى بين‏المللى به خاطر فجايعى كه در عراق به وجود آورده‏اند، گريبانشان گرفته شود و محاكمه شوند. امريكائى‏ها بايد جواب بدهند چرا از اشغال عراق دست برنمى‏دارند؛ بايد جواب بدهند كه چرا عراق را اينطور امواج ناامنى و طوفانهاى ناامنى و تروريستى فراگرفته. تروريسم را امريكائى‏ها آوردند به عراق تحميل كردند. بايد جواب بدهند كه در اين كشور ثروتمند چرا پنجاه درصد مردم امروز بيكارند؛ چرا از خدمات عمومى در اين كشور اثرى نيست. مردم مشكل برق دارند، مشكل سوخت دارند، مشكل آب سالم و آب آشاميدنى دارند، مدارسشان ويران شده، دانشگاه‏هايشان ويران شده، مدرسه‏اى ساخته نشده، بيمارستانهايشان از حيّز انتفاع خارج شده. مردم نيازمند به بيمارستانند؛ كدام بيمارستان را امريكائى‏ها ساختند؟ كدام بيمارستان را تجهيز كردند؟ كدام دانشگاه را ساختند يا تعمير كردند؟ كدام جاده را درست كردند؟ كدام خط لوله را كشيدند؟ كدام آب آشاميدنى را وصل كردند؟ اينها جواب لازم دارد؛ اينها را بايستى امريكائى‏ها جواب بدهند؛ نميتوانند شانه خالى كنند. حالا امروز يك چهار صباح با بى‏اعتنائى با اين قضايا برخورد كنند، اما هميشه اينطور نخواهد ماند؛ گريبان اينها را ميگيرند؛ مثل اينكه گريبان خيلى‏ها گرفته شد. قدرتمندانى كه گريبانشان گرفته شد، كم نيستند. گريبان هيتلر يك روز گرفته شد، گريبان صدام يك روز گرفته شد، گريبان بعضى از رؤساى اروپائى گرفته شد. ملتها با اين روش مخالفند، ملت امريكا هم مخالفند. ملت انگليس هم از بودن انگليسى‏ها در عراق ناراحت بودند و بدشان مى‏آمد، كه مجبور شدند انگليسى‏ها بگذارند از بصره خارج شوند. مردم اسپانيا و ايتاليا هم كه دولتهايشان كمك امريكا در جنگ به عراق بودند، آن دولتها را ساقط كردند؛ دولتهاى ديگرى در هر دو كشور سر كار آمدند. مردم دنيا از اين وضع ناراحتند. آنچه پيش مى‏رود، خواست ملتهاست؛ خواست آحاد مردم است. قدرت‏نمائى قدرتمندان ديرى نميپايد. امريكا شكست خورد. در اين حركتى كه از چند سال پيش در اين منطقه راه انداختند، كه هدفش خاورميانه بود و به نظر ما هدف نهائى و غائى‏اش جمهورى اسلامى بود، نه خاورميانه را توانستند به دست بياورند، نه جمهورى اسلامى را توانستند تضعيف كنند؛ عراق هم كه وضعشان اينطورى است.

    امريكائى‏ها دچار مشكلند. حالا فرافكنى و طلبگار شدن رسانه‏اى كه اهميتى ندارد. حالا ايران يا كشور ديگرى را متهم بكنند، كه مايه‏اى ندارد. اما در خود اين گزارشهايشان، ضعف و فروماندگى و پاى در گلى كاملاً آشكار است. همين نمايندگان سياسى و نظامى امريكا در عراق كه رفتند به كنگره‏ى امريكا گزارش جنگ عراق را بدهند، چيزى كه توانستند به عنوان دستاورد ذكر بكنند، اين بود كه گفتند عراق به بازار تسليحاتى امريكا ملحق شد. خاك بر سرتان! يك كشور را گرفتند، اينطور مردم را لگدمال كردند، اينطور منافع ملت را از بين بردند، آن‏طور به ملت خودشان دروغ گفتند كه ما به اين نيت داريم ميرويم، اين كارها را مى‏خواهيم بكنيم، حالا نتيجه اين است كه تسليحات امريكا در عراق قابل فروش رفتن است! اين، نشان‏دهنده‏ى نهايت ضعف و عقب‏ماندگى است؛ نشان‏دهنده‏ى اين است كه حقيقتاً ناكامند.

    برادران و خوهران عزيز! ملت بزرگ ايران! قدر خودتان را بدانيد؛ قدر اين راه را بدانيد؛ قدر اين صراط مستقيمى كه شما را قدرتمند و عزيز كرد و دشمن شما را در مقابل شما كوچك و حقير كرد، بدانيد. اين راه، راه خداست؛ دعوت پيامبران خداست؛ راه حاكميت اسلام است.

    ما مسائل فراوانى در زمينه‏ى امور داخلى كشورمان داريم كه ميتوانيم درباره‏ى آنها بحث كنيم؛ اما مجال نيست. من تنها چيزى كه عرض ميكنم، اين است كه ملت ما هوشيار باشند، بيدار باشند. شما به بركت اين بيدارى و هوشيارى كارهاى زيادى كرده‏ايد، عرصه‏هاى زيادى پيش رفته‏ايد و تصرف كرده‏ايد، موفقيتهاى بزرگى به دست آورده‏ايد؛ باز هم در سايه‏ى همين بيدارى و هوشيارى است كه خواهيد توانست قله‏ها را فتح كنيد، خواهيد توانست خود را از آسيب‏پذيرى بيرون بياوريد. كارى كنيد كه ديگر كسى جرأت نكند ملت ايران را تهديد هم بكند.

    جمعه‏ى آخر ماه، روز قدس را داريم كه حالا احتمال دارد در ماه رمضانِ امسال يك جمعه جلوتر بيفتد، براى اينكه همه‏ى كشورهاى اسلامى بتوانند شركت كنند. حالا اين مسئوليتش با مسئولينى است كه اين كارها را تدبير ميكنند. جمعه‏ى قدس را به ياد داشته باشيد و فراموش نكنيد. ان‏شاءاللَّه همه‏ى ما بتوانيم از فرصتهاى اين ماه حداكثر استفاده را بكنيم.

    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏
    اذا جاء نصراللَّه والفتح. و رأيت النّاس يدخلون فى دين‏اللَّه افواجا.
    فسبّح بحمد ربّك واستغفره انّه كان توّابا.

    :icon_pf(57):

  2. #412
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051
    سپاس ها
    813
    سپاس شده 1,425 در 787 پست

    24 بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام31/ 6/ 86

    بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام
    31/ 6/ 86


    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏


    والحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‏القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين و صحبه المنتجبين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين. قال اللَّه الحكيم فى كتابه: «بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الر حيم يا ايّها الّذين امنوا اذكروا اللَّه ذكرا كثيرا و سبّحوه بكرة و اصيلا هو الّذى يصلّى عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظّلمات الى النّور و كان بالمؤمنين رحيما. تحيتهم يوم يلقونه سلام و اعدّلهم اجرا كريما»

    فرصت مغتنمى است و تقريباً همه‏ى كسانى كه بارهاى سنگين مديريت كشور در سطوح اصلى و اساسى بر دوش آنهاست، در اين جلسه‏ى بزرگ و پر اهميت شركت داريد. حرف سياست و گزارش امور گوناگون كشور به وسيله‏ى رئيس جمهور محترم بيان شد و سخن در اين باره‏ها هميشه هست و بسيار است و لازم هم هست، ولى من فكر كردم كه از اين فرصت، اندكى هم استفاده كنيم براى چيزى كه مقدم است بر استنتاجها و تبيينها و تصميمهاى سياسى ما؛ و آن حرف دل و حرف ايمان خالصانه‏ى ماست كه ميتواند در همه‏ى مراحل اين حركت مثل جانى در كالبد، مثل نورى در ظلمت، مثل حيات‏بخشى در ميان اجسام بى‏روح، نقش بيافريند. لذا اين آيات را انتخاب كردم تا اينها را قدرى با هم مرور كنيم. خود من هرچه نگاه ميكنم، مى‏بينم احتياج دارم به اينكه اين آيه‏ى شريفه‏ى «اذكروا اللَّه ذكرا كثيرا و سبّحوه بكرة و اصيلا» را تكرار كنم و در آن تدبر كنم و به آن عمل كنم. قياس به نفس كردم، به نظرم ميرسد كه شما هم و همه‏مان محتاج به اين هستيم. ميفرمايد: «يا ايّها الّذين امنوا». اين، بعد از آن است كه جامعه‏ى ايمانى شكل گرفته و اين جامعه آزمونهاى بزرگ را از سرگذرانده است. اين آيات سوره‏ى احزاب است و بعد از سال ششم هجرت نازل شده است؛ يعنى بعد از جنگ بدر و اُحد و جنگهاى متعدد ديگر و بالاخره جنگ احزاب. در يك چنين شرائطى، قرآن به مسلمانها خطاب ميكند كه: «اذكروا اللَّه ذكرا كثيرا»؛ خدا را ذكرِ كثير كنيد. ذكر يعنى ياد. ذكر و ياد در مقابل غفلت و نسيان است. غرق در عوارض و حوادث و پيشامدهاى گوناگون شدن و از مطلب اصلى غفلت كردن؛ اين، گرفتارى بزرگ ما بنى آدم است. ميخواهند اين نباشد. آنوقت اين ياد هم صِرف ياد كردن و متذكر شدن نيست، ذكر كثير را از ما خواسته‏اند.

    در اينجا من روايتى را ذكر كرده‏ام: «عن ابى عبداللَّه (عليه‏السّلام) قال: ما من شى‏ء إلّا و له حدّ ينتهى إليه»؛ همه‏ى اين فرائض و احكام الهى حدى دارند؛ اندازه‏اى دارند، كه وقتى به آن حد و مرز رسيدند، تمام ميشود؛ تكليف تمام ميشود؛«الّا الذّكر»؛ مگر ذكر. «فليس له حدّ ينتهى اليه»؛ ذكر حد ندارد؛ اندازه‏اى ندارد، كه وقتى اين اندازه ذكر و ياد حاصل شد، بگوئيم ديگر بس است؛ ديگر لازم نيست. بعد خود حضرت توضيح ميدهد و ميفرمايد: «فرض اللَّه عزّ و جلّ الفرائض فمن اداهنّ فهو حدّهنّ»؛ هر كس فرائض را ادا كرد، آنها را به حد ومرز خود رساند. «و شهر رمضان فمن صامه فهو حدّه»؛ مثلاً ماه رمضان كه تمام شد، شما اين فريضه را به مرز خودش رسانديد؛ تمام شد و ديگر چيزى بر شما واجب نيست. «والحجّ فمن حجّ فهو حدّه»؛ هر كس حج را به جا آورد - به اعمال پايان حج كه رسيد - آن را به مرز رساند. اين در صورتى است كه در هر دو جا «فهو حدَّه» بخوانيم. البته ميشود «فهو حدُّه» هم با يك تعبير ديگرى خواند؛ اما «الّا الذّكر»؛ فقط ذكر مثل بقيه‏ى فرائض نيست.ديگر بقيه‏ى فرائض را ذكر نفرمودند؛ زكات را وقتى داديد، ديگر واجب نيست، به همان اندازه‏اى كه مقرر شده است. خمس را همين‏جور، صله‏ى رحم را همين‏جور. بقيه‏ى فرائض و واجباتى كه هست، همه از همين قبيل است، مگر ذكر؛ «الّا الذّكر فانّ اللَّه عزّ و جلّ لن يرض منه بالقليل و لم يجعل له حدّا ينتهى اليه»؛ خدا به ذكرِ قليل راضى نشده است؛ حدى براى آن قرار نداده است كه بشود به آن حد رسيد. «ثمّ تلا»؛ بعد، حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: «يا ايّها الّذين امنوا اذكروا اللَّه ذكرا كثيرا». اهميت ذكر اين است.

    در دنباله‏ى آيه ميفرمايد كه: «هو الّذى يصلّى عليكم و ملائكته». مرحوم علامه‏ى طباطبائى(رضوان اللَّه عليه) در الميزان ميفرمايند: اين آيه‏ى شريفه‏ى «هو الّذى يصلّى» در مقام تعليل براى امر «اذكروا اللَّه ذكرا كثيرا» است؛ يعنى اين ذكر كثيرى كه از شما خواسته شده است، به اين خاطر است كه خدائى را ياد كنيد كه اين خدا همان كسى است كه «يصلّى عليكم»؛ بر شما درود ميفرستد، صلوات ميفرستد. خداى متعال صلوات را به شما ميفرستد. «هو الّذى يصلّى عليكم و ملائكته»؛ نه فقط خداى متعال، ملائكه‏ى الهى هم بر شما مؤمنين درود و صلوات ميفرستند؛ كه صلوات از طرف پروردگار، رحمت اوست؛ صلوات از ملائكه، استغفارى است كه براى مؤمنين ميكنند؛ «و يستغفرون للّذين امنوا»، كه در آيات قرآن هست.

    چرا اين رحمت و اين صلوات و اين استغفار را ذات اقدس حق و فرشتگان الهى براى شما از عالم غيب، از ملأ اعلى ميفرستند، «ليخرجكم من الظّلمات الى النّور»؛ براى اينكه شما را از ظلمات نجات بدهند، به نور بكشانند، كه داستان اين ظلمات و اين نور هم داستان گسترده و مفصلى است.ظلمات در انديشه‏ى ما، ظلمات در قلب ما، در خلقيات ما؛ و نور در مقابل اينهاست.

    عمل هم ميتواند ظلمانى باشد، هم ميتواند نورانى باشد؛ ذهن و فكر و عقايد انسان ميتواند نورانى باشد، ميتواند ظلمانى باشد؛ خلقيات و صفات انسان ميتواند ظلمانى باشد، ميتواند نورانى باشد؛ حركت اجتماعى يك ملت ميتواند به سمت ظلمات و تاريكى باشد، ميتواند به سمت نور باشد.

    اگر بر ملتى، بر كشورى، بر هيأت حاكمه‏اى، بر فردى، شهوات غالب شد، خشونت ناشى از حيوانيت غالب شد، حرص غالب شد، دنيادارى و دنياطلبى غالب شد، اين ظلمات است؛ حركت ظلمانى است، جهت ظلمانى است، هدف هم ظلمات است. اگر نه، معنويت غالب شد، دين غالب شد، انسانيت غالب شد، فضائل اخلاقى غالب شد، خيرخواهى غالب شد، صدق و راستى غالب شد، اين ميشود نورانيت. اسلام و قرآن، ما را به اين دعوت ميكنند. خداى متعال و ملائكه‏ى او ما را براى اين تجهيز ميكنند كه از آن ظلمات خلاص كنند و ما را وارد اين وادى نور كنند. ذكر خدا را بكنيد؛ اين هم علت و دليلش.

    حالا اين ذكر و ياد الهى، مراحلى دارد. ما، آدمها همه در يك حد و در يك مرحله كه نيستيم؛ رتبه‏ى ماها مختلف است. بعضيها از لحاظ روحى در درجات بالا هستند؛ مثل اولياء و انبياء و صالحين و اهل دل و اهل معنا. بعضى هم هستند مثل امثال بنده و ماها كه به آن سطوح دسترسى ندارند؛ بعضى‏مان خبر هم نداريم از آنچه كه در آن سطوح هست. براى همه‏ى ما ذكر هست - هم براى آنها هست، هم براى ما هست - ذكر براى آنها، همانى است كه در روايت از اميرالمؤمنين (عليه‏الصّلاةوالسّلام) است كه فرمود: «الذّكر مجالسة المحبوب»؛ ذكر همنشينى با محبوب است. اين، براى اولياست. لذت ذكر براى آنها لذت همنشينى است. اميرالمؤمنين (سلام‏اللَّه‏عليه) در يك روايت ديگر ميفرمايد؛ «الذّكر لذّة المحبّين»؛ ذكر لذت عاشقان و محبان است. خوب، اين مال آنهاست.

    خوش به حال شماها اگر چنانچه در برخى حالات شبانه‏روز - بخصوص در اين روزها و در اين شبها - جرقه‏اى، پرتوى از اين حالت در زندگى شما بدرخشد؛ گاهى ممكن است پيش بيايد. البته مال آنها دائمى است. «خوشا آنانكه دائم در نمازند»؛ اين مال آنهاست، لكن كسانى كه در رتبه‏هاى پايين‏تر هم هستند، گاهى ممكن است جرقه‏اى بزند؛ بايد اينها را قدر دانست. اين حالا يك مرحله‏ى از ذكر است كه مال محبين است؛ مال اهل دل است، لكن براى ما هم كه در آن مرحله نيستيم، ذكر فوائد عجيبى دارد كه حالا من آنچه را كه در اينجا يادداشت كرده‏ام، عرض ميكنم: «دفع انگيزه‏هاى ماده گرايانه و هوسرانيهاى گمراه‏كننده».

    ذكر مثل مدافعى است كه درمقابل هجوم اين هوسها، ما را و دل ما را محافظت ميكند. دل خيلى آسيب‏پذير است. ما دلمان، روحمان خيلى آسيب‏پذير است. در مقابل چيزهائى تحت تأثير قرار ميگيريم؛ دل مجذوب به جاذبه‏هاى گوناگونى ميشود. اگر بخواهيم دل - كه جاى خداست، جايگاه خداست. رفيعترين مرتبه در وجود انسان، دل انسان است؛ يعنى همان باطن و حقيقت وجودى انسان - سالم و پاكيزه بماند، مدافعى لازم است؛ اين مدافع ذكر است. ذكر نميگذارد كه دل دستخوش تهاجم بى‏امان هوسهاى گوناگون شود و از دست برود. ذكر دل را نگه ميدارد كه در فساد و در جاذبه‏هاى گمراه‏كننده غرق نشود. در همين رابطه من روايتى را ديدم كه خيلى پرمعناست؛ ميفرمايد: «الذّاكر فى الغافلين كالمقاتل فى الفارّين». در ميدان جنگ، يك رزمنده را مى‏بينيد كه دفاع ميكند، ايستادگى ميكند و از همه‏ى امكاناتش براى ضربه زدن به دشمن و جلوى تهاجم دشمن را گرفتن، استفاده ميكند؛ اما رزمنده‏ى ديگر هم ممكن است باشد كه بگريزد؛ طاقت تحمل از دست بدهد و از مقابل دشمن بگريزد. ميفرمايد: ذاكر در ميان جمعِ غافل مثل همان سرباز رزمنده‏ى ايستادگى‏كننده است در ميان كسانى كه دارند فرار مى‏كنند. ببينيد اين تشبيه و تنظير به همين لحاظ است؛ چون او دارد در مقابل تهاجم بيگانه دفاع و ايستادگى ميكند، ذكر شما هم دارد ايستادگى ميكند؛ دارد از مرز دفاع ميكند؛ از مرز دل شما دارد دفاع ميكند. لذاست كه شما در آيه‏ى شريفه‏ى قرآن كه جزو آيات جهاد است، مى‏بينيد كه ميفرمايد: «اذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا اللَّه كثيرا»؛ در ميدان جهاد وقتى در مقابل تهاجم دشمن قرار گرفتيد، ايستادگى كنيد و ذكر كثير خدا بكنيد. «اثبتوا و اذكروا اللَّه كثيرا»؛ ثبات قدم به خرج بدهيد، ايستادگى كنيد و ذكر خدا كنيد. اين ذكر خدا آنجا هم به درد ميخورد. «لعلّكم تفلحون»؛ كه اين وسيله‏اى است براى اينكه شما به فلاح و كاميابى دست پيدا كنيد. ذكر خدا؛ چرا؟ چون اين ذكر، دل را قرص ميكند. دل كه قرص شد، دل كه ثبات پيدا كرد، قدم هم ثبات پيدا ميكند. در ميدان جنگ اينجورى است. ميدان جنگ قبل از آن كه پاهاى ما، كه سست‏عنصر هستيم، به طرف عقب جبهه مشغول دويدن و فرار شود، دل ما فرار كرده. اين دل ماست كه جسم ما را به فرار وادار ميكند؛ و الّا اگر دل ايستاده باشد، جسم مى‏ايستد.

    در همه‏ى ميدانهاى جنگ - هم ميدان جنگ نظامى، هم ميدان جنگ سياسى، هم ميدان جنگ اقتصادى، هم ميدان جنگ تبليغاتى - ذكر خدا كنيد كه اين ذكر خدا موجب فلاح و كاميابى شماست. ذكر خدا پشتوانه‏ى ثبات قدم است.

    بنابراين ذكر موجب ميشود كه ما بتوانيم در آن صراط مستقيم سلوك كنيم؛ پيش برويم. آن هدفى كه ترسيم كرديم براى خودمان به عنوان مؤمن، به عنوان مسلمان، به عنوان پيرو يك مكتب مترقى، به عنوان كسانى كه انگيزه داريم براى برپا داشتن اين بناى رفيعى كه خبر از شكوفائى تمدن اسلامى در آينده و در قرون آينده ميدهد، احتياج داريم به ذكر خدا تا بتوانيم در اين جاده حركت كنيم.

    من و شما بيش از ديگران به ذكر احتياج داريم. علت اينكه من گفتم اين مجلس را مغتنم شمردم، به خاطر همين است كه شما با افراد معمولى اين تفاوت بزرگ را داريد كه شما در جائى، رشته‏اى از اين مجموعه را در دست گرفتيد كه در حفاظت از اين مجموعه، كار شما مؤثر است. اگر شما اين رشته را محكم نگه داريد يا آن را سست نگه داريد يا بكلى از دست بدهيد، وضع فرق خواهد كرد با آن كسانى كه سررشته‏هاى اصلى و اساسى در دست آنها نيست. پس شما بيشتر از ديگران به ذكر احتياج داريد. و اين ذكر - ذكر اللَّه - كه بر دل ما حاكم شد، بدون ترديد در رفتار ما اثر ميگذارد؛ در انجام دادن آنچه كه بر عهده‏ى ماست از وظائف و تكاليف، در اجتناب‏كردن و پرهيزكردن از آنچه كه بر ما حرام و گناه است و موجب وزر و وبال و موجب غضب الهى است، اثر ميگذارد و كمك ميكند كه از اينها دورى كنيم.

    خوب، حالا ذكر چيست؟ روايتى از حضرت ابى عبداللَّه (عليه‏السّلام) است. و روايت ديگرى هم هست، كه آن روايت دوم بيشتر مورد توجه من بود؛ اما هر دو روايت را ميخوانم. روايت اول از حضرت ابى جعفر (عليه السلام) است؛ حضرت باقر (سلام اللَّه عليه) فرمود: «ثلاث مِن اشدّ ما عمل العباد»؛ سه چيز هست كه جزو تكاليف بسيار مهم و دشوار مؤمنين است؛ كارهاى سخت.

    يكى، «انصاف المؤمن من نفسه»؛ اينكه انسان در قبال ديگران انصاف به خرج بدهد. يعنى آنجائى كه امر دائر ميشود بين اينكه حق را به خاطر خود زير پا بگذارد يا خود را به خاطر حق زير پا بگذارد، اين دومى را انجام بدهد. آنجائى كه حق به طرفِ مقابل هست و شما حق نداريد، منصفانه حق را به او بدهيد. خودتان را اگر چنانچه موجب كوچك شدن و زير پاگذاشتن است، زير پا بگذاريد. اين كار سختى است؛ اما كار مهمى است. امام باقر ميگويد اين، جزو مهمترين كارهاست؛ البته سخت است. و هيچ كار خوب و بزرگى بدون سختى كه امكان ندارد.

    دوم، «و مواساة المرء اخاه»؛ مواسات ورزيدن با برادر مؤمن. مواسات با مساوات فرق دارد؛ برابرى نيست. مواسات يعنى همراهى كردن و كمك كردن به برادر مؤمن در همه‏ى امور. انسان وظيفه بداند؛ كمك فكرى، كمك مالى، كمك جسمانى، كمك آبروئى. اين مواسات است.

    سوم، «و ذكراللَّه على كل حال»؛ در همه حال ذاكر خداى متعال باشد. ذكر اين است.

    آنوقت حضرت باقر در همين روايت، «ذكر اللَّه على كل حال» را معنا كرده‏اند: «و هو ان يذكر اللَّه عزّوجل عند المعصية يهمّ بها»؛ وقتى كه ميرود به سمت معصيت، ذكر خدا او را مانع بشود. ذكر؛ ياد كند خدا را و اين معصيت را انجام ندهد؛ انواع معاصى را؛ خلاف واقع گفتن، دروغ گفتن، غيبت كردن، حق را پوشاندن، بى‏انصافى كردن، اهانت كردن، مال مردم را، مال بيت‏المال را، مال ضعفا را تصرف كردن يا درباره‏ى آنها بى‏اهتمامى به خرج‏دادن. اينها گناهان گوناگون است. در همه‏ى اينها، انسان توجه كند به خدا؛ ذكر خدا مانع بشود از اينكه انسان به سمت اين گناه برود.

    «فيحول ذكر اللَّه بينه و بين تلك المعصية و هو قول اللَّه عزّوجل انّ الذّين اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّيطان تذكّروا». بعد حضرت ميفرمايند كه اين، تفسير آن آيه است كه فرمود: «انّ الذّين اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّيطان»؛ وقتى شيطان به اينها تنه ميزند، گذرنده‏ى شيطان اينها را مس ميكند؛ يعنى هنوز درست به جانش هم نيفتاده، «تذكّروا»؛ فوراً اينها متذكر ميشوند. «فاذا هم مبصرون»؛ اين ذكر موجب ميشود كه چشم اينها، بصيرت اينها باز بشود. معناى «ذكراللَّه على كل حال» اين است.

    در صدر روايت بعدى كه مورد توجه من است، تقريباً عباراتش شبيه همين روايتى است كه خواندم و همان سه چيز را ذكر ميكند. در آن روايت، «و ذكر اللَّه على كل حال» را داشت، در اينجا و در روايتى كه حضرت ابى‏عبداللَّه ميفرمايد، آمده است: «و ذكر اللَّه فى كل المواطن»؛ انسان در همه جا ذكر خدا كند. اما آن نكته‏ى مورد توجه اين است كه ميفرمايد: «امّا انّى لا اقول سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اكبر»؛ اينى كه ميگويم در همه حال ذكر خدا را بگوئيد، مقصودم اين نيست كه بگوئيد سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اكبر. اين، ذكر لفظى است. «و ان كان هذا من ذاك»؛ اگرچه اين هم ذكر است، اين هم مطلوب است، اين هم شريف است و خيلى باارزش است؛ اما مقصود من فقط اين نيست، بلكه «ولكن ذكره فى كلّ موطن اذا هجمت على طاعته او معصيته» - هجمت يا هممت. نسخه‏اى كه من ديدم، هجمت است. احتمال ميدهم هممت باشد - وقتى به سمت طاعت خدا ميروى، يا به سمت معصيت خدا ميروى، ياد خدا باشى. اين «ياد خدا بودن» مورد نظر است؛ اين ذكر اللَّه. البته اين اذكارى كه در روايات ما، در اين دعاها، در اين اوراد گوناگون، تسبيحات حضرت زهرا و بقيه‏ى اذكارى كه هست - اينها همه وسائل ذكرند، اينها كپسولهاى ذكرند - ذكر شده است، انسان بايد اينها را با توجه به معانى و حقايقشان بر زبان جارى كند؛ توجه پيدا كند. البته اينها خيلى باارزش است.

    البته از اين مقولات نميشود فارغ شد. واقعاً اگر ساعتهاى متمادى هم ما درباره‏ى همين مسائل معنوى و آنچه كه به درد دل ما ميخورد، بپردازيم، زياد نيست. حقيقتش اين است؛ من به شما عرض كنم ماها عقبيم. ما به قدر اقتضاى نظام اسلامى در تربيت اسلامى پيش نرفتيم. حالا بعضى ميگويند ما مثلاً در مقوله‏ى فرض كنيد كه سازندگى، فناورى، چه و چه، بيشتر از اين ميتوانستيم پيش برويم، ولى پيش نرفتيم. اما آنچه كه ما بيشتر از همه‏ى مقولات و همه‏ى عرصه‏ها بايد در آن پيشروى ميكرديم و نكرديم، همين عرصه‏ى معنويات و خودسازى و دل را آراستن و اخلاق را زيور دادن است. ما در اين زمينه‏ها انصافاً عقبيم.

    اگر بخواهيد يك نمونه براى آنچه كه شايسته‏ى ماست، پيدا كنيد، نگاه كنيد به دوران دفاع مقدس. ببينيد آن جوانهائى كه در جبهه بودند، آن پدر مادرهائى كه اين جوانها را اينجور ميفرستادند، آن خانواده‏هائى كه آنجور با شوق و ذوق جبهه را پشتيبانى ميكردند، چه حالتى، چه احساساتى داشتند. آنها نمونه‏هاى خوبى است. البته نميگوئيم نمونه‏ى اعلاست، اما نمونه‏هاى بسيار خوبى بود. ما بايد به همان سياق، با همان آهنگ و نواخت، پيش ميرفتيم؛ ما پيش نرفتيم. البته آنها را هم گاهى داريم فراموش ميكنيم. بعضيهامان فراموش ميكنيم، بعضيهامان متأسفانه انكار ميكنيم! و بدتر، بعضيها آن حالات را تخطئه ميكنيم! اين مسائل را در بعضى از اظهارات مى‏بينيد. نسنجيده‏گوئيها و ياوه‏گوئيهائى كه گاهى گوشه كنار شنيده ميشود؛ حتى تخطئه‏ى آن حالات زيبا و مقدس رزمندگان ما و جوانان ما در دوران دفاع مقدس.

    البته ماها غالباً از آن جزئيات خبر هم نداريم؛ حتى من هم كه دارم ميگويم و حتى آن كسانى هم كه در جنگ بودند - فرماندهان - آنها هم از همه‏ى آنچه كه اتفاق افتاده، خبر ندارند. اينقدر ميدان صيرورت و تحول و پيشرفت به سمت صفات عاليه و فضائل انسانى در آنجا زياد بوده - تقريباً به عدد افرادى كه آنجا بودند - كه واقعاً احصاء آنها ممكن نيست.

    من يك كتابى را اخيراً خواندم كه شرح چند روز در حول و حوش يكى از حملات ماست؛ از زبان افراد باقيمانده از يك دسته، نه از يك لشكر يا از يك تيپ يا از يك گردان يا از يك گروهان حتى. تعدادى از اين دسته باقى ماندند و گزارش كردند. اين نويسنده و محقق بسيار باذوق - كه حقاً و انصافاً اينجور كارها بسيار باارزش است - رفته جزء جزء مطالب را از زبان آن افراد گرفته، يك كتاب ششصد، هفتصد صفحه‏اى شده. ما فقط ميشنويم عمليات فاو. خيلى از كارهاى مهمى هم كه در اين عمليات انجام گرفته، اينها را همينطور از رو ميدانيم: از اروند عبور كردند، فاو را گرفتند، كارخانه‏ى نمك را فتح كردند، فلان كار را كردند. ما كليات را ميدانيم؛ اما اينكه در اين قدم به قدم چه گذشته، ديگر اينها را نميدانيم.

    يك صفحه‏ى عظيم مينياتور با نهايت استادى و زيبائى جلوى ما گذاشته‏اند، ما هم از دور ايستاده‏ايم نگاه ميكنيم و ميگوئيم: به به! نميرويم نزديك تا ببينيم در هر گوشه‏اى از اين مينياتور، چقدر هنر به كار رفته تا ساخته شده. اين كار را بعضيها ميكنند؛ كرده‏اند. حالا اين نمونه‏اى كه بنده ديده‏ام، يكى از آن كارهاست. اميدواريم اين كارها ادامه پيدا كند.

    آن، پيشرفت اخلاقيات بود. آنجا آدم ميفهمد كه فضائل اخلاقى‏اى كه اسلام و خدا و اعتقاد به غيب و ايمان به غيب به انسان ميدهد، چگونه در زندگى انسان اثر ميگذارد؛ آنجا انسان مى‏بيند. اين بايستى رشد پيدا ميكرد. خوب، به آن اندازه رشد پيدا نكرده. بايد خيلى بيش از اينها به خودمان بپردازيم.

    آنچه كه من بعد از اين ميخواهم به شما عرض بكنم، اين است: مسئولان عزيز! اى كسانى كه امروز مجلس، دولت، قوه‏ى قضائيه، نيروهاى مسلح يا بقيه‏ى دستگاهها را با مسئوليتهاى خودتان انباشته‏ايد؛ و كسانى كه قبل از شما اين مسئوليتها را در دست داشته‏اند و كارهائى كرده‏اند - مجموعه‏ى شما مخاطب اين حرف من هستيد - شما كار بزرگى كرده‏ايد. شما مسئولان نظام و سررشته‏داران تشكيلات جمهورى اسلامى از اول تا حالا، يك مقطع عظيمى از تاريخ را ترسيم كرده‏ايد و رقم زده‏ايد. كار بزرگى كرده‏ايد.

    اگر به تاريخ كشورمان از هزارها سال پيش تا امروز نگاه كنيد - از آن وقتى كه تاريخ مدون داريم - مى‏بينيد حكومت فردىِ مطلقه‏ى ديكتاتورى، حكومت يك جمع معدود با رياست يك فرد بر عامه‏ى مردم، بدون اينكه عامه‏ى مردم اندك اختيارى در اداره‏ى اين كشور داشته باشند، داشته‏ايم. اين، تاريخ ماست. سلطنتهاى ما، همه از اين قبيل بوده‏اند. آن پادشاهانى كه ما آنها را احترامشان هم مى‏كنيم؛ پادشاهان مقتدر غزنوى، سلجوقى، بعد بيائيد تا برسيد به دوران صفويه؛ شاه عباس، شاه اسماعيل، شاه طهماسب، آنها هم همينجور بودند. اينها پادشاهان خوب مايند؛ اما همين پادشاهان خوب، چه جورى اين مملكت را اداره كردند؟ سجلّ و شناسنامه‏ى اين مملكت از لحاظ اداره‏ى حكومتى چيست؟ اين است: يك نفر در رأس، همه مطيع او. و اين مجموعه، اداره كننده‏ى كل سرنوشت اين كشور هستند و آحاد مردم هيچ تأثيرى ندارند و مملكت مال اينهاست.

    پادشاه به وزراى خودش ميگفت: نوكران من! نوكرش هم بودند. واقعش هم همين بود. ناصرالدين شاه و محمدشاه و فتحعلى‏شاه و بقيه و بعدى‏ها، حتى به وزراشان، به صدر اعظمشان ميگفتند: شما نوكر خوبى هستيد! فرهنگ سياسى در كشور اين بود. وقتى كه نخست‏وزير و وزير، نوكر شاه‏اند، رئيس فلان اداره، گفت:

    جائى كه شتر بود به يك غاز خر، قيمت واقعى ندارد!

    مردم هم كه مثل «هباء منبثا»؛ هيچ. مملكت متعلق به يك جمع معدود و در حقيقت متعلق به يك فرد بود. اين تاريخ ماست.

    شما مسئولان اين كشور آمديد از اين ملت و از اين انقلاب، نظامى را تحويل گرفتيد كه همه‏ى اركان آن به دست مردم و به انتخاب مردم است؛ رهبرى‏اش به انتخاب مردم است، رياست جمهورش به انتخاب مردم است، نمايندگان مجلسش به انتخاب مردم است. اين نهادهائى كه ميتواند به وسيله‏ى مردم انتخاب بشود و منطقى و معقول است، در اختيار مردم است. البته نيروهاى مسلح و دستگاه قضائى در هيچ جاى دنيا به انتخاب مردم نيست. آن، يك حساب جداگانه‏اى دارد، معيارهائى دارد؛ به دست منتخبان مردم است. يك چنين نظامى را شما اينجا درست كرده‏ايد. الان بيست و هشت سال است كه در اين مملكت دارد انتخابات انجام ميگيرد. البته ياوه‏گوئى نسبت به انتخابات كشور ما هست. نسبت به كدام حقيقت عالم، ياوه‏گوئى نيست؟ نسبت به ذات اقدس ربوبى هم ياوه‏گوئى هست، نسبت به اصل دين هم هست. ديگر مردمسالارى از اين واضحتر و از اين روشن‏تر چه ممكن است باشد؟ خوب، اين نسبت به تاريخ گذشته‏ى ما، مقطعى اساسى است.

    وضع دنيا را نگاه كنيد. شما يك حقيقت جديدى را داريد به دنيا معرفى ميكنيد. نظام دنيا بخصوص بعد از پيدا شدن پديده‏ى استعمار و بخصوص در اين دو قرن اخير و باز بالخصوص در آن دوره‏ى سلطه‏ى استعمار كه منتهى شد به جنگهاى بزرگ اين قرن، بر اساس سلطه‏پذيرى و سلطه‏گرى بود. چند كشور، چند تا دولت، به دليل خاصى، سلطه‏گرى ميكنند و به نظر خودشان بايد هم بكنند! بقيه‏ى دولتها و بقيه‏ى ملتها هم بايد سلطه‏پذيرى داشته باشند؛ بايد زير سلطه باشند و بايد اين سلطه را بپذيرند. به قول اين نويسنده‏ى جامعه‏شناسِ معروف غربى كه منتقد سياستهاى غرب و امريكاست، در حقيقت ثروتمندان كشورهاى سلطه‏گر، اغنياى كشورهاى سلطه‏گرند. سلطه مال آنهاست، مال همه‏ى آن كشورها هم نيست. و ثروتمندان كشورهاى سلطه‏پذير هم بايد در خدمت آنها قرار بگيرند؛ و قرار ميگيرند. درست هم هست؛ تحليل درستى است.

    شما آمديد اين نظام پذيرفته‏شده‏ى جاافتاده‏ى ظالمانه‏ى جهانى را انكار كرديد و پايش هم ايستاديد؛ مهم اين است. «إنّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا»؛ اين مهم است. حرف خوب، شعار خوب، پديده‏ى حكومت مردمى، پديده‏ى انقلاب مردمى، مكرراً و متعدداً در خيلى جاهاى دنيا بوده؛ اما اينكه اين پديده بتواند خودش را نگه دارد، بتواند اين نهال ريشه بدواند، بتواند اين پيكره خودش را در مقابل تهاجمهاى گوناگون آسيب‏ناپذير كند كه بيست و هشت سال از عمرش بگذرد و كارهاى بزرگى را انجام بدهد و مخالفان خودش را به چالش بكشد؛ آن هم مخالفان متكبرى كه هيچ‏وقت حاضر نبودند خودشان را دهن به دهن كنند با يك كشور به اصطلاح خودشان جهان سومى، اينها نشاندهنده‏ى اين است كه يك مقطع جديدى را شما آغاز كرده‏ايد. اين را قدر بدانيد. اهميت اين مسئوليت بزرگ را بدانيد.

    خوب، نتيجه‏ى اين شناختن جايگاه و موضع و مسئوليت چيست؟ اين است كه كار را بايد ادامه بدهيد؛ كار را بايد به آخر برسانيد. حق نداريد اين كار را نصف‏كاره بگذاريد؛ خسته نبايد بشويد. بايد نگذاريد كه تلاشتان مطلقاً دچار وقفه شود. بايد عوامل شكست و به زانو در آمدن را شناسائى كنيد و آنها را از خودتان دور كنيد.

    چيزهائى هست كه ملتها را شكست ميدهد. اين را همه ميدانند؛ چيز جديدى نيست؛ ما هم ميدانيم. اختلاف كلمه اينجور است، جا دادن و راه دادن به نفوذيهاى دشمنان از اين قبيل است، كوچك گرفتن و سست شدن در مأموريت همينجور است، نااميد شدن از رسيدن به هدف همينجور است، نديده گرفتن دشمن و كوچك گرفتن دشمن و چشم بستن بر روى دشمن از جمله‏ى عوامل ضعف و شكست است؛ همه‏ى اينها بد است. اين عوامل ضعف را بايد از خودتان دور كنيد. دل سپردن به خواسته‏هاى حقير شخصى جزو عوامل شكست است؛ يعنى ناگهان يك مسئول، يك مدير عالى‏رتبه در سر راه به يك كار بزرگ برخورد كند، به طعمه‏اى كه ميتواند براى او شخصاً مفيد باشد. حالا مثال چاروادارىِ واضحش، رشوه دادن و رشوه گرفتن است؛ اما بعضى مثالهاى ديگر هم دارد كه از اين ظريفتر است، به اين وضوح و به اين روشنى هم نيست؛ اما باطنش همان است. انسان برسد به يك نقطه‏اى كه ببيند اگر بخواهد ادامه بدهد اين راه را، اين خواسته از دست او خواهد رفت؛ اما اگر سست بشود، متوقف بشود، اينجا پا سبك كند، يك چيز قلمبه‏ى حسابى گيرش مى‏آيد. اين، جزو آن عوامل ضعف است. اينجا، بايد اين خواسته‏هاى حقير را با توجه به عظمت آن چيزى كه در مقابل هست و عظمت كارى كه دارد انجام ميگيرد، بكلى انسان نديده بگيرد. خيلى مسائل هست كه در اين زمينه ميشود مطرح كرد.

    بدانيد نظام شما، يك نظام كارآمد و برجسته است. دشمنان شما سعى‏شان اين است كه به‏زور به شما بفهمانند، بقبولانند، بباورانند كه اين نظام شما، نظام ناكارآمدى است. نه، اتفاقاً اين نظام خيلى كارآمد است. اين نظام در عرصه‏هاى مختلف، كارآمدى خودش را نشان داده. در مورد خدمات و گسترش خدمات عمومى به مردم، ايرانِ امروز را شما مقايسه كنيد با ايران دوران طاغوت؛ اصلاً قابل مقايسه نيست. اين، يك عرصه‏ى كارآمدى است، كه حالا مثالها و نمونه‏هاى فراوان و آمارهايش را شماها خوب ميدانيد. البته خيلى خوب است كه براى مردم اينها گفته بشود و شماها بازگو كنيد.

    يك عرصه‏ى ديگر، مسئله‏ى اعتماد به نفس ملى است كه در زمينه‏هاى علمى، در زمينه‏هاى سياسى، در زمينه‏هاى فناورى خودش را نشان داده و دارد نشان ميدهد. در اين كشور، مهندس ما جرئت نميكرد اسم ساختن نيروگاه برق را بياورد؛ جرئت نميكرد اسم ساختن سد را بر زبان جارى كند؛ جرئت نميكرد اسم ساختن فرودگاه را بر زبان جارى كند. همه‏ى اين كارها را بايد خارجيها ميكردند. مهندس ايرانى حداكثر اين بود كه در آن پروژه‏اى كه يك مهندس خارجى يا يك شركت خارجى قبول كرده بود، يك گوشه‏اى عضو بشود؛ اگر آنها قبول ميكردند؛ بعضى جاها هم قبول نميكردند. من پاى همين سد كرخه، سه چهار سال پيش، مصاحبه كردم و مفصل شرح دادم؛ سد كارون 3 را - نه سد كرخه را - با سد دز مقايسه كردم. سد دز زمان طاغوت ساخته شده، سد كارون 3 زمان جمهورى اسلامى ساخته شده؛ شبيه هم هستند. دو تا سد بتونى با ظرفيتهاى نزديك به هم از لحاظ آب و از لحاظ برق. در ساخت سد دز چقدر به ايرانيها توهين كردند؛ چقدر تحقير كردند و آبروريزى كردند براى مهندس ايرانى و سرمايه‏دار ايرانى و سرمايه‏گذار ايرانى؛ اما در ساخت اين سد، خودِ جوان ايرانى، مهندس ايرانى، اين كار پيچيده‏ى عظيم را كه خيلى از آن سد دز از لحاظ كار فنىِ ساخت بتون و وصل بتون به بدنه‏ى كوه حساستر و مهمتر است - كه تفاصيلش را براى ما شرح دادند - انجام داد، نيروگاهش را خودش درست كرد، سدش را خودش درست كرد، جاده‏ى زير آب را كه از بين رفته بود و پل معلق هوائى طولانى را خودش درست كرد؛ با افتخار. عرقش در آمد، اما سرش به افتخار برافراشته شد. اين، چيز كمى نيست. اين را در همه چيز شما تعميم بدهيد.

    امروز مهندس ايرانى، تحصيلكرده‏ى ايرانى، دكتر ايرانى، ارتشى ايرانى، سپاهى ايرانى، به خود مى‏بيند كه بسازد، توليد كند، ايجاد كند، به كار بگيرد و برتر از دستهاى ديگر، دستى را در عرصه ظاهر كند. آن روز حتى فكرش را هم نميكردند كه حالا مثالهايش الى ماشاءاللَّه. اين، كارآمدى اين نظام است؛ اين نظام اين كار را كرد.

    كشاورزىِ نابود شده‏ى كشور را اين نظام احياء كرد، صنعت ساده‏ى ابتدائى كشور را اين نظام به صنعت پيچيده‏ى حساس انرژى هسته‏اى رساند. اين نظام الان در زمينه‏هاى صنايع نو - مثل همين كه آقاى رئيس جمهور گفتند؛ «نانوتكنولوژى» و صنايعى از اين دست، كه اينها از صنايع نوى دنياست - تقريباً دوش به دوش صفوف اول دارد حركت ميكند و دارد كار ميكند. اينها كارآمدى نظام است.

    شايد بشود گفت از همه‏ى اينها باز مهمتر و بالاتر، كارآمدىِ اين نظام در زمينه‏ى تحكيم مردمسالارى بود. با آن سابقه‏ى منحوس و زشتى كه در اين كشور وجود داشت، اين نظام توانست مردمسالارى را جا بيندازد. ما امروز تقريباً هر سال يك انتخابات داريم - حالا با تصميماتى كه اخيراً گرفتند، شايد يك خرده كمتر بشود؛ اما تا حالا اينجور بوده - و در بيست و هشت سال، تقريباً بيست و هشت انتخابات داشتيم. اين همه انتخابات با آرامى، با سلامت، بدون دردسرهاى بزرگ انجام گرفته. اين، نشاندهنده‏ى اين است كه مردمسالارى در اين كشور جا افتاده است. چه كسى اين كار را كرده؟ اين نظام كرد. اين كارآئىِ بسيار مهمى است.

    جايگاه سياسى و عزت بين‏المللى؛ چه كسى ميتواند اين را منكر بشود؟ چه كسى ميتواند تأثيرگذارى دولت جمهورى اسلامى را امروز در سياستهاى منطقه، بلكه سياستهاى فرامنطقه منكر بشود؟ چه كسى ميتواند عزت جمهورى اسلامى را در بين ملتهاى مسلمان منكر بشود؟ كدام كشور ميتواند ادعا كند كه رئيس آن كشور، مسئولان بالاى آن كشور ميروند در يك كشور مسلمان ديگر، مردم آن كشور مسلمانِ ديگر، ولو دولتشان هم نخواهد، اجتماع ميكنند و به نفع او شعار ميدهند؛ غير از جمهورى اسلامى؟ فقط جمهورى اسلامى است كه رؤسايش در ميان ملتهاى ديگر، امتداد معنوى و حقيقى و سياسى دارند. اينها كارآئى نيست؟! كدام عرصه‏ى كارآئى از اينها مهمتر و بالاتر؟

    ايجاد يك گفتمان نو در سطح بين‏الملل اسلامى. همين گفتمان هويت اسلامى و سلطه‏ناپذيرى و استقلال را اين نظام ايجاد كرد؛ گسترش داد. و ارتباطات و همسايه‏ها و غيره و غيره؛ حرف زياد است.

    ما بايد اين كارآئى را افزايش بدهيم، با علم، با عقل، با عزم؛ سه تا «عين». عالمانه بايد باشد؛ عاقلانه بايد باشد؛ عازمانه بايد باشد. بايد با عزم همراه باشد؛ با سست‏عنصرى و سست‏عهدى نميشود پيش رفت. علم و عقل را به كار بگيرند و عزم ملى را مثل موتورى پشت سر اينها قرار بدهند. ما ميتوانيم اين كارآئى را افزايش بدهيم.

    البته كشور ايران و ملت ايران و دولت جمهورى اسلامى مظلوم است. ما مظلوم واقع شديم. مظلوميم، اما ضعيف نيستيم. مثل اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام)؛ مظلوم بود، اما از همه‏ى مردان زمان خود قويتر بود. مثل همه‏ى اهل حق؛ مظلوم بودند، موردانكار واقع شدند، ظلم شدند، اما ضعيف نبودند. ما ضعيف نيستيم، مظلوميم. اين مظلوميت را هم نميگذاريم تا آخر طول بكشد؛ تحمل نميكنيم. تحمل نكردنش هم به همين است: بايستى عقلمان را و علممان را و عزممان را تقويت كنيم كه اينها با ذكر الهى كه قبلاً صحبت كردم، همه حاصل خواهد شد. البته تهديد ميكنند. تهديد اهميتى ندارد. اين را من به شما عرض بكنم:

    اولاً، تهديد تازگى ندارد؛ ما بعد از جنگ تا حالا - از سال 67 تا حالا - مرتباً تهديد شديم به حمله‏ى نظامى. اگر به حافظه‏تان مراجعه كنيد، كسانى كه در جريانات هستند، ميدانند. بنده تقريباً بيش از همه تهديدها را ميدانم؛ چون گاهى اوقات يك چيزهائى به ما منتقل ميشد كه به ديگران هم منتقل نميشد. دائماً ما تهديد داشتيم. نميگوئيم اين تهديدها به طور قطع تحقق پيدا نخواهد كرد؛ ممكن هم است تحقق پيدا كند؛ بكند؛ اثر اين تهديدها اين است كه ما را آماده‏تر ميكند.

    ثانياً، آن كسانى كه تهديد ميكنند، اين را بايد فهميده باشند، حالا هم بفهمند؛ تهديد نظامى ايران و تعرض نظامى به ايران به صورت بزن و در رو، ديگر ممكن نيست. هر كس تعرضى بكند، بشدت عواقب آن تعرض دامنگير او خواهد شد.

    ثالثاً، اينهائى كه تهديد ميكنند، مقصودشان اين است كه تو دل مسئولان را خالى كنند؛ تو دل مردم را خالى كنند. من عرض ميكنم: تو دل كسى خالى نميشود با اين حرفها؛ نه مسئولان، نه آحاد ملت. ولى اين اثر را دارد كه مسئولان را به تقويت آمادگيها سوق ميدهد؛ چون مسئولان وظيفه دارند احتمالات ضعيف را هم مورد نظر قرار بدهند. من نگاه ميكنم به سالهاى گذشته - مثلاً سال 75 يكى از سالهائى بود كه تهديد نظامى در زمان كلينتون بشدت جديت پيدا كرد - و مى‏بينيم تهديدها موجب شد مسئولان ما در بخشهاى گوناگون فنىِ نظامى كارهاى نو و جديدى را انجام دادند؛ آمادگيهاى بيشترى پيدا كردند. هر دفعه كه تهديد بشود، يك آمادگى بيشترى به وجود مى‏آيد. اثرش خالى كردن تو دل مردم و مسئولان نيست؛ اما اثرش آماده‏سازى بيشتر كشور هست. بنابراين به ضرر ما تمام نميشود.

    رابعاً، اين تهديدها نشان ميدهد كه ليبرال دموكراسى از لحاظ منطق دستش بكلى خالى است. حالا با صدام كه اينها مواجه ميشدند، ميگفتند حمله‏ى نظامى كرده، درست هم ميگفتند؛ به ايران حمله كرده بود، به كويت حمله كرده بود. اما همه ميدانند كه جمهورى اسلامى به كسى حمله نكرده، انگيزه‏ى حمله به كسى را هم ندارد؛ اهل تعرض نيست. حضور جمهورى اسلامى، حضور منطق است، حضور فكر است، حضور انگيزه‏ى معنوى است. اينها دستشان در اين صحنه بكلى خالى است؛ نميتوانند مقابله كنند. اين مسئله نشاندهنده‏ى اين است كه دستگاه حكومتى و سياسىِ برخاسته و چيده شده‏ى بر اساس ليبرال دموكراسى اينقدر دستش خالى است كه مثل آدم بيسوادى است كه وقتى در مقابل يك آدم فاضل قرار ميگيرد و او مجابش ميكند، چاره‏اى ندارد جز اينكه از بازوهايش استفاده كند و مشتش را گره كند! خوب، پيداست هيچى ندارد؛ معلومات ندارد. اين نشاندهنده‏ى تهيدستى اينهاست.

    البته ملت ايران به فضل الهى آمادگى‏اش خيلى خوب است. شما هم بايستى اين آمادگيهارا بيشتر كنيد؛ بخصوص حالا كه مسئله‏ى انتخابات هم مطرح است. من خواهش ميكنم هميشه، در همه‏ى دورانها، انتخاباتها را وسيله‏اى قرار بدهيد براى قوت ملى، براى افزايش اقتدار ملى؛ نه براى تضعيف نظام و تضعيف آبروى ملت. جنجالهائى كه بعضاً از طرف بعضى از احزاب و گروهها و جريانهاى سياسى و جناحهاى بداخلاق در اطراف انتخابات ميشود، تضعيف كننده‏ى كشور و ملت و نظام است. جناحهاى مختلف، جريانهاى مختلف، گرايشهاى مختلف، با شوق و ذوق و علاقه‏مندى همه‏ى عواملشان را بسيج كنند و انتخابات را به عنوان يك هدف عالى، هدف خوب، هدف شيرين مورد توجه قرار بدهند و به دعوا و جنجال و اهانت و پنجه به روى هم كشيدن قضايا را نكشانند. انتخابات را وسيله‏اى بكنيد براى اينكه دشمنان را نااميد بكنيد و ان‏شاءاللَّه اين انتخابات هم مثل بقيه‏ى انتخاباتها مايه‏ى عزت روزافزون اسلام باشد. وقت هم گذشت، از شما هم معذرت خواهى ميكنم.

    پروردگارا! به محمد و آل محمد آنچه گفتيم و شنيديم، براى خود و در راه خود قرار بده؛ آن را از ما قبول بفرما؛ ما را روز به روز نسبت به حقيقت خود و حقيقت دين ذاكرتر و متوجه‏تر بفرما؛ ما را در راه هدفهاى عالى عازمتر و جازمتر بفرما.

    پروردگارا! ارواح مطهره‏ى شهداى عزيزمان و روح مطهر امام (رضوان اللَّه عليه) را با اوليائشان محشور بفرما؛ ما را در راه آنها رونده و پيش‏رونده قرار بده؛ قلب مقدس ولى‏عصر را از ما راضى و خشنود بگردان.


    :icon_pf(57):

  3. #413
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051
    سپاس ها
    813
    سپاس شده 1,425 در 787 پست

    24 بييانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اساتيد و رؤساى دانشگاهها9/ 7/ 86

    بييانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اساتيد و رؤساى دانشگاهها
    9/ 7/ 86


    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏

    اولاً به همه ى برادران و خواهران خوش آمد عرض ميكنيم و از دوستانى كه تشريف آوردند اينجا و به بيان نقطه نظرهاى خودشان در زمينه هاى مختلف پرداختند، تشكر ميكنيم. از جناب آقاى دكتر لاريجانى هم كه جلسه را خوب اداره كردند، متشكريم.

    گرچه من مكرر در اين جلسه - در سالهاى گذشته و جلسات شبيه اين - گفته ام يك جنبه ى نمادينى در اين جلسه ى ساليانه ى ما هست؛ يعنى ميخواهيم كه اين ديدار مظهر احترام نظام به اساتيد و دانشگاهيان و محققان و پژوهشگران كشور باشد؛ ليكن هيچ نبايد تصور كرد كه اين جلسه جنبه ى نمايشى دارد؛ بلكه بعكس، برداشت و توقع اين است كه طرح موضوعات در اين جلسه بتواند مجموعه ى تصميم گيران نظام را - وزراى محترم، مسئولان گوناگون، خود ما كه اينجا هستيم - هدايت كند به آنچه كه شايسته ى كار علمى و دانشگاهى و پيشرفت در اين زمينه هست. اين كه عرض كرديم «مايلم بشنوم»، از اين جهت است. فرض بر اين است كه استاد محترمى كه اينجا بناست صحبت كنند، بررسى كرده اند و در مجموعه ى وضعيت كنونى علم و دانشگاه در كشور يك نكته ى قابل طرحى به ذهنشان رسيده و اينجا آن را مطرح ميكنند؛ اين را ما از اين جلسه توقع داريم. البته مطالب خوبى هم گفته شد.

    چرا ما اين اهتمام و اين انگيزش را در زمينه ى مسائل مربوط به دانشگاه و دانش و پژوهش به خرج ميدهيم؟ چون عقبيم؛ عقب نگه داشته شديم. و چون پيشرفت ما، عزت ما، هويت ملى و اسلامىف ما وابسته به اين است كه در اين بخش كار جدى كنيم. اين علتش است. ما فرق داريم با فلان كشورى كه فرض بفرمائيد از يك تمدن كوتاه مدت برخوردار است. بعضى از كشورها در منطقه ى ما هستند كه همه ى موجوديت اينها به عنوان يك كشور به صدسال نميرسد؛ اصلاً چنين هويت جغرافيائى اى در صد سال گذشته به اين معنا و به اين نام وجود نداشته و بعضى از ملتها هم در همين منطقه ى ما هستند كه هيچ سابقه ى قابل ذكرى در تاريخ ندارند. در جاهاى ديگر دنيا هم هستند؛ در امريكاى لاتين، در اروپا و در جاهاى مختلف ديگر اينجور كشورهائى وجود دارند. اما كشور و ملت ما يك كشور ريشه دار است؛ ما در تاريخ، ريشه داريم؛ ما سابقه داريم؛ ما تازه نروئيديم؛ از گذشته ى خودمان هم ميتوانيم تغذيه بشويم و بايد تغذيه ميشديم . اگر چنانچه با نواخت و آهنگ رشد علم بعد از اسلام تا قرنهاى پنجم و ششم و هفتم هجرى به اين كشور نگاه كنيد، اگر با آن نواخت ما پيش ميرفتيم، امروز در قله بوديم. با آن آهنگ و با آن نواخت پيش نرفتيم؛ چرا نرفتيم؟ خوب، جاى بررسى و تحليل دارد؛ حكومتها ناباب بودند، همتها كوتاه بود، بعد در دورانهاى دويست سيصد سال اخير عوامل خارجى تأثير گذاشته و بالاخره واقعيت اين است كه: ما با آن نواخت حركت نكرديم، بلكه به طرف حضيض هم رفتيم.

    حالا ميخواهيم جبران كنيم. حالا حكومت، حكومتى است لايق، با كفايت؛ ملت، ملتى است بيدار؛ نخبگان، نخبگانى هستند ميداندار و صحنه گردان؛ حالا ميخواهيم جبران كنيم. خوب، يك وقت سند چشم انداز را به عنوان يك سند شناسنامه ى افتخار در جيب ميگذاريم و گاهى به سر و دست ميگيريم، يك وقت هست نه، سند چشم انداز را به عنوان يك دستورالعمل به حساب مى آوريم و براى جزء جزء آن، راه كار پيدا ميكنيم. اگر ما بخواهيم الهام بخش باشيم، در منطقه مرجع علمى باشيم، اين راه كار دارد. راه كارش را در سند چشم انداز ما نبايد معين كنيم، مسئولان در منطقه ى اجرا بايد اينها را مشخص كنند؛ اصرار ما اين است. ما ميخواهيم اين كار در زمينه ى مسائل علم و پژوهش به صورت درست، به صورت خوب و كامل انجام بگيرد. علت اين اهتمام و اين انگيزش اين است.

    در اين زمينه البته حرفهائى و توصيه هائى هست كه ما آن توصيه ها را در اين جلسات معمولاً عرض ميكنيم، امروز هم من چند نكته را عرض ميكنم:

    يك نكته در مورد نقشه ى جامع علمى است. من اينجا يادداشت كرده بودم كه اين را ذكر بكنم، خوشبختانه ديدم سه چهار نفر از سخنرانان امروز در ضمن بياناتشان به همين مسئله ى نقشه ى جامع علمى اشاره كردند، يك توضيحى هم آقاى دكتر لاريجانى دادند كه حكايت ميكند از اينكه تلاشهائى در جريان هست براى اينكه اين نقشه ى جامع علمى فراهم بشود و ارائه بشود و به عنوان دستورالعمل براى برنامه ريزيهاى علمى آينده قرار بگيرد. اين مژده ى خوبى است؛ ليكن من تا قبل از اينكه اين را از ايشان بشنوم، چنين اطلاعى نداشتم و ندارم. من ميدانم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى دارد اين كار ميشود؛ يعنى در يك كميته هائى مطرح است؛ ليكن آنچه كه توقع هست، آنچه كه به نظر ما بايسته است كه انجام بگيرد، او اين نيست كه اين كار تأخير بيفتد و طول بكشد؛ يك سال، دو سال بنشينيم تا بالاخره يك نقشه ى جامع علمى فراهم كنيم؛ نه، اين را فرزانگان، نخبگان، برجستگان، به ابتكار شوراى عالى انقلاب فرهنگى بايد بنشينند تمام كنند و يك چيز پخته و كاملى از آب در بياورند تا بر اساس آن بشود برنامه ريزى علمى براى دانشگاهها و براى آينده ى كشور كرد. من همين جا اين را هم به وزراى محترم، هم به مسئولان محترم شوراى عالى انقلاب فرهنگى كه در اينجا تشريف دارند، توصيه ميكنم كه اين مسئله دنبال شود.

    ما اگر بخواهيم سند چشم انداز تحقق پيدا كند و آن مرجعيت علمى كه براى كشور پيش بينى شده، به وجود بيايد و عملى بشود، ناچاريم كه اين كارها را انجام بدهيم، كه مهمترينش تهيه ى نقشه ى جامع علمى است. اين يعنى يك گام مهم، يك دروازه ى مهم به سوى اجرائى كردن اهداف و شعارهائى است كه مطرح شده و امروز بحمداللَّه در محيطهاى علمى به صورت يك گفتمان در آمده است.

    نكته ى ديگرى كه بخصوص مربوط به اساتيد محترم هست، اين است كه اساتيد بايد يكى از اهتمامهايشان شاگردپرورى باشد. ارزش استاد، اعتبار استاد در بيرون، به شاگردانف اوست. در حوزه هاى علميه ى ما هم همينطور است. آن استاد، آن فقيه يا اصولى يا حكيمى ارزش بيشترى در چشمها دارد كه آثار وجودى او به شكل شاگردان و تلامذه ى برجسته ى او، خودش را نشان بدهد. شاگردپرورى كنيد. اين افرادى كه مى آيند در كلاسهاى درس شما - چه در دوره هاى كارشناسى، چه در دوره هاى تحصيلات تكميلى - مى نشينند و شما با اينها به عنوان استاد مواجه ميشويد، اينها را نبايد به حساب يك مستمعف يك سخنرانى، يك منبر به حساب آورد؛ نه، بايد مثل مصنوعى كه اينها را ميخواهيد با دست خودتان بسازيد، با اينها برخورد كنيد. البته استعدادها يكسان نيست، شوقها يكسان نيست، زمينه ها و فضاهاى گوناگون يكسان نيست؛ اما اين هدف براى اساتيد، به نظر من يك هدف جدى بايد باشد. نگاه كنيد ببينيد چقدر شاگرد پرورش داديد. شاگرد فقط آن كسى نيست كه سر كلاس حاضر ميشود؛ آنى است كه به وسيله ى شما ساخته ميشود و تحويل داده ميشود به دنياى علم به عنوان يك نيروى كارآمد و علمى.

    همين جا من اشاره كنم به مسئله ى حضور اساتيد در دانشگاهها كه جزو مقررات دانشگاهى شد، كه اساتيد ساعات معينى را در هفته حتماً در دانشگاهها باشند. اين خيلى چيز مهمى است؛ اين را نبايد دست كم گرفت. يكى از مطالبى كه بنده در اين سه چهار سال اخير مكرراً گفته ام - از بس تكرار شد، نميخواستم بار ديگر بگويم - مسئله ى نشستن استاد با دانشجوست؛ پاسخ به سؤال گفتن. يعنى ارتباط استاد و دانشجو به سر كلاس منحصر نماند و دانشجو فرصت داشته باشد كه به استاد مراجعه كند، از او بپرسد، از او توضيح بخواهد، از او بيشتر فرا بگيرد؛ بلكه در مواردى استاد، شاگرد را بخواهد در اطاق خود و يك نكته اضافى و تكميلى را به او تفهيم كند يا يك تكليف را از او بخواهد، يك مأموريت علمى و تحقيقى به او بدهد، كه همه ى اينها متوقف است بر حضور اساتيد در دانشگاهها. يك روز ميگفتيم استاد كم داريم، امروز بحمداللَّه اساتيد خوب در كشور كم نيستند؛ تعداد استاد نسبت به دانشجو بحمداللَّه تعداد خوبى است، تعداد قابل قبولى است. اين را به نظر من بايد اهميت داد. پرورش دانشجو - كه به نظر من پرورش شاگرد و نخبه پرورى است - در كلاس درس، يك بخشش متوقف به همين حضور چندين ساعته ى اساتيد - چهل ساعته كه در مقررات هست - در دانشگاههاست. يعنى اساتيد بايد اين را جدى بگيرند و به آن اهميت بدهند.

    يك مسئله ى ديگر - كه البته اين مسئله تكرارى است كه من عرض ميكنم، ليكن از بس اهميت دارد، مجدداً ميگويم - مسئله ى تحقيق و پژوهش است. ما هم در جلسه ى دولت به دولتيها سفارش كرديم و گفتيم، هم در جلسات خصوصى با برخى از مسئولان مثل خود آقاى رئيس جمهور گفتيم؛ ليكن يك بخش ديگرف قضيه، مربوط به خود دانشگاههاست كه اين اعتباراتف مربوط به تحقيق و پژوهش را درست جذب كنند؛ درست مصرف كنند؛ در جاى خود به كار ببندند؛ چون تحقيق، منبع تغذيه ى آموزش است. ما اگر تحقيق را جدى نگيريم، باز سالهاى متمادى بايستى چشم به منابع خارجى بدوزيم و منتظر بمانيم كه يك نفر در يك گوشه ى دنيا تحقيقى بكند و ما از او يا از آثار تأليفى بر اساس تحقيق او استفاده كنيم و اينجا آموزش بدهيم. اين نميشود؛ اين وابستگى است؛ اين همان ترجمه گرائى و عدم استقلال شخصيت علمى براى يك كشور و براى يك مجموعه ى دانشگاهى است. دانشگاه يك كشور، محيط علمى يك كشور ضمن اينكه ارتباطات علمى خودش را با دنيا حفظ ميكند، از تبادل علمى، از گرفتن علمى هيچ ابائى ندارد. من بارها گفته ام كه ما از شاگردى ننگمان نميكند كه شاگردى كنيم؛ استاد پيدا بشود، ما پيش او شاگردى ميكنيم؛ اما از اين ننگمان ميشود كه هميشه و در همه ى موارد شاگرد باقى بمانيم؛ اين كه نميشود. براى يك مجموعه ى علمى، اين مايه ى منقصت است كه در پژوهش و تحقيق كه منشأ و منبع رويش علمى است، ضعيف باشد؛ بايد بتواند از لحاظ علمى متكى به خود باشد. البته از ديگران هم استفاده كند، با دنيا هم تبادل كند، آن وقت در اين صورت جايگاه شايسته ى خودش را هم در تبادلهاى علمى در دنيا پيدا خواهد كرد؛ وقتى متكى است به دانش و تحقيق و كاركرد علمىف خود. اين در دنيا و در مبادلات علمى هم تأثير خودش را ميگذارد. اين هم تأكيد چندباره درباره ى تحقيق.

    چون دوستانف مربوط به دفتر نهاد نمايندگى رهبرى در جلسه تشريف دارند، جمله اى هم به آقايان عرض بكنيم:

    آقايانى كه در دانشگاهها به عنوان روحانيونى كه با خصوصيت و عنوان دفتر نهاد نمايندگى شناخته ميشوند، بايد خودشان را مسئول اصلى و نهائى ارتقاء دينى در دانشگاه بدانند. ما به مديريتهاى دانشگاهى و به شوراى عالى انقلاب فرهنگى هميشه سفارش كرده ايم كه در زمينه ى دينى كردن دانشگاه و محيط دانشگاه وظيفه و مسئوليت دارند؛ آن به جاى خود محفوظ، اما اگر همه ى تمهيدات لازم انجام بگيرد، ولى روحانى اى كه در دانشگاه مستقر است، منشأ و منبع و مرجع يك فكر عميق و اصيل و مستدل و تحسين برانگيز و قانع كننده ى دينى از نظر دانشجوها نباشد، همه ى آن تمهيدات بى فايده خواهد بود. بايد پى در پى در محيط دانشگاه فكر دينىف نو و مستدل عرضه كنيد و فكر دينى دانشجويان را ارتقاء بدهيد. مخاطبان خود را هم فقط دانشجويان متدين و مذهبى و حزب اللهى ندانيد؛ خوب، آنها كه البته هستند. مخاطبان شما همه ى بدنه ى دانشجوئى كشورند؛ حتّى كسانى كه در دل با دين خيلى ميانه اى هم ندارند، اينها هم مخاطب شمايند؛ آنها را هم بايستى جذب كنيد و با منطق قوى و اعتماد به نفس و اعتماد به اين منطق ميتوان دلها را جذب كرد، عنادها را حتّى كم كرد يا در موارد زيادى از بين برد.

    همين نمونه اى كه اشاره كردند، همين نمونه ى دانشگاه كلمبيا، نمونه ى خوبى است. انصافاً اين منطق قوى و تسلط بر نفس - يعنى روحيه ى خوب، اعتماد به نفس - و اعتماد به اين منطق، كار خودش را كرد. البته پيداست كه تمهيداتى صورت گرفته بود؛ بيست و چندتا كانال تلويزيونى امريكا و اروپا را بياورند آنجا كه مستقيم مراسم را پخش كنند، با آن كارى كه انجام دادند و آن رفتارى كه متأسفانه رئيس آن دانشگاه انجام داد كه حقاً و انصافاً رفتار نامناسبى بود و رفتار يك شخصيت دانشگاهى نبود؛ بلكه حتّى رفتار يك آدم باشرف هم نبود. بنابراين پيدا بود كه تمهيداتى كرده اند براى اينكه طرف را عصبانى يا شرمنده كنند؛ منفعل كنند و اين را هميشه به عنوان يك سند زنده در جنجالهاى تبليغاتى و سياسى در دست داشته باشند؛ ولى خداى متعال اين را عكس كرد و درست آنچه كه ميخواستند انجام بدهند، نقطه ى مقابل آن بحمداللَّه انجام گرفت و ديديد كه تصديق و تأييد هم كردند. و من اعتقادم اين است كه در محيطهاى دانشگاهى، همچنان اين مسئله به اين زوديها در آن كشور از بين نخواهد رفت، به عنوان يك سؤال، به عنوان يك مسئله، به عنوان يك مطلب كه چه بود قضيه، ادامه پيدا خواهد كرد.

    منطق جمهورى اسلامى، آنجا گفته شد؛ منطق دين گفته شد؛ بحث خوبى راجع به نگاه اسلام و دين به علم، نور بودن علم و در دست خدا بودنف نورافكن علم - كه اينها بحثهاى خوبى است - مطرح شد. اشتباه ميكنند كسانى كه فكر ميكنند در محيطهاى فرنگى - حالا اروپائى، امريكائى - وقتى حضور پيدا ميكنند، بايد همان حرفهاى خودف آنها را - صد سال است، دويست سال است كه از اين حرفها دارند ميزنند - تكرار كنند و به خودشان بگويند؛ اينها حرف نشد، اسلام حرف دارد.

    امروز حقاً و انصافاً در دنياى فكر و انديشه - حالا آنهائى كه با فكر و انديشه سر و كار ندارند، با آنها كارى نداريم - يك خلأ و سؤال در دنياى غرب وجود دارد؛ اين خلأ را ديگر پاسخهاى ليبرال دموكراسى نميتواند پر كند، كما اينكه سوسياليزم نتوانست پر كند. اين خلأ را يك منطق انسانى و معنوى ميتواند پر كند، كه اين در اختيار اسلام است. از مرحوم دكتر زرياب كه هم دانشگاهى مسلطف خوبى بود، هم طلبه ى خوبى بود - ايشان دوره ى طلبگى خوبى را گذرانده بود و با علوم اسلامى آشنا بود و شاگرد امام بود - يكى از دوستانمان نقل ميكرد - من خودم از ايشان نشنيدم - كه يك فرصت مطالعاتى در اواخر عمرش گرفته بود و رفته بود اروپا، بعد كه برگشته بود، گفته بود امروز آن چيزى كه من در محيطهاى عملىف دانشگاههاى اروپا مشاهده كردم، نياز به ملاصدرا و شيخ انصارى است. شيخ انصارى كارش در حقوق است، فقه است؛ ملاصدرا حكمت الهى است. ميگويد من مى بينم امروز اينها تشنه ى ملاصدرا و شيخ انصارى اند. اين برداشتف يك استاد غرب شناسف زبان دانف مسلط به چند زبان اروپائى است كه سالها هم در آنجاها زندگى كرده و درس خوانده بود و با علوم اسلامى هم آشنا بود. اين، برداشت اوست، كه برداشت درستى است.

    ما به اين منطق قوى در درون خودمان و در دانشگاههاى خودمان نياز داريم. با زبان دانشگاهى، با زبان دانشجوئى بايستى اين منطق توسعه پيدا كند. بعضى از اساتيد محترمى كه اينجا صحبت كردند، اشاره كردند كه اساتيد عزيزمان هم به اين مسائل احتياج دارند. اساتيد هم خودشان را از آشنائى با معارف دينى بى نياز ندانند. چند سال قبل يكى از محققان كتاب نويس در زمينه ى مسائل اسلامى كه كتابهايش به زبانهاى گوناگون ترجمه ميشود و مشتريهاى زيادى در اروپا و جاهاى ديگر دارد و ما اطلاع داريم - من نميخواهم اسم بياورم - براى من ذكر ميكرد كه وقتى به كشورهاى عربى و از جمله به كشورهاى خليج فارس كه ميروم، روشنفكرها و اساتيد دانشگاههاى آنجا با قرآن و حديث آشناترند تا روشنفكرها و اساتيد ما. اين آقا اين مطلب را حدود ده سال قبل به من ميگفت. البته علت اين است كه زبان قرآن، زبان آنهاست؛ مثل اينكه شما ضرب المثلى از سعدى، فردوسى يا حافظ در ذهنتان هست؛ چون كتابهاى آنها را خوانديد و زبان خودتان بوده، در ذهنتان مانده، كه حالا مى بينيد اين ناطقان محترم هم كه مى آيند، بعضى از آنها با شعر و ادبيات شروع ميكنند. آنها چون زبانشان با زبان قرآن يكى است - يكى از اقبالهاى آنها اين است كه زبان قرآن، زبان خودشان است - اين زبان را راحت ميفهمند؛ لذاست كه با معارف قرآنى آشنا هستند. سياستمدارانشان را هم كه ما ديده ايم همينجورند؛ سياستمدارانشان هم كه مى آيند - حالا ولو آن آدمهاى فاسق و فاجر و دور از معنويات - يك آياتى از قرآن، مطالبى از دين و متون دينى را بلدند و در ذهنشان هست. اين كمبود است، ما بايد جبران كنيم. حالا جبران اصولى و اساسى اش البته برنامه ريزيهاى ديگرى لازم دارد؛ ليكن آن مقدارى كه در ارتباط با اساتيد على العجاله لازم است - كه عمرى را گذرانده اند و زحماتى كشيده اند - اين است كه با مسائل اسلامى و معارف اسلامى خودشان را آشنا كنند. واقعاً برنامه ريزى كنند براى اين كار؛ هم خود اساتيد محترم، هم آقايانى كه در دانشگاهها هستند، برنامه ريزى كنند. ليكن مخاطب عمده ى شما دانشجوها هستند.

    به هرحال مسئله ى ارتقاء فكر دينى در دانشگاهها را بسيار جدى بايد گرفت و مراقب باشيد خلأ فكرى براى دانشجوى ما و روشنفكر دانشگاهى ما به وجود نيايد. ما خيلى حرف داريم؛ حرف گفتنى و قانع كردنى. بايد تبليغات را عمق داد؛ با حرفهاى نو و قوى و منطبق با معيارهاى روشنفكرى. من از اينكه گفته شود روشنفكرى دينى آيا داريم، نداريم؛ از اين بحثها بنده بيگانه و بيزارم. نگاه نو، نگاه مبتكرانه به مسائل دينى و مسائل فكرى اسلامى، همان نگاه روشنفكرى است و معنايش بدعت گذارى نيست. همان مبانى را با ابعاد جديدى كه انسان به بركت گذشت زمان آن ابعاد را ميشناسد، فهميدن و بيان كردن. از اين نبايستى ما غفلت كنيم.

    به هرحال اميدواريم خداوند متعال همه ى شما برادران و خواهران عزيز را موفق بدارد؛ مؤيد بدارد. جلسه ى امروز هم جلسه ى خوبى بود؛ براى بنده هم مفيد بود. بعضى از خصوصيات را يادداشت كرديم و ان شاءاللَّه تفاصيل آنچه را كه گفتيد، در مراكز موظف به اين كار؛ در دفتر خود ما و بيرون از دفتر خود ما، ان شاءاللَّه بررسى ميشود و دنبالگيرى ميشود و آنچه كه اقدامش مربوط به ماست، ان شاءاللَّه اقدام خواهد شد، آنچه هم كه مربوط به مسئولان محترم دولتى است - كه آقايان وزرا خودشان هم اينجا تشريف دارند - به آنها گفته خواهد شد كه ان شاء اللَّه دنبال شود.

    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركات‏
    :icon_pf(57):

  4. #414
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051
    سپاس ها
    813
    سپاس شده 1,425 در 787 پست

    24 بيانات معظم له در ديدار دانشجويان نخبه، برتران كنكور و فعالان تشكلهاى سياسى فرهنگى دانشگاهها17/ 7/ 86

    بيانات معظم له در ديدار دانشجويان نخبه، برتران كنكور و فعالان تشكلهاى سياسى فرهنگى دانشگاهها
    17/ 7/ 86

    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏


    از دوستانى كه اينجا مطالبى بيان كردند، صميمانه و از ته دل تشكر ميكنم؛ چه دوستانى كه از سوى تشكلها حرف زدند، چه دوستانى كه نظرات خودشان را بيان كردند، مطالب مفيدى را به گوش ما رساندند، كه برخى از اين مطالب، براى من مطالبِ جالب توجهى بود و شايد ان‏شاءاللَّه يك اقدامى، يك حركتى را ايجاب كند؛ ليكن از اين جالبتر، اين است كه جوانهاى ما، دانشجويان ما در زمينه‏ى مسائل گوناگون - چه مسائل دانشگاهى، چه مسائل سياسى، چه مسائل اجتماعى - نظراتى دارند، مطالباتى دارند، مدعا دارند؛ اين براى من جالب است. من بارها گفته‏ام؛ از آن روزى بايد ترسيد كه جوان ما، دانشجوى ما در دانشگاه انگيزه‏ى طرح مسئله، طرح سؤال، طرح درخواست نداشته باشد. همه‏ى همت ما بايد اين باشد كه اين روحيه‏ى مطالبه، خواستن و مدعا داشتن در زمينه‏هاى گوناگون را در نسل جوان كشورمان - بخصوص جوان علمى - گسترش بدهيم. اگر اين شد، ممكن است به همه‏ى آن مطالبات نتوان پاسخ داد - كما اينكه در كوتاه‏مدت همينجور هم هست؛ به همه‏ى مطالبات در كوتاه‏مدت يقيناً نميشود پاسخ داد؛ ظرفيتها محدود است - ليكن يقيناً آينده‏ى خوب و يك افق روشن با چنين مطالباتى جلوى چشم است.
    جوان بايد مطالبه كند، بايد احساس كند كه اين مطالبه سودمند است، ثمربخش است؛ و تشويق بشود بر اين مطالبه و بايد احساس كند كه او فقط مسئوليتش طرح سؤال و پرتاب كردن يك شعار نيست، كه بگويد خوب، ما كار خودمان را كرديم؛ نه، پيگيرى كردن، مطالعه كردن، درباره‏ى مسئله انديشيدن، آن را پخته كردن، راهِ كارِ اجرائى را براى آن جستجو كردن، براى طرحش با مراكز دست‏اندركار و مجرى تلاش كردن و فعاليت كردن و بالاخره خود وارد ميدان كار شدن، اينها جزء وظايف و تكاليف جوان ماست كه اين را هم بايستى جوان ما درك كند؛ در كنار آن مطالبه و طلبگارى و مدعا داشتن كه عرض كرديم.
    مطلب كليدى‏اى كه لازم است اول عرض كنم - كه يكى از عزيزان، اينجا مطرح كردند - راجع به گزاره‏هائى است كه درباره ارتباط رهبرى و مردم در اينجا و آنجا گفته ميشود. اين چيزى كه در جلسه گفته شد، ملاك نيست؛ يا تأويل يا توجيه يا تفسيرهاى مِن عندى؛ هيچ كدامِ اينها درست نيست. من حرفم همانى است كه دارم ميگويم. آنچه را كه بر طبق مصلحت كشور و مصلحت نظام نبايد گفت، نميگوئيم؛ نه اينكه خلافِ آن را بگوئيم، بعد بخواهيم در يك جلسه‏ى خصوصى، مثلاً فرض كنيد آن خلاف‏گفته را تصحيح كنيم؛ نخير، اينجور نيست. بله، بسيارى از مسائل هست كه گفتنِ آن بر مسئولان كشور حرام است؛ نبايد بگويند. ما اگر همه‏ى آن چيزهائى را كه ميدانيم، بگوئيم، فقط شما كه نميشنويد، آنهائى كه دشمن شما هستند، آنها هم ميشنوند. قطعاً اين چيزى كه در جلسه گفته شد، نيست؛ و بلاشك نبايد برخى از مطالب را گفت. اما آنچه را كه نبايد گفت، نبايد گفت؛ نه اينكه بايد خلاف آن را گفت و در اذهان شوب ايجاد كرد؛ شائبه‏اى به وجود آورد. قبلاً اين روشن باشد، معلوم باشد؛ حرف ما همانى است كه از ما ميشنويد؛ چه در نماز جمعه، چه در ديدارهاى عمومى، چه در ديدارهاى دانشجوئى و ديدارهاى گوناگونِ اختصاصىِ ديگر.
    يك درخواست ديگر هم بكنم. دانشجويانى كه به عنوان نخبگان علمى آمدند اينجا صحبت كردند، مطالب خوبى را گفتند؛ البته تندتند صحبت ميكردند، من همه‏ى جزئيات را هم نشنيدم. يادداشت كردم اين را بگويم به دوستان؛ خواهش ميكنم آن چيزهائى كه مورد نظرتان هست، با پيشنهادهاى مشخصتان روى كاغذ بياوريد؛ هم در ذهن خودتان شكل‏يابىِ بيشترى پيدا ميكند، هم آن را به ما بدهيد كه ما بتوانيم اگر بناست دنبال شود، ان‏شاءاللَّه دنبال كنيم.
    توصيه‏ى من به فضاى دانشجوئى و محيط دانشجوئى، همين مطلبى است كه عرض كردم؛ يعنى خواستن، مطالبه كردن، داعيه داشتن؛ هم در زمينه‏ى مسائل سياسى و اجتماعى، هم در زمينه‏ى مسائل علمى، هم در زمينه‏ى مسائل خاص دانشگاهى؛ همراه با عقلانيت. من از اول انقلاب تا حالا، حتى در آن روزهائى هم كه روزهاى بعضى از تحركات نامتناسب بود و من به دانشگاه تهران مى‏آمدم و با جوانها صحبت ميكردم، عقيده و سليقه‏ام همين بود كه دانشجو بايد از افراط و تفريط پرهيز كند؛ من با افراطكارى و زياده‏رويهاى گوناگون در هر جهتى، موافق نيستم. با اعتدال، با روش منطقى و صحيح مسائل را دنبال كنيد و بدانيد كه خواست و پيگيرى شما اثر دارد. اين تصور غلط نبادا به ذهن بيايد كه چه فايده دارد؛ نخير، كاملاً فايده دارد. اگر مثلاً شعار عدالتخواهى كه حالا يك مسئولى اين را بر زبان آورده، گفته ميشد، بعد هم تمام ميشد، كسى در جامعه پرچم عدالتخواهى را به دست نميگرفت. مطمئن باشيد يك دولت عدالتخواه و يك گفتمان عدالتخواهى مثل امروز به وجود نمى‏آمد. شماها كرديد؛ كار شما جوانها بود؛ به عنوان جنبش عدالتخواهى، به عنوان طرح مسئله‏ى عدالتخواهى - نميخواهم حالا به يك تشكيلات خاص اشاره كنم - اين را در دانشگاهها جوانهاى مؤمن، جوانهاى متعهد، جوانهاى بامسئوليت مطرح كردند، گفتند؛ وقتى تكرار شد، به شكل يك گفتمان عمومى درمى‏آيد و نتيجه‏اش را در گزينشهاى مردم، در جهتگيريهاى مردم، در شعارهاى مردم، در انتخابات مردم، نشان ميدهد. بنابراين شما يك گام جلو آمديد. من مى‏بينم بعضى از دوستان دانشجو - حالا چه در اين جلسه، چه شايد بيش از اين؛ در ارتباطات ديگرى كه با من گرفته ميشود - نسبت به برخى از مسائل مربوط به عدالت و رفع تبعيض و مبارزه‏ى با فساد، در ذهنشان سؤالاتى مطرح ميشود كه خوب حالا چى كه دائم گفتيم. بله، گفتيد و شد؛ منتها اين انتظار كه همه‏ى آنچه را كه ما خواستيم، در كوتاه‏مدت تحقق پيدا كند، عملى نيست؛ در هيچ شرائطى در كوتاه‏مدت، آرمانهاى بزرگ تحقق پيدا نميكند. آرمانهاى بزرگ احتياج به استمرار عمل دارد. كار را بايستى به صورت پيگير دنبال كرد و از آن مأيوس نشد تا به نتيجه برسد.
    البته محيط دانشجوئى، محيط سيالى است؛ يعنى شما امروز دانشجوئيد، پنج سال ديگر اغلبتان دانشجو نيستيد؛ يك گروه ديگرى به جاى شما دانشجويند. خوب، اينجا دو تا محيط براى استمرار هست: يكى خودِ شما هستيد. شما بمجرد اينكه از محيط دانشجوئى دانشگاه خارج شديد، يادتان نرود كه در تشكل دانشجوئى، در محيط دانشجوئى، در كلاس درس، در يك چنين جلساتى چه ميگفتيد، چه ميخواستيد و به عنوان آرمان چه چيزهائى را مشخص ميكرديد؛ اينها را فراموش نكنيد؛ اينها را نگه داريد. اين يك مطلب است. ما يكى از آفتهامان همين است؛ آدمها چند صباحى در محيطى قرار ميگيرند، رنگى به خودشان ميگيرند، از آن محيط كه دور شدند، مثل آهنى ميشوند كه از كوره بيرون بياورى؛ تا توى كوره است، رنگش سرخ است، وقتى بيرون آورديد، تدريجاً رنگش به سياهى ميگرايد؛ اينجورى نشوند. از درون بجوشيد. اين فكرها را در دلتان ريشه‏دار كنيد.
    البته - در پرانتز عرض كنيم - راهش هم همين است كه اين را به ايمان دينى و به عقايد دينى وصل كنيد. آنجاست كه تكليف الهى، انسان را هيچ وقت فارغ نميگذارد. آنهائى كه توانستند مبارزه كنند، آنهائى كه توانستند طاقت بياورند، آنهائى كه توانستند در مقابل مشكلات سينه سپر كنند، آنها از اين دستورالعمل، از اين نسخه بهره گرفتند؛ والّا امروز شما دانشجوئيد و محيط دانشگاه هست و محيط جوانى است و گرم و گيرا و عدالت و آرمانخواهى و اينها، بعد پس‏فردا از محيط دانشجوئى كه خارج شديد، همه چيز يا دفعتاً فراموش بشود يا بتدريج فراموش بشود، اين درست نيست. اين يك مركز براى استمرار است.
    مركز دوم، خودِ دانشگاه است. شما امروز دانشجوئيد و انگيزه‏هائى هم داريد؛ خيلى هم خوب، فردا جاى شما - پنج سال ديگر، شش سال ديگر كه شما دانشجو نيستيد - آنهائى كه مى‏آيند، وارث چه هستند؟ به تعبير ديگر، آنها چگونه اين محيط را شكل خواهند داد؟ بخشى از اين كار به عهده‏ى امروزِ شماست، كه يكى از چيزهائى كه من در اينجا يادداشت كرده‏ام كه به شما دوستان عرض كنم، اين است. ما راجع به نخبه‏پرورى علمى بحث كرديم، من حالا نخبه‏پرورى سياسى را توصيه ميكنم. من تأييد ميكنم كه در بخشهاى تبليغات و صدا و سيما، نخبه‏هاى سياسى و نخبه‏هاى اجتماعى بايد مطرح بشوند؛ يكى از دوستان اينجورى فرموديد، كه كاملاً درست است؛ مورد تأييد من است و اين كار ان‏شاءاللَّه بايد بشود؛ ليكن بخشى از نخبه‏پرورى هم مربوط به شماست؛ يعنى در محيط تشكلهاى دانشجوئى، نخبه‏هاى سياسى پرورش پيدا كنند؛ فضا را آماده كنيد. اين ديگر دست دولت و دست محيط خارج از دانشگاه نيست؛ دست خود شماست. از فكر، از ذهن استفاده كنيد، ببينيد چگونه ميتوانيد محيط بحث و استدلال و ورزيابى فكرى و تقويت روحيه و تقويت اميد و محكم كردن پايه‏هاى فكر سياسى را در اين طبقه‏ى جديدى كه بعد از شما مى‏آيند، برنامه‏ريزى كنيد كه خاطرجمع باشيم كه مجموعه‏ى دانشجوئى در دوره‏ى بعد و دورههاى بعد، همچنان در جهت همين هدفهاى بلند و آرمانهاى خوب پيش خواهد رفت. البته مراقب زاويه‏ها بايد بود؛ كج‏رويها را بايستى ديد و شناخت.
    يك نكته‏ى ديگرى كه در دنباله‏ى آن مطالبه‏ى دانشجوئى عرض ميكنم، اين است كه مطالبه كردن با دشمنى كردن فرق دارد. اينكه ما گفتيم گاهى اوقات معارضه‏ى با مسئولان كشور نشود - كه الان هم همين را تأكيد ميكنيم؛ معارضه نبايد بشود - اين به معناى انتقاد نكردن نيست؛ به معناى مطالبه نكردن نيست؛ در باره رهبرى هم همينجور است. اين برادر عزيزمان ميگويد «ضد ولايت فقيه» را معرفى كنيد. خوب، «ضد» معلوم است معنايش چيست؛ ضديت، يعنى پنجه در افكندن، دشمنى كردن؛ نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نيستم؛ ممكن است كسى معتقد به كسى نيست. البته اين ضد ولايت فقيه كه در كلمات هست، آيه‏ى مُنزل از آسمان نيست كه بگوئيم بايد حدود اين كلمه را درست معين كرد؛ به هر حال يك عرفى است. اعتراض به سياستهاى اصل 44، ضديت با ولايت فقيه نيست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبرى، ضديت با رهبرى نيست. دشمنى، نبايد كرد. دو نفر طلبه كنار همديگر مى‏نشينند؛ خيلى هم با هم رفيقند، خيلى هم با هم باصفايند، همدرس هستند، مباحثه ميكنند، حرف همديگر را رد ميكنند؛ اين حرف او را رد ميكند، آن حرف اين را رد ميكند. ردكردن حرف، به معناى مخالفت كردن، به معناى ضديت كردن نيست؛ اين مفاهيم را بايد از هم جدا كرد. بنده از دولتها حمايت كرده‏ام، از اين دولت هم حمايت ميكنم؛ اين به معناى اين نيست كه همه‏ى جزئيات كارهائى كه انجام ميگيرد، مورد تأييد من است، يا حتّى من از همه‏اش اطلاع دارم؛ نه، لازم نيست. اطلاع رهبرى از آن مجموعه‏ى حوادث و رويدادهائى لازم است كه به تصميم‏گيريهاى او، به جهتگيريهاى او و به انجام تكاليف و وظائف او ارتباط پيدا ميكند، نه اينكه حالا از همه‏ى چيزهائى كه در محيط دولت و محيط كار وزارتخانه‏ها اتفاق مى‏افتد، بايد حتماً رهبرى مطلع باشد؛ نه، نه لازم است، نه ممكن است؛ موافقت با آنها هم لازم نيست. بعضى از اشخاص و بعضى از كارها ممكن است در مجموعه‏ى دولتى وجود داشته باشد كه صددرصد مورد اعتماد و مورد تأييد ماست، اما آن كار را ما تأييد نكنيم؛ چون دليل ندارد كه رهبرى وارد محيط اجرائى شود؛ به دليل اينكه مسئوليتها مشخص است و بايد مسئول، وزير، رئيس فلان مركز يا بنگاه فرهنگى يا اقتصادى، وظائف خودش را انجام بدهد. بنابراين ما به هيچ وجه انتقاد كردن را مخالفت و ضديت نميدانيم. بعضى تصور ميكنند كه ما چون از مسئولان كشور، از دولت محترم - كه واقعاً دولت خدمتگزار و باارزشى است؛ حقاً و انصافاً. كارهائى هم كه دارد انجام ميگيرد، مى‏بينيد؛ كارها جلو چشم است. بايد انسان بى‏انصاف باشد كه اهميت اين كارها را انكار كند - حمايت ميكنيم، اين حمايت و اين طرفدارى، به معناى اين است كه انتقاد نبايد كرد، يا من خودم انتقاد نداشته باشم؛ ممكن است مواردى هم انتقاد داشته باشم.
    به هر حال شما آنچه كه من اميدم هست در محيط دانشجوئى، اين است. واقعاً اينجور هم خواهد شد؛ مطمئن باشيد؛ چون انسان حركت كلى را كه سنت آفرينش است، مى‏بيند؛ چرا كه هر جا ايمان بود و مجاهدت دنبالش بود، نتيجه قطعى است؛ مى‏بينم كه خواهد شد.
    آن چيزى كه ما از محيط دانشجوئى‏مان انتظار داريم، پيشرفت علم، پيشرفت انديشه‏ى سياسى، عمق انديشه‏ى دينى و ايمان دينى، عمق معرفت دينى و روشن‏بينى دينى، دست يافتن به قلمروهاى جديد؛ هم در زمينه‏ى علم، هم در زمينه‏ى سياست، هم در زمينه‏ى معرفت دينى در محيط دانشجوئى است؛ البته به كمك راهنمايان هر بخشى. شما براى كار علمى بايد استاد داشته باشيد، براى كار معرفت دينى بايد استاد داشته باشيد، براى كار سياست هم همينجور است. كار را شما ميكنيد؛ او راهنمائى ميكند. دانشگاه ما و محيط دانشجوئى ما بايستى در همه‏ى اين عرصه‏ها پيشرفتهاى حقيقى و چشمگيرى كند و اين پيشرفتها را ان‏شاءاللَّه خواهد كرد.
    پروردگارا! من اين جوانها را كه فرزندان من هستند در حقيقت، به تو ميسپارم. پروردگارا! همه‏شان را در كنف حمايت خود و هدايت خود و لطف خود نگه‏دار. پروردگارا! نسل جوان كشور ما را آينده‏سازِ آرمانى اين كشور قرار بده. پروردگارا! همه‏شان را، حركاتشان را، جهتگيريهايشان را، اقدامهايشان را مشمول رضاى خودت قرار بده. پروردگارا! جوانان ما را در توفيق علمِ همراه با عمل - علمِ جهت‏دار و ثمربخش - موفق بدار. پروردگارا! قلب مقدس ولى‏عصر (ارواحنا فداه) را از ما راضى و خشنود كن؛ ارواح طيبه‏ى شهداى عزيزمان و روح مطهر امام را از ما راضى و خشنود كن؛ ايران و جمهورى اسلامى را روز به روز سربلندتر و عزيزتر بفرما.


    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركات

    :icon_pf(57):

  5. #415
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051
    سپاس ها
    813
    سپاس شده 1,425 در 787 پست

    24 خطبه‏هاى نماز عيد سعيد فطر21/ 7/ 86

    خطبه‏هاى نماز عيد سعيد فطر
    21/ 7/ 86

    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏


    الحمدللَّه الّذى خلق السّموات و الارض و جعل الظّلمات و النّور ثمّ الّذين كفروا بربّهم يعدلون. نحمده و نستعينه و نستغفره و نؤمن به و نتوكل عليه و نصلّى و نسلّم على حبيبه و نجيبه و خيرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشير رحمته و نذير نقمته سيّدنا و نبيّنا ابى‏القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين سيّما بقيّة اللَّه فى الأرضين و على صحبه المنتجبين.

    عيد سعيد فطر را به همه‏ى مسلمانان و مؤمنان روزه‏دار در سراسر جهان اسلام تبريك عرض ميكنيم؛ مخصوصاً به ملت مؤمن و عزيز ايران و به شما برادران و خواهران نمازگزار.

    عيد رمضان در حقيقت عيد شكر است؛ شكر به خاطر توفيق گذراندن دوران يك ماهه‏ى ضيافت الهى، شكر روزه‏دارى، شكر توفيق عبادت و ذكر و خشوع و توسل به بارگاه كبريائى حضرت حق. حقيقتاً هم براى اين شكر، انسان مؤمن بايد عيد بگيرد.

    كارنامه‏ى بهره‏ورى ملت عزيز ايران از اين ماه - بر طبق اطلاعات موثقى كه در اختيار بنده است - كارنامه‏اى درخشان و برجسته است. ملت ما حقيقتاً از ماه مبارك رمضان بهره بردند؛ همه‏ى قشرها، همه‏ى مجموعه‏هاى اجتماعى و سلائق مختلف و گرايشهاى گوناگون و كسانى كه در زندگى معمولى‏شان، در رفتارشان، در لباسشان، در بعضى از خلقياتشان با همديگر تفاوتهائى دارند، همه آمده بودند. خدا را بر اين نعمت بزرگ - كه نعمت ايمان و اقبال قلبى ملت مسلمان به دين و حقايق دينى و اسلامى است - بايد خيلى شكر گذاشت. اين يكى از برجستگيهاى ملت ايران است. آنچه كه در وسائل تبليغات جمعى و رسانه‏ها - مثل راديو و تلويزيون و روزنامه‏ها - از ديندارى مردم نشان داده ميشود، بدون هيچ ترديدى يك بخش از هزاران بخش توجهات و توسلات مردم است. در اين كشور بزرگ، در اين همه شهر، در اين همه روستا، در دهها هزار مسجد و حسينيه و مراكز گوناگون، اين مردم، اين جوانها، دختران و پسران در شبهاى قدر و در ايام و ليالى ديگرِ اين ماه جمع شدند، دست توسل دراز كردند، از خداى متعال خواستند، با خدا سخن گفتند و راز و نياز كردند؛ اين خيلى ارزش بالائى است.

    اين ماه رمضان براى ما درسهائى دارد؛ نه از قبيل درسهائى كه انسان از زبان معلم يا از روى كتاب فرا ميگيرد، بلكه از قبيل درسهائى كه انسان در يك تمرين عملى، در يك كار دسته‏جمعى بزرگ فرا ميگيرد. اولش همين درس ارتباط با خدا و حفظ پيوند قلبى با ذات احديت و حضرت محبوب است. لذت اين درس را چشيديد، ديديد كه چگونه ميتوان آسان با خداى متعال تماس برقرار كرد. «و انّ الرّاحل اليك قريب المسافة و انّك لا تحتجب عن خلقك الّا ان يحجبهم الاعمال دونك»؛ به خدا راه نزديك است. اين را در شب قدر ديديد؛ در هنگام توسل و زيارت و دعا ديديد؛ راز و نياز كرديد؛ دل خودتان را براى خداى متعال به ارمغان برديد و محبت خودتان را با خدا محكم كرديد. اين لذت بزرگ را براى خودتان نگه داريد. اين رابطه را نگذاريد قطع شود. اين، درس اول.

    يك درس ديگر گرد آمدن همه‏ى سلائق گوناگون يك ملت بر گرد محور دين و توحيد است. اينكه ميگوئيم اتحاد ملى، اينكه ميگوئيم ملت ايران يكپارچه است، اين اتحاد، اين يكپارچگى بى ريشه نيست، فقط به خاطر يك توصيه و يك دستور و فرمان نيست؛ عقبه‏ى اين اتحاد همين ايمان دينى است. دين است، اعتقاد است كه همه‏ى ما را به سمت يك مركز ميكشاند؛ آن مركز توجه به ذات اقدس بارى‏تعالى است. اين مايه‏ى اتحادملى ماست؛ دلها را به هم نزديك ميكند، نرم ميكند. در نماز جماعت، در نماز جمعه، در مراسم احياء و قرآن سر گرفتن و دعا و تضرع، بغل‏دستىِ شما هر كه ميخواهد باشد؛ از هر سليقه‏اى، از هر گروه اجتماعى‏اى، با هر ريخت و قيافه‏اى، برادر شماست؛ همراه شماست؛ همراز شماست در پيشگاه ذات مقدس پروردگار. اين ارتباط قلبى را حفظ كنيد؛ اين هم درس ديگر است.

    يك درس ديگر مسئله‏ى سخت گرفتن بر خود و انفاق به ديگران است. اين گرسنگى كشيدن، تشنگى كشيدن، روزه‏ى از اذان صبح تا اذان مغرب، اين سخت گرفتن بر خود است. بسيارى از مردم ما به خودشان با روزه‏گيرى سخت گرفتند و به ديگران انواع و اقسامِ انفاق را كردند. انسان چقدر لذت ميبرد كه مى‏بيند در شب ولادت امام مجتبى (عليه الصّلاة و السّلام) در نيمه‏ى ماه رمضان، بالاى سر يك نانوائى تابلو زده‏اند كه امشب به عشق امام حسن، نان از اين نانوائى صلواتى است؛ هر كه ميخواهد بيايد نان ببرد. اين انفاقهائى كه در افطارها - افطارهاى بى‏نام و نشان، افطارهاى در مساجد - به وسيله‏ى همينگونه كارهاى ابتكارى مردم ما دادند، اين يك درس ديگر است، يك تمرين ديگر است. بر خود سخت بگيريم، به ديگران انفاق كنيم. من روى اين نكته اندكى درنگ بكنم؛ چون يكى از مسائل مهم كشور و اجتماع ما اين است.

    ما مردم مسرفى هستيم؛ ما اسراف ميكنيم؛ اسراف در آب، اسراف در نان، اسراف در وسائل گوناگون و تنقلات، اسراف در بنزين. كشورى كه توليد كننده‏ى نفت است، وارد كننده‏ى فرآورده‏ى نفت - بنزين - است! اين تعجب‏آور نيست؟! هر سال ميلياردها بدهيم بنزين وارد كنيم يا چيزهاى ديگرى وارد كنيم براى اينكه بخشى از جمعيت و ملت ما دلشان ميخواهد ريخت و پاش كنند! اين درست است؟! ما ملت، به عنوان يك عيب ملى به اين نگاه كنيم. اسراف بد است؛ حتى در انفاق راه خدا هم ميگويند. خداى متعال در قرآن به پيغمبرش ميفرمايد: «لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط»؛ در انفاق براى خدا هم اينجورى عمل كن. افراط و تفريط نكنيد. ميانه‏روى؛ ميانه‏روى در خرج كردن. اين را بايد ما به صورت يك فرهنگ ملى در بياوريم. قرآن ميفرمايد: «و الّذين اذا انفقوا»؛ كسانى كه وقتى ميخواهند خرج كنند، «لم يسرفوا و لم يقتروا»؛ نه اسراف ميكنند - زياده‏روى ميكنند - نه تنگ ميگيرند و با فشار بر خودشان، زندگى ميكنند؛ نه، اسلام اين را هم توصيه نميكند. اسلام نميگويد كه مردم بايستى با رياضت و زهد آنچنانى زندگى كنند؛ نه، معمولى زندگى كنند، متوسط زندگى كنند. اينكه مى‏بينيد بعضى از فضولهاى خارجى، دولتهاى خارجى، دائم و دم‏به‏ساعت، چندين سال است كه ملت ما را تهديد ميكنند كه تحريم ميكنيم، تحريم ميكنيم، تحريم ميكنيم - بارها هم تحريم كرده‏اند - به خاطر اين است كه چشم اميدشان به همين خصوصيت منفى ماست. ما اگر آدمهاى اهل اسراف و ولنگارى در خرج باشيم، ممكن است تحريم براى آدم مسرف و ولنگار سخت تمام بشود؛ اما ملتى كه نه، حساب كار خودش را دارد، حساب دخل و خرج خود را دارد، حساب مصلحت خود را دارد، زياده‏روى نميكند، اسراف نميكند. خوب، تحريم كنند. بر يك چنين ملتى از تحريم ضررى وارد نميشود. اين نكته را از ماه رمضان به ياد نگه داريم و ان‏شاءاللَّه عمل كنيم.

    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم.

    والعصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا الّذين امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصّبر.

    خطبه‏ى دوم‏


    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏

    الحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا أبى‏القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين سيّما علىّ أميرالمؤمنين و الصّديقة الطّاهرة و الحسن و الحسين سيّدى شباب أهل الجنّة و علىّ‏بن‏الحسين زين‏العابدين و محمّدبن‏علىّ باقر علم النبيّين و جعغربن‏محمد الصّادق و موسى‏بن‏جعفر الكاظم و علىّ‏بن‏موسى الرّضا و محمّدبن‏على الجواد و على‏بن‏محمّد الهادى و الحسن‏بن‏علىّ الزّكىّ العسكرىّ و الخلف القائم المهدى حججك على عبادك و امنائك فى بلادك و صلّ على أئمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين. أوصيكم عباداللَّه بتقوى اللَّه.

    اولين مطلبى كه در خطبه‏ى دوم بايد عرض كنم، سپاس فراوان از ملت ايران به خاطر راهپيمائى روز قدس است. حقيقتاً بايد گفت: درود بر ملت ايران! عظمت ملى خود را، عظمت جايگاه اسلامى خود را، عزت خود را به دنيا نشان داديد. نقش اين راهپيمائيها بسيار زياد است. استعمارگران از وقتى فلسطين را اشغال كردند، هدفشان اين بود كه نام و ياد فلسطين را به فراموشى بسپرند؛ اصلاً مردم دنيا و نسلهاى بعدى فراموش كنند كه روزى يك سرزمينى در دنيا بوده است، يك كشورى بوده است به اسم فلسطين؛ هدفشان اين بود. بعد كه نتوانستند و اين قيام عظيم ملت فلسطين - چه در انتفاضه‏ى اول و چه در انتفاضه‏ى مسجدالأقصى - بار ديگر اين شعله را در دنيا برافروخته كرد و دلهاى ملتها و آحاد مردم و منصفان عالم را به خود متوجه كرد، راه علاج را اين دانستند كه مجموعه‏ى عرب فلسطينى را در گوشه‏اى از اين سرزمين، در واقع زندانى كنند؛ محصور كنند و كشور آبادِ پرنعمت فلسطين و منطقه‏ى حساس فلسطين را به طور خالص در اختيار صهيونيستها و با هويت صهيونيستى نگه دارند و عربها را به طرف غزه و ساحل غربى برانند.

    امروز هم وقتى به رفتار صهيونيستها نگاه كنيد، مى‏بينيد هدفشان اين است كه هر چه ميتوانند، اين انگيزه‏هاى ايستادگى و استقامت را در مردم فلسطين نابود كنند؛ همه‏ى كارهاشان با اين سياست است: انگيزه‏ى مقاومت از بين برود. ولى مردم فلسطين ايستاده‏اند. اولاً مبارزه را رها نكردند، ثانياً دولتى را با آراء خودشان سر كار آوردند كه اين دولت، شعارش ايستادگى و مقاومت و مبارزه‏ى با اشغالگران است و با همه‏ى فشارهائى هم كه در اين يكى دو سال اخير بر اين دولت و مردم آن منطقه وارد كردند، اينها محكم ايستاده‏اند؛ دارند مقاومت ميكنند. ولى يك ملتِ تنها، منزوى در يك گوشه، بدون دسترسى به هيچ نقطه‏اى از نقاط عالم، غير از اميد به خدا بايد دلخوشيهائى داشته باشد. اين شعار عظيم ملتهاى مسلمان به نفع فلسطين، به آنها روحيه ميدهد؛ دلهاى آنها را براى استقامت بيشتر آماده ميكند، علاوه بر اينكه افكار عمومى دنيا را به حقانيت داعيه‏ى فلسطين آشنا ميكند.

    ملت ايران، با اين راهپيمائى به جمهورى اسلامى آبرو دادند؛ به ايران و ايرانى آبرو دادند و نشان دادند كه همچنان در صف مقدم دفاع از حق بزرگ امت اسلامى نسبت به كشور فلسطين و ملت فلسطين قرار دارند. اين بسيار با ارزش بود.

    در همين زمينه‏ى مسائل فلسطين، امروز تلاش ميشود كه باز به نحوى به نام صلح، تحميل ديگرى بر مردم فلسطين بكنند. تا حالا هر چه اجتماع به نام صلح تشكيل شده است، نتيجه، عليه مردم فلسطين و به ضرر آنها بوده است. باز امريكائيها يك كنفرانس ديگرى را پيشقدم شدند، ملت فلسطين رد كردند. اين كنفرانسى كه اسمش را كنفرانس پائيزى گذاشتند، فلسطينيها رد كردند. وقتى فلسطينى يك عملى را، يك حركتى را كه به نام او از سوى جمعى تشكيل ميشود - دولتهاى ديگر - رد ميكند، چگونه ميتوانند اين اجتماع و اين كنفرانس را قبول كنند. وقتى اين كنفرانس را خدعه ميدانند، ديگران هم بايد خدعه بدانند. اين تحركات در حقيقت ابتكارهاى رژيم ايالات متحده‏ى امريكا براى نجات صهيونيستهاست. صهيونيستها كه دولتشان، ارتششان، آن تودهنى محكم را سال گذشته از حزب اللَّه شجاعِ از جان گذشته‏ى لبنان خورد و اينجور در مقابل ديوار «نه»ى بلند دولت فلسطينى - دولت حماس - قرارگرفته و آنجور تضعيف و تحقير شده است، او را ميخواهند نجات بدهند. آن وقت فلسطينى را در مقابل فلسطينى قرار ميدهند. و من اگر يك پيام به برادران فلسطينى داشته باشم، آن يك كلمه، اين است كه بگويم: برادران! در مقابل هم قرار نگيريد. دشمن در خانه‏ى شماست. دشمن در ميان شما فتنه‏انگيزى ميكند. فلسطين را مردم فلسطين بايد نجات بدهند، امت اسلامى هم بايد پشتيبانى بكند. امت فلسطين، مردم فلسطين، كنار هم قرار بگيرند.

    مسئله‏ى فلسطين يك مسئله است. مسئله عراق، مسئله‏ى ديگر دنياى اسلام است. دل ما براى عراق خون است. اين تروريسم كورِ در واقع حمايت شده و تأييد شده‏ى از سوى دشمنان ملت عراق، روزِ ملت عراق را سياه كرده. اينجا هم تقصير اول به عهده‏ى اشغالگران است. خودشان امنيت را برقرار نميكنند؛ يا نميتوانند، يا نميخواهند. به دولت مردمى هم اين امكان را نميدهند كه ابتكارات امنيتى را خود او به دست بگيرد و خود او كار كند. آنها مقصرند. امروز هر فاجعه‏اى در عراق اتفاق بيفتد - فاجعه‏ى انسانى، فاجعه‏ى عمرانى، فاجعه‏ى سياسى - مقصر اول و مسئول اول، اشغالگرانند؛ يعنى در درجه‏ى اول امريكا و بعد هم بقيه‏ى همپيمانانى كه در عراق مشغول اشغال نظامى هستند، مسؤولند.

    پروردگارا! امت اسلامى را از شر دشمنانش نجات بده. پروردگارا! ملتها و دولتهاى اسلامى را بيدار كن؛ به آنها قدرت ببخش. پروردگارا! ما را به آنچه كه رضاى تو در آن است، هدايت و راهنمائى بفرما؛ ما را بر انجام دادن آن، توفيق عنايت كن. پروردگارا! ارواح مطهره‏ى شهداى اسلام و شهداى عزيز جمهورى اسلامى و جنگ تحميلى و روح مطهر امام را با اوليائت محشور كن. پروردگارا! دعاى حضرت بقية اللَّه (ارواحنا فداه) را در حق ما مستجاب كن و سلام ما را در اين روز عيد به حضور آن بزرگوار برسان.


    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‏

    بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم‏

    انّا أعطيناك الكوثر. فصلّ لربّك وانحر. انّ شانئك هو الأبت

    :icon_pf(57):

  6. #416
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051
    سپاس ها
    813
    سپاس شده 1,425 در 787 پست

    24 بيانات رهبر معظم انقلاب در هفدهمين دوره‏ى دانش‏آموختگى دانشجويان دانشگاه علوم انتظامى16/ 8/ 86

    بيانات رهبر معظم انقلاب در هفدهمين دوره‏ى دانش‏آموختگى دانشجويان دانشگاه علوم انتظامى
    16/ 8/ 86


    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏

    به همه‏ى شما جوانان عزيزم تبريك عرض ميكنم؛ هم به دانش‏آموختگانى كه از امروز وارد عرصه‏ى عمل انتظامى و خدمت عملى به كشورشان خواهند شد؛ و هم به جوانان عزيزى كه امروز سردوشى گرفتند و رسماً دانشجوى اين مركز علمى و آموزشى خواهند شد.
    اگر بايد انسان براى انتخاب راه زندگى و تحصيل، هدفى را در ميان هدفهاى مهم گزينش كند، بدون ترديد هدفى كه شما گزينش كرديد، يكى از برترين و بهترين هدفهاست. و بايد اين توفيق را قدر بدانيد و خداى متعال را شكر بگوئيد و به خود بباليد؛ زيرا مقوله‏ى امنيت، يك مقوله‏ى بسيار مهم و استثنائى است. شما ببينيد خداوند در قرآن كريم - «و امنهم من خوف» - يكى از بزرگترين نعمتهاى خود را نعمت امنيت به شمار مى‏آورد و آن را به رخ آن مردمى كه مخاطب اين معنا بودند، ميكشد.
    امنيت، يك زمينه براى همه‏ى موفقيتها و پيشرفتهاست. علاوه بر اينكه اگر امنيت در جامعه نباشد و آحاد مردم دغدغه‏ى ناامنى را داشته باشند، يكى از برترين حقوق انسانها پايمال شده است. شما اين را بر دوش گرفتيد؛ اين وظيفه را متعهد شديد.
    در همه‏ى جوامع انسانى و در ميان همه‏ى قشرها در دورانهاى مختلف، انسانهائى هستند كه با قانون‏شكنى، هنجارشكنى، با ترجيح خواسته‏هاى شريرانه‏ى خود بر خواسته‏هاى ديگران، موجبات ناامنى را در جامعه فراهم ميكنند. كى‏ بايد مقابله كند؟ آن مجموعه‏اى و سازمانى كه اين بار را بر دوش ميگيرد، دو جنبه‏ى مهم را، از جنبه‏هاى انسانى والا، به نمايش ميگذارد. يك جنبه دلسوزى نسبت به آحاد مردمى است كه ميخواهد از آنها دفاع كند، امنيتشان را حفظ كند؛ يك جنبه احساس اقتدار در مقابل آن كسانى است كه قانون و نظم و انضباط را در جامعه به چيزى نميشمارند و در مقابل قانون كه متعلق به عموم مردم است، سينه سپر ميكنند. آن جنبه‏ى اول، جنبه‏ى عطوفت و رأفت به انسانهاست؛ جنبه‏ى دوم، جنبه‏ى اقتدار و خشونت نسبت به آن كسانى است كه حقوق اين انسانها را در نظر نگرفته‏اند. اين دو چيز بايد با هم جمع شود. پس شما بايد از اينكه چنين وظيفه‏اى داريد، به خود بباليد و خدا را شكر كنيد. در كنار اين هم بايد به اهميت اين وظيفه بينديشيد و خود را واقعاً آماده كنيد.
    نيروى انتظامى ما امروز با سالهاى گذشته تفاوتهاى زيادى كرده؛ با دوره‏ى طاغوت - كه ما يادمان هست؛ شماها آن‏وقت در دنيا نبوديد - از زمين تا آسمان تفاوت كرده. روزى بود كه مسئولان انتظامى در اين كشور غالباً جز ايجاد رعب و وحشت و دلخورى براى مردم، كارى نميكردند؛ امروز نيروى انتظامى براى مردم است، در كنار مردم است، پشتيبان مردم است؛ مردم اعتماد پيدا كرده‏اند. شما وقتى در ميدان هستيد، كار خودتان را خوب انجام ميدهيد، آن چيزهائى را كه مردم به عنوان مسائلشان در جامعه از لحاظ نظم و انضباط و امنيت مطرح است، وجهه‏ى همت قرار ميدهيد، مردم به شما اطمينان پيدا ميكنند؛ احساس دلگرمى ميكنند؛ به شما محبت ميورزند؛ به شما افتخار ميكنند.
    در اين برنامه‏هاى امنيت روانى و اخلاقى و اجتماعى كه در اين مدت نيروى انتظامى در مواجهه‏ى با اشرار و بقيه‏ى اخلالگران در امنيت روانى و اجتماعى جامعه اقدام كرد، مردم هرجا موفقيتى از شما سر زد و ديدند، احساس موفقيت براى خودشان كردند؛ احساس افتخار كردند.
    من نميتوانم ادعا كنم كه امروز نيروى انتظامى از همه جهت متناسب با آن چيزى است كه انتظار جامعه‏ى اسلامى است؛ ولى ميتوانم ادعا كنم كه اين راهى كه شما پيموديد تا به اين نقطه‏اى كه امروز هستيد، رسيديد، راه بسيار طولانى و پرتلاش و افتخارآميز بوده، كه بايد ادامه دهيد.
    مايه‏ى اصلى كار شما، دل خداباور و متعهد و داراى احساس مسئوليت و دوستدار مردم و رشيد و شجاع در مقابل برهم‏زنان و اخلالگران امنيت جامعه است. كار، بزرگ و در عين حال ظريف و پيچيده است. هر چه ميتوانيد خودتان را آماده كنيد؛ جوانهاى عزيز!
    ما به موازات پيشرفتهاى گوناگون علمى و سياسى و افتخارات و عزت ملى كه بحمداللَّه به بركت مواضع انقلاب، ملت ما به دست آورده - در سطح منطقه و در سطح جهانى - به احساس امنيت عمومى در جامعه نيازمنديم. يك ملت مثل يك فردى است كه موفقيت او، حسادتها را بر مى‏انگيزد. آن كسى كه يك موفقيتى پيدا ميكند، ضمن اينكه خدا را شكر ميگويد، بايد مراقب حسادتها باشد. ملت هم همينجور است. كسانى هستند، بدخواهانى هستند كه علاوه‏ى بر مسئله‏ى حسادت، از پيشرفت ملت ايران ناراحتند؛ براى خاطر اينكه منافعى كه براى خودشان در اين منطقه تعريف كردند، با پيشرفت ملتها - پيشرفتهاى علمى و سياسى - سازگار نيست. خوب، اينجور عناصر، اين دشمنان، اين حسودان، اين بدخواهان و بددلان بيكار نميمانند. و از جمله‏ى نقطه‏هاى آسيب براى هر كشور و ملتى، مسئله‏ى امنيت است؛ شما بايد خيلى بهوش باشيد. راهها بحمداللَّه كوبيده شده، هموار شده؛ ميتوانيد پيش برويد.
    فضاى اين مركز آموزشى، خوشبختانه فضاى دينى است، فضاى معنوى است، فضاى بسيار خوبى است؛ اين فضا را حفظ كنيد، تقويت كنيد. و شما دانشجويانى كه وارد اين دانشگاه شديد، همچنين دانش‏آموختگانى كه وارد عرصه‏ى كار عملى و انتظامى خواهيد شد، توجه داشته باشيد كه اين روحيه را در تمام طول مدت حفظ كنيد؛ نگذاريد آسيبهاى گوناگون، برخوردهاى گوناگون، به شما اين صدمه را بزند كه از انگيزه‏هاى شما بكاهد.
    نكته‏ى ديگر اين است كه در كار ايجاد امنيت و دادن احساس امنيت به آحاد مردم، جنبه‏هاى سياسى و جناحى و گرايشهاى گوناگون و اختلاف مذهب و اختلاف قوميت و اينها، هيچ تأثيرى نبايد بگذارد. امنيت در جامعه مال همه است. تنها كسى بايد احساس ناامنى بكند كه در صدد است امنيت مردم را متزلزل كند و بر آن آسيب وارد كند. فقط او بايد احساس ناامنى كند از ناحيه‏ى شما؛ والّا همه‏ى آحاد ملت با هر مذهبى، با هر دينى، با هر گرايش سياسى‏اى، با هر سليقه‏اى فرق نميكند؛ همه يكسانند در برابر وظيفه‏ى بزرگى كه بر دوش شماست، كه ايجاد امنيت است.
    از خداوند متعال ميخواهيم شماها را موفق كند كه بتوانيد ان‏شاءاللَّه دوران خدمت پرافتخارى را بگذرانيد و پيش خداوند و ارواح مطهره‏ى شهدا سرافراز باشيد و ملت بتواند از ناحيه‏ى اين خدمتگزارى شما، روز به روز احساس امنيت بيشترى بكند.
    :icon_pf(57):

  7. #417
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051
    سپاس ها
    813
    سپاس شده 1,425 در 787 پست

    24 بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در مراسم مشترك دانش‏آموختگى دانشگاههاى افسرى ارتش2/ 8/ 86

    بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در مراسم مشترك دانش‏آموختگى دانشگاههاى افسرى ارتش
    2/ 8/ 86

    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏

    هم به عزيزان دانش‏آموخته‏اى كه دوره‏ى دانشگاههاى افسرى را طى كردند و هم به جوانان عزيزى كه امروز سردوشى گرفتند و به طور رسمى به ارتش جمهورى اسلامى ايران ملحق شدند؛ گلهاى تازه دميده‏ى اين بوستان رنگين و ميوه‏هاى تازه رسيده‏ى اين باغستان پر بركت، صميمانه تبريك عرض ميكنم.
    شما جوانهاى عزيز بهترينها را انتخاب كرديد: دانش، پاكيزگى و پاكدامنى و حضور فعال در ميدان پرافتخار دفاع از كشور و ملت. در نهج‏البلاغه درباره‏ى نيروهاى مسلح جمله‏اى هست كه در زبانها و نوشته‏ها تكرار ميشود و اين جمله خيلى درخور تأمل و تدبر شماست كه: «فالجنود باذن اللَّه حصون الرّعيّه»؛ باروهاى مستحكم ملت و كشور؛ اين مهمترين خصوصيت نيروهاى مسلح است.
    يك ملت براى اينكه قله‏هاى كمال مادى و معنوى و قله‏هاى عزت و شرافت را فتح كند، به امنيت و به آسوده‏خيالى از تهاجم دشمنان احتياج دارد. بدون احساس امنيت و بدون حضور آرامش و اطمينان، در هيچ كشورى نه علم ميتواند پيشرفت كند، نه مقامات معنوى و اخلاقى ملتها ميتواند به آن نقطه‏ى مطلوب برسد. دنيا و آخرت را با امنيت ميتوان تأمين كرد. امنيت را چه تأمين ميكند؟ در دنيائى كه انگيزه‏هاى قدرت‏طلبانه هست، انسانهاى شيطان‏صفت هستند، جهانخورانِ دنبال جهانگشائى در گوشه و كنار آن هستند، ملتها چگونه ميتوانند امنيت خود را به دست بياورند و حفظ كنند؟ اين سهم نيروهاى مسلح است.
    در هر كشورى نيروهاى مسلحند كه با اقتدار خود، با هوشيارى و آمادگى خود، با پيمان عميقى كه با ملت در دل و زبان خود ميبندند و خود را در مقابل خدا و وجدان خود متعهد ميكنند، همان باروهاى مستحكم را به وجود مى‏آورند. اين مخصوص امروز نيست؛ در هميشه‏ى دنيا كانونهاى ناامن‏ساز در دنيا وجود داشته‏اند و ملتهائى توانسته‏اند خودشان را حفظ كنند كه اين هوشيارى در آنها وجود داشته باشد.
    البته نيروهاى مسلح، تنها وارد اين عرصه نميتوانند بشوند؛ ملت بايد بهوش باشد، آحاد ملت بايد اين احساس مسئوليت را در مقابل امنيت ملى در همه‏ى وجود خودشان حس كنند. نيروهاى مسلح بازوهاى توانا و نيرومند چنين ملتى هستند.
    امروز به حول و قوه‏ى الهى ملت ما از چنين احساسى برخوردار است و من نيروهاى مسلح توانا و سرافراز خودمان را مى‏بينم كه متناسب با همين احساس شكوهمند ملى شكل گرفته‏اند. شما تجربه‏ى طولانى و پرارزش فرماندهانى را پشت سرتان داريد كه اثبات كردند كه تا آخرين قطره‏ى خون خودشان ايستاده‏اند. گفتن اين حرفها به زبان آسان است؛ لكن در ميدان عمل مردان پولادين، مردان صاحب عزم، مردانى كه سخن خود را در عمل تصديق كنند، لازمند تا بتوانند اين گفته‏ها و اين شعارها را در عمل خودشان محقق كنند. اينجور افراد را شما در ارتش سرافرازتان، در سپاه پاسداران انقلابى سربلندتان و در نيروهاى عظيم و انبوه بسيجى‏تان كم نداشتيد؛ چهره‏هاى پرافتخار و صادق؛ شما دنباله‏روان آنها هستيد.
    جوانهاى عزيز! عزيزان من! از اين فرصت جوانى استفاده كنيد؛ خود را با ايمان، با عزم قوى، با حفظ پاكدامنى و پارسائى بسازيد و همچنانى كه امام على (عليه‏السّلام) فرموده است، خود را باروهاى مستحكم و سربلند اين ملت قرار بدهيد. همه‏ى انسانها زندگى ميكنند، اما همه‏ى زندگيها مايه‏ى سرافرازى دنيوى نيست؛ بعضى زندگيها براى خود آن شخص و براى ملت او مايه‏ى سرافكندگى است. اما زندگى انسانهاى مؤمن و صادق، براى خودشان، براى خانواده‏شان، براى ملتشان و براى تاريخشان مايه‏ى سربلندى است. كوشش كنيد از اينگونه افراد باشيد؛ و ميتوانيد.
    رحمت خدا بر شهيد ستارى كه اين دانشگاه به نام اوست و اينجا را او بنيانگذارى كرد. خوشبختانه امروز دانشگاههاى نيروهاى زمينى و هوائى و دريائى و نيروهاى اطلاعاتى ما با ظرفيتهاى خوبى مشغول كارند؛ اين ظرفيتها بايد افزايش پيدا كند. عمق درسها، كارآمدى درسها، تلاش استادان و دانشجويان بايد از آنچه كه هست، باز هم بيشتر شود. استعداد ايرانى و توانائيهاى ملى ايرانيان اقتضاء ميكند كه نوآوريها در بخش نيروهاى مسلح ما از جمله در ارتش جمهورى اسلامى ايران و نيروهاى سه‏گانه‏ى آن، روزبه‏روز بيشتر شود. پژوهش، نوآورى، كارآزمودگى، انضباط كامل، چيزهائى است كه بايست در اولين قلمهاى فهرست وظائف شما وجود داشته باشد. روح اين همه، ايمان و تقواى شماست. يك روز اينجور به ملت ما و به خود نيروهاى مسلح باورانده بودند كه لباس ارتشى با ديندارى سازگار نيست. ارتشيان غيور ما، خلاف اين را به اثبات رساندند؛ نشان دادند كه دوره‏هاى تحصيلى ارتش و دوره‏هاى كارى و مراكز گوناگون ارتش، جايگاه رشد ايمان و بصيرت دينى است. امروز جوانان ارتشى ما، در دين، در تقوا، در پاكدامنى، جزو بهترين جوانان ما هستند. فداكاريهائى هم كه اين عزيزان كرده‏اند، مثل همه‏ى سرافرازان نيروهاى مسلح، نامهائى را از اينها بر پيشانى بلند اين كشور و اين ملت تا ابد ثبت كرده است. اينها را جزو برنامه‏هاى حتمى خودتان به حساب بياوريد. كيفيت درسها و كارآمدى آموزشها را روزبه‏روز بيشتر كنيد و ان‏شاءاللَّه خودتان را براى به عهده‏گيرى مسئوليتهاى بزرگ در ارتش جمهورى اسلامى ايران و در سطح فعاليتهاى عمومى كشور آماده كنيد.
    اميد است كه پروردگار عالم به شما توفيق بدهد و قلب مقدس امام زمان (ارواحنا فداه) و روح مطهر شهيدان از شما شادمان باشد.

    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركات

    :icon_pf(57):

  8. #418
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051
    سپاس ها
    813
    سپاس شده 1,425 در 787 پست

    24 بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار دانش‏آموزان و دانشجويان بسيجى9/ 8/ 86

    بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار دانش‏آموزان و دانشجويان بسيجى
    9/ 8/ 86

    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏

    به همه‏ى شما جوانان عزيز خوشامد عرض ميكنم و اميدوارم دلهاى پاك و نورانى و روشن شما كه محل جلوه‏ى حقايق الطاف پروردگار متعال است، راهنماى شما باشد در همه‏ى دوران طولانى عمر بابركت شما ان‏شاءاللَّه در آينده.
    ديدار امروز ما با شما جوانان، فرزندان عزيزم؛ دانش‏آموزان و دانشجويان به مناسبت روز بسيار مهم سيزدهم آبان است. سيزده آبان در واقع روز جوانان است؛ جوانان دانش‏آموز و دانشجو.
    اگر چه اولين خاطره‏اى كه از اين روز در ذهن تاريخى ملت ما ثبت شده است، سيزده آبان 1343، يعنى سالها قبل از تولد شماهاست. روزى كه مزدوران امريكا كه متأسفانه سالها بر اين كشور فرمانروائى ميكردند، امام بزرگوار ما را به خاطر مبارزه‏ى با قانون امريكائى كاپيتولاسيون در قم دستگير كردند و از كشور تبعيد كردند، لكن در مقابل اين حادثه، سالها بعد از آن، نوبت جوانان فرا رسيد كه در ظرف تاريخى خود حوادث مهمى را در اين روز ثبت كنند؛ و كردند.
    يك حادثه‏ى تلخ ديگر، سيزده آبان در سال 1357 بود كه دانش‏آموزان ما به وسيله‏ى همان مزدوران مسلط امريكائى در كشور ما، جان باختند؛ قتل عام شدند. اين دومين ضربه‏اى بود كه امريكا به وسيله‏ى ايادى خود بر ملت و كشور ما وارد كرد. لكن بعد از اين، سومين خاطره پيش آمد، كه سيزده آبان سال بعد است؛ يعنى سال 1358. اين دفعه سيلى جوانان ايرانى به امريكا بود.
    الان سالهاست كه امريكائيها در تبليغات خودشان اين حادثه‏ى سوم را به عنوان تعرض ايرانى مطرح ميكنند و روى آن جنجال ميكنند، لكن دو حادثه‏ى قبل را فراموش ميكنند و از تاريخ حذف ميكنند. از اينجور خيانتها در تاريخ زياد شده است، لكن حقيقت همين است كه حادثه‏ى تصرف سفارت امريكا كه مركز جاسوسى امريكا بود، در واقع سيلى سخت جوانان ايرانى بود به آن دولت و قدرت زورگو و مداخله‏گرى كه سالهاى متمادى كشور ما و ملت ما و منابع ما را در مشت خود ميفشرد.
    ماجراى ملتها و قدرتها در طول تاريخ همين است. نگاه به تاريخ بايد ما را از سرنوشت عمومى ملتها و آحاد بشرى آگاه كند؛ درس است، راه را نشان ميدهد. اين سرنوشت ملتهاست. سرگذشت تاريخ عمومى ملتهاست. ملتى كه در روابط ظالمانه‏ى سياسى جهان تحت ستم قرار گرفته است، يا ميسوزد و ميسازد؛ تحمل ميكند، يا درصدد پاسخ برمى‏آيد. از اين دو حال خارج نيست. سرنوشت ملتها را اين انتخاب تعيين ميكند. روى اين نكته شما جوانها خيلى بايد تأمل و فكر كنيد. اين، راه را به ما نشان ميدهد. روابط ظالمانه ميان قدرتهاى سلطه‏گر و ملتها و كشورهاى زير سلطه، مسئله‏ى امروز و ديروز نيست؛ مال هميشه‏ى تاريخ است.
    بعضى از قدرتها با يال و كوپال خود، با توانائيهاى مالى و نظامى خود، به خود حق ميدهند به ملتهاى ديگر ستم كنند، ظلم كنند، وارد بشوند، بكُشند، لگدمال كنند، ببرند، غارت كنند؛ اين ميشود روابط ظالمانه. اين ميشود همان چيزى كه ما اسم آن را گذاشته‏ايم نظام سلطه. نظام سلطه يعنى يك طرف سلطه‏گر، يك طرف سلطه‏پذير.
    اين ملت زير سلطه چه تصميمى خواهد گرفت؟ چگونه عمل خواهد كرد؟ سرنوشت او را پاسخ به اين سئوال مشخص ميكند. يا راه اول را انتخاب ميكند، ميگويد ميسوزم و ميسازم، كه خوب، معلوم است كه سرنوشت چنين ملتى كه سوختن و ساختن، تحمل‏كردن، دم برنياوردن و تن به زندگى خفت‏بار و همين دوسه‏روز زندگى كردن را برميگزيند، چه است. سرنوشت او زير سلطه ماندن است. اگر ميخواهيد مثال واضحى براى چنين ملتهائى پيدا كنيد، به امت اسلام در طول اين دو قرن اخير نگاه كنيد.
    كشورهاى اسلامى در اين دو قرن اخير، اين راه را انتخاب كردند؛ راه سوختن و ساختن را؛ راه دم برنياوردن را. در اين شرايط كى‏ مقصر است؟ روشنفكران مقصرند، علماى دين مقصرند، جوانان مورد نياز و مورد اميد آن جامعه مقصرند. سرنوشت اين ملتها اين ميشود كه شد. با آن ميراث فرهنگى غنى، با آن سابقه‏ى درخشان سياسى، كارشان به آنجا برسد كه تمام كشورهاى اسلامى تقريباً زير سلطه‏ى استعمار بودند در اين يكى دو قرن اخير؛ يا استعمار صريح و علنى، مثل خيلى از كشورهاى عربى و غيره، يا استعمار غيرمستقيم - به اصطلاح استعمار نوين - مثل كشور ما در دوره‏ى نظام طاغوت. نتيجه‏ى انتخاب راه اول همين است؛ از لحاظ علمى عقب ميمانند، از لحاظ افتخارات بين‏المللى عقب ميمانند، از لحاظ وضع زندگى روزبه‏روز رو به فقرِ بيشتر ميروند، منابع انسانى‏شان معطل ميماند، منابع طبيعى‏شان به غارت ميرود؛ اين ميشود نتيجه؛ ويرانى كشورها. در مقابل، آن قدرتهاى سلطه‏گر با تغذيه‏ى از منابع اينها، خودشان را روز به روز قوى‏تر ميكنند و مسلطتر ميشوند و زور بيشترى وارد ميكنند.
    اما راه دوم، سرنوشت ملت را عوض ميكند: «انّ اللَّه لا يغيّر ما بقوم حتّى يغيّروا ما بانفسهم». انتخاب با خود ملت است. اگر در ميان يك ملتى كه اينجور زير ستم است، انسانهاى بزرگى پيدا شدند، آزادگانى پيدا شدند، علماى برجسته‏ى با شجاعت وارد ميدان شدند، آحاد مردم حاضر شدند از لذتهاى زودگذر و راحتهاى حقير روزمره‏ى زندگى صرفنظر كنند و مجاهدت كنند و دل به شهادت بدهند، ميتوانند خودشان را از اين ذلتِ زير سلطه بودن خارج كنند. اين انتخابى بود كه ملت ايران با انقلاب اسلامى كرد.
    نقش اول متعلق به امام و امت است. پاسخ مثبت امام بزرگوار ما - اين شخصيت بى‏نظير و فراموش‏نشدنى تاريخ كشور ما - و پاسخ امت به امام در اين حركت، ورق را برگرداند؛ سيلى را خورده بوديم، متقابلاً سيلى زديم. انقلاب اسلامى سيلى بزرگ ملت ايران به دست‏اندازيها و تجاوزها و زورگوئيها و تحقيرها و سلطه‏طلبى ظالمانه‏ى امريكا و قدرت استكبارى در طول سالهاى متمادى بود. يك مظهرش البته سيزده آبان سال 58 است كه اين مخصوص جوانهاست. همه‏ى ملت ايران در دوران انقلاب نقش ايفا كردند؛ زنان نقش برجسته ايفا كردند، مردان نقش برجسته ايفا كردند، قشرهاى مختلف همه وارد ميدان شدند؛ اين حادثه‏ى بزرگ اتفاق افتاد.
    معلوم است كه قدرت سلطه‏گر به‏آسانى و بزودى تسليم نميشود و عقب نمى‏نشيند. اين مبارزه بايد استمرار پيدا كند تا يك ملت بتواند جايگاه خود را مستحكم كند؛ شما امروز در حال ادامه‏ى اين مبارزه‏ايد. اين مبارزه هميشه در ميدان جنگ نيست؛ اما هميشه در ميدان ظرفيتهاى انسانى است؛ هميشه در ميدان اراده‏هاست. اراده‏ى ملت وقتى بر ادامه‏ى راه استقلال و عزت باشد، پيش خواهد رفت؛ اين اتفاقى است كه در ايران افتاد. جوانان عزيز! شما وارث يك واقعيت پرشكوه در اين كشوريد.
    كشور ما يك روز نقطه‏ى حساس و اساسى تمركز سلطه‏ى استكبارى در اين منطقه بود. زمامداران خائن، خاندان منحوس پهلوى، رجال خودباخته و رشوه‏بگير، روشنفكران ساكت، علماى بى‏تفاوت، مجموعاً همه دست به دست هم داده بودند و ملت را مثل يك آب راكد درآورده بودند. سلطه‏گران هم هر كار ميخواستند، با اين ملت ميكردند، كه يكى از نمونه‏هايش همان كاپيتولاسيون بود كه اشاره كردم. در مجلس ايران قانون گذراندند كه دولت ايران و دستگاه قضايى ايران نسبت به مجرم و جنايتكار امريكائى در ايران حق تعقيب ندارد. امام آن روز فرياد كشيد؛ امام آن روز براى مردم حقيقت مطلب را روشن كرد. اگر يك نظامى سطحِ پائين امريكائى - يك گروهبان امريكائى، يك آشپز امريكائى - به بزرگترين مقامات علمى، دينى، سياسى كشور ما اهانت ميكرد، مردم حق نداشتند او را محاكمه كنند! اتفاقى كه در كشورهائى كه امريكائيها در آنجا ظلم ميكنند، الان دارد اتفاق مى‏افتد. شما ببينيد همين شركت امريكائى «بِلَك واتر» در بغداد، مردم بى گناه را به رگبار ميبندد، كسى جرئت ندارد اينها را محاكمه كند و بگويد چرا كرديد. اينها يك چنين وضعيتى را در ايران طلب و دنبال ميكردند. بر ملتى وقتى مسلط شدند، به هيچ چيز آن ملت رحم نميكنند. ملت بايد به خود بيايد، هوشيار باشد، راه خود را پيدا كند؛ و ملت ايران پيدا كرد.
    البته ما هزينه‏هاى زيادى داديم. جنگ هشت ساله يكى از هزينه‏هائى بود كه ملت ايران داد؛ اما در مقابل استقلال خود را گرفت؛ عزت خود را گرفت. امروز ملت ايران و جوانان ايران در دنياى اسلام و در بسيارى از كشورهاى ديگر براى ملتها و براى روشنفكران الهام‏بخشند. امروز احترام ايران و اعتبار ايران در دانشگاههاى سراسر دنياى اسلام از همه‏ى كشورها بيشتر است. به خاطر همين اراده‏اى كه ملت ايران از خود نشان داد و سرنوشت خودش را عوض كرد.
    اين راه بايد ادامه پيدا كند؛ اميد به شما جوانهاست. خودتان را آماده كنيد. مسئله فقط مسئله‏ى جنگ نظامى نيست كه بگوئيم خودتان را آماده‏ى جنگ نظامى كنيد؛ نه، اگر يك روزى اتفاق نظامى هم در اين كشور بيفتد، اين ميليونها جوان ايرانى، اين پسران، اين دختران، اين مادران و فرزندان، امتحان خوبى داده‏اند؛ در گذشته نشان داده‏اند كه چه ميكنند، در آينده هم همين خواهد بود؛ لكن مسئله منحصر به اين نميشود. راه علم، راه تقويت اراده، راه خلاقيت و سازندگى، راه رشد و تكامل را جوان ايرانى بايد بپيمايد. هر مقدار ما از معارف اسلامى فاصله بگيريم، از مجاهدت و تلاش و تكاپو دست برداريم، ضرر خواهيم كرد و به همين نسبت در اين نبرد تاريخى مرگ و زندگى، عقب خواهيم رفت؛ ضربه خواهيم خورد.
    ملت ايران بايد هم در ميدان علم بايستد، هم در ميدان فعاليت اقتصادى تلاش كند، هم اين وحدت و يگانگى و يكدلى ميان ملت و دولت را تقويت كند، هم هسته‏هاى معرفت و آگاهى و توانائى فكرى و روحى را در مجموعه‏ى ملت، بخصوص در ميان جوانان بايد تقويت كند.
    در دانشگاههاى ما، اين هسته‏هاى علم و معرفت و سياست، انجمنهاى گوناگون - انجمنهاى اسلامى، جامعه‏ى اسلامى، جنبش عدالتخواهى، بسيج دانشجوئى، دهها مجموعه‏ى جوان - كه با نامهاى گوناگون در دانشگاهها، در دبيرستانها مشغول فعاليتند، هر كدام از اينها يك برگ زرين برنده‏اى هستند از تلاش ملت ايران؛ اينها را بايد تقويت كنيم. اين ميشود بسيج يك ملت. بدخواهان اين ملت، بسيج را بد معنا ميكنند؛ بسيج يعنى اين.
    بسيج يعنى اينكه هر جوانى بداند و بفهمد كه بايد كشورش مستقل و آزاد و آباد باشد و بخواهد در اين راه تلاش كند و نقش بر عهده بگيرد؛ مسئوليت بر عهده بگيرد. اين ميشود بسيج. نام بسيج، نام مقدسى است. بسيج عمومى يك ملت يعنى آمادگى و هوشيارى دائمى يك ملت، بخصوص جوانهائى كه در راه تحصيل علمند؛ دانش‏آموزى و دانشجوئى. مسئولان كشور هم همينجور؛ همه بايد به اين معنا، بسيجى باشند. اينكه شد، ملت ميشود آسيب‏ناپذير. روزبه‏روز ملت رشد پيدا ميكند و اين در كشور ما اتفاق افتاده است؛ لذا روزبه‏روز كشور ما رشد كرده است.
    شما جوانهاى عزيز بدانيد وضعيت امروز كشور از لحاظ سياسى، از لحاظ علمى، از لحاظ اقتصادى، از لحاظ رشد انگيزه‏هاى انقلابى و اسلامى، از لحاظ آگاهى و روشن‏بينى جوانان با بيست سال پيش، خيلى تفاوت كرده؛ ما خيلى جلو رفته‏ايم. آنچه كه جلو چشم است و محسوس و قابل اندازه‏گيرى است، پيشرفتهاى علمى ماست كه يك نمونه‏اش همين مسئله‏ى هسته‏اى است و نمونه‏هاى فراوان ديگرى هم دارد. با اين پيشرفت، دشمنان ما البته مخالفند.
    امروز مسئله‏ى عمده‏ى سياست خارجى كشورى مثل امريكا شده است مسئله‏ى هسته‏اى ايران؛ چرا؟ براى خاطر اينكه اين، نشانه‏ى پيشرفت ملتى است كه آنها نميخواهند پيشرفت كند؛ نميخواهند قدرت پيدا كند؛ نميخواهند قدرت علمى پيدا كند؛ نميخواهند قدرت روحى و اعتماد به نفس پيدا كند، تا بتوانند تسلط را برگردانند. به اين جهت، مخالفت ميكنند.
    امروز تبليغ عمده‏ى امريكا و رجال سياسى اين كشور در رسانه‏هايشان، كه از همه‏جا دستشان كوتاه شده، اين است كه چسبيده‏اند به اين قضيه كه ايرانيها دارند سربازان ما رادر عراق ميكُشند؛ دروغ محض! آنها زير سئوال رفته‏اند؛ امروز دولت و نظام حاكم بر امريكا به خاطر رفتار احمقانه و ابلهانه و ظالمانه‏اى كه در عراق در پيش گرفته‏اند، از سوى ملت خود زير سئوال است؛ ميگويند: جوانهاى ما را ميفرستيد عراق ميكُشيد. بايد به مردم خودشان جواب بدهند. جوابشان اين است؛ ميگويند: نه، ما نميكُشيم اينها را، ايرانيها ميكُشند! دروغ محض! دست خود آنها به خون جوانانشان و سربازانشان آغشته است. آنها در عراق چه ميكنند. آنها از هزاران كيلومتر فاصله، سربازشان را فرستاده‏اند به عراق براى چى؟! ميجنگند براى چى؟! امروز اصلى‏ترين عامل ناامنى در منطقه‏ى خاورميانه، حضور امريكائيها و دخالت امريكائيهاست. آنها هم در عراق، هم در لبنان، هم در فلسطين مايه‏ى ناامنى‏اند؛ مايه‏ى بى‏ثباتى‏اند. اين را امروز دنيا ميفهمد. خوشبختانه ملتها بيدار شده‏اند. شماببينيد در هر نقطه‏اى از نقاط دنيا كه رئيس‏جمهور امريكا و دولتمردان امريكا به نحوى در آنجا حضور پيدا ميكنند، ملتها عكس‏العمل نشان ميدهند، پرچم امريكا را ميسوزانند؛ آدمك بوش را ميسوزانند. انزوا يعنى اين.
    امروز امريكا قدرتش، هيمنه‏اش، ابهت ابرقدرتى‏اش در چشم ملتها ريخته و ملتها بيدار شده‏اند؛ جرئت و جسارت پيدا كرده‏اند. و عامل اصلى شما هستيد؛ شما ملت ايران، شما جوانها، كه قيام كرديد، ايستاديد، انقلاب كرديد، حرف حقى را زديد، پاى آن حرف ايستاديد. «انّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا»؛ استقامت كرديد. نتيجه اين است كه خداى متعال رحمت و بركتش را بر شما نازل ميكند؛ «تتنزّل عليهم الملائكة الّا تخافوا و لاتحزنوا». خوف از دشمن در دل جوانان ايرانى نيست. جوانان ما از دشمن نميترسند. حزن و اندوه بر اينكه زير سلطه‏ى دشمنند، در دل آنها نيست. «الّا تخافوا و لاتحزنوا»؛ خوف نداشته باشيد، حزن و اندوه نداشته باشيد. اين پيام ملائكه‏ى الهى و فرشتگان الهى به شماست.
    و من عرض ميكنم جوانان عزيز! اين راه را ادامه بدهيد. آينده‏ى كشور روشن است، افقها بسيار تابان است؛ اما به اراده‏ى شما بستگى دارد، به فعاليت شما، به كار شما، به پرداختن شما به خودسازى؛ خودسازى علمى، خودسازى دينى، پاك نگه داشتن دامان روح و دل نورانى - كه خدا به شما داده است - در همه‏ى ميدانها؛ فعاليت، تلاش، سرزندگى؛ اين عاملى است كه كشور شما را به اوج قدرت و عزت ان‏شاءاللَّه خواهد رساند.
    اميدوارم ارواح مطهر شهيدان و روح مقدس امام بزرگوار هميشه حامى شما باشد و قلب مقدس ولى‏عصر (ارواحنا فداه) از شما راضى باشد و ان‏شاءاللَّه آن روز درخشان و آينده‏ى زيبا را همه‏ى شما ببينيد.

    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركات

    :icon_pf(57):

  9. #419
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051
    سپاس ها
    813
    سپاس شده 1,425 در 787 پست

    24 بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار با كارگزاران فرهنگى و اجرائى حج23/ 8/ 86

    بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار با كارگزاران فرهنگى و اجرائى حج
    23/ 8/ 86

    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏

    خيلى متشكريم از برادران خدمتگزار در باب حج؛ چه برادرانى كه در بعثه مشغول خدمت هستند و بخصوص جناب آقاى رى‏شهرى و چه برادران و خواهرانى كه در سازمان حج مشغول تلاش و زحمتكشى هستند در بخشهاى مختلف؛ بخصوص جناب آقاى خاكسار كه شنيدم ترتيبات خوبى هم در زمينه‏هاى گوناگونِ انجام مراسم مناسك حج و عمره داده شده است.

    اين يك نقطه‏ى بسيار مهمى است؛ يك هديه‏ى الهى است به امت مسلمان. اگرچه همه‏ى فرائض الهى و تكاليف در واقع هداياى الهى است به آحاد بشر؛ نماز هم يك هديه‏ى الهى است، روزه هم يك هديه‏ى الهى است، انفاقات هم همين‏طور، لكن حج يك خصوصيت بين المللى اسلامى دارد. يقيناً اين را ميشود يكى از معجزات اسلام شمرد، كه يك مركز واحدى تشكيل بشود و همه‏ى امت، خود را در برابر او و نسبت به او يكسان ببينند: «سواء العاكف فيه و الباد»؛ نسبت مسلمانان به اين خانه‏ى مقدس يكسان است؛ چه آنهائى كه در خودِ مكه ساكنند، چه آنهائى كه در اقصى‏ نقاط دنياى اسلام زندگى ميكنند؛ مكه مال همه‏ى اينهاست و اينها با شوق و ذوق هر سال راه مى‏افتند و نميگذارند اين خانه‏ى متعلق به مسلمين، خانه‏اى كه خانه‏ى خداست و خانه‏ى مردم است - «انّ اوّل بيت وضع للنّاس للّذى ببكّة»؛ بيت اللَّه است، اما براى مردم وضع شده است و بنيان نهاده شده است - تنها بماند؛ لذا با شوق و ذوق از اطراف دنياى اسلام راه مى‏افتند براى اينكه خود را به اينجا برسانند؛ يك فرصتى است براى مسلمانها كه همديگر را بشناسند و با آراء يكديگر، افكار يكديگر، گرفتاريهاى يكديگر آشنا بشوند؛ خيلى نعمت عجيبى است اگر قدر بدانيد.

    حج در امسال كه اعلان شد سال انسجام اسلامى است، يك رنگ و روى تازه‏اى پيدا ميكند. هميشه هنگام انسجام است و امت اسلام بايد دنبال اتحاد باشد؛ اما تعيين امسال با عنوان انسجام اسلامى مثل قله‏اى است در يك رشته كوه. علت هم واضح است؛ چون سياست دشمنان اسلام و مسلمين بر تفرقه قرار گرفته است؛ ميخواهند بين مسلمانها ايجاد اختلاف كنند. اين براى آنها از هر جنگ نظامى، از هر حركت سياسى، از هر چالش اقتصادى باصرفه‏تر است. متأسفانه زمينه‏ها هم فراهم شده است؛ مقداريش مربوط به تاريخ است، مقدارى هم مربوط به جهالتهاى ما در همين دوران خودِ ماست. حالا غير از اختلاف اقوام مختلف و ملتهاى مختلف، اختلاف مذاهب؛ شيعه و سنى - كه اگر مسئله‏ى شيعه و سنى نبود، ميرفتند سراغ مذاهب درونِ هر يك از اين دو فرقه؛ بين آن فِرق خاص و نحله‏هاى خاصِ تسنن يا تشيع و آنها را آتش‏افروزى ميكردند، كه حالا به آنها فعلاً كارى ندارند - چون خودِ مسأله‏ى شيعه و سنى، وسيله‏ى خوبى است براى ايجاد اختلاف بين آنها؛ اين را ما در همه جا داريم مى‏بينيم. در دنياى اسلام اهتمام آنها را مى‏بينيم. البته موفق نشدند؛ خدا را شكر. خواستند بعد از تشكيل دولت اسلام در يك كشور شيعى، اينجور وانمود كنند كه اختلاف بين فرق اسلامى و برادران مسلمان تشديد شده است، لكن موفق نشدند. علت هم اين بود كه دولت اسلامى، اسلامى برخورد كرد. ما در دنياى اسلام بيشترين دلسوزى را براى برادران خودمان در فلسطين كرديم كه از برادران اهل سنت مايند؛ در فلسطين كه شيعه‏اى وجود ندارد تقريباً. بيشترين پشتيبانى را از اتحاد شيعه و سنى در عراق، ما كرديم. در داخل كشور خودمان برادران شيعه و سنى در هر نقطه‏اى كه هستند، با الفت و مهربانى و تفاهم رفتار ميكنند. دولت اسلامى و جمهورى اسلامى نگذاشت كه استكبار بتواند به اهداف خود دست پيدا كند، ولى آنها دارند تلاش ميكنند. متأسفانه يك جاهائى هم مى‏بينيم كه به حادثه‏آفرينيهائى هم منتهى ميكنند. هوشيار بايد باشيد.

    من توصيه‏ى مؤكد ميكنم در همه‏ى مراسم حج، مسئله‏ى انسجام اسلامى و باطل كردن كيد دشمن را مورد توجه قرار بدهيد. البته دولتها بايد احساس مسئوليت كنند. دولت ميزبان در كشور عربستان بايد احساس مسئوليت كند. البته مسئولين آن دولت، حرفشان، اظهارشان شبيه همين چيزى است كه ما از آنها توقع داريم، لكن بايد عملى شود و در ميدان عمل، در صحنه‏ى عمل، بايد معلوم شود كه به دنبال انگيزه‏هاى اختلاف نيستند و صاحبان اين انگيزه‏ها را هم تقويت نميكنند، بلكه جلوگيرى ميكنند. اين بايد در عمل اثبات بشود. اين يك نكته است كه نكته‏ى ايجاد الفت و اتحاد است.

    و شما از اين طرف مراقب باشيد؛ بدانيد تحريك عواطف مذهبى برادران اهل سنت كار بسيار خطا و گناه است؛ اين را به عنوان يك اصل بپذيريد. يك نقاط اختلافى وجود دارد. تكيه‏ى بر روى اين نقاط، شعله‏ور كردن آتش تعصبات در اين نقاط اختلاف، اين درست همان چيزى است كه امروز سازمانهاى جاسوسى امريكا و اسرائيل دنبالش هستند؛ اين همان‏چيزى است كه آنها ميخواهند. بعضيها ناخواسته و بدون جيره و مواجب ميشوند مزدور آنها، همان كارى را كه او بايد پول بدهد و بدست بياورد، آن را بدون اينكه از او اجر و مزدى هم بگيرند، برايش دارند انجام ميدهند و خشم الهى و سخط الهى را براى خودشان فراهم ميكنند.

    امروز دنياى اسلام احتياج به وحدت دارد. بايد يك صدا در دنياى اسلام بلند شود. اين است كه ميتواند جلو اين ستمِ بر مردم فلسطين را بگيرد؛ اين است كه ميتواند جلو دخالتهاى مستكبرانه‏ى امريكا در خاورميانه و در كشورهاى اسلامى را بگيرد. آنها دارند از همين شكافها استفاده ميكنند و ميخواهند آن را توسعه بدهند؛ براى اينكه بر سرنوشت كشورهاى اسلامى مسلط شوند. هركس در اين راه به آنها كمك كند، پيش خداى متعال محسوب با آنهاست. و اين مواخذه‏ى عجيبى دارد از سوى پروردگار عالم. خيلى بايد مراقب بود.

    نكته‏ى دوم مسئله‏ى سازندگى حج است؛ هم سازندگى شخصى و اخلاقى و معنوى - كه روحانيون محترم، علماى محترم در داخل كاروانها ميتوانند خيلى نقش ايفا كنند و هم سازندگى ملى؛ يعنى خلقيات يك ملت مُلتئم، پخته، سنجيده، خردمند را در دوره‏ى حج، زمينه‏اش را براى حاجى فراهم كند.

    اگر يك جوانى، يك مردى يا زنى در دوره‏ى حج انس با قرآن را ياد بگيرد، تأمل و تدبر در عبارات دعاها و مناجات با پروردگار را ياد بگيرد، اين ميشود سرمايه‏اى براى او در طول زندگى. حاجى اگر خود را مقيد كند كه در مدينه‏ى منوره يك ختم قرآن بخواند؛ در مكه‏ى مكرمه يك ختم قرآن بخواند - اينجا خانه‏ى قرآن است؛ محل نزول قرآن است - يا اگر نميتواند يك ختم قرآن بخواند، يك بخش عمده‏اى از قرآن را بخواند با تأمل، با تدبر؛ اگر عادت كند به تأمل و تدبر در قرآن در اين مدتى كه آنجاست - بتوانيد عادت بدهيد حاجى را به اينچنين سيره‏ها و رويه‏هاى ماندگار معنوى و روحى - اين براى او ميشود يك سرمايه. قرآن يك ذخيره‏ى تمام‏نشدنى است. انس با قرآن از هر واعظى، از هر رفيق ناصحى، از هر درسى براى انسان مفيدتر است. اگر حقيقتاً انسان با قرآن رابطه برقرار كند و قرآن را بخواند براى استناره و استفاده و استضائه‏ى قلبى و معنوى خود، اين براى او از هر واعظى بالاتر است. اگر انسان اين انس را بتواند پيدا بكند، خيلى دستاورد بزرگى است.

    اعمال را با تدبر انجام دادن؛ اين طواف، اين سعى، اين وقوف، اين حالت خضوع و خشوع، اين رعايت محرمات و ممنوعات دوران احرام؛ هركدام از اينها يك درس است. اين را حجاج محترم ما و برادران و خواهران عزيز ما با وارد كردن انگيزه‏هاى كوچك دنيائى باطل نكنند؛ مثل همين خريدن جنسى از فلان مغازه. خود اين مبتلا شدن به مراجعه‏ى به مراكز فروش براى يك چيز كم اهميت، يك بلا و يك مشكل است و ملابساتى كه دارد، مشكل ديگر. وقت نماز بگذرد، جلو چشم مردم، تحقير و توهين حاجى ايرانى محسوب بشود و چيزهاى ديگرى كه حالا در خلال اين، در كنار اين، پيش مى‏آيد. اينى كه من هر سال اين را تأكيد ميكنم به دست‏اندركاران حج و توصيه ميكنم به برادران و خواهران حاجى، براى اين است. يك هوس كم‏اهميت و حقير، كل آن فضاى معنوى را ممكن است تحت تأثير قرار دهد. ما كه مردم را دعوت به زهد اباذرى كه نكرديم؛ ماها كه كوچكتر از آن هستيم كه فكر آنجور زهدى را بكنيم؛ ما دعوت ميكنيم خودمان را و مردم را به زياده‏روى نكردن در اين امور. ما زياده‏روى ميكنيم در مصرف كردن، در دل سپردن، در اهميت دادن، در دنبال كردن؛ اين زياده‏رويها ضرر مى‏زند به فضاى معنوى.

    به هر حال به نظر من روحانيون محترم ميتوانند خيلى نقش ايفا كنند؛ هم با زبان، هم با عمل و رفتار و برخورد با مخاطبان. و همچنين مسؤولين محترم دست‏اندركار حج.

    به هر حال خدمت بزرگى است و شما كارگزاران حج، حج براى شما نعمت مضاعف است؛ چون علاوه‏ى بر نعمت خودِ حج، نعمت خدمت به حجاج و كار براى حجاج هم براى شما وجود دارد.

    ان‏شاءاللَّه خداوند از شما قبول كند و قلب مقدس ولى‏عصر از شما راضى باشد و دعاى آن بزرگوار شامل حال شما باشد.


    والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركات

    :icon_pf(57):

  10. #420
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051
    سپاس ها
    813
    سپاس شده 1,425 در 787 پست

    24 پيام بمناسبت كنگره عظيم حج24/ 9/ 86

    پيام بمناسبت كنگره عظيم حج
    24/ 9/ 86
    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏
    الحمدلله رب‌ العالمين والصلاة و السلام علي سيّدنا محمد المصطفي و علي آله الاطيبين و صحبه المنتجبين
    سلام بر زائران خانه‌ي خدا، ميهمانان سراي دوست، و لبيك‌گويان دعوت او..
    و درود ويژه بر دلهائي كه از ياد خدا طراوت يافته و بر فيض و رحمت بي‌دريغ او دَر گشوده‌اند. در اين روزها و شبها و ساعتهاي اِكسيرگون، چه بسيارند آنها كه قدرشناسانه، خود را به جذبه‌‌ي معنويت سپردند و با انابه و توبه، دل و جان را نورانيت بخشيدند، و در امواج رحمت الهي كه در اين وادي قدس پي‌درپي فرا ميرسد، زنگار گناه و شرك را از خود ستردند. سلام خدا بر اين دلها و بر اين صاحبدلان و پاكان.

    همه‌ي برادران و خواهران شايسته است به چنين دستاوردي بينديشند و اين فرصت بزرگ را مغتنم شمارند. نگذارند در اينجا نيز دل‌مشغوليهاي زندگي مادي، كه گرفتاري هميشگي ماست، دلها را به خود سرگرم كند. با ياد خدا، با انابه و تضرع، با عزم راسخ بر راستي و درست‌كرداري و درست‌انديشي، و با كمك خواستن از خداوند، دلِ مشتاق خود را در فضاي توحيد و معنويتِ ناب، به پرواز درآورند و براي پايداري در راه خدا و صراط مستقيم، توشه بگيرند.
    اينجا كانون توحيد حقيقي و خالص است. در اينجا است كه ابراهيم‌ خليل عليه‌السلام، با آوردن پاره‌ي تن خود به قربانگاه،‌ مظهري از توحيد را كه غلبه بر نفس خود و تسليم محض در برابر امر الهي است،‌ براي همه‌ي موحدان در سراسر تاريخ جهان به يادگار گذاشت. و در اينجاست كه حضرت محمد مصطفي صلي‌الله‌عليه‌و‌آله در برابر مستكبران زمان و خداوندان زر و زور،‌ پرچم توحيد را برافراشت و بيزاري از طاغوت را در كنار ايمان به خدا، شرط نجات و رستگاري شمرد: فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقي ..
    حج، بازخواني و فراگيري اين درسهاي بزرگ است. برائت از مشركان و بيزاري از بتها و بُتگران،‌ روح حاكم بر حجّ مؤمنان است. جاي‌جايِ حج،‌ نمايشگر دل‌‌سپردن به خدا و سعي و تلاش در راه او،‌ و برائت از شيطان و رمي و طرد او و جبهه‌گيري در برابر اوست. و جاي‌جاي حج، مظهر اتحاد و انسجام اهل‌قبله و رنگ‌باختنِ‌ تفاوتهاي طبيعي و اعتباري، و برجسته‌شدن وحدت و برادري حقيقي و ايماني آنها است.
    اينها درسهائي است كه ما مسلمانان از هر نقطه‌‌‌ي جهان بايد فرا گيريم و بر اساس آن براي زندگي و آينده‌ي خود برنامه‌ريزي كنيم.
    قرآن،‌ جبهه‌گيري مقتدرانه در برابر دشمنان، عطوفت و مهرباني در ميانه‌ي مؤمنان وعبوديت وخشوع دربرابرخداوندرا سه‌نشانه‌ي جامعه‌ي اسلامي دانسته است:
    محمدٌ رسول‌الله والذين معه اشداء علي الكفار، رحماء بينهم، تراهم ركعاً سجداً يبتغون فضلاً‌ من الله و رضواناً.. اين، سه ركن اصلي براي برافراشتن پيكره‌ي عزتمند و باشكوه امت اسلامي است.
    همه‌ي آحاد مسلمان با توجه به اين حقيقت،‌ ميتوانند آسيبهاي كنوني دنياي اسلام را به درستي بشناسند.
    امروز دشمن غدّار امت اسلامي، گردانندگان مراكز استكباري و قدرتهاي فزوني‌طلب و متجاوزي ميباشند كه بيداري اسلامي را تهديدي بزرگ براي منافع نامشروع و سلطه‌ي‌ ظالمانه‌ي خود بر دنياي اسلام ميدانند. همه‌ي ملتهاي مسلمان و پيشاپيش آنان،‌سياستمداران و علماي دين و روشنفكران و رهبران ملي كشورها،‌بايد در برابر اين دشمن متجاوز، صف متّحد اسلامي را با استحكام هرچه بيشتر تشكيل دهند. بايد همه‌ي عناصر قدرت را در خود گرد آورند و امت اسلامي را به درستي مقتدر سازند. دانش و معرفت،‌ تدبير و هشياري، احساس مسئوليت و تعهد، توكل و اميد به وعده‌ي الهي، چشم‌پوشيدن از خواستهاي حقير و كم‌بها در برابر كسب رضاي خدا و عمل به وظيفه.. اينها عناصر اصلي اقتدار امت اسلامي است كه او را به عزّت و استقلال و پيشرفت مادي و معنوي ميرساند و دشمن را در زياده‌خواهي و دست‌اندازي به كشورهاي اسلامي ناكام ميسازد.
    عطوفت در ميانه‌ي مؤمنان، ركن دوم و نشانه‌ئي ديگر براي وضعيت مطلوب امت اسلامي است. تفرقه و ستيزه‌جوئي ميان بخشهاي امت مسلمان، بيماري خطرناكي است كه بايد با همه‌ي توان به درمان آن پرداخت. دشمنان ما از ديرباز در اين عرصه نيز به تلاش گسترده و بي‌وقفه دست زده‌اند و امروزه كه بيداري اسلامي،‌آنان را وحشتزده كرده است، تلاش خود را شدت بخشيده‌اند. همه‌ي سخنِ دلسوزان آن است كه تفاوتها نبايد به تضاد تبديل شود، و چندگونگي نبايد به ستيزه‌گري بينجامد.
    امسال را ملت ايران سال انسجام اسلامي ناميد. اين نام‌گذاري بر اثر آگاهي از توطئه‌هاي شدت‌يافته‌ي دشمنان براي اختلاف‌افكني ميان برادران بود. در فلسطين،‌ در لبنان،‌ در عراق،‌ در پاكستان و افغانستان، اين توطئه‌ها كارگر شد و بخشي از مردم يك كشور مسلمان،‌ در برابر بخشي ديگر به جنگ و ستيز برخاستند و خون يكديگر را ريختند. در همه‌ي اين حوادث تلخ و مصيبت‌بار،‌ نشانه‌هاي توطئه‌ آشكار بود و چشمهاي تيز‌بين، دست دشمن را مشاهده كردند.
    فرمان: «رحماء بينهم» در قرآن به معني ريشه‌كني اين ستيزه‌گريها است. شما در اين روزهاي پرشكوه و در مناسك گوناگون حج،‌ مسلمانان را از همه‌جا و از مذاهب گوناگون، مي‌بينيد كه گرد يك خانه ميگردند؛ به سوي يك كعبه نماز ميگزارند؛‌ نماد شيطانِ رجيم را با هم سنگباران ميكنند؛ در نماد قرباني كردن تمنيّات و هوسهاي نفساني به يك‌گونه رفتار ميكنند؛ در ميعاد عرفات و مشعر در كنار يكديگر به تضرع ميپردازند.. مذاهب اسلامي در اصلي‌ترين و بيشترين فرائض و احكام و عقايد، به همين اندازه به يكديگر نزديك‌اند. با اين حال، چرا بايد تعصبها و پيشداوريها ميان آنان آتش‌افروزي كند و دست خيانتكار دشمن، به اين آتش خانمانسوز دامن بزند. امروز كساني با كوته‌بيني و بي‌خِردي،‌ به بهانه‌هاي واهي، جماعت بزرگي از مسلمانان را مشرك ميشمارند و حتي خون آنان را مباح ميدانند. اينها چه بدانند و چه ندانند، در خدمت شرك و كفر و استكبارند. چه بسا كسانيكه احترام به بارگاه پيامبر اعظم صلي‌الله‌عليه‌وآله و اولياء و ائمه دين عليهم‌السلام را كه تكريم دين و دينداري است، شرك و كفر ناميدند اما خود در خدمت درگاه كافران و ستمگران درآمدند و به هدفهاي پليد آنان كمك كردند.
    عالمان راستين و روشنفكران متعهد و زمامداران صادق بايد با اينگونه پديده‌هاي خطرناك مبارزه كنند.
    وحدت و انسجام اسلامي امروز يك فريضه‌ي حتمي است كه با همكاري خردمندان و دلسوزان ميتواند راه‌هاي عملي آن پيموده شود.
    اين دو ركن عزت، يعني از سوئي مرزبندي و جبهه‌‌گيري مقتدرانه در برابر استكبار، و از سوئي تراحم و همگرائي و برادري ميان مسلمانان،‌ آنگاه كه با ركن سوم،‌ يعني خشوع و تعبد در برابر پروردگار همراه شود،‌امت اسلامي در راهي كه مسلمين صدر اسلام را به اوج عظمت و عزت رسانيد،‌ پي درپي به پيش خواهد رفت و ملتهاي مسلمان از عقب‌ماندگي حقارتباري كه در قرنهاي اخير بر آنان تحميل شده نجات خواهنديافت. طليعه‌ي اين حركت بزرگ آغاز شده و امواج بيداري در همه‌ جاي دنياي اسلام كمابيش به حركت درآمده است. رسانه‌ها و تبليغات دشمن و عواملش ميكوشند هر جنبش آزاديخواهانه و عدالت‌طلب را در هر نقطه‌ي جهان اسلام به ايران يا به شيعي‌گري نسبت دهند، و ايران اسلامي را كه نخستين پرچمدار پيروز بيداري اسلامي است، مسئول ضرباتي بدانندكه از سوي غيرتمندان كشورهاي مسلمان در عرصه‌ي سياست يا فرهنگ بر آنان وارد ميشود. آنان حماسه‌ي بي‌نظير حزب‌الله در جنگ 33روزه،‌ ايستادگي مدبرانه‌ي ملت عراق كه به تشكيل مجلس و دولتي نادلبخواه اشغالگران منتهي شد،‌ صبر و استقامت اعجاب‌انگيز دولت قانوني فلسطين و ملت فداكار آن و بسياري از آيات تجديد حيات اسلام در كشورهاي مسلمان را، با تهمتهائي همچون ايرانيگري يا شيعيگري متهم ميسازند تا حمايت يكپارچه‌ي دنياي اسلام را دچار محذور كنند. ولي اين ترفند نخواهد توانست با سنت الهي كه پيروزي مجاهدان في‌سبيل‌الله و نصرت‌دهندگان دين خدا است، پنجه درافكند.
    آينده از آن امت اسلامي است،‌ و يكايك ما ميتوانيم به سهم خود و بقدر توان و ظرفيت و مسئوليت خود، آن آينده را نزديكتر سازيم.
    مراسم حج، براي شما حج‌گزارانِ نيكبخت، فرصت بزرگي است تا خود را بيش از گذشته آماده‌ي اداي اين دين كنيد.
    اميد است توفيق الهي و دعاي حضرت مهدي موعود عجل‌الله له الفرج، شما را در اين هدف بزرگ ياري دهد.
    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
    السيدعلي الحسيني الخامنه‌ئي
    4 ذي‌الحجة
    1428 هجري
    24 آذر 1386
    :icon_pf(57):

صفحه 42 از 52 نخستنخست ... 22232425262728293031323334353637383940414243444546474849505152 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •