صفحه 52 از 52 نخستنخست ... 2323334353637383940414243444546474849505152
نمایش نتایج: از شماره 511 تا 514 , از مجموع 514

موضوع: بیانات مقام معظم رهبری از سال 79 تا 88

  1. #511
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 بيانات در ديدار مردم به مناسبت عيد غدير15/ 09/ 88

    بيانات در ديدار مردم به مناسبت عيد غدير
    15/ 09/ 88
    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏
    تبريك عرض ميكنم اين عيد سعيد، اين روز بزرگ، اين حادثه‌ى عظيم تاريخى را به همه‌ى شما برادران و خواهران عزيز؛ به همه‌ى ملت ايران، به همه‌ى شيعيان و همه‌ى مسلمانان جهان.

    عيد غدير را فرموده‌اند: «عيد اللَّه الاكبر»؛ از همه‌ى اعياد موجود در تقويم اسلامى اين عيد بالاتر است؛ پرمغزتر است؛ تأثير اين عيد از همه‌ى اين اعياد بيشتر است. چرا؟ چون تكليف امت اسلامى در زمينه‌ى هدايت، در زمينه‌ى حكومت، در اين حادثه‌ى غدير معيّن شده است. حرفى نيست كه بر طبق توصيه‌ى پيامبر اعظم در غدير عمل نشد - پيغمبر هم طبق بعضى از روايتها خبر داده بود كه عمل نخواهد شد - اما مسئله‌ى غدير، مسئله‌ى ايجاد يك شاخص است، يك معيار و ميزان است. تا آخر دنيا مسلمانان ميتوانند اين شاخص را، اين معيار را جلوى خودشان قرار بدهند و تكليف مسير عمومىِ امت را معيّن كنند. اينى كه پيغمبر اكرم حساسترين زمان را براى اعلام مسئله‌ى ولايت انتخاب كرد، اين انتخابِ پيغمبر نبود، انتخابِ خداى متعال بود. از طرف پروردگار وحى رسيد كه: «بلّغ ما انزل اليك من ربّك».(1) نه اينكه پيغمبر مسئله‌ى امامت و ولايت را از سوى پروردگار قبلاً نميدانست؛ چرا، از اولِ بعثت براى پيغمبر مسئله روشن بود. بعد هم حوادث گوناگون اين بيست و سه سال، آنچنان اين حقيقت را عريان كرد و آشكار كرد كه جاى ترديدى باقى نميگذاشت؛ اما اعلان رسمى بايد در حساس‌ترين زمان اتفاق مى‌افتاد و به دستور پروردگار اتفاق افتاد: «بلّغ ما انزل اليك من ربّك و أن لم تفعل فما بلّغت رسالته»؛(2) يعنى اين يك رسالت الهى است كه بايد بگوئى. بعد هم كه در غدير خم، در نزديكى جحفه، نبى مكرم مردم را متوقف كردند، كاروانهاى حجاج را جمع كردند و اين مطلب را اعلان كردند، آيه‌ى شريفه آمد كه: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى»؛(3) نعمت كامل شد، دين كامل شد. در سوره‌ى مبارك مائده قبل از آيه‌ى «اليوم اكملت»، اين آيه‌ى مبارك است: «اليوم يئس الّذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون»؛(4) امروز روز يأس و نااميدى دشمنان است؛ يعنى معيار مشخص شد، شاخص معلوم شد؛ امت هر وقت بخواهند، هر وقت چشم خود را بر حقيقت باز كنند، شاخص را خواهند ديد، معيار را مشاهده خواهند كرد، ترديدى باقى نخواهد ماند. اهميت غدير اين است.

    قضيه‌ى امامت و ولايت آنچنانى كه در تاريخ اسلام هم مشخص است، معلوم است، يك قضيه‌ى الهى است. اين جور نيست كه پيغمبر اكرم با محاسبه‌ى شخصى خود، اميرالمؤمنين را انتخاب كرده باشد؛ اگرچه همه‌ى محاسبات شخصى هم هر كسى را به همين نتيجه ميرساند كه جانشين پيغمبر على است؛ اما اقدام پيغمبر، يك اقدام الهى بود. از اوائل بعثت، آن وقتى كه پيغمبر اكرم خود را در مكه بر قبائل گوناگون عرب عرضه كرد، اسلام را بر آنها عرضه كرد - كه اين يك ماجراى مفصلى است در تاريخ قبل از هجرت، در اوائل بعثت - به اين قبيله رفت، به آن قبيله رفت، رئيس يكى از قبائل كه در تاريخ مشخص شده است - اينها جزو مسلّمات تاريخ است و مسئله‌ى شيعه و سنى در بيان اين وقايع نقشى ندارد؛ خود برادران اهل سنت اين را نقل كرده‌اند - به پيغمبر عرض كرد كه ما حاضريم دسته‌جمعى به اسلام ايمان بياوريم، به يك شرط؛ آن شرط اين است كه بعد از تو، اين كار در اختيار ما باشد؛ رئيس قبيله‌ى ما بشود جانشين تو. در تاريخ دارد كه پيغمبر در پاسخ اين شخص فرمود: نه، «هذا امر سماوىّ»؛ اين يك مطلبى است كه در اختيار من نيست؛ اين آسمانى است، در اختيار خداست. آنها هم ايمان نياوردند و رفتند. پس مسئله‌ى خلافت پيغمبر بر اساس وحى الهى است؛ بر اساس اراده‌ى پروردگار است، دست پيغمبر هم نبود. اما اگر پيغمبر اكرم ميخواست انتخاب بكند، چه كسى را بايد انتخاب بكند؟ آن كسى بايد قاعدتاً مورد گزينش نبى مكرم قرار بگيرد كه همه‌ى معيارهاى اساسى اسلام در او در حد كامل باشد. خب، حالا اميرالمؤمنين را همه‌ى مسلمانان عالم در محاسبه‌ها بسنجند - درست است كه احاديث گوناگونى در فضيلت برخى از صحابه نقل شده است - معيارها را نگاه كنند، پهلوى هم بگذارند، رديف كنند، اينها را با قرآن و با سنت مسلّم مقايسه كنند، ببينند چه كسى برگزيده خواهد شد. علم اميرالمؤمنين، كه علم يكى از معيارهاست؛ پيغمبر اكرم درباره‌ى اميرالمؤمنين طبق نقل همه‌ى مسلمانان - شيعه و سنى - ميفرمود: «انا مدينة العلم و علىّ بابها»،(5) از اين بالاتر چه شهادتى؟ درباره‌ى جهاد اميرالمؤمنين، خداى متعال: «و من النّاس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللَّه»،(6) آيه نازل شده است در مورد مجاهدت اميرالمؤمنين و ايثار اميرالمؤمنين؛ درباره‌ى كس ديگرى اين آيه نازل نشده است. درباره‌ى انفاق اميرالمؤمنين: «و يطعمون الطّعام على حبّه مسكينا و يتيما و اسيرا»؛(7) اميرالمؤمنين و خاندان مكرم نزديك او مشمول اين آيه‌اند. «انّما وليّكم اللَّه و رسوله و الّذين امنوا الّذين يقيمون الصّلاة و يؤتون الزّكاة و هم راكعون».(8) همه گفته‌اند اين، درباره‌ى اميرالمؤمنين است. اين معيارها - معيارهاى متعددى كه در اسلام، معيار برگزيدگى است، معيار برترى است - از علم و تقوا و انفاق و ايثار و جهاد و بقيه‌ى معيارهائى كه در اسلام وارد شده است، همه و همه، يكى يكى با اميرالمؤمنين تطبيق ميكند. كيست كه بتواند اين چيزها را در على بن ابى‌طالب (عليه‌السّلام) انكار كند؟

    دعوت ما از همه‌ى مسلمانان عالم اين است كه اين حقائق را مورد تأمل قرار بدهند. ما در عالم وحدت امت اسلامى هيچ اصرارى نداريم كه يك فرقه عقائد يك فرقه‌ى ديگر را حتماً قبول كنند؛ نه، وحدت به معناى اين نيست. وحدت به معناى اين است كه با عقائد مختلف، شعب مختلف، مشتركات را بگيرند، موارد محل اختلاف را وسيله‌ى برادركشى و جنگ و دشمنى قرار ندهند؛ مسئله‌ى وحدت اين است.

    اما به عنوان بيان حقيقت و طلب حقيقت، اين يك درخواست منطقى است از همه‌ى مسلمانان: بروند تحقيق كنند، ملاحظه كنند، آنچه را كه محققين شيعه نوشتند، علماى بزرگ شيعه در زمان خود ما جمع كردند، نوشتند، تحقيق كردند، در دنياى اسلام آنها را عرضه كردند، نوشته‌ى آنها مورد تقدير علماى اسلام، روشنفكران اسلام، برجستگان اسلام قرار گرفته است، اينها را ملاحظه كنند؛ خودشان را محصور نكنند، محروم نكنند. كتابهاى مرحوم سيد شرف‌الدين عاملى (رضوان اللَّه عليه)، كتاب شريف الغدير تأليف علامه‌ى امينى، اينها حقايقى است كه جمع شده است. مسئله‌ى غدير يك مسئله‌ى مسلّم تاريخى است. در ده‌ها كتاب، مرحوم امينى ده‌ها طريق از طرق اهل سنت را نقل ميكند كه ماجراى غدير را به همين شكل كه ما نقل ميكنيم، نقل كرده‌اند. اين چيزى نيست كه فقط در كتابهاى ما باشد. حالا در معناى مولا، بعضى ممكن است خدشه كنند، بعضى خدشه هم نميكنند. ماجرا يك ماجراى حقيقى، واقعى و بيان معيار است؛ مشخص است كه اميرالمؤمنين على بن ابى‌طالب (عليه آلاف التّحيّة و السّلام) يك قله‌ى مرتفع است؛ هم براى حاكم اسلامى و حكومت اسلامى، هم براى هر فرد مسلمان.

    جوانى آن بزرگوار، الگوست براى جوانهاى امت اسلام؛ آنجور با صفا و صداقت و بصيرت، حقيقت را ديدن، شناختن، به دنبال آن دويدن، از آن با همه‌ى وجود دفاع كردن، ميدانهاى خطر را طى كردن، خطر را نديده گرفتن و به هيچ انگاشتن، از راه صحيح يك سر سوزن منحرف نشدن، چشم به پيغمبر داشتن، «يحذو حذو الرّسول»؛(9) دنبال پيغمبر قدم به قدم حركت كردن، در مقابل امر الهى و اوامر پيغمبر تسليم محض بودن، در عين حال لحظه به لحظه بر دانش خود افزودن، عمل را با علم خود منطبق كردن در همه‌ى آنات زندگى. اين، جوانى اميرالمؤمنين است. دوره‌ى ميان‌سالى و سالخوردگى اميرالمؤمنين هم مشحون از امتحانهاى دشوار، امتحانهاى عجيب و غريب است و در همه‌ى اينها آن صبر عظيم، صبر جميل؛ مصلحت اسلام را - آنجائى كه مصلحت اسلام در خطر است - بر همه چيز ترجيح دادن، حتّى بر حق مسلّم خود. اميرالمؤمنين ميتوانست آن وقتى كه احساس ميكرد حق او ضايع ميشود، قيام كند؛ على كه از كسى نميترسيد. او كسى بود كه اگر جلو هم مى‌افتاد، مطمئناً كسانى دنبال او حركت ميكردند؛ اما «فأمسكت بيدى يدى حتّى رأيت راجعة النّاس قد رجعت عن الإسلام يدعون إلى محق دين محمّد (صلّى اللَّه عليه و آله)»(10) ميفرمايد: ديدم انگيزه‌هاى مخالف با اصل دين، دارد در دلها زنده ميشود، دشمنانى هستند، مخالفينى هستند، ميخواهند از موقعيت استفاده كنند، لذا من آمدم وسط ميدان، از اصل دين دفاع كردم؛ از حق خود گذشتم و عبور كردم. مصلحت اسلام را اينجور با همه‌ى وجود رعايت ميكند. آن وقتى هم كه نوبت حكومت و سياست به حسَب تقدير الهى به او ميرسد، مردم مراجعه ميكنند، اصرار ميكنند، از آن حضرت ميخواهند كه زمام قدرت را در دست بگيرد، مقتدرانه وارد ميدان ميشود؛ «لايخاف فى اللَّه لومة لائم»؛(11) از هيچ چيز نميترسد، هيچ ملامتى او را از راه بر نميگرداند. يك الگوى كامل؛ اين اميرالمؤمنين است؛ اين آن انسان والائى است كه شيعه براى او اين ارج و مقام را قائل است. اين را خوب است همه‌ى امت اسلامى توجه كنند.

    حادثه‌ى غدير به نگاه مرحوم علامه‌ى امينى (رضوان اللَّه تعالى عليه) صاحب كتاب الغدير و بعد در نگاه مرحوم شهيد مطهرى (رضوان اللَّه عليه) وسيله‌ى وحدت امت اسلامى است. گمان نكنند بعضى كه حادثه‌ى غدير مايه‌ى اختلاف است؛ نه. امروز ببينيد كه بيش از هميشه - در گذشته هم بوده است - شيعه را متهم ميكنند. ببينند مسئله‌ى تشيع برآمده‌ى از يك اعتقاد صحيحِ سالمِ خالصِ نسبت به وحى الهى است - اين است معناى تشيع - اعتقاد به ارزشهاست، اعتقاد به معيارهاست، ملاك قرار دادن معيارهائى است كه قرآن آنها را ملاك قرار داده است. حالا يك مشت ياوه‌گوى هرزه‌گو در گوشه و كنار دنياى اسلام شيعه را متهم كنند به آن چيزى كه شيعه فرسنگها از آنها دور است؛ مسئله‌ى ساختگى بودن و جعلى بودن و بعداً به وجود آمدن و سياسى بودن و اين حرفها را پيش بياورند! نه، مسئله‌ى غدير خط بطلان ميكشد بر همه‌ى اينها.

    چه سودى ميبرند آن كسانى كه سعى ميكنند اين جمعيت و اين جريان عظيم اسلامى را از محدوده‌ى اسلام بيرون نشان بدهند، كه سياستها امروز دنبال آنهايند. امروز سياستها همين را ترويج ميكنند؛ چرا؟ چون شيعه به بركت روح ولايت توانسته است كارى را بكند كه همه‌ى مسلمانان آرزوى آن را داشته‌اند. همه‌ى مسلمانان خيرخواه و دلسوز و علاقه‌مند آرزو ميكردند كه يك روزى اسلام با همان تماميت و حقانيت بر كرسى قدرت بنشيند. روشنفكران مسلمان در اين يكى دو قرن اخير در حسرت چنين روزى زندگى كردند و در حسرت او از دنيا رفتند. امروز اين را شيعه به وجود آورده است؛ اين حاكميت اسلامى را، اين عظمت اسلامى را، اين عزت اسلامى را. اين، به بركت روح ولايت است. دشمن اين را مى‌بيند، ميخواهد دوْر شيعه را، دوْر اهل ولايت را خالى كند. لذا امروز اتهامات عليه تشيع از هميشه بيشتر است. در طول تاريخ بوده‌اند افراد كج‌فهم و كج‌تابى كه عليه شيعه حرف زدند، اتهامات وارد كردند، دروغهائى ساختند؛ اما امروز از همه‌ى آن اتهامات، حجمِ اتهامات بيشتر است و اينها دست سياستهاست؛ چرا اين را نميفهمند؟

    ما هم بايد بفهميم؛ ما شيعيان هم بايد بفهميم؛ بدانيم سياست استكبار امروز، جدا كردن شيعه از غير شيعه است، جدا كردن گروه‌هاى مسلمان از يكديگر و به جان هم انداختن گروه‌هاى مسلمان است. ما بايد كمك نكنيم به اين هدف؛ ما بايستى نگذاريم دشمن به اين هدف برسد؛ هم ما موظفيم، هم غير شيعه؛ آن كسانى كه شيعه نيستند؛ جمعيتها و مذاهب غير شيعه در اسلام. همه اين را بدانند: امروز شيعه است كه در ايران اسلامى، اين پرچم اقتدار اسلامى و عزت اسلامى را بلند كرده است و بر روى دست گرفته و استكبار احساس عجز ميكند؛ اين يك واقعيت است؛ اين يك واقعيت است. اين توطئه‌هائى كه در اين سى سال عليه نظام جمهورى اسلامى از سوى دشمنان گوناگون - البته در رأس آنها آمريكا و خبيث‌ترين آنها انگليس - انجام دادند، به خاطر اين است كه اينها مرعوبند؛ از حركت اسلامى، از بيدارى اسلامى، از به خود آمدن دنياى اسلام ميترسند؛ ميدانند كه اگر دنياى اسلام به خود بيايد، توجه كند، احساس استقلال كند، احساس هويت كند، احساس عزت بكند، اين منطقه‌ى حساس دنيا كه در اختيار مسلمانان است - كه حساس‌ترين مناطق دنيا، همين منطقه‌ى مسلمان‌نشين است - از تحت سيطره‌ى استكبار بيرون خواهد رفت؛ از اين ميترسند. چون ميترسند، توطئه ميكنند؛ ابزارهاى گوناگون را به كار ميگيرند. امروز سردمداران سياستهاى استكبارى - آمريكا و صهيونيستها و بقيه‌ى مستكبرين - همه‌ى توان خودشان را به كار گرفته‌اند، بلكه بتوانند ملت ايران را، نظام جمهورى اسلامى را منزوى كنند، بى‌اثر كنند؛ نتوانسته‌اند و به توفيق الهى، به فضل الهى، به حول و قوه‌ى الهى باز هم نخواهند توانست.

    در همين قضيه‌ى هسته‌اى شما ملاحظه كنيد، كارشان به اينجا رسيده است كه دروغ‌پراكنى كنند، افكار عمومى دنيا را گمراه كنند و دروغ بسازند. مسئله، مسئله‌ى فلان راديو و فلان دستگاه تبليغاتى نيست، مجموعه‌ى سياستمداران غربى متأسفانه - يعنى همان مجموعه‌ى مؤثر كه بيشتر هم تحت تأثير صهيونيستها هستند - شده كارشان اين: گمراه كردن افكار عمومى، دروغ‌پردازى كردن، شعارهاى دروغين ساختن. ما ميخواهيم از اين رؤساى كشورها؛ اينقدر دروغ نگويند. اين دولتهاى غربى، دولت آمريكا، دولت انگليس، بعضى ديگر از دولتهاى اروپائى، اينقدر افكار عمومى دنيا را گمراه نكنند. اين دروغها به ضرر خودشان تمام خواهد شد؛ امتحان كردند، ديدند. وقتى دروغ گفتند، خلاف گفتند، بعد حقيقت آشكار شد، آبروئى براى آنها نميماند؛ كما اينكه در بعضى از موارد همين اتفاق افتاد؛ دروغى گفتند، افكار عمومى را گمراه كردند، كارهائى را بر اساس آن انجام دادند، بعد حقيقت روشن شد. ملتهاى خودشان گريبان خود اينها را خواهند گرفت.

    در قضيه‌ى هسته‌اى آنچه كه ايران به دنبال آن است، دانش مورد نياز است؛ دانشى كه اگر امروز ملت ايران آن را دنبال نكند، فردا دير خواهد بود؛ فردائى كه نفتى به كار نباشد و همه‌ى چرخهاى اقتصادى دنيا بر اساس نيروى هسته‌اى حركت كند و ملت ايران دستش خالى باشد؛ بنشيند منتظر كه ديگران به او كمك كنند؛ آنها اين را ميخواهند. مسئله‌ى هسته‌اى ما اين است؛ من بارها گفته‌ام.

    ما امروز براى دانش هسته‌اى كه براى ما مهم است، كار ميكنيم كه بيست سال ديگر، سى سال ديگر، فرزندان ما، جوانان ما، نسل آينده، ملت بزرگ ايران، آن روز دستش به طرف غربيها دراز نباشد. غربيها امروز كه نفت مال ماست، از زمين ما نفت استخراج ميشود و به آنها داده ميشود، دارند براى همين نفت به ما زور ميگويند! - امروز اين نفتى كه از چاه‌هاى اين منطقه بيرون مى‌آيد، سودش براى دولتهاى غربى از سودش براى كشورهاى نفت‌خيز بيشتر است! - امروزى كه نفت مال ماست، در اختيار ماست، دست ماست، زورگوئى ميكنند، فردا كه ما بخواهيم انرژى هسته‌اى را از خود آنها بگيريم، شما ببينيد چه بر سر ملتها مى‌آيد. نظام جمهورى اسلامى فكرِ آن روز را ميكند. لذا امروز اصرار ميكند كه ما بايستى اين علم را، اين فناورى را، اين دانائى را، اين تمكّن را براى خودمان كسب كنيم. آن وقت جنجال راه مى‌اندازند در دنيا كه چرا ميخواهيد شما اين را كسب كنيد؟ و تهمت ميزنند، افكار عمومى را گمراه ميكنند كه اينها دنبال بمب اتمند، اينها فلانند.

    ...(12) معلوم است. توجه كنيد! معلوم است كه اين حق مسلّم ملت ايران است. منتها مسئله در اين است كه مستكبران عالم، براى اينكه اين حق مسلّم را از دست ملت ايران بگيرند، با انواع حيل و ترفندها و تبليغات در كارند كه اين اقدام را انجام بدهند. بايد بصير بود؛ بايد آگاه بود؛ بايد هوشيار بود. ملتها در مسير خودشان، در موارد حساس بايد بفهمند دشمن دارد چه كار ميكند. وقتى مى‌بينند از عهده‌ى يك ملت با برخورد نظامى بر نمى‌آيند، با برخوردهاى تهديدآميز و ارعاب‌آميز بر نمى‌آيند، آن وقت شروع ميكنند از طرق ديگر اخلال كردن؛ اين را بفهميم. ايجاد اختلاف، ايجاد دشمنى، بهانه‌جوئى.

    امروز تبليغات استكبار جهانى از جمله‌ى چيزهائى كه بر آن تمركز ميكند، همين وجود اختلافات در داخل كشور است. يك عده‌اى پيش خدا بايد جواب بدهند؛ پيش خدا جواب بدهند كه كارى بكنند كه دشمن از او برداشت تفرق بكند در داخل كشور و جرى بشود. مسئله اين است كه دشمن را بشناسيم؛ ترفند دشمن را بفهميم؛ بدانيم كه چه داريم ميگوئيم و دشمن چگونه ممكن است از هر كلمه‌ى ما استفاده بكند و جرى بشود، تشويق بشود، روحيه پيدا كند و راه‌ها را براى دخالت خود، نفوذ خود، باز كند؛ اينها چيزهائى است كه بايد توجه داشت.

    البته ملت ما بحمداللَّه ملت صبور و غيور و داراى استقامتى است؛ اين را ثابت كرده است. ملت ما در طول اين سى سال و قبل از اين سى سال در دوران انقلاب، اين را نشان داده است؛ ما صبوريم. حالا سركردگان استكبار و سخنگويان آنها هِى توى تبليغاتشان ميگويند صبر ما دارد به آخر ميرسد، ما ديگر طاقتمان دارد تمام ميشود - آنها در مقابل ايران ميگويند - شما صبرى نكرديد در مقابل ملت ايران؛ كجا شما صبر كرديد؟ هر جا هر كار توانستيد، كرديد؛ هر كارى از دستتان بر مى‌آمده است، عليه ملت ايران انجام داده‌ايد. شما كِى صبر كرديد؟ توطئه نكرديد؟ تبليغات نكرديد؟ تحريم اقتصادى نكرديد؟ حمله‌ى نظامى نكرديد؟ سگهاى زنجيرى خودتان را رها نكرديد در منطقه؟ - يعنى اسرائيل غاصب عليه نظام جمهورى اسلامى - كِى شما صبر كرديد كه حالا ميگوئيد صبر ما دارد تمام ميشود؟! صبور، ملت ايران است. مائيم كه صبر كرديم، مائيم كه ايستادگى كرديم، مائيم كه توطئه‌ى شما، تبليغات شما، هياهوى شما را نديده گرفتيم، راه خودمان را ادامه داديم. و اين ملت همين راه را، همين راهى كه انگشت اشاره‌ى امام بزرگوار ما، امام راحل ما، به ما نشان داد، با همه‌ى وجود، به كمك الهى، با همت اين جوانها طى خواهد كرد و ان‌شاءاللَّه به آن قله‌ى نهائى هم خواهد رسيد.

    تلاش را رها نكنيد، جوانان عزيز! كار را رها نكنيد، بصيرت را رها نكنيد. اميرالمؤمنين الگوست؛ الگوى شما جوانهاست. علم اميرالمؤمنين، تقواى اميرالمؤمنين، پاكدامنى اميرالمؤمنين، الگوست. اينها را رها نكنيد. جهاد در راه خدا را، تلاش در راه خدا را - كه هر ميدانى، جهاد متناسب خودش را دارد - رها نكنيد و بدانيد كه فرداى اين كشور از امروز اين كشور بمراتب ان‌شاءاللَّه بهتر خواهد بود. و اين فردا متعلق به شماست. و روح اميرالمؤمنين (عليه آلاف التّحيّة و الثّناء) و دعاى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه)، ان‌شاءاللَّه پشتيبان شما خواهد بود.

    :icon_pf(57):

  2. #512
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 بيانات‌ در ديدار دانش‌آموزان در آستانه 13 آبان‌12/ 08/ 88

    بيانات‌ در ديدار دانش‌آموزان در آستانه 13 آبان‌
    12/ 08/ 88
    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏
    خوشامد عرض ميكنم به همه‌ى شما جوانان عزيز، دانشجويان، دانش‌آموزان و خانواده‌هاى معظم شهيدان.

    روز 13 آبان را ملت ما و مسئولين ما نامگذارى كردند: روز مبارزه‌ى با استكبار جهانى. مبارزه يك امر مهم و پيچيده است. با هر پديده‌اى يك جور ميشود مبارزه كرد. با دشمنى كه در مرزها به كشور حمله ميكند، يك جور بايد مبارزه كرد؛ با دشمنى كه شيوه‌هاى امنيتى را به كار ميبرد، يك جور بايد مبارزه كرد؛ با دشمنى كه اساس يك ملت را، يك جامعه و يك كشور را تهديد ميكند و از بنِ دندان با يك ملت دشمنى ميورزد و انواع روشها را به كار ميبرد هم يك جور بايد مبارزه كرد. يك مبارزه‌ى صحيح، منطقى و معقول و در عين حال قاطع، احتياج دارد به چند چيز:

    يكى انگيزه‌ى برخاسته از ايمان است. با دستور نميشود ملتى را، جوانانى را وادار كرد به ايستادگىِ در يك ميدان دشوار. بايد انگيزه از دل بجوشد؛ آن هم انگيزه‌ى ناشى از ايمان. اين در جوانهاى ما امروز به حد كافى وجود دارد؛ من با اطلاع عرض ميكنم، با آشنائى با نسل جوانمان و قشر جوانمان عرض ميكنم: امروز جوانهاى ما از آن روزى كه در سال 57، رژيم پهلوى - رژيم دست‌نشانده‌ى آمريكا - به جوانان ما تو همين خيابانها حمله كرد و خون آنها را ريخت، انگيزه‌ى‌شان بيشتر است و كمتر نيست.

    از آن روزى هم كه يك عده جوان رفتند سفارت آمريكا را كه مركز و پايگاه توطئه‌ى عليه انقلاب شده بود تسخير كردند، امروز جوانان ما انگيزه‌شان كمتر نيست؛ اگر بيشتر نباشد. علت هم واضح است؛ چون سى سال تجربه، متراكم در تاريخ اين ملت ثبت شده است. ذهن بيدار جوان، چشم باز جوان، ولو آن روزها را نديده است؛ اما اين تجربه‌ها را تحويل ميگيرد. نسل به نسل تجربه‌هاى يك ملت غنى‌تر، عميق‌تر و مفيدتر ميشود. پس جوانان امروز ما از لحاظ انگيزه هيچى كسر ندارند. صرف‌نظر از يك عده انقلابى فرسوده‌ى پشيمان كه به دلائل گوناگون، زندگى راحت را، سازش را ترجيح دادند، يا به ساز دشمن رقصيدن را عيب ندانستند، جوانِ كشور، توده‌ى ملت كه اكثريت هم جوان هستند، اين انگيزه‌ى عميق را دارند. من به شما عرض كنم: اگر امروز حادثه‌اى مثل جنگ تحميلى كه در سال 59 پيش آمد، در كشور ما بُروز كند، هجوم جوانان به جبهه و داوطلبى آنها براى مواجهه‌ى با دشمنِ آشكار و رو به رو، از سال 59 و 60 بمراتب بيشتر خواهد بود.

    يك عنصر ديگرى كه لازم است، بصيرت است. اينى كه ملاحظه ميكنيد بنده مكرر در ديدار جوانها، دانشجويان، قشرهاى مختلف مردم، بر روى بصيرت تكيه ميكنم، براى اين است كه در وضع بسيار مهم امروزِ دنيا و موقعيت استثنائى كشور عزيز ما - امروز در دنيا كه موقعيت ممتازى است - هرگونه حركت عمومى به يك بصيرت عمومى احتياج دارد. البته من اين را هم به شما بگويم: امروز بصيرت جوانهاى ما هم از جوانان آن روزگارِ اول انقلاب و در اثناى انقلاب، يقيناً بيشتر است. خيلى چيزها را شما امروز ميدانيد، براى شما جزو واضحات است، كه آن روزها بايد براى جوانها، آنها را شرح ميداديم، بيان ميكرديم؛ اما امروز جوانهاى ما اينها را ميدانند؛ بصيرت بالاست. در عين حال من تأكيد ميكنم بر روى بصيرت.

    حالا اولين مسئله‌ى بصيرت اين است كه اين استكبار چيست كه بايد با آن مبارزه كرد. استكبار يعنى قدرتى در دنيا يا قدرتهائى در دنيا؛ چون نگاه ميكنند به خودشان، مى‌بينند داراى امكانات پولى و تسليحاتى و تبليغاتى هستند؛ بنابراين بايد به خودشان حق بدهند كه در امور زندگى كشورها و ملتهاى ديگر، دخالتهاى مالكانه بكنند؛ اين معناى استكبار است. روح سلطه‌‌گرى؛ اين در كشور ما قبل از انقلاب به صورت واضحى بود. يعنى آمريكا مستكبرانه بر اين كشور پهناور، بر اين ملت بزرگ با اين تاريخ غنى پنجه انداخته بود و در امور مهم و اساسى كشور ما دخالت ميكرد. علت هم اين بود كه زمامداران كشور فاسد بودند، در ملت جايگاهى نداشتند، دنبال تكيه‌گاه ميگشتند، به آمريكا تكيه ميكردند. آمريكا هم كه مفت به كسى چيزى نميدهد؛ حمايت از آنها را در گرو دخالت كامل در امور كشور قرار داده بود. شايد براى شما تعجب‌آور باشد، اما بدانيد شاه - محمدرضا - براى اينكه يك نخست‌وزيرى را از كار بركنار كند و يك نخست‌وزير ديگر را جاى او بياورد، مجبور شد برود آمريكا، دو هفته، سه هفته در آمريكا بماند، تا موافقت آنها را جلب كند كه اين زيد را از كار بركنار كند، اين عمرو را به جاى او بگذارد! كار كشور ما به اينجا رسيده بود. در سالهاى آخرِ حكومت پهلوى از اين هم زشت‌تر بود. بحث رفتن به آمريكا ديگر نبود؛ همين‌جا سفير آمريكا و سفير انگليس به كاخ شاه ميرفتند، به او ميگفتند شما در قضيه‌ى نفت اينجورى عمل كنيد، در قضيه‌ى ارتباطات جهانى اينجورى عمل كنيد، با ملت اينجورى عمل كنيد، با مبارزين اينجورى عمل كنيد؛ دستور ميدادند. شاه هم قبول ميكرد. خوب، وقتى كه رئيس يك مملكت اينقدر ضعيف، اينقدر زبون، اينقدر در مقابل بيگانگان تسليم باشد، ديگران وضعشان معلوم است. اين وضع كشور ما بود. استكبار معنايش اين است.

    آمريكا يك مستكبر به تمام معناست. مسئله‌ى ما هم فقط نيست، مسئله‌ى دنياست؛ مسئله‌ى دنياى اسلام است. آمريكائى‌ها نسبت به همه جاى دنيا اين روح استكبارى را دارند. در جنگ بين‌الملل دوم، بعد از آنى كه ژاپن را شكست دادند، پايگاه در آنجا درست كردند، كه هنوز پايگاه آمريكائى‌ها در ژاپن هست. ژاپنى‌ها با اين همه پيشرفتهاى علمى، هنوز نتوانستند پايگاه آمريكا را در ژاپن جمع كنند! آنجا پايگاه نظامى دارد؛ به مردم ظلم ميكنند، اذيت هم ميكنند، تو روزنامه‌ها هم آمد، خبرگزارى‌ها هم گفتند؛ تجاوز به نواميس و كارهاى‌خلاف ديگر؛ اما هنوز در آنجا هست. در كره‌ى جنوبى هم پايگاه‌هاى آمريكا هنوز هست. در عراق، نقشه‌ى آمريكا اين است كه پايگاه بسازد و پنجاه سال، صد سال در عراق مستقر بشود؛ و در افغانستان؛ چون افغانستان نقطه‌اى است كه اگر آنجا پايگاه داشته باشند، ميتوانند بر كشورهاى آسياى جنوب غربى، بر روسيه، بر چين، بر هند، بر پاكستان و بر ايران تسلط داشته باشند. دارند اين همه آنجا تلاش ميكنند، براى اينكه آنجا پايگاه دائم درست كنند و بمانند. اين معناى استكبار است.

    ملت ايران با ساقط كردن رژيم دست‌نشانده‌ى آمريكا، آمريكا را از اين كشور بيرون كرد. خوب، آمريكائى‌ها ميتوانستند بعد از انقلاب بلافاصله به خود بيايند، ببينند كه اين ملت، اينچنين نيرومند است. رژيمى را كه شرق و غرب از او حمايت ميكنند، ميتواند از جا بكَند؛ ميتواند بساط پادشاهى را با سابقه‌ى 2500 ساله درهم بنوردد و جمع كند بيندازد دور. آنها ميتوانستند از ملت ايران عذرخواهى كنند؛ ميتوانستند ضربه‌هائى را كه به ملت ما زدند، آن مقدارى‌اش كه قابل جبران است، جبران كنند. اگر اين كار را ميكردند، مسئله‌ى آنها با ايران حل ميشد. اگر چه جمهورى اسلامى همچنان به خاطر ظلمهائى كه در دنياى اسلام ميكنند، معترض باقى ميماند، اما اين نقار شديدى كه بين آنها و جمهورى اسلامى و ملت ايران بود، به اين شكل باقى نميماند. اما آنها اين كار را نكردند. آنها نه عذرخواهى كردند، نه از سقوط رژيم سلطنتى عبرت گرفتند؛ بلكه از همان ماه‌هاى اول، شمشير را از رو بستند و سفارت شد مركز توطئه؛ لانه‌ى جاسوسى، مركز ارتباطات مشكوك براى تحريك اين و آن، براى اينكه شايد بتوانند جمهورى اسلامى را به زمين بزنند؛ شايد بتوانند جمهورى اسلامى را شكست بدهند. اين اشتباه بزرگ را آمريكائى‌ها كردند. بعد هم هر چه توانستند و هر چه از دستشان برمى‌آمد، با جمهورى اسلامى و با ملت عزيز و كشور ما كردند، كه يك نمونه‌اش حمله كردن به طبس است؛ يك نمونه‌اش قضيه‌ى سرنگون كردن هواپيماى مسافرى ماست كه نزديك سيصد نفر را در خليج فارس كشتند - هواپيماى مسافرى را زدند و انداختند توى آب - يك نمونه‌اش حمله به سكوهاى نفتى ماست - كه در خليج فارس به سكوى نفتى ما زمانِ ريگان حمله كردند - يك نمونه‌اش كمكهاى همه‌جانبه به صدام بعثى خبيث است، براى اينكه شايد بتوانند او را در جنگ بر ما پيروز كنند و جمهورى اسلامى را ضربه بزنند. از اين قبيل اگر بخواهيم براى جنايات آمريكا فهرست درست كنيم، يك كتاب ميشود. يكى از وزراى دفاع آمريكا در برهه‌اى، حرف دل آمريكائى‌ها را زد؛ گفت: ما بايد ريشه‌ى ملت ايران را بكَنيم. ملاحظه ميكنيد؛ ريشه‌ى ملت ايران، نه دولت ايران، نه جمهورى اسلامى. درست ميفهميد؛ ميفهميد كه جمهورى اسلامى يعنى ملت؛ مسئولين جمهورى اسلامى يعنى همه‌ى ملت ايران؛ لذا ميگفت بايد ريشه‌ى ملت ايران را بزنيم. اين روش آمريكائى‌ها بود. هر كار هم از دستشان برمى‌آمد، كردند.

    امام بزرگوار ما، آن مرد استثنائى تاريخ كه حقاً استثنائى بود، در مقابل همه‌ى اينها گفت: هرچه توطئه كنيد، به ضرر خودتان هست و جمهورى اسلامى عقب‌نشينى نخواهد كرد؛ آمريكا هم هيچ غلطى نميتواند بكند. اين استكبار است. جمهورى اسلامى هيچ رودربايستى با هيچ دولتى ندارد؛ ليكن دولتى كه دستش از منابع عظيم مالى و انسانى كشور قطع شده بود و هرچه توانست توطئه كرد، دولت آمريكا بود. سى سال دولت آمريكا عليه نظام جمهورى اسلامى و عليه ملت ايران توطئه كرده، ضربه زده، تدابير گوناگون انديشيده؛ هر كار توانسته كرده. اگر شما فكر كنيد يك كارى بود كه آمريكائى‌ها ميتوانستند بكنند و نكردند، بدانيد كه چنين چيزى نيست؛ هر كار ممكن بوده، كرده‌اند. خوب، شما مى‌بينيد كه نتيجه‌ى اين روياروئى، بالندگىِ هرچه بيشتر ملت ايران، پيشرفت هرچه بيشتر جمهورى اسلامى، قوت روزافزون اين كشور و اين نظام بوده. آنى كه ضرر كرده است، آنهايند. گاهى هم حرفهاى به‌ظاهر آشتى‌جويانه‌اى در اين مدت زدند؛ اما هر وقت كه لبخندى به روى مسئولين جمهورى اسلامى زدند، وقتى دقت كرديم، ديديم خنجرى در پشت سرشان مخفى كرده‌اند؛ از تهديد دست برنداشته‌اند؛ نيتشان عوض نشده است. خنده‌ى تاكتيكى، لبخند و روى خوش تاكتيكى، فقط بچه‌ها و كودكان را فريب ميدهد. يك ملت بزرگ با اين تجربه، و مسئولين برگزيده‌ى يك چنين ملتى، اگر فريب بخورند، خيلى بايد ساده‌لوح باشند؛ يا بايد ساده‌لوح باشند، يا بايد غرق در هوى‌ و هوس باشند؛ دنبال زندگى راحت و خوش و همراه با عافيت باشند؛ بخواهند با دشمن بسازند. والّا اگر مسئولين كشور باهوش باشند، دقيق باشند، مجرب باشند، پخته باشند، دل در گرو منافع ملت با همه‌ى وجود داشته باشند، گول لبخند را نميخورند. همين رئيس جمهور جديد آمريكا، حرفهاى قشنگى زد؛ به ما هم مكرراً پيغام داد؛ شفاهى، كتبى، كه بيائيد صفحه را عوض كنيم، بيائيد وضع تازه‌اى درست كنيم، بيائيد در حل مشكلات عالم با همديگر همكارى كنيم؛ تا اين حد! ما هم گفتيم پيش‌داورى نكنيم؛ ما به عمل نگاه ميكنيم. گفتند، ميخواهيم تغيير ايجاد كنيم. گفتيم خوب، ببينيم تغيير را. از روز اول فروردين كه من در مشهد سخنرانى كردم - گفتم اگر دستكش مخملى روى پنجه‌ى چدنى كشيده باشيد و دستتان را دراز كنيد، ما دستمان را دراز نميكنيم؛ اين هشدار را من آنجا دادم - الان هشت ماه ميگذرد. در طول اين هشت ماه، آنچه ما ديديم، برخلاف آن چيزى بود كه اينها به زبان، به‌ظاهر ابراز ميكنند. صورت قضيه اين است كه بيائيد مذاكره كنيم؛ اما در كنار مذاكره، تهديد؛ كه اگر مذاكره به اين نتيجه‌ى مطلوب نرسد، پس چنين و چنان! اين شد مذاكره؟! اين همان رابطه‌ى گرگ و ميش است كه امام گفت: رابطه‌ى گرگ و ميش را ما نميخواهيم. بيائيد بنشينيد با ما سر ميز، مذاكره كنيد بر سر فلان موضوع؛ مثلاً بر سر موضوع هسته‌اى، ليكن شرطش اين است كه اين مذاكره، به فلان نتيجه‌ى معين برسد! مثلاً دست برداشتنِ كشور از فعاليت هسته‌اى، اگر به اين نتيجه نرسد، پس چنين و چنان؛ تهديد.

    من تعجب ميكنم. چرا از وضع گذشته عبرت نميگيرند؟ چرا حاضر نيستند ملت ما را بشناسند؟ مگر نميدانند كه اين ملت، ملتى است كه در روزى كه دو ابرقدرت در اين دنيا بودند كه تقريباً در همه‌ى موضوعات با هم مخالف بودند، جز در دشمنى با جمهورى اسلامى - فقط در دشمنى با جمهورى اسلامى اين دو ابرقدرت: ابرقدرت آمريكا و شوروى سابق، با هم متحد بودند - ايستاد و هر دو ابرقدرت را به زانو درآورد. چرا شما عبرت نميگيريد؟ امروز شما قدرت آن روز را هم نداريد. جمهورى اسلامى امروز چندين برابر قدرتمندتر از آن روز است، باز با اين زبانها حرف ميزنيد؟ استكبار يعنى اين. از موضع تكبر حرف زدن با يك ملت، كار را با تهديد پيش بردن؛ اگر چنين نكنيد، چنان خواهد شد. ملت ما هم ميگويد كه ما مى‌ايستيم.

    آنچه كه جمهورى اسلامى ميخواهد، بيش از حق معقول خودش نيست. جمهورى اسلامى دنبال استقلال خودش است، دنبال آزادى خودش است، دنبال منافع ملى خودش است، دنبال پيشرفت علم و فناورى در كشور است؛ اينها حقوق اين ملت است. به اين حقوق هر كسى تعرض بكند، ملت ايران با همه‌ى وجود در مقابل او قرار خواهد گرفت و او را به زانو درخواهد آورد.
    آن روزى كه آمريكا دست از استكبار بردارد، آن روزى كه از دخالتهاى بيجا در امور ملتها دست بردارد، يك دولتى مثل بقيه‌ى دولتهاست، براى ما هم دولتى مثل بقيه‌ى دولتها خواهد بود؛ اما تا روزى كه آمريكائى‌ها هنوز به طمعِ برگشتن به ايران و تجديد روزگارِ گذشته و عوض كردن تاريخ و به عقب بردن زمان باشند و بخواهند بر كشور ما مسلط بشوند، با هيچ وسيله‌اى نخواهند توانست ملت ما را به عقب‌نشينى وادار كنند؛ اين را بدانند. و به اين غائله‌هائى هم كه بعد از انتخابات پيش آمد، دل خوش نكنند؛ جمهورى اسلامى قوى‌تر از اين حرفهاست، عميق‌تر از اين حرفهاست، ريشه‌دارتر از اين حرفهاست. جمهورى اسلامى با حوادث بسيار سخت‌ترى هم مواجه شده، كه بر همه‌ى اينها فائق آمده؛ حالا چهار نفر آدمهائى كه يا ساده‌لوح - حالا هرچه و با هر انگيزه‌اى؛ قضاوت نكنيم - هستند، يا با نيت بد و خباثت‌آلود، يا با نيت نه آنچنان بد، اما همراه با ساده‌لوحى و بد فهميدن قضايا، با جمهورى اسلامى مواجه شده‌اند، اينها نميتوانند براى آمريكا در كشور ما فرش قرمز پهن كنند؛ اين را بدانند: ملت ايران ايستاده است.

    من به شما جوانها عرض ميكنم: جوانهاى عزيز! مملكت مال شماست، اين كشور مال شماست، اين تاريخ مال شماست. سهم ما انجام گرفت. آن مقدارى كه نسل ما و مجموعه‌ى امثال ماها بلد بودند - آن مقدارى كه خدا توفيق داد - انجام دادند. امروز كشور تحويل شماست، مال شماست. هم امروز مال شماست، هم فردا مال شماست. اين كشور را بايد محكم نگه داريد؛ با اراده‌ى مستحكم. اين كشور با عزم و اراده‌ى مستحكم شما كه از ايمان دينى برخاسته باشد، ميتواند روزبه‌روز مقتدرتر بشود. بايد كشورتان را به جائى برسانيد كه كسى جرأت نكند تهديد كند. اين در گرو عزم و اراده‌ى شماست.

    جوانها بايد به علم بپردازند. بارها من گفته‌ام، باز هم تكرار ميكنم: اقتدار حقيقى يك ملت در گرو علم است. علم است كه بقيه‌ى منابع و مايه‌هاى اقتدار را به كشور ارزانى ميدارد. از علم غفلت نكنيد؛ چه دانش‌آموزتان، چه دانشجوتان؛ در هر رتبه‌اى كه هستيد. مسئله‌ى علم، مسئله‌ى تحقيق، مسئله‌ى مهمى است در كنار انگيزه‌ى دينى. دين خيلى باارزش است. دين فقط براى آباد كردن آخرت نيست، دين دنياى شما را هم آباد ميكند. دين به شما شور و نشاط و طراوت و تازگى ميبخشد. دين به شما اين روحيه را ميدهد كه در مقابل چشمتان همه‌ى اين قدرتهاى مادى كوچك بشوند، حقير بشوند، تهديد آنها اثر نكند، كار آنها اثر نكند. بدانيد پيروزى با شماست، نصرت الهى با شماست. همين ابرقدرتهاى تهديد كننده - حالا دنباله‌هاى داخلى‌شان كه جاى خود دارند - و مراكز قدرت استكبارى و تهديدها، چاره‌اى جز عقب‌نشينى در مقابل يك ملت مقتدر و باايمان ندارند. به خداى متعال اعتماد داشته باشيد، حسن ظن داشته باشيد. اينى كه خدا با تأكيد ميفرمايد: «و لينصرنّ اللَّه من ينصره انّ اللَّه لقوىّ عزيز»؛(1) بى‌شك، بدون ترديد خداى متعال آن كسانى را كه دين او را و اهداف او را يارى كنند، يارى خواهد كرد، اين سخن راستى است، اين وعده‌ى صادقى است. به اين اعتماد كنيد. با اقتدار، با عزم كافى، با تهذيب نفس، با خودسازى - هم خودسازى علمى و هم خودسازى اخلاقى - پيش برويد. ان‌شاءاللَّه روزى را خواهد ديد كه كشورتان به بركت مجاهدتهاى شما در اوج افتخار و در قله‌ى اقتدار باشد.

    اميدواريم ان‌شاءاللَّه خداوند متعال همه‌ى شماها را به‌سلامت بدارد و تأييد كند و ان‌شاءاللَّه همه آن روزهاى شيرين و روشن را ببينيد.

    :icon_pf(57):

  3. #513
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون22/ 09/ 88

    بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون
    22/ 09/ 88

    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏
    خوشامد عرض ميكنيم به همه‌ى برادران عزيز، خواهران عزيز كه در اين جمع نورانى حضور داريد. بحمداللَّه علماى محترم، فضلاى گرامى، طلاب عزيز، اساتيد و مديران حوزه‌ى علميه‌ى قم، همه در اين جمع تشريف داريد و جمع ممتاز و كم‌نظيرى است.
    مناسبت هم مناسبت تبليغ است؛ يعنى در واقع كار اصلى و جوهرى من و شما. ايام هم ايام كاملاً مناسبى است و ايام الهام‌بخشى است؛ ديروز، روز مبارك مباهله بود؛ چند روز ديگر ايام محرّم شروع خواهد شد؛ روز بيست و هفتم آذر - چند روز ديگر - روز پيوند يا وحدت حوزه و دانشگاه است. همه‌ى اين مناسبتها براى ما كه كمربسته‌ى تبليغ دين و ابلاغ حقيقت به دلها و ذهنها هستيم، مناسبتهاى مهم و درس‌آموزى است.

    روز مباهله، روزى است كه پيامبر مكرم اسلام، عزيزترين عناصر انسانى خود را به صحنه مى‌آورد. نكته‌ى مهم در باب مباهله اين است: «و انفسنا و انفسكم» در آن هست؛ «و نساءنا و نساءكم»(1) در آن هست؛ عزيزترين انسانها را پيغمبر اكرم انتخاب ميكند و به صحنه مى‌آورد براى محاجه‌اى كه در آن بايد مايز بين حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض ديد همه قرار بگيرد. هيچ سابقه نداشته است كه در راه تبليغ دين و بيان حقيقت، پيغمبر دست عزيزان خود، فرزندان خود و دختر خود و اميرالمؤمنين را - كه برادر و جانشين خود هست - بگيرد و بياورد وسط ميدان؛ استثنائى بودن روز مباهله به اين شكل است. يعنى نشان دهنده‌ى اين است كه بيان حقيقت، ابلاغ حقيقت، چقدر مهم است؛ مى‌آورد به ميدان با اين داعيه كه ميگويد بيائيم مباهله كنيم؛ هر كدام بر حق بوديم، بماند، هر كدام بر خلاف حق بوديم، ريشه‌كن بشود با عذاب الهى.

    همين قضيه در محرّم اتفاق افتاده است به شكل عملى؛ يعنى امام حسين (عليه الصّلاة و السّلام) هم براى بيان حقيقت، روشنگرى در طول تاريخ، عزيزترين عزيزان خود را برميدارد مى‌آورد وسط ميدان. امام حسين (عليه‌السّلام) كه ميدانست حادثه چه جور تمام خواهد شد؛ زينب را آورد، همسران خود را آورد، فرزندان خود را آورد، برادران عزيز خود را آورد. اينجا هم مسئله، مسئله‌ى تبليغ دين است؛ تبليغ به معناى حقيقى كلمه؛ رساندن پيام، روشن كردن فضا؛ ابعاد مسئله‌ى تبليغ را اين جورى ميشود فهميد كه چقدر مهم است. در آن خطبه «من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه ناكثا لعهداللَّه ... و لم‌يغيّر عليه بفعل و لا قول كان حقّا على اللَّه ان يدخله مدخله»؛(2) يعنى وقتى او دارد فضا را به اين شكل آلوده ميكند، خراب ميكند، بايد يا با فعل يا با قول آمد روشنگرى كرد. و امام حسين (عليه‌السّلام) اين كار را انجام ميدهد، آن هم با اين هزينه‌ى سنگين؛ عيالات خود، همسران خود، عزيزان خود، فرزندان اميرالمؤمنين، زينب كبرى، اينها را برميدارد مى‌آيد وسط ميدان.

    يك بُعد امروزى قضيه هم آن مناسبت سوم است، كه پيوند حوزه و دانشگاه است. اينجا هم مسئله، مسئله‌ى ساختن و رساندن است. ارتباط مجموعه‌ى عظيم دانشجوئى كشور با علماى دين، با جوانان شاغل در راه معرفت دينى و تبليغ دينى، چيزى است كه مطلوب در اين مناسبت است؛ يعنى اين مناسبت براى آن هست. وحدت حوزه و دانشگاه يعنى اين. والّا مراد وحدت عينى و خارجى كه نبود. اين كه معنا ندارد. حوزه، حوزه است، دانشگاه، دانشگاه است؛ يعنى اين پيوند حقيقى بين دو مجموعه‌ى اثرگذار و مهمى كه تا آن روز كه از سوى امام عزيز بيان شد و ابراز شد، سياستها بر اين بود كه اين دو را از هم دور نگه دارند و جدا نگه دارند: دانشگاه از اسلام دور بماند، حوزه از تحولات جهانى و پيشرفتهاى علمى فاصله بگيرد؛ اينها از هم دور بشوند؛ يعنى اين دو بال با هم تلاش نكنند، هماهنگ نباشند. اين، برميگردد به مسئله‌ى تبليغ. اهميت تبليغ، اين است. درس هم كه ميخوانيم، براى اين است كه بتوانيم پيام الهى را ابلاغ كنيم، برسانيم؛ حالا چه در زمينه‌ى معارف دينى، چه در زمينه‌ى احكام دينى، چه در زمينه‌ى اخلاق الهى.

    پس اين مناسبتها و اين اصل مسئله‌ى تبليغ، ناظر است به عمل، همراه با بصيرت و يقين. بايد بصيرت باشد. يقين، يعنى همان ايمان قلبى متعهدانه، وجود داشته باشد و بر پايه‌ى اين بصيرت و يقين، حركت انجام بگيرد. اگر بصيرت بود، يقين بود، اما كارى انجام نگرفت، اين مطلوب نيست؛ تبليغ نشده است. اگر چيزى تبليغ شد، اما بدون بصيرت و بدون يقين - هر كدام از اينها كم باشد - يك پايه خراب است و مطلوب به دست نخواهد آمد. اين يقين همان چيزى است كه «ءامن الرّسول بما انزل اليه من ربّه و المؤمنون كلّ ءامن باللَّه و ملائكته و كتبه و رسله»؛(3) يعنى اولْ‌كسى كه به پيام، اعتقاد و ايمان عميق پيدا ميكند، خودِ پيام‌آور است. اگر اين نبود، كار دنباله پيدا نخواهد كرد، نفوذ نخواهد كرد. آن ايمان هم بايد با بصيرت همراه باشد؛ همچنانى كه حالا درباره‌ى بصيرت مطالبى گفته شده است و روشن است. اين، ميشود عمل صالح. يعنى «انّ الّذين ءامنوا و عملوا الصّالحات»،(4) واقعاً عمل صالح و مصداق اتمّ عمل صالح، همين تبليغ است كه انجام بايد بگيرد. پس در باب تبليغ، بايد فكر كرد، بايد كار كرد. اين نكته‌اى را كه جناب آقاى مقتدائى(5) اخيراً در بيانشان ذكر كردند، من نشنيده بودم و براى من نكته‌ى مهمى است كه گفتند مركزى براى طراحى در باب تبليغ دين تشكيل شده است. خب، اين همان چيزى است كه من خواستم مطالبه كنم كه اين كار بايد انجام بگيرد.

    ببينيد امروز تبليغ در دنيا خيلى نقش پيدا كرده است و هميشه همين جور بوده است. قبلاً اين ابزارها نبود؛ اين ارتباطهاى نزديك نبود. ما معممين يك امتياز داريم كه تبليغ روياروى و چهره‌به‌چهره ميكنيم. اين يك كار بى‌نظيرى است كه هيچ چيزى جاى اين را نميگيرد؛ منبر رفتن، با مردم حرف زدن. اين، از ساير شيوه‌هاى تبليغ، از جهاتى كارسازتر است - آن جهات هنرى و غيره، آنها هم در جاى خود لازم است - اما اين يك تأثيرى دارد، يك خلأئى را پر ميكند كه ساير دستگاه‌ها و شيوه‌هاى تبليغى اين اثر را ندارد. پس تبليغ مهم است و امروز ابزار اساسى است. ما هم يكى از شيوه‌هاى مؤثر تبليغ را در اختيار داريم.

    ميخواهيم عرض بكنيم تبليغ بايد جريان ساز باشد، تبليغ بايد گفتمان ساز باشد، تبليغ بايد فضا ايجاد كند؛ گفتمان ايجاد كند. گفتمان يعنى يك مفهوم و يك معرفت همه‌گير بشود در برهه‌اى از زمان در يك جامعه. آنوقت، اين ميشود گفتمان جامعه. اين، با كارهاى جدا جداى برنامه‌ريزى نشده، حاصل نخواهد شد؛ اين كار احتياج دارد به برنامه‌ريزى و كارِ فعال و مثل دميدن پيوسته‌ى در وسيله‌ى فشارى است كه ميتواند آب يا مايه‌ى حيات يا هوا را به نقاط مختلفى كه مورد نظر است، برساند. بايد دائم با اين دم دميد، تا اين اشتعال هميشه باقى بماند. اين كار هيچ نبايد متوقف بشود و به برنامه‌ريزى احتياج دارد.

    اين گفتمان سازى براى چيست؟ براى اين است كه انديشه‌ى دينى، معرفت دينى در مخاطبان، در مردم، رشد پيدا كند. انديشه‌ى دينى كه رشد پيدا كرد، وقتى همراه با احساس مسئوليت باشد و تعهد باشد، عمل به وجود مى‌آورد و همان چيزى ميشود كه پيغمبران دنبال آن بودند. فرهنگ صحيح، معرفت صحيح، در مواردى بيدارباش، در مواردى هشدار؛ اينها كاركردهاى تبليغ است؛ آثار و نتائجى است كه بر تبليغ مترتب ميشود.

    يك نمونه، همين تبليغات ماه محرّم است كه به مناسبت عزادارى محرّم انجام ميگيرد. اين، بهترين فرصت براى تبليغ كردن است. از اين فرصت بايد استفاده كرد براى همان مطلبى كه عرض شد؛ شاخص ايجاد بشود؛ مايز، شاخص سازى، معالم‌الطريق. اگر چنانچه سر دو راهى تابلوئى نباشد كه نشان بدهد راهِ فلان جا از كجاست، طرف راست است يا طرف چپ است، اين سير كننده و رونده، به خطا خواهد افتاد. اگر چند راهى باشد، گمراه خواهد شد. شاخص بايد معيّن كرد، انگشت اشاره را بايستى واضح مقابل چشم همه قرار داد تا بتوانند گمراه نشوند. در دنيائى كه اساس كار دشمنان حقيقت بر فتنه‌سازى است، اساس كار طرفداران حقيقت بايست بر اين باشد كه بصيرت را، راهنمائى را، هرچه ميتوانند، برجسته‌تر كنند و اين شاخصها را، اين مايزها را، اين معالم‌الطريق را بيشتر، واضح‌تر، روشن‌تر در مقابل چشم مردم قرار بدهند، كه مردم بفهمند، تشخيص بدهند و گمراه نشوند.

    در تبليغ يك مطلب اين است - در آيه‌ى سوره‌ى مباركه احزاب است، كه تلاوت كردند - «الّذين يبلّغون رسالات‌اللَّه و يخشونه و لايخشون احدا الّااللَّه و كفى باللَّه حسيبا».(6) تبليغِ رسالات‌اللَّه، با اين دو تا شرط عملى است: «يخشونه»، اين يك. «و لا يخشون احدا الّا اللَّه». اولاً خشيت الهى لازم است؛ براى خدا باشد، در راه خدا باشد، ملهم از تعليم الهى باشد. اگر برخلاف الهام الهى و ملهمات از تعليم الهى باشد، گمراهى است، ضلالت است. «فماذا بعد الحقّ الّا الضّلال».(7) فهميدن حق با خشيت الهى حاصل ميشود. بعد، در مرحله‌ى بيان حق: «و لايخشون احدا الّا اللَّه». چرا؟ چون حق و حقيقت، دشمن دارد؛ بيان حقيقت آسان نيست. دشمنان حقيقت دنيادارانند، قدرتمندانند، طواغيت عالمند؛ در طول تاريخ اين جور بوده است، تا آخر هم، تا زمانى كه دولت حقه‌ى ولى‌عصر (ارواحنا فداه) ظهور بكند، همين جور خواهد بود. اين قدرتمندان بيكار كه نميمانند؛ ايجاد اشكال ميكنند، ضربه ميزنند، از همه‌ى ابزارهايشان استفاده ميكنند. پس بايد «و لايخشون احدا الّا اللَّه» وجود داشته باشد، والّا اگر از غير خدا ترسى وجود داشت - به انواع و اقسامه. ترس هم يك جور نيست - راه ديگر منسد خواهد شد. يك وقت اين است كه انسان ترس از جانش دارد، يك وقت ترس بر مال دارد، يك وقت ترس بر آبرو دارد، يك وقت ترس از حرف و گفتِ اين و آن دارد؛ اينها همه ترس است. اين ترسها را بايد گذاشت كنار؛ «و لايخشون احدا الّا اللَّه». اين، زحمت زيادى دارد. اين رنج را، اين زحمت را خيلى اوقات هم افراد نميفهمند، مردم درك نميكنند چه رنجى دارد كشيده ميشود. دنباله‌اش ميفرمايد: «و كفى باللَّه حسيبا»؛ حساب و كتاب را بگذار به عهده‌ى خدا. اخلاص، اقدامِ همراه با يقين، همراه با شجاعت و شهامت، و حساب و كتاب را به عهده‌ى خدا گذاشتن. اين ميشود آن قواره‌ى كلى تبليغ اسلامى.

    اين را هم من در مورد تبليغ در دوران محرّم - كه حالا در پيش هست - عرض بكنم كه بعضى حالا ممكن است بگويند شما ميخواهيد نهضت امام حسين را بيان بكنيد، خيلى خب، برويد بيان كنيد، ديگر روضه‌خوانى و گريه و زارى و اينها چيست؟ برويد بنشينيد بيان كنيد كه حضرت اين كار را كردند، اين كار را كردند، هدفشان هم اين بود. اين، خيلى فكر خطائى است، نگاه غلطى است. اين عاطفه‌ى نسبت به اولياء خدا، اولياء دين، اين پيوند عاطفى، پشتوانه‌ى بسيار ارزشمند پيوند فكرى و پيوند عملى است. بدون اين پشتوانه، خيلى سخت ميشود در اين راه حركت كرد. اين پيوند عاطفى، خيلى مهم است. اينى كه امام راحل (رضوان اللَّه عليه) فرمودند عزادارى به سبك سنتى، اين يك حرف از روى عادت نبود؛ حرف بسيار عميقى است؛ ژرف‌نگرانه است. ببينيد در قرآن نسبت به اولياء الهى سه تعبير وجود دارد:

    يك تعبير، تعبير ولايت است؛ «انّما وليّكم اللَّه و رسوله و الّذين امنوا الّذين يقيمون الصّلوة و يؤتون الزّكوة و هم راكعون»؛(8) بحث ولايت. معلوم است كه پيوند، ارتباط، معرفت، اينها داخل در زيرمجموعه‌ى ولايت است.

    يك بحث، بحث اطاعت است؛ «اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم»؛(9) اطاعت رسول و اطاعت اولى‌الامر. اين، در عمل است. در ميدان عمل بايد اطاعت كرد، پيروى كرد.

    اما يك بحث سومى وجود دارد و آن، بحث مودت است. «قل لا اسئلكم عليه اجرا الّا المودّة فى القربى».(10) اين مودت چيست ديگر؟ ولايتِ اينها را داشته باشيد، اطاعت هم از اينها بكنيد؛ مودت براى چيست؟ اين مودت، پشتوانه است. اگر اين مودت نباشد، همان بلائى بر سر امت اسلامى خواهد آمد كه در دورانهاى اول بر سر يك عده‌اى آمد كه همين مودت را كنار گذاشتند، بتدريج اطاعت و ولايت هم كنار گذاشته شد. بحث مودت خيلى مهم است. اين مودت، با اين ارتباطات عاطفى حاصل ميشود؛ ماجراى مصيبتهاى اينها را گفتن، يك جور ايجاد ارتباط عاطفى است؛ ماجراى مناقب اينها و فضائل اينها را گفتن، يك جور ديگر پيوند عاطفى است.

    بنابراين، اين عزادارى‌هائى كه انجام ميگيرد، اين گريه و زارى‌اى كه ميشود، اين تشريح حوادث عاشورا كه ميشود، اينها چيزهاى لازمى است. يك عده از موضع روشنفكرى نيايند بگويند آقا، اينها ديگر لازم نيست. نه، اينها لازم است؛ اينها تا آخر لازم است؛ همين كارهائى كه مردم ميكنند. البته يك شكل‌هاى بدى وجود دارد كه گفته‌ايم؛ مثل قمه زدن كه گفتيم اين ممنوع است، نبايد اين كار انجام بگيرد؛ اين، مايه‌ى دراز شدن زبان دشمنان عليه دوستان اهل‌بيت است. اما همين عزادارى متعارفى كه مردم ميكنند؛ دسته‌جات سينه‌زنى راه مى‌اندازند، عَلَم بلند ميكنند، اظهار محبت ميكنند، شعار مينويسند، ميخوانند، گريه ميكنند؛ اينها ارتباط عاطفى را روزبه‌روز بيشتر ميكند؛ اينها خيلى چيزهاى خوبى است. اين، اهميت تبليغ.

    بنابراين در حوزه‌ى علميه - كه مركز هم از همه جهت قم است - بايد براى اين ترتيب دادن و جريان‌سازى و هماهنگ كردن و سياستگذارى براى تبليغ، حتماً يك كار خوبى انجام بگيرد - كه حالا مژده‌اش را دادند - ان‌شاءاللَّه كه اين كار دنبال بشود. اى بسا در يك برهه‌اى برخى از مسائل بايست تبليغ بشود كه مثلاً پنج سال، ده سال به آن نياز است و ممكن است پنج سال بعد، آن موضوع اصلاً مورد نياز نباشد. اين كار را بايد طراحى كرد. ما اين را هميشه سفارش ميكنيم به مبلغين، به طلاب، به فضلا كه نيازسنجى كنيد و بر طبق نياز مخاطب و استفهام مخاطب، حرف بزنيد؛ اما اين كارِ يك فرد نيست. افراد ممكن است در اين شناخت و ارزيابى هم بعضاً اشتباه بكنند. اين، كار يك جمع متمركز و يك برنامه‌ريزى است، كه ان‌شاءاللَّه بايد انجام بگيرد.

    مهمترين برهه‌اى و زمان و مكانى كه تبليغ، آنجا معنا ميدهد، جائى است كه فتنه وجود داشته باشد. بيشترين زحمت در صدر اسلام و در زمان پيغمبر، زحمات مربوط به منافقين بود. بعد از پيغمبر، در زمان اميرالمؤمنين زحماتى بود كه از درگيرى و چالش حكومت اسلامى با افرادى كه مدعى اسلام بودند، به وجود مى‌آمد. بعد هم همين جور؛ در دوران ائمه (عليهم‌السّلام) هم همين جور؛ دوران غبارآلودگى فضا. والّا آن وقتى كه جنگ بدر هست، كار، دشوار نيست؛ آن وقتى كه در ميدانهاى نبرد حاضر ميشوند، با دشمنانى كه مشخص است اين دشمن چه ميگويد، كار دشوار نيست. آن وقتى مسئله مشكل است كه اميرالمؤمنين در مقابل كسانى واقع ميشود كه اينها مدعى اسلامند و معتقد به اسلام هم هستند؛ اينجور نبود كه معتقد به اسلام هم نباشند، از اسلام برگشته باشند؛ نه، معتقدند به اسلام، راه را غلط ميروند، هواهاى نفسانى كار دستشان ميدهد. اين، مشكلترين وضع است كه افراد را به شبهه مى‌اندازد؛ به طورى كه اصحاب عبداللَّه‌بن‌مسعود مى‌آيند خدمت حضرت، ميگويند «انّا قد شككنا فى هذا القتال»!(11) چرا بايد شك كنند؟ اين شك خواص، پايه‌ى حركت صحيح جامعه‌ى اسلامى را مثل موريانه ميجود. اينى كه خواص در حقايق روشن ترديد پيدا كنند و شك پيدا كنند، اساس كارها را مشكل ميكند. مشكل كار اميرالمؤمنين، اين است. امروز هم همين است. امروز در سطح دنيا كه نگاه كنيد، همين جور است؛ در سطح داخل جامعه‌ى خودمان كه نگاه كنيد، همين جور است. تبيين لازم است.

    در سطح بين‌المللى، امروز دشمنان از همه‌ى ابزارها دارند استفاده ميكنند براى مشوب كردن اذهان عمومى آحاد بشر - ملتها - خواصشان و عوامشان؛ تا هر جا دستشان برسد. دارند براى اين تلاش ميكنند. ادعاى قانون‌گرائى ميكنند، ادعاى حقوق بشر ميكنند، ادعاى طرفدارى از مظلوم ميكنند. خب، اينها حرفهاى قشنگى است، اينها حرفهاى جاذبه‌دارى است؛ اما حقيقت چيز ديگرى است. اين رئيس جمهور آمريكا - همين چند روز قبل از اين - ميگويد: ما دنبال اين هستيم كه دولتهاى قانون‌شكن پاسخگو باشند. خب، كدام دولت قانون‌شكن است؟ كدام دولت قانون‌شكن‌تر از دولت آمريكاست؟ دولت آمريكا با كدام قانون عراق را اشغال كرد و اين همه خسارت و تلفات انسانى و مادى و معنوى بر ملت عراق وارد كرد؟ بر اساس يك شايعه‌ى دروغى كه خودشان به وجود آورده بودند، حمله كردند عراق را اشغال كردند كه صدها هزار مردم عراق در اين چند سال كشته شدند و چند ميليون مردم عراق آواره شدند. چندى پيش در خبرها آمده بود پانصد و پنجاه دانشمند عراقى به وسيله‌ى اسرائيلى‌ها ترور شدند. اين، چيز كمى است؟! جوخه‌هاى ترور بسيج شدند، رفتند دانشمندان عراقى را يكى يكى پيدا كردند، ترور كردند. اين، بر اثر اشغال آمريكاست. با كدام قانون شما وارد عراق شديد؟ با كدام قانون تا حالا مانده‌ايد؟ با كدام قانون داريد با مردم عراق اينجور اهانت‌آميز رفتار ميكنيد؟ با كدام قانون افغانستان را اشغال كرديد؟ با كدام قانون بين‌المللىِ عقل‌پسند داريد نيروهاتان را در افغانستان افزايش ميدهيد؟ چقدر اتفاق افتاد اين حادثه كه هواپيماهاى آمريكائى، كاروانهاى عروسى را در افغانستان به خاك و خون كشيدند؟ در طول اين چند سال بارها و بارها اتفاق افتاد؛ ده‌ها نفر در هر حادثه‌اى كشته شدند؛ مردمى كه در يك عروسى شركت كرده بودند. آن وقت افسر آمريكائى با وقاحت تمام ميگويد: ما دنبال طالبان هستيم! هر جا طالبان را پيدا كنيم، ميزنيم! به عروسى مردم چه كار داريد؟ به زندگى مردم چه كار داريد؟ همين چندى پيش در هرات، يكى از اين حوادث را به وجود آوردند، بيش از صد نفر كشته شدند كه پنجاه‌تاشان كودكان بودند. مظهر بى‌قانونى شما هستيد. قانون‌شكن‌ترين دولتها، امروز دولت آمريكاست.

    حقيقت قضيه اين است؛ اما زبانى كه به كار ميبرند، آن چيزى است كه گفتم: ما با قانون‌شكنى مخالفيم! دولتهاى قانون‌شكن بايد پاسخگو باشند! ببينيد، فتنه يعنى اين. چه چيزى ميتواند اين توطئه‌ها را، اين جريان گندابِ فاسد را از مجموعه‌ى افكار عمومى عالم جمع بكند جز روشنگرى؛ و اين ظلمات را بشكند. چه ميتواند بشكند، جز چراغ و مشعل بيان حقيقت؟ ببينيد چقدر وظيفه، سنگين است.

    در زمينه‌هاى مسائل دينى هم همين جور است. يكى از كارهائى كه امروز دستهاى فتنه‌انگيز در دنيا بجد دنبالش هستند، اختلافات مذهبى در بين مسلمانهاست. چون منطقه‌اى كه مسلمانها در آن زندگى ميكنند، منطقه‌ى حساسى است، منطقه‌ى پر فايده‌اى است، منطقه‌ى راهبردى است، منطقه‌ى نفت است و آنها به اينجا احتياج دارند؛ اسلام هم مزاحم است. پس بايستى يك جورى مشكل اسلام را براى خودشان حل كنند. يكى از راه‌هاى خوبى كه پيدا كرده‌اند، ايجاد اختلاف بين مسلمانهاست؛ وسيله‌ى اختلاف هم تعصبات مذهبى. چه چيزى ميتواند در مقابل اين، ايستادگى بكند؟ بصيرت، روشنگرى، تبليغ صحيح، در دام دشمن نيفتادن. اين، عرصه‌ى بين‌المللى است.

    در عرصه‌ى داخلى هم همين جور. شما ملاحظه كنيد يك عده‌اى قانون‌شكنى كردند، ايجاد اغتشاش كردند، مردم را به ايستادگى در مقابل نظام تا آنجائى كه ميتوانستند، تشويق كردند - حالا تيغشان نبريد؛ آن كارى كه ميخواستند نشد، او بحث ديگرى است؛ آنها تلاش خودشان را كردند - زبان دشمنان انقلاب را و دشمنان اسلام را دراز كردند، جرأت به آنها دادند؛ كارى كردند كه دشمنان امام - آن كسانى كه بغض امام را در دل داشتند - جرأت پيدا كنند بيايند توى دانشگاه، به عكس امام اهانت بكنند؛(12) كارى كردند كه دشمنِ مأيوس و نوميد، جان بگيرد، تشويق بشود بيايد در مقابل چشم انبوه دانشجويانى كه مطمئناً اينها علاقه‌مند به امامند، علاقه‌مند به انقلابند، عاشق كار براى كشور و ميهنشان و جمهورى اسلامى هستند، يك چنين اهانتى، يك چنين كار بزرگى انجام بدهند. آن قانون‌شكنى‌شان، آن اغتشاش‌جوئى‌شان - تشويقشان به اغتشاش و كشاندن مردم به عرصه‌ى اغتشاشگرى - اين هم نتائجش. اين خطاها اتفاق مى‌افتد، عمل خلاف انجام ميگيرد، كار غلط انجام ميگيرد، بعد براى اينكه اين كار غلط، غلط بودنش پنهان بشود، اطراف او فلسفه درست ميشود! فلسفه ميبافند؛ استدلال برايش درست ميكنند! از ابتلائات بزرگ انسانها اين است؛ همه‌مان در معرض خطريم، بايد مراقب باشيم. كار خطا را ميكنيم، بعد براى اينكه در مقابل وجدانمان، در مقابل سؤال مردم، در مقابل چشم پرسشگران بتوانيم از كار خودمان دفاع كنيم، يك فلسفه‌اى برايش درست ميكنيم؛ يك استدلالى برايش ميتراشيم!

    خب، اينها ايجاد فتنه ميكند؛ يعنى فضا را فضاى غبارآلود ميكند. شعار طرفدارى از قانون ميدهند، عمل صريحاً بر خلاف قانون انجام ميدهند. شعار طرفدارى از امام ميدهند، بعد كارى ميكنند كه در عرصه‌ى طرفداران آنها، يك چنين گناه بزرگى انجام بگيرد؛ به امام اهانت بشود، به عكس امام اهانت بشود. اين، كار كمى نيست؛ كار كوچكى نيست. دشمنان از اين كار خيلى خوشحال شدند. فقط خوشحالى نيست، تحليل هم ميكنند. بر اساس آن تحليل، تصميم ميگيرند؛ بر اساس آن تصميم، عمل ميكنند؛ تشويق ميشوند عليه مصالح ملى، عليه ملت ايران. اينجا آن چيزى كه مشكل را ايجاد ميكند، همان فريب، همان غبارآلودگى فضا و همان چيزى است كه در بيان اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) هست: «و لكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان فهنالك يستولى الشّيطان على اوليائه»؛(13) يك كلمه‌ى حق را با يك كلمه‌ى باطل مخلوط ميكنند، حق بر اولياء حق مشتبه ميشود. اينجاست كه روشنگرى، شاخص معيّن كردن، مايز معيّن كردن، معنا پيدا ميكند.

    آن كسى كه براى انقلاب، براى امام، براى اسلام كار ميكند، بمجردى كه ببيند حرف او، حركت او موجب شده است كه يك جهتگيرى‌اى عليه اين اصول به وجود بيايد، فوراً متنبه ميشود. چرا متنبه نميشوند؟ وقتى شنفتند كه از اصلى‌ترين شعار جمهورى اسلامى - «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» - اسلامش حذف ميشود، بايد به خود بيايند؛ بايد بفهمند كه دارند راه را غلط ميروند، اشتباه ميكنند؛ بايد تبرى كنند. وقتى مى‌بينند در روز قدس كه براى دفاع از فلسطين و عليه رژيم غاصب صهيونيست است، به نفع رژيم غاصب صهيونيست و عليه فلسطين شعار داده ميشود، بايد متنبه بشوند، بايد خودشان را بكشند كنار، بگويند نه نه، ما با اين جريان نيستيم. وقتى مى‌بينند سران ظلم و استكبار عالم از اينها حمايت ميكنند، رؤساى آمريكا و فرانسه و انگليس و اينهائى كه مظهر ظلمند - هم در زمان كنونى، هم در دوره‌ى تاريخىِ صد سال و دويست ساله‌ى تا حالا - دارند از اينها حمايت ميكنند، بايد بفهمند يك جاى كارشان عيب دارد؛ بايد متنبه بشوند. وقتى مى‌بينند همه‌ى آدمهاى فاسد، سلطنت‌طلب، از اينها حمايت ميكند، توده‌اى از اينها حمايت ميكند، رقاص و مطرب فرارى از كشور از اينها حمايت ميكند، بايد متنبه بشوند، بايد چشمشان باز بشود، بايد بفهمند؛ بفهمند كه كارشان يك عيبى دارد؛ بلافاصله برگردند بگويند نه، ما نميخواهيم حمايت شما را. چرا رودربايستى ميكنند؟ آيا ميشود با بهانه‌ى عقلانيت، اين حقايق روشن را نديده گرفت، كه ما عقلانيت بخرج ميدهيم! اين عقلانيت است كه دشمنان اين ملت و دشمنان اين كشور و دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب، شما را از خود بدانند و براى شما كف و سوت بزنند، شما هم همين طور خوشتان بيايد، دل خوش كنيد؛ اين عقلانيت است؟! اين نقطه‌ى مقابل عقل است. عقل اين است كه بمجردى كه ديديد برخلاف آن مبانى‌اى كه شما ادعايش را ميكنيد، چيزى ظاهر شد، فوراً خودتان را بكشيد كنار، بگوئيد نه نه نه، ما نيستيم؛ بمجردى كه ديديد به عكس امام اهانت شد، به جاى اينكه اصل قضيه را انكار كنيد، كار را محكوم كنيد؛ بالاتر از محكوم كردنِ كار، حقيقت كار را بفهميد، عمق كار را بفهميد؛ بفهميد كه دشمن چه جورى دارد برنامه‌ريزى ميكند، چه ميخواهد، دنبال چيست؛ اين را بايد اين آقايان بفهمند. من تعجب ميكنم! كسانى كه اسم و رسم خودشان را از انقلاب دارند - بعضى از اين آقايان يك سيلى براى انقلاب نخوردند در دوران اختناق و طاغوت - و به بركت انقلاب اسم و رسمى پيدا كردند و همه چيزشان از انقلاب است، مى‌بينيد كه دشمنان انقلاب چطور بُراق شدند، آماده شدند، صف كشيدند، خوشحالند، ميخندند؛ اينها را كه مى‌بينيد؟ به خود بيائيد، متوجه بشويد.
    شما برادران سابق ما هستيد. اينها كسانى هستند كه بعضى از اينها، يك وقتى به خاطر طرفدارى از امام مورد اهانت هم قرار ميگرفتند. حالا ببينند كه كسانى كه به نام اينها شعار ميدهند، عكس اينها را روى دستشان ميگيرند، اسم اينها را با تجليل مى‌آورند، درست نقطه‌ى مقابل، عليه امام و عليه انقلاب و عليه اسلام شعار ميدهند و روزه‌خورى علنى در روز قدس، در ماه رمضان، ميكنند؛ اينها را مى‌بينيد، خب، بكشيد كنار. انتخابات تمام شد. انتخاباتى بود، عمومى هم بود، درست هم بود، اشكالى هم نتوانستند بر انتخابات بگيرند و ثابت كنند؛ حالا هى ادعا كردند، فرصت هم داده شد؛ گفتيم بيائيد، نشان بدهيد، ثابت كنيد؛ نتوانستند، نيامدند؛ تمام شد. پابندى به قانون اقتضاء ميكند كه انسان ولو اين رئيس جمهورى را كه انتخاب شده است قبول هم نداشته باشد، وقتى براى قانون احترام قائل بود، بايستى در مقابل قانون، خضوع كند. خب، معلوم است هيچ كسى نميتواند بگويد اين كسى كه انتخاب شده، صددرصد حُسن محض است، آن طرفى كه انتخاب نشده است، صددرصد قبح محض است؛ نه، همه حُسنى دارند، قبحى دارند؛ اين طرف هم حُسنى دارد، قبحى دارد؛ آن طرف هم حُسنى دارد، قبحى دارد. قانون، ملاك است، معيار است. چرا اينجورى ميشود؟ چرا؟ اين، هواى نفس است.

    اينها مال امروز هم نيست. كسانى كه از اوائل انقلاب يادشان هست، ميدانند؛ بعضى بودند از ياران امام، از نزديكان امام در دهه‌ى اول انقلاب و در حال حيات امام، كه كارشان به مقابله‌ى با امام كشيد؛ كارشان به معارضه‌ى با امام كشيد؛ ايستادند پاى اينكه امام را به زانو در بياورند و خطاى حركت امام (رضوان اللَّه تعالى عليه) را - آن مرد بزرگ را، آن مرد الهى را - اثبات كنند؛ اما بعد زاويه پيدا كردند. خب، انقلاب اينها را مطرود كرد. كسانى كه از نزديكان امام بودند، از ياران امام بودند، كارشان كشيد به يا پناه بردن به دشمن، يا مواجه شدن با انقلاب، يا ضربه زدن به انقلاب. اينها بايد عبرت باشد براى همه‌ى ما؛ بايد عبرت باشد؛ بايد بفهميم.

    من هيچ اعتقادى ندارم به دفع؛ من گفتم در نماز جمعه؛ اعتقاد من به جذب حداكثرى و دفع حداقلى است؛ اما بعضى كأنه خودشان اصرار دارند بر اينكه از نظام فاصله بگيرند. يك اختلاف درون خانوادگى را، درون نظام را - كه مبارزات انتخاباتى بود - يك عده‌اى تبديل كردند به مبارزه‌ى با نظام - البته اينها اقليتند، كوچكند؛ در مقابل عظمت ملت ايران صفرند، لكن به نام اينها شعار ميدهند، اينها هم دل خوش ميكنند به اين - اين بايد مايه‌ى عبرت باشد. تبليغ بايد بتواند اين حقايق را براى مردم و براى خود آنها روشن بكند كه بفهمند دارند خطا ميكنند و اشتباه ميكنند.

    البته اين نظام، نظام الهى است؛ اين نظام، نظامى است كه خداى متعال لطف خود و حمايت خود را از اين نظام به مرات و كرات نشان داده است؛ تجربه‌هاى ما از اول انقلاب همه‌اش همين را نشان ميدهد. ما اگر با خدا باشيم، خدا با ماست.اين كسانى كه و اين جهانخواران كه امروز در سطح بين‌المللى با اين منطقهاى مغلوط و با اين منطقهاى مخدوش - كه اشاره كردم - ميخواهند دنيا را اداره بكنند و بر دنيا سيطره پيدا بكنند، مطمئناً به وسيله‌ى اين ملت و به وسيله‌ى ملتهاى مستقل، به حول و قوه‌ى الهى تودهنى خواهند خورد. اينها نه اسلام را شناختند، نه اين ملت را شناختند، نه اين انقلاب را شناختند، نه امام راحل عظيم‌الشأن ما را شناختند؛ نميدانند با كى طرف شده‌اند. اين ملت را هم نشناختند؛ اين ملت، ملت مقاومى است. جوانهاى ما جوانهائى هستند كه به معناى حقيقى كلمه از عمق جانشان تلاش ميكنند براى سعادت؛ سعادتى كه در اسلام هست. دانشجوهاى ما هم همين جورند؛ دانشجوهاى ما امروز جزو برترين دانشجوها هستند؛ نه فقط از لحاظ ذهن و علم، بلكه حتّى از لحاظ صفا، معنويت، ايمان؛ دانشجوهاى ما خيلى خوبند. توى همين قضايا هم بارها ديده شده؛ دانشگاه بسيار آزمايش خوبى داد. در همين قضايا نشان داد كه توى صحنه است، آگاه است، بيدار است. هرچه هم اين ارتباط حوزه و دانشگاه، اين پيوند حوزه و دانشگاه بيشتر بشود، اين معنويت، اين روحيات، بيشتر خواهد شد.

    ما البته درخواستمان از مردم اين است: در اين قضاياى اهانت به امام راحل (رضوان اللَّه عليه)، مردم ما عصبانى شدند، خشمگين شدند؛ حق هم دارند. اعلام برائت كردند، جا هم داشت، خوب هم بود؛ لكن آرامش‌شان را حفظ كنند. از دانشجوها هم ما همين درخواست را داريم: آرامش را حفظ كنيد. اين كسانى كه در مقابل شما قرار دارند، اينها كسانى نيستند كه ريشه‌اى داشته باشند، بتوانند بمانند، بتوانند در مقابل عظمت اين ملت و عظمت اين انقلاب، مقاومت كنند؛ نه. با آرامش؛ همه كار با آرامش. اگر يك وقتى لازم بشود، خود مسئولين، خود قانون و حافظان قانون، آنچه كه وظيفه‌شان باشد، انجام ميدهند. البته شناسائى كنند؛ خود دانشجوها موظفند در محيط دانشگاه، افرادى را كه منشأ فسادند، اينها را بشناسند و ديگران را آگاه كنند. اين خودش يك تبليغ درست و صحيحى است. آگاه كنند؛ بدانند ارتباطات اينها را، جهتگيرى اينها را؛ لكن همه كار با آرامش بايد انجام بگيرد. در سطح جامعه، تشنج، اغتشاش، درگيرى مصلحت نيست؛ اين چيزى است كه دشمن ميخواهد. دشمن ميخواهد جامعه آرام نباشد. امنيت، مهم است. دشمنان امنيتِ مردم دوست دارند كه مردم در ناامنى زندگى كنند، ناراحت بشوند، كلافه بشوند، عصبانى بشوند؛ ما اين را نميخواهيم. ما ميخواهيم مردم زندگى‌شان، زندگى آرامى باشد؛ دانشجو بتواند درس بخواند؛ طلبه بتواند درس بخواند؛ دانشمند بتواند تحقيق خودش را بكند؛ صنعتگر، كشاورز، بازرگان، بتوانند همه كارشان را انجام بدهند. محيط دانشگاه هم بايد محيط امنى باشد؛ جوانهاى مردم توى اين مجموعه‌ى دانشگاه جمعند، مردم ميخواهند جوانهاشان در محيط امنى باشند. اين كسانى كه محيط دانشگاه را با اين اغتشاشگرى ناامن ميكنند، با مردم مواجه‌اند، با مردم طرفند. البته دستگاه‌هاى قانونى هم وظائفى دارند؛ بايد به اين وظائف عمل كنند.

    بدانيد جوانان عزيز! طلاب عزيز! فضلاى جوان! بدانيد كه اين آيه‌ى مباركه: «فامّا الزّبد فيذهب جفاء و امّا ما ينفع النّاس فيمكث فى الارض»،(14) امروز مصداق تام و تمامى در زمان شما دارد و اين را شما خواهيد ديد. به فضل الهى خواهيد ديد كه «و امّا ما ينفع النّاس فيمكث فى الارض»، اين بناى استوار كه هندسه‌ى آن الهى است، بناى آن هم با دست يك مرد الهى است، بقاء آن هم با اراده‌ى اين ملت عظيم و با ايمان اين ملت عظيم است، استوار خواهد ماند و ان‌شاءاللَّه اين درخت روزبه‌روز ريشه‌دارتر خواهد شد و خواهيد ديد كه اين مخالفان، اين كسانى كه با اين بنا، با اين حق و حقيقت مخالفت ميكنند، «فيذهب جفاء»؛ اينها در مقابل چشم شما ان‌شاءاللَّه نابود خواهند بود.

    اميدواريم خداوند متعال قلب مقدس ولى‌عصر را نسبت به همه‌ى ما مهربان بفرمايد و دعاى آن حضرت را شامل حال ما بفرمايد و ارواح طيبه‌ى شهدا و روح امام بزرگوار را ان‌شاءاللَّه از ما راضى كند.

    والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
    :icon_pf(57):

  4. #514
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2009/08/26
    محل سکونت
    مریخ , شهر دوستی , خیابان معرفت , کوچه وفا , منزل عشق
    نوشته ها
    5,051

    24 بيانات در ديدار مردم قم در سالگرد قيام 19 دى19/ 10/ 88

    بيانات در ديدار مردم قم در سالگرد قيام 19 دى
    19/ 10/ 88
    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّ يم‏
    هر سال نوزدهم دى را همه‌‌‌ى ملت ايران، بخصوص مردم عزيز و بابصيرت قم، همچون يك مقطع تاريخىِ گويا و زباندار، به رخ مستكبران عالم ميكشند. جا هم دارد؛ حقيقتاً هم حادثه اى مثل نوزدهم دى، به رخ دشمن كشيدنى است.
    اين حادثه از ابعاد مختلفى قابل توجه و تأمل است: هم بصيرت در اين حادثه موج ميزند، هم موقع‌‌‌‌‌‌شناسى، هم دشمن شناسى، هم مجاهدت و اقدام و فداكارى؛ اينها ابعاد اين حادثه‌‌‌ى عظيمى است كه در نوزدهم دى سال 56 - يعنى سى و دو سال قبل - به وقوع پيوسته است. از طرف ديگر، همين حادثه، مبدأ يك تحول، يك حركت، يك جريان عظيم و جهتدارى در ملت ايران شد. پس حادثه، حقيقتاً حادثه‌‌‌‌ى مهمى است. آن روز هم تأثير گذاشت؛ امروز هم كه شما ياد آن حادثه را و ياد شهداى روحانى و غير روحانىِ آن حادثه را گرامى ميداريد، باز تأثير ميگذارد؛ درس ميدهد، بصيرت ميدهد و جهت حركت را به ما نشان ميدهد.
    روزهاى سال، به طور طبيعى و به خودى خود همه مثل همند؛ اين انسانها هستند، اين اراده‌‌‌‌‌ها و مجاهدتهاست كه يك روزى را از ميان روزهاى ديگر برميكشد و آن را مشخص ميكند، متمايز ميكند، متفاوت ميكند و مثل يك پرچمى نگه ميدارد تا راهنماى ديگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فى نفسه با روزهاى ديگر فرقى ندارد؛ اين حسين بن على (عليه السّلام) است كه به اين روز جان ميدهد، معنا ميدهد، او را تا عرش بالا ميبرد؛ اين مجاهدتهاى ياران حسين بن على (عليه السّلام) است كه به اين روز، اين خطورت و اهميت را ميبخشد. روز نوزدهم دى هم همين جور است، روز نهم دىِ امسال هم از همين قبيل است. نهم دى با دهم دى فرقى ندارد؛ اين مردمند كه ناگهان با يك حركت - كه آن حركت برخاسته از همان عواملى است كه نوزدهم دىِ قم را تشكيل داد؛ يعنى برخاسته ى از بصيرت است، از دشمن‌‌‌‌‌شناسى است، از وقت‌‌‌‌‌شناسى است، از حضور در عرصه ى مجاهدانه است - روز نهم دى را هم متمايز ميكنند.
    مطمئن باشيد كه روز نهم دىِ امسال هم در تاريخ ماند؛ اين هم يك روز متمايزى شد. شايد به يك معنا بشود گفت كه در شرائط كنونى - كه شرائط غبارآلودگىِ فضاست - اين حركت مردم اهميت مضاعفى داشت؛ كار بزرگى بود. هرچه انسان در اطراف اين قضايا فكر ميكند، دست خداى متعال را، دست قدرت را، روح ولايت را، روح حسين بن على (عليه السّلام) را مى‌‌‌بيند. اين كارها كارهائى نيست كه با اراده‌‌‌‌ى امثال ما انجام بگيرد؛ اين كار خداست، اين دست قدرت الهى است؛ همان طور كه امام در يك موقعيت حساسى - كه من بارها اين را نقل كرده‌‌‌‌ام - به بنده فرمودند: «من در تمام اين مدت، دست قدرت الهى را در پشت اين قضايا ديدم». درست ديد آن مرد نافذِ بابصيرت، آن مرد خدا.
    در شرائط فتنه، كار دشوارتر است؛ تشخيص دشوارتر است. البته خداى متعال حجت را هميشه تمام ميكند؛ هيچ وقت نميگذارد مردم از خداى متعال طلبگار باشند و بگويند تو حجت را براى ما تمام نكردى، راهنما نفرستادى، ما از اين جهت گمراه شديم. در قرآن مكرر اين معنا ذكر شده است. دست اشاره ى الهى همه جا قابل ديدن است؛ منتها چشم باز ميخواهد. اگر چشم را باز نكرديم، هلال شب اول ماه را هم نخواهيم ديد؛ اما هلال هست. بايد چشم باز كنيم، بايد نگاه كنيم، دقت كنيم، از همه ى امكاناتمان استفاده كنيم تا اين حقيقت را كه خدا در مقابل ما قرار داده است، ببينيم.
    مهم اين است كه انسان اين مجاهدت را بكند. اين مجاهدت به نفع خود انسان است؛ خداى متعال هم در اين مجاهدت به او كمك ميكند. نوزده دىِ مردم قم در سال 56 از اين قبيل بود، نهم دىِ امسالِ آحاد مردم كشور - كه حقيقتاً اين حركت ميليونى فوق‌‌العاده ى مردم حركت عظيمى بود - از همين قبيل است، و قضاياى گوناگونى كه ما در طول انقلاب از اين چيزها كم نداشتيم. اين مجاهدت، راه را به ما نشان ميدهد.
    ببينيد در جنگ صفين، اميرالمؤمنين در مقابل كفار كه قرار نداشت؛ جبهه‌‌‌‌ى مقابل اميرالمؤمنين جبهه‌‌‌‌‌اى بودند كه نماز هم ميخواندند، قرآن هم ميخواندند، ظواهر در آنها محفوظ بود؛ خيلى سخت بود. كى بايد اينجا روشنگرى كند و حقائق را به مردم نشان دهد؟ بعضى ها حقيقتاً متزلزل ميشدند. تاريخ جنگ صفين را كه انسان ميخواند، دلش ميلرزد. در اين صف عظيمى كه اميرالمؤمنين به عنوان لشكريان راه انداخته بود و تا آن منطقه ى حساس - در شامات - در مقابل معاويه قرار گرفته بود، تزلزل اتفاق مى‌‌‌افتاد؛ بارها اين اتفاق افتاد؛ چند ماه هم قضايا طول كشيد. يك وقت خبر مى‌‌‌‌آوردند كه در فلان جبهه، يك نفرى شبهه اى برايش پيدا شده است؛ شروع كرده است به اينكه آقا ما چرا داريم ميجنگيم؟ چه فايده دارد؟ چه، چه. اينجا اصحاب اميرالمؤمنين - يعنى در واقع اصحاب خاص و خالصى كه از اول اسلام با اميرالمؤمنين همراه بودند و از اميرالمؤمنين جدا نشدند - جلو مى‌‌افتادند؛ از جمله جناب عمار ياسر (سلام اللَّه عليه) كه مهمترين كار را ايشان ميكرد. يكى از دفعات عمار ياسر - ظاهراً عمار بود - استدلال كرد. ببينيد چه استدلالهائى است كه انسان ميتواند هميشه اينها را به عنوان استدلالهاى زنده در دست داشته باشد. ايشان ديد يك عده‌‌‌‌اى دچار شبهه شده‌‌‌‌اند؛ خودش را رساند آنجا، سخنرانى كرد. يكى از حرفهاى او در اين سخنرانى اين بود كه گفت: اين پرچمى كه شما در جبهه‌‌‌‌ى مقابل مى‌‌‌‌بينيد، اين پرچم را من در روز احد و بدر در مقابل رسول خدا ديدم - پرچم بنى اميه - زير اين پرچم، همان كسانى آن روز ايستاده بودند كه امروز هم ايستاده اند؛ معاويه و عمروعاص. در جنگ احد، هم معاويه، هم عمروعاص و ديگر سران بنى اميه در مقابل پيغمبر قرار داشتند؛ پرچم هم پرچم بنى‌‌‌‌‌‌اميه بود. گفت: اينهائى كه شما مى بينيد در زير اين پرچم، آن طرف ايستاده‌‌‌‌اند، همينها زير همين پرچم در مقابل پيغمبر ايستاده بودند و من اين را به چشم خودم ديدم. اين طرفى كه اميرالمؤمنين هست، همين پرچمى كه امروز اميرالمؤمنين دارد - يعنى پرچم بنى‌‌‌‌‌هاشم - آن روز هم در جنگ بدر و احد بود و همين كسانى كه امروز زيرش ايستاده‌‌‌‌‌اند، يعنى على‌‌بن‌‌‌ابى‌‌طالب و يارانش، آن روز هم زير همين پرچم ايستاده بودند. از اين علامت بهتر؟ ببينيد چه علامت خوبى است. پرچم، همان پرچم جنگ احد است؛ آدمها همان آدمهايند، در يك جبهه. پرچم، همان پرچم جنگ احد است؛ آدمها همان آدمهايند در جبهه‌‌‌‌‌ى ديگر، در جبهه‌‌‌‌‌ى مقابل. فرقش اين است كه آن روز آنها ادعا ميكردند و معترف بودند و افتخار ميكردند كه كافرند، امروز همانها زير آن پرچم ادعا ميكنند كه مسلمند و طرفدار قرآن و پيغمبرند؛ اما آدمها همان آدمهايند، پرچم هم همان پرچم است. خوب، اينها بصيرت است. اينقدر كه ما عرض ميكنيم بصيرت بصيرت، يعنى اين.
    از اول انقلاب و در طول سالهاى متمادى، كى‌‌‌‌ها زير پرچم مبارزه‌‌‌ى با امام و انقلاب ايستادند؟ آمريكا در زير آن پرچم قرار داشت، انگليس در زير آن پرچم قرار داشت، مستكبرين در زير آن پرچم قرار داشتند، مرتجعين وابسته‌‌ی به نظام استكبار و سلطه، همه در زير آن پرچم مجتمع بودند؛ الان هم همين جور است. الان هم شما نگاه كنيد از قبل از انتخابات سال 88، در اين هفت هشت ماه تا امروز آمريكا كجا ايستاده است؟ انگليس كجا ايستاده است؟ خبرگزارى‌‌‌‌هاى صهيونيستى كجا ايستاده اند؟ در داخل، جناحهاى ضد دين، از توده‌‌‌‌اى بگير تا سلطنت‌‌‌‌‌طلب، تا بقيه‌‌‌‌ى اقسام و انواع بى دين‌‌‌‌ها كجا ايستاده‌‌‌اند؟ يعنى همان كسانى كه از اول انقلاب با انقلاب و با امام دشمنى كردند، سنگ زدند، گلوله خالى كردند، تروريسم راه انداختند. سه روز از پيروزى انقلاب در بيست و دوى بهمن گذشته بود، همين آدمها با همين اسمها آمدند جلوى اقامتگاه امام در خيابان ايران، بنا كردند شعار دادن؛ همانها الان مى آيند توى خيابان، عليه نظام و عليه انقلاب شعار ميدهند! چيزى عوض نشده. اسمشان چپ بود، پشت سرشان آمريكا بود؛ اسمشان سوسياليست بود، ليبرال بود، آزادى طلب بود، پشت سرشان همه‌‌ی دستگاه‌‌‌هاى ارتجاع و استكبار و استبداد كوچك و بزرگ دنيا صف كشيده بودند! امروز هم همين است. اينها علامت است، اينها شاخص است؛ و مهم اين است كه ملت اين شاخصها را ميفهمد؛ اين چيزى است كه انسان اگر صدها بار شكر خدا را بكند، حقش را به جا نياورده است؛ سجده‌‌‌‌ى شكر كنيم.
    اين ملت عظيم از قشرهاى مختلف در سراسر كشور نگاه ميكنند به صحنه، ميشناسند صحنه را؛ خيلى چيز بزرگ و مهمى است. اينى كه من عرض ميكنم روز نُه دى در تاريخ ماندگار است، به خاطر اين است. مردم بيدارند؛ همين است كه كشور شما را نگه داشته است عزيزان من! همين است كه انقلابتان را حفظ كرده است؛ همين است كه جرأت سران استكبار را از آنها گرفته است كه بخواهند به ملت ايران حمله كنند؛ ميترسند. حالا در تبليغات، زيد و عمرو و بكر را ميكشند جلو، بمباران تبليغاتى ميكنند؛ اما حقيقت قضيه چيز ديگرى است. دشمن حقيقى آنها ملت ايران است، دشمن حقيقى آنها ايمان و بصيرت ملت ايران است، دشمن حقيقى آنها همين غيرت دينى جوانهاست كه ميجوشد. يك وقتى هم دندان روى جگر ميگذارند، صبر هم ميكنند، بايد هم بكنند؛ اما يك وقت هم آنجائى كه وقت حضور در صحنه است، مى‌‌‌‌آيند توى صحنه.
    تحليل حوادث جارى كشورمان تحليلى نيست كه از حوادث عالم جدا باشد. حوادث عالم، حوادث منطقه، اينها به هم متصل است. بخشى هم مربوط به كشور ماست، كه البته آن بخش اصلى و اساسى است. علت هم اين است كه استكبار لنگى كار خود را از اينجا مى بيند؛ و اين نشان ميدهد كه يك ملت و يك مجموعه‌‌‌‌‌ى انسانى چه نقشى ميتواند ايفاء كند. اينى كه امام بزرگوار ما هى خطاب ميكرد به امت اسلام، با توجه به اين حقيقت است. يك ملت وقتى بيدار ميشود، اينجور ميتواند همه‌‌‌‌‌‌ى محاسبات استكبار را به هم بريزد. كارخانه‌‌‌‌اى كه آنها درست كردند، خط توليدى كه براى به ثمر رساندن اهداف استكبارىِ خودشان به وجود آوردند، اين خط توليد را بيدارى يك ملت اينجور كُند يا متوقف ميكند. اگر همه‌‌ی ملتهاى مسلمان بيايند توى ميدان، چه ميشود! اگر همه‌‌‌‌ى ملتهاى مسلمان همين بصيرت را، همين آمادگى را، همين حضور را پيدا كنند، چه اتفاقى در دنيا مى افتد! از اين ميترسند. ميخواهند صداى من و شما خاموش بشود و به گوش ملتهاى ديگر نرسد. ميخواهند كارى كنند كه ملتهاى ديگر نفهمند تأثير بيدارى و بصيرت يك ملت در حوادث عالم چقدر است.
    يك نكته را هم به جوانان عزيز انقلابى، به فرزندان عزيز انقلابى خودم، به فرزندان بسيجى - از زن و مرد - عرض بكنم: جوانان از اطراف و اكناف كشور، از آنچه كه تهتّك بيگانگان از ايمان دينى به گوششان ميخورد يا با چشمشان مى‌‌‌‌بينند، عصبانى هستند؛ وقتى مى بينند روز عاشورا چگونه يك عده‌‌‌‌اى حرمت عاشورا را هتك ميكنند، حرمت امام حسين را هتك ميكنند، حرمت عزاداران حسينى را هتك ميكنند، دلهاشان به درد مى‌‌‌‌‌آيد، سينه‌‌‌‌‌هاشان پر ميشود از خشم؛ البته خوب، طبيعى هم هست، حق هم دارند؛ ولى ميخواهم عرض بكنم جوانهاى عزيز مراقب باشند، مواظب باشند كه هرگونه كار بى رويه‌‌‌اى، كمك به دشمن است. اينجا جوانها تلفن ميكنند - ميفهمم من، ميخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه ميكنند، هر روز مى آورند، من نگاه ميكنم - مى بينم همين طور جوانها گله‌‌‌‌‌مند، ناراحت و عصبانى؛ گاهى هم از بنده گله ميكنند كه چرا فلانى صبر ميكند؟ چرا فلانى ملاحظه ميكند؟ من عرض ميكنم؛ در شرائطى كه دشمن با همه‌‌‌ى وجود، با همه‌‌‌‌ى امكاناتِ خود درصدد طراحى يك فتنه است و ميخواهد يك بازى خطرناكى را شروع كند، بايد مراقبت كرد او را در آن بازى كمك نكرد. خيلى بايد با احتياط و تدبير و در وقت خودش با قاطعيت وارد شد. دستگاه‌‌‌‌هاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هيچگونه تخطى از قانون، بايستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگيرد؛ اما ورود افرادى كه شأن قانونى و سمت قانونى و وظيفه ى قانونى و مسئوليت قانونى ندارند، قضايا را خراب ميكند. خداى متعال به ما دستور داده است: «و لايجرمنّكم شنئان قوم على ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى».(1) بله، يك عده‌‌‌‌اى دشمنى ميكنند، يك عده‌‌‌‌اى خباثت به خرج ميدهند، يك عده اى از خباثت‌‌‌كنندگان پشتيبانى ميكنند - اينها هست - اما بايد مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون هضم، انسان وارد برخى از قضايا بشود، بى‌‌‌‌گناهانى كه از آنها بيزار هم هستند، لگدمال ميشوند؛ اين نبايد اتفاق بيفتد. من برحذر ميدارم جوانهاى عزيز را، فرزندان عزيز انقلابىِ خودم را از اينكه يك حركتى را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چيز بر روال قانون.
    مسئولين كشور بحمداللَّه چشمشان هم باز است، مى‌‌‌‌بينند؛ مى‌‌‌‌بينند مردم در چه جهتى دارند حركت ميكنند. حجت بر همه تمام شده است. حركت عظيم روز چهارشنبه ى نهم دى ماه حجت را بر همه تمام كرد. مسئولين قوه‌‌‌‌‌ى مجريه، مسئولين قوه‌‌‌ى مقننه، مسئولين قوه‌‌‌‌ى قضائيه، دستگاه‌‌‌هاى گوناگون، همه ميدانند كه مردم در صحنه‌‌‌اند و چه ميخواهند. دستگاه‌‌‌‌‌‌ها بايد وظائفشان را انجام بدهند؛ هم وظائفشان در مقابل آدم مفسد و اغتشاشگر و ضدانقلاب و ضدامنيت و اينها، هم وظائفشان در زمينه‌‌‌ى اداره‌‌‌‌‌‌ى كشور. مسائل كشور كه فقط مسائل مربوط به اغتشاشگران نيست؛ كشور مسائل اقتصادى دارد، مسائل علمى دارد، مسائل سياسى دارد، مسائل بين‌‌‌‌‌‌‌المللى دارد، مسائل امنيتى دارد؛ صدها مسئله‌‌‌ی مهم پيش روى مسئولان كشور هست؛ بايد اينها را انجام بدهند؛ بايد كشور را مديريت كنند؛ بايد كشور را جلو ببرند. دشمن ميخواهد با اين حوادث، چرخهاى كشور از كار بيفتد؛ نبايد به دشمن كمك كرد. دشمن ميخواهد با اينگونه حوادث، چرخ پيشرفت اقتصادى متوقف بشود؛ دشمن ميخواهد چرخ پيشرفت علمى كه بحمداللَّه دور برداشته است و حركت علمى خوبى آغاز شده و رو به رشد هم هست، متوقف بشود؛ دشمن ميخواهد حضور سياسى قدرتمندانه ى جمهورى اسلامى در عرصه هاى بين‌‌‌‌‌المللى را كه امروز از گذشته بسيار بارزتر و پرجلوه‌‌‌‌تر است، مخدوش كند، خراب كند با اين مسائل اينجورى؛ نبايد به دشمن كمك كرد. بنابراين مسئولان بايد كارهاى خود را در زمينه‌‌‌‌هاى اقتصادى، در زمينه‌‌‌‌‌هاى علمى، در زمينه‌‌‌هاى سياسى، در زمينه‌‌‌هاى اجتماعى، در همه‌‌ى زمينه هائى كه مسئوليتى دارند، وظيفه‌‌‌اى دارند، با قدرت، با قوّت و با دقت انجام بدهند. همكارى هاى با دولت و مسئولين كشور هم بايد ادامه پيدا كند. مردم هم كه حضور خودشان را در صحنه نشان داده اند.
    بزرگترين ثروت براى يك نظام همين است كه مردم پشت سرش باشند. آمدند به اصطلاح خواستند اين حركت مردمى را خراب كنند؛ گفتند راهپيمائى حكومتى! بى عقلها نفهميدند كه با اين حرف دارند حكومت را تعريف ميكنند؛ دارند از حكومت تمجيد ميكنند. اين چه حكومتى است كه در ظرف دو روز - روز عاشورا (يكشنبه) آن خباثتها را راه انداختند، روز چهارشنبه اين حركت عظيم راه افتاد - ميتواند يك چنين بسيج عظيم ملى را در سرتاسر كشور بكند؟ امروز كدام كشور ديگر، كدام حكومت ديگر چنين قدرتى دارد؟ قوى‌‌‌‌ترين حكومتهاى دنيا و ثروتمندترينشان - كه ولخرجى‌‌‌‌هاى زيادى هم براى جاسوس پرورى و خرابكارى و تروريست پرورى دارند - اگر همه ى تلاششان را هم بكنند، نميتوانند ظرف دو روز، صد هزار نفر آدم را بياورند توى خيابانهاى شهرشان يا كشورشان. چند ده ميليون انسان در سرتاسر كشور بيايند! اگر به دستور حكومت آمده باشند، اين خيلى حكومت مقتدرى است؛ پس خيلى حكومت قوى‌‌‌‌اى است كه اينجور امكان بسيج را دارد. اما حقيقت غير از اين است؛ حقيقت اين است كه در كشور ما حكومت و مردمى وجود ندارد - همه يكى اند - مسئولين حكومت، از شخص حقير اين بنده گرفته تا ديگران، هر كدام قطره‌هائى هستيم در اقيانوس عظيم اين ملت.
    رحمت خداوند بر روان پاك امام بزرگوارمان كه سلسله‌‌جنبان اين حركت عظيم، او بود؛ و رحمت خداوند بر روان پاك شهداى عزيزمان كه آنها بودند كه پيشروان و سابقون اين حركت عظيم بودند، كه «و السّابقون السّابقون. اولئك المقرّبون»؛(2) اينها هستند كه راه را باز كردند، هموار كردند؛ و رحمت خدا بر شما مردم عزيز، بر شما جوانان عزيز، كه اينجور بصيرت و آمادگى را از خودتان نشان ميدهيد و دشمن را از دست اندازى به كشورتان و نظامتان و انقلابتان مأيوس ميكنيد. خداوند ان شاءاللَّه يار و نگهدار شما باشد.

    :icon_pf(57):

صفحه 52 از 52 نخستنخست ... 2323334353637383940414243444546474849505152

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •