جبران خلیل جبران در سال۱۸۸۳ در یك دهكده سرسبز كوهستانی به نام بشری در شمال لبنان به دنیا آمد. در سنین نوجوانی خانواده جبران به همراه بسیاری دیگر از خانواده های لبنانی به علت نبود كار و تنگنای اقتصادی لبنان آن دوره، به آمریكا مهاجرت كرد. او پس از چندسال به وطن بازمی گردد تا تحصیلاتش را به طور جدی تر ادامه دهد. در بهار سال۱۹۰۲ برای پیوستن به خانواده اش به آمریكا بازمی گردد. اولین نمایشگاه هنری اش در سال۱۹۰۴ برگزار می شود اما اتفاق مهم تر هنوز در راه است. او با زنی به نام «مری الیزابت هسكل» كه ۱۰ سال از خودش بزرگتر است، آشنا می شود. زنی كه بی تردید تأثیر ژرفی بر جبران می گذارد. رابطه ای كه تا پایان عمر جبران یعنی سال۱۹۳۱ ادامه می یابد. هر چند مری هسكل به علت تفاوت سنی پیشنهاد ازدواج جبران را رد می كند و با مردی دیگر ازدواج می كند. نامه نگاری ها و روزنوشت های مری هسكل از دیدارهایش با جبران اینك مهم ترین منبع برای زندگی نامه نویسان وعلاقه مندان به زندگی جبران محسوب می شود. جبران با نگارش كتاب شعرگونه اش «پیامبر» به شهرت جهانی می رسد. كتاب دیگرش «دیوانه» نام دارد كه این دو كتاب در ایران در یك مجلد به چاپ رسیده است. كتاب دیوانه به تبع نامش ترتیب و توالی خاصی برای خواندن ندارد. داستان های نغز و كوتاه این كتاب همواره تمی رازآلود و عرفان گونه دارد.
رنج با خویش نبودن
جبران خلیل جبران در جای جای كتاب اهمیت تنهایی را به ما یادآور می شود. تنهایی عزیزی را كه نه تنها قدرش را نمی دانیم بلكه از آن می گریزیم و همیشه سعی می كنیم در سر یكی از چهار راه های شلوغ زندگی مان قالش بگذاریم. به اجتماعاتی می رویم وخود را در بین آدم هایی كه كوچكترین سنخیتی با ما ندارند گم می كنیم تا بلكه آن تنهایی كوچك در آن همهمه و هیاهوی بزرگ گم شود. انگار فراموش كرده ایم همین تنهایی تجلی خالصانه ترین حالات انسانی است. در تنهایی است كه راز و نیاز می كنیم و رؤیا می بافیم، كتاب می خوانیم و تفكر خلاقه مان شكوفا می شود.
هایكوهای لبنانی!
گرچه شخصیت جبران در غرب شكل می گیرد، اما آثارش به طرز غریبی با فرهنگ و ادبیات شرق نزدیكی دارد. نكته ای كه باعث می شود خواندن آثارش برای خواننده شرقی ملموس تر و شیرین تر شود.این هایكوی ژاپنی را با قطعه «دوست من» جبران مقایسه كنید. انگار در ادامه هم سروده شده اند. شاعر ژاپنی می گوید: «هر چند بایكدیگر به یك نرده تكیه داده ایم، رنگ كوه ها، اما، یكسان نیست.» و جبران می گوید: «هنگامی كه تو می گویی باد به مشرق می وزد، من می گویم آری به مشرق می وزد زیرا نمی خواهم تو بدانی كه اندیشه من در بند باد نیست، بلكه در بند دریاست. تو نمی توانی اندیشه های دریایی مرا دریابی و من هم نمی خواهم كه تو دریابی. می خواهم در دریا تنها باشم. دوست من، تو دوست من نیستی، ولی من چگونه این را به تو بفهمانم؟ راه من راه تو نیست گرچه با هم راه می رویم، دست در دست.»


نگاهی دیگر به زندگی جبران خلیل جبران،نویسنده و اندیشمند لبنانی
جبران خلیل جبران، نابغه مشهور لبنانی، موفق ترین نویسنده و هنرمند معاصر عرب، نه تنها از پیشگامان ادبیات نوین عربی است، بلكه در جهان امروز و در ایران نیز بسیار پرآوازه و اثرگذار بوده است.
او نقاش و نویسنده ای نوآور، عارف و شاعری مبارز و اندیشمندی ممتاز و معنویت گرا است كه توانست با آثار كم حجم، اما نغز و پرمغز خود، ستاره شرق و پیام آور سرزمین پیامبران و سخنگوی وجدان فرهنگی ملت خود باشد.
مقاله حاضر دربرگیرنده بخشی از نوشتاری است كه پائولو كوئیلو، نویسنده برزیلی درباره این ادیب عرب به رشته تحریر درآورده كه چندی پیش در ماهنامه كتاب ماه به چاپ رسید.در زمان تولد جبران لبنان بخشی از سوریه بزرگ (شام)، شامل سوریه كنونی، لبنان و فلسطین تحت سلطه عثمانی ها بود، سالها بعد جبران یكی از استقلال طلبان پرشور عرب، علیه دولت ترك عثمانی شد.
مادر جبران «كامله رحمه» دختر كشیشی مارونی بود، مارون قدسی از قرن پنجم میلادی بود كه بسیاری از مسیحیان لبنان پیرو او هستند كامله بیوه ای بود كه همسر خلیل (پدر جبران) شد و در ژانویه سال ۱۸۸۳در روستای زیبا و كوهستانی بشری در شمال لبنان، جبران را به دنیا آورد.خانواده جبران در آغاز وضع مالی متوسطی داشتند،اما پدرش مردی قمارباز، می خواره و بی مسوولیت و تندخو بود كه سرانجام خانواده را به فقر كشاند و خود به جرم اختلاس در اداره مالیات، اموالش مصادره شد و مدتی به زندان افتاد، اما مادرش برخلاف پدر، دیندار، فعال و كاردان بود و در تربیت جبران، اهتمام و تاثیر به سزایی داشت.
جبران در پنج سالگی به مكتب رفت و خواندن و نوشتن آموخت، او كه كودكی درونگرا، رویایی و تیزبین بود گرچه در دامن فقر بزرگ می شد، مشاهده پدیده های خیره كننده طبیعت جذاب در آن منطقه سرسبز او را سرشار می كرد و اثری ژرف بر ذهن كنجكاوش می نهاد.از كشیش روستا و پدربزرگ روحانیش زبان عربی، اندیشه های دینی و انجیلی، تاریخی و سنت مسیحی را فرا گرفت، اما نشانه های هوشمندی و تامل، روح سركش شاعرانه و میل به تصویرگری از پدیده هاو مفاهیم در او مشهود بود.جبران سپس به همراه خانواده اش در سال ۱۸۹۵میلادی بیروت را به مقصد آمریكا ترك كرد و در آنجا در محله چینی های بندر بوستن كه عربهای مهاجر بسیاری در آن می زیستند جایی اجاره كردند تا زندگی خود را با كار و تلاش اداره كنند.
جبران تنها عضو خانواده بود كه به سبب علاقه و استعداد خود و تلاش و تشویق مادرش موفق شد به مدرسه برود و به تحصیل دانش بپردازد، جبران در مدرسه به آموختن انگلیسی و ادبیات پرداخت، اما توانست با نقاشی ها و طرحهایش عادت و سرگرمی ای كه از لبنان با خود آورده بود توجه آموزگارانش را جلب كند.
پس از آن هنرمندی آمریكایی، به نام «فرد هلند دای» كه او را متفاوت یافته بود به تشویق و تقویتش همت گماشت و گرایش هنری و تصویرگری وی را شكوفاتر ساخت.جبران در سال ۱۸۹۸باردیگر به بیروت بازگشت تا در مدرسه ای مسیحی و ملی گرا به نام مدرسه الحكمه، آموزشها و ادبیات عربیش را تكمیل كند.جبران در این ایام زبان فرانسه را نیز فراگرفت، از كتاب مقدس بسیار اثر پذیرفت همراه پدر مناطق مختلف لبنان را گشت و استعداد نقاشی و نویسندگیش تقویت شد.
جبران در سال ۱۹۰۲قبل از تكمیل دروس عربی با شتاب به آمریكا بازگشت اما دیر شده بود زیرا خواهر، برادر و مادرش به علت بیماریهای مختلف یكی پس از دیگری دار فانی را وداع گفته بودند.این مصیبتهای پیاپی چیزی از پشتكار و اراده اعتلاجوی او نكاست و این بار با بلندپروازی و همت بیشتری به نقاشی و نویسندگی ادامه داد.
سال ۱۹۰۴در نخستین نمایشگاه نقاشی جبران، خانم ماری هسكل كه فردی ثروتمند و مدیر مدرسه ای بود او را كشف و با تشویق ها و حمایت مالی خود، موانع پیشرفت او را برطرف كرد.در همین سال انتشار مقالات وی در روزنامه مهاجران عرب المهاجر، آغاز شد و نثر ویژه و اسلوب نگارش جبران مورد توجه قرار گرفت و در پی آن كتابهای «موسیقی» در ،۱۹۰۵«عروسان مرغزار» در سال بعد و «ارواح سركش» را در ۱۹۰۸ به چاپ رساند.
بخشهایی از دوكتاب اخیر حاوی انتقادات تندی نسبت به كشیشان و كلیسا بود كه با عكس العمل شدید آنان رو به رو شد، در نتیجه جبران تكفیر و كتابش توقیف و در بازار بیروت به آتش كشیده شد.بعداز بازگشت از سفر طولانی اروپا، جبران در سال ۱۹۱۲به نیویورك عزیمت كرد و در همان سال داستان بلند «بال های شكسته» را تكمیل و چاپ كرد كه در حقیقت بخشی از زندگی شخصی و تجربه عاشقانه و شكست خورده او بود، بعدها این داستان در لبنان و سوریه به فیلم سینمایی تبدیل شد.نخستین كتاب انگلیسی جبران، با عنوان «دیوانه» در ۱۹۱۸منتشر شد و مطبوعات محلی از آن استقبال كردند.
جبران در سالهای باقی مانده عمرش به نقاشی و صورتگری آثارش و نشر آثاری همچون «تندبادها» و «پیشتاز» و تكمیل و انتشار مهمترین و مشهورترین كتابش «پیامبر» به زبان انگلیسی پرداخت. «پیامبر» كه حاصل سالها تلاش فكری وادبی جبران و عصاره آثار و اندیشه های اوست، به بیشتر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و تاكنون میلیونها نسخه از آن چاپ شده است.او همچنین به نگارش مفصل ترین كتاب انگلیسی اش پرداخت كه روایتی تازه از مسیح بود و عنوان آن را «عیسی فرزند انسان» نهاد.
«مارتا»، «یوحنای مجنون»، «گل هانی»، «فریاد قبرها»، «حجله عروس»، «خلیل كافر»، «اشك و لبخند»، «مواكب»، «تازه هاو طرفه ها»، «ماسك و كف»، «خدایان زمین»، «سرگشته» و «بوستان پیامبر» از دیگر آثار و نوشته های جبران به شمار می رود.آثار جبران به سرعت مرزها را در نوردید و با جذب میلیونها مخاطب از ملل دیگر، او را تبدیل به پدیده ای چشمگیر كرد.رنجوری مزمن، ناراحتی قلبی و به ویژه بیماری كبد كه به سرطان منجر شد و به مرض سل نیز تشدید شد سرانجام جبران را از پای انداخت تا اینكه چراغ زندگی اش در دهم آوریل ۱۹۳۱در سن ۴۸سالگی در بیمارستان سنت وینسنت نیویورك به خاموشی گرایید.در آمریكا و سوریه هزاران شرقی و غربی و مسلمان و مسیحی برای او به سوگ نشستند، جسدش را به زادگاهش بازگرداندند تا روح بلند و بی قرارش در كلیسای مارسركیس آرام گیرد، جایی كه اینك موزه آثار و اشیای به جای مانده از او نیز هست و هر ساله هزاران نفر از آن بازدید می كنند.