-
مدیر بازنشسته
اثبات خدا قسمت 1
در رابطه با اثبات وجود خداوند دلايل متعددي اقامه شده كه برخي وجداني (مانند برهان فطرت)، برخي علمي(مانند برهان نظم)، و برخي عقلي و فلسفي است (مانند برهان محرك اول ارسطو برهان وجوب و امكان، برهان وسط و طرف، براهين استحاله تسلسل علل هستي بخش، برهان مشروطيت و اطلاق فارابي، قاعده الشيء ما لم يجب لم يوجد از خواجه نصيرالدين طوسي، برهان صديقين صدرايي و ...). هر يك از براهين مذكور مبتني بر مباني و مباديعقلي و فلسفي ويژهاي است كه طبيعتا در يك نامه مجال پرداختن به هيچ يك از آنان نيست. ليكن در اين جا به طورفشرده و اختصار ناچاريم به ذكر يكي از روشنترين آنها بسنده نموده و براي تحقيق بيشتر كتابهايي را معرفي كنيم.اين برهان ضمن آن كه قدمت بسياري دارد يكي از استوارترين ادله خداشناختي است، و از جهان اسلام به تئولوژيغربي نيز راه يافته و نزد تئولوژيستها و فيلسوفان دين در غرب تحت عنوان (Argument from Contingency)؛ به عنوان خدشه ناپذيرترين برهان - كه تاكنون انديشه بشر بدان راه يافته - مورد پذيرش واقع گرديده است. سير پيدايشو سپس ورود اين برهان در انديشههاي كلامي غرب طبق نمودار زير است: فارابي، ابوعليسينا، غزالي، ابن رشداندلسي، ابن ميمون و الهيات نوين غرب. اصل برهان به طور فشرده از قرار زير است:
1- بدون شك جهاني واقعي نه وهمي صرف وجود دارد (رئاليسم و نفي سفسطه)
2- آنچه در جهان است همه ممكنالوجودند. يعني وقتي نظر به ذات آنها كنيم هيچ يك بالذات اقتضاي وجود ندارند. بلكه همه موجوداتي هستند كه ميشود وجود داشته باشند و ميشود وجود نداشته باشند. به عبارت ديگر در مرتب هذات و بدون علت هيچند.
3- تمام جهان يك واحد ممكنالوجود است. زيرا وقتي اجزاي جهان همه ممكنالوجود باشند، كل جهان - كه يكواحد ارگانيك است - نيز ممكنالوجود است؛ و از مجموعه موجودات ممكنالوجود واجبالوجود پديدارنميشود. پس جهان يك واحد ممكنالوجود بيش نيست.
4- هر ممكن الوجودي در تحقق و بقاي خويش نيازمند و وامدار ديگري است. به عبارت ديگر اگر جهان بينهايت پديده هم باشد از بينهايت صفر هيچ چيز درست نميشود. و اگر وراي سلسله موجودات امكاني، واجب بالذاتي دركار نباشد، جهان هيچ اندرهيچ خواهد بود. در اين جا ميتوان مثالي از فارابي در برهان مشروطيت ذكر كرد: فرض كنيد لشكري انبوه از سربازان براي حمله آماده باشند. ليكن به هركس فرمان حمله دهند بگوييد: تا زماني كه ديگري حمله نكند، من نيز حمله نخواهم كرد. يعني هر كسي حمله را مشروط به آغاز تهاجم توسط ديگري كند. در اين صورت كاملاروشن است كه اگر هيچ كس حاضر نشود بدون شرط حمله را آغاز كند هرگز تهاجمي صورت نخواهد گرفت، حتي اگر فرضا عدد سربازان به بينهايت برسد. يعني با بينهايت حمله مشروط، بدون يك تهاجم نامشروط، هرگز تهاجمي صورت نميگيرد. همين طور از بينهايت ممكن الوجود - كه هستي اش وامدار، متعلق، وابسته، و مشروط به ديگرياست - بدون وجود يك موجود ناوابسته، نامشروط، و غير متعلق به ديگري (خدا) هيچ موجودي امكان تحقق ندارد و چون مي بينيم جهاني از ممكنات تحقق يافته است، پس قطعا درمي يابيم كه آن موجود واجب نيز وجود دارد. البته برهان وجوب و امكان به اشكال ديگري نيز تقرير يافته و در اينجا تنها يكي از تقارير آن را ذكر نموديم. در اين رابطه ميتوانيد از نگاشته هاي زير استفاده كنيد:
1- اصول فلسفه و روش رئاليسم ، ج 5 ، علامه طباطبايي و شهيد مطهري
2- علل گرايش به ماديگري ، شهيد مطهري
3- آموزش فلسفه ، ج 2، محمد تقي مصباح يزدي
4- مسايل جديد كلام، مصطفي ملكيان
5- كليات فلسفه آوروم ، استرول و ريچارد پاپكين، ترجمه: دكتر سيد جلال الدين مجتبوي
در ضمن يادآور مي شود كه احساس ژرف و لطيفي كه شما در جستجوي آن هستيد در نامه و حتي در لابه لاي كتابها نميتوان يافت. البته مطالعه كتابهاي خداشناختي و عرفاني در اين رابطه لازم و سودمند است، ولي ركن اصلي قضيه انس دائمي با خدا و عبادت و تقوي، بويژه نماز شب، با توجه و حضور قلب است. به قول حافظ :
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس ورنه كو ورقي خواند معاني دانست
مجموعه گل : ذات مستجمع جميع صفات كماليه.
مرغ سحر: شب زنده داران ،مستغفرين بالاسحار.
بنابر اين جهاد پيوسته علمي و عملي لازم است تا انسان به اين مرحله برسد. اين همان چيزي است كه عارفان باللّه همه هستي خود را نثار آن كرده و عمري در طلبش به تهذيب نفس و عبادت وجهاد علمي و عملي مي پردازند.
-
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن