اگر منظور از تصوّر خدا آن است که خداوند را به شکل موجودی تصور کنیم، تصور و تصویر خداوند محال است، چون خداوند دارای صورتی قابل تصویر نیست. هر چه تصویری از او تصور کنیم، ساخته و پرداختذهن ما خواهد بود. امّا خداوند که خالق هستی است، نمی‌تواند مخلوق ذهن بشر باشد.
اگر منظور از تصور، شناخت خداوند است، پاسخ مثبت است و ما انسان‌ها به اندازه گستره وجودی و سطح دانش خود می‌توانیم علم به وجود خدا پیدا کنیم.
بدیهی است که خداوند چون موجودی نامتناهی است و ما موجودی متناهی و محدود هستیم، هرگز متناهی و محدود، احاطه کامل به وجود غیر متناهی و نامحدود پیدا نخواهد کرد و همواره شناخت ما ناقص خواهد بود، ولی این امر موجب نمی‌شود که بگوییم ما نمی‌توانیم هیچ گونه شناختی از خدا داشته باشیم، زیرا از نظر دین، برخی درجات معرفت و خدا شناسی ممکن است، هر چند معرفت تام و احاطه کامل ممکن نیست.
ذات خداوند مشهود هیچ عارف و معلوم هیچ فیلسوفی واقع نمی‌شود.
هم عارفانِ واصل معترف به عجزند و نه تنها به قصور عبادی اعتراف کرده‌اند (ما عبدناک حق معرفتک)(1) بلکه به عجز عرفانی نیز اقرار دارند. (ما عرفناک حق معرفتک )(2)
هر موجودی به اندازه هستی خود توان شناخت خداوند را دارا است، بلکه بالفعل به او آگاه است، گر چه علم به علم نداشته و یا در تطبیق خطا کند، "معروفٌ عند و کلِّ جاهلٍ"(3)
بنابر این ذات حق تعالی برای هیچ کس قابل درک و فهم نیست، همان گونه که در خطبه اوّل نهج البلاغه این مطلب به تفصیل بیان شده است، بدین ترتیب هر تصوری از ذات نامتناهی الهی، ساخته ذهن انسان و مخلوق او است، نه خالق انسان و تمام جهان.
اما در عین حال انسان از راه پدیده‌های عالم و از راه تفکر عقلانی به اوصاف الهی مانند علم و قدرت می‌تواند راه یابد. خداوند برای انسان مجهول مطلق نیست، اگر چه معلوم مطلق هم نخواهد بود:" لم یطلع العقول علی تحدید صفته و لم یحجبها عن واجب معرفته؛ عقول را به تعیین نمودن صفات الهی (درک تمام حقیقت آن) راه نیست، اما از مقدار لازم از معرفت نیز بی‌بهره نیست و مانعی برای آن وجود ندارد".